نگاهی به شکلگیری سیاست خارجی ترامپ
دکتر محمود یزدانفام
رئیس پژوهشکده مطالعات راهبردی
پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا موجب شگفتی و سردرگمی سیاستمداران، تحلیل و دولتهای جهان شد. تحولات داخلی آمریکا به دلیل جایگاه آن در نظام بینالمللی تأثیر زیادی در سایر کشورها دارد. نبود سابقه سیاسی و حکومتی ترامپ و پیروزی غیرمنتظره آن موجب غافلگیری تحلیلگران شده است. اکنون این پرسش بنیادی مطرح است که سیاست خارجی ترامپ چگونه خواهد بود؟ برای پاسخ به این پرسش چهار دسته از مولفههای موثر در شکلگیری سیاست خارجی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران طرح و با توجه به ویژگیهای این دوره قابل بررسی است.
- ویژگیهای فردی و خواستگاه فکری و اجتماعی ترامپ
- ساختار نظام سیاسی آمریکا
- نظام بینالملل و مولفههای سیستمیک
- محیط راهبردی ایران؛ مسایل و منافع موجود
این مولفهها موجب شکلگیری سیاست خارجی دولت ترامپ در قبال منطقه و جمهوری اسلامی ایران میشود. در این قالب و رویکرد میتوان نسبت به ارزیابی اهداف و منافع حیاتی کشورها، محدودیتها و موانع آنها، دستاوردها و هزینهها هر یک از دولتها اقدام کرد.
فقدان سابقه سیاسی و اجرایی ترامپ موجب ابهام گسترده در مورد سیاست خارجی دولت او شده است. ترامپ یک سرمایهگذار حوزه مسکن و هتلداری است، با اجرای چند برنامه موفق تلویزیونی به شهرت رسیده است؛ شومن توانمندی به شمار میآید که از نظر طرفدارانش دست به هر کاری بزند موفق است. اقتدارگرا، زنستیز، مخالف مهاجرین خارجی مسلمان و آفریقای و لاتینتبار، سایر ویژگیهای شخصیتی او هستند. بر پایه چنین ویژگیهای طرفداران آن بیش از این که در میان جریان اصلی جامعه آمریکا باشند، در جوامع حاشیهای قرار دارند کسانی که به نسبت میانگین مردم آمریکا از سواد کمتری برخوردارند و در اثر جهانی شدن اقتصاد و مهاجرت دیگران به آمریکا ضربه خوردهاند. ترامپ به سیاست از دریچه تجارت نگاه میکند و بر اساس چنین نگاهی به هنگام مذاکرات ایران با ایرباس برای خرید هواپیما به شدت با برجام مخالفت کرده و مدعی شد که آمریکا ۱۵۰ میلیارد دلار به ایرانیان داد و آنها به جای خرید از بوئینگ از ایرباس خرید میکنند. نقد جدی آنها به متحدین تاریخی آمریکا در سراسر جهان این است که آنها هزینه حفظ امنیت خود را نمیپردازند.
