سیاست و حکومت در بریتانیا

سیاست و حکومت در بریتانیا

بریتانیا به دلیل ویژگی‏‌های خاص نمونه ارزشمندی برای مطالعه سیاست و حکومت است. بریتانیا یکی از کشورهایی است که از دیرباز به عنوان موجودیتی مستقل در عرصه بین‏‌المللی شناخته می‌شود و نهادهای این کشور به‏‌مرور در چند قرن تکامل یافته است. تغییرات و تحولات سیاسی این کشور به‌‏صورت مسالمت‌‏آمیز شکل گرفته است. بریتانیا با ابزارهای غیرانقلابی، تکامل یافته و از یک پیوستگی سیاسی درخور توجهی برخوردار است. همچنین توانایی‌های نظامی و اقتصادی به شکل‏‌گیری امپراتوری بریتانیا کمک فراوانی کرد به‌‏نحوی‏‌که در قرن نوزدهم این کشور به یک قدرت جهانی سیاسی و صنعتی غالب جهانی تبدیل شد، اما قدرت اقتصادی و اجتماعی آن تا حد زیادی به‌‏دلیل حضور در دو جنگ جهانی در نیمه اول این قرن کاهش یافت و در نیمه دوم قرن نیز قدرت جهانی امپریالیستی آن افول کرد. با وجود این، مناسبات قدرت در جامعه بریتانیا به‏‌شکل خاصی سامان یافته و سازوکارهایی برای حل مسائل و مشکلات طرح شده است که می‏‌تواند برای دانشجویان علوم سیاسی، کارشناسان و صاحب‏نظران عرصه سیاست‏‌گذاری آموزنده باشد.

نویسنده کتاب: علیرضا ثمودی دانش‌آموخته دکتری مطالعات منطقه‌ای گرایش مطالعات اروپا از دانشگاه تهران است. حوزه‌های پژوهشی مورد علاقه ایشان مسائل سیاست خارجی اتحادیه اروپا،‌ رویکرد ناتو در منطقه، راهبردهای دیپلماسی عمومی آمریکا در خاورمیانه و مسائل دیگری در این حوزه