نظام سیاسی آمریکا بر پایه اصل بنیادی «کنترل و موازنه» بنیان نهاده شده است. این اصل بین ارکان قدرت در سطوح و حوزههای مختلف حاکم است؛ بین قوای سهگانه، بین دولت فدرال و ایالتها، بین حزب حاکم و رقیب، بین قدرت رسمی و قدرت غیررسمی. انتخاب مقامات عالیرتبه دولتی با رئیس جمهور و با تأیید کنگره است. حزب رقیب، رسانهها و افکار عمومی سیاستها و رفتار دولت را زیر نظر دارند و آن را مورد بحث و بررسی قرار میدهند. نظام بورکراتیک آمریکا ضمن اینکه بستر و عامل اجرای سیاستها و فرامین رئیس جمهور آمریکا است، محدودیتهای زیادی بر آن ایجاد میکند. در حال حاضر جمهوریخواهان عملاً کنگره، کاخ سفید و دادگاه عالی آمریکا را در اختیار دارند که در تاریخ آمریکا کمسابقه است. یکدستی نهادهای رسمی قدرت به ترامپ این امکان را میدهد که سیاستهای خود را با کمترین مانع پیش ببرد. البته ترامپ به دلیل این که در طول مبارزات انتخاباتی با ساختار رسمی در تعارض بود، با چالشهای زیادی در درون حزب جمهوریخواه و کنگره روبرو خواهد شد. هنوز ساختار رسمی قدرت در آمریکا در مورد رویکرد و سیاستهای فرد ترامپ متقاعد نشده است و با آن همسویی ندارد. ترکیب ویژگیهای فردی و محدودیتها و فرصتهای ساختاری میتواند وضعیتی را به وجود آورد که در آن مقامات سیاسی و امنیتی حاضر در دولت ترامپ از قدرت مانور بیشتری برای تعیین و اعمال سیاستها برخوردار باشند. ناآشنایی ترامپ به سیاست خارجی و مسایل امنیتی میدان فراخی را برای وزرای خارجی و دفاع فراهم میکند تا با اختیارات بیشتر در موضوعات مختلف اقدام نمایند. حضور نومحافظهکاران تندرو دوره بوش در اطراف ترامپ نشانه مطلوب و مناسبی برای جمهوری اسلامی ایران نیست. از ۵ نامزد احتمالی وزارت خارجه کمتر کسی است که نگاه خصمانه افراطی به جمهوری اسلامی ایران نداشته باشد.
نظام بینالملل و عوامل سیستمیک یکی از مولفههای موثر در شکلگیری سیاست خارجی دولت ترامپ است. همانگونه که نوواقعگرایان طرح میکنند، نظام بینالملل در شکلدادن به رفتار دولتها در عرصه بینالمللی نقش اصلی را دارد. آمریکا موثرترین قدرت در نظام بینالملل به شمار میآید. هزینههای نظامی آمریکا بیش از ۴۰درصد کل هزینههای نظامی جهان است، ۲۲درصد تولید ناخالص جهانی در اختیار آمریکا است. ۲۵درصد هزینههای سالانه سازمان ملل را این کشور پرداخت میکند. آمریکا تا کنون موتور جهانی شدن بود. بیش از ۵۰درصد ۱۰۰ شرکت چندملیتی برتر جهان به آمریکا تعلق دارد. صحبتها و اولویتهای ترامپ عملاً بر خلاف جریان اصلی جهانی شدن و منطقهگرایی است. ترامپ در پی لغو قراردادهای تجارت آزاد آمریکا با اتحادیه اروپا، شرق آسیا و حتی با کانادا و مکزیک است. حمایتگرایی از اقتصاد رویکرد فعلی ترامپ است. اما این نگرش چقدر در عمل امکان تبدیل شدن به سیاست خارجی آمریکا را دارد محل تردید جدی است. ترامپ پس از ورود به کاخ سفید با واقعیتهای دقیقی روبرو خواهد شد و «نه»های زیادی از طرفهای خارجی خواهد شنید. گفتههای وی در طول مبارزات انتخاباتی بیش از این که ریشه در زمین داشته باشد، از آسمان خیالات آب میخورده است و فرصت زیادی برای تعدیل نظرات و دیدگاههای خود دارد.
در محیط راهبردی جمهوری اسلامی ایران مولفههای زیادی است که در شکلگیری سیاست خارجی ترامپ موثر هستند. خاورمیانه باتلاق سیاستهای آرمانی و زمامدارانی خیالاتی است. واقعیتهای این منطقه بسیار خشنتر از آن است که زمامداران جدید آمریکا بتوانند بیتوجه به آنها سیاست خارجی خود را طراحی و اهداف و منافع خود را بدون در نظر گرفتن منافع حیاتی دولتها و بازیگران دیگر تنظیم و تأمین نمایند. الگوهای دوستی و دشمنی در خاورمیانه بسیار پیچیده است. مقابله با دشمنی ممکن است به تضعیف دوست و متحدی منجر شده و حمایت از دوستی به تقویت نیروهای خصم بیانجامد. در چنین محیطی رفتار خطی نمیتواند منافع ملی آمریکا را تأمین کند. در سوریه، همراهی و هماهنگ ترامپ با روسیه نمیتواند با دشمنی این کشور با جمهوری اسلامی ایران همراه باشد. جنگ با داعش نمیتواند بدون در نظرگرفتن ایران و کردها، عراق و سوریه پیش رود. روابط نزدیک با ترکیه در تعارض با حمایت از کردها قرار میگیرد. بازیگران منطقهای و فرامنطقهای، دولتی و غیردولتی، دوستی و دشمنی آنها وضعیت پیچیدهای در منطقه ایجاد کرده است و به هنوز نمیتوان بر بنیاد گفتارها و اظهارات ترامپ تصویر نسبتاً قابل قبولی از دولت ترامپ ارائه کرد. گزارههای کلی آن میتواند به شرح زیر باشد: عربستان و اسراییل برای پایان دوره اوباما لحظهشماری میکنند. از نظر آنها ترامپ در هر حالت بهتر از اوباما است هرچند آنها روی کلینتون سرمایهگذاری کرده بودند. حضور نظامی و مداخله آمریکا در منطقه بیشتر از دوره اوباما خواهد بود. فروش تسلیحاتی آمریکا به کشورهای منطقه افزایش خواهد یافت. روابط عربستان و اسراییل با آمریکا بهتر خواهد شد، اما بیچالش نخواهد بود. قانون جاستا روابط ریاض واشنگتن را تحت تأثیر قرار خواهد داد. نابودی داعش هدف اصلی آمریکا اعلام شده است، اما در مبارزه عملی آمریکا علیه آن تردید جدی وجود دارد.
جمهوری اسلامی ایران یکی از مسایل و موضوعات مطرح در مبارزات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بود و ترامپ در این مدت موضع خصمانه علیه ایران گرفته بود، اما پرسش جدی این است که لفاظی او در دوره انتخابات چقدر در عمل و پس از ورود به کاخ سفید و قرار گرفتن در مصدر اقدام قابل تحقق است و چقدر تغییر خواهد کرد؟ ترامپ با مسایل و مشکلات ساختاری زیادی در درون آمریکا و روابط خود با متحدین منطقهای و غربی روبرو است و تأثیر آنها بر سیاست خارجی ترامپ بسیار جدی خواهد بود، اما جدا از آن چیزی که برای جمهوری اسلامی مهم است درک شرایط جدید و تحولات به وجود آمده در آمریکا است. دوره گذار و ابهام و سردرگمی در سیاست خارجی آمریکا شروع شده است. گروه تندرو، کمتجربه و خشونتطلبی در آمریکا در مصدر تصمیمگیری و اقدام قرار میگیرند. در چنین وضعیتی شرط عقل احتیاط در کنش کلامی و عملی است. جمهوری اسلامی ایران نباید خود را در معرض تهاجم گروه نومحافظهکار موجود در پیرامون ترامپ قرار دهد. آنها تلاش خواهند کرد تا با بهانهگیری در برجام، برنامه موشکی ایران، اتباع زندانی آمریکایی در تهران، سیاست منطقهای ایران و حقوق بشر فشارها را بر جمهوری اسلامی افزایش داده، ایرانهراسی را بازتولید، امنیتیسازی را عملی نمایند تا دوباره در خصوص اقدام علیه ایران در واشنگتن، جامعه بینالمللی و کشورهای منطقه به اجماع برسند. پس از دوره گذار در کاخ سفید مرحله تصمیمگیری راهبردی بین ایران و آمریکا شروع خواهد شد و به نظر میرسد آمریکا باید بین تفاهم و تقابل یکی را انتخاب کند. جمهوری اسلامی ایران نه به دنبال تقابل بلکه حل و فصل مسایل و مشکلات منطقه و تمرکز بر مبارزه با تروریسم است و این اصل بنیادی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با تغییر و تحول در کشورهای دیگر عوض نمیشود. پایبندی آنها به اصل فوق میتواند زمینه مناسبی برای کاهش اختلافات و ساختن جهانی بهتر برای همه باشد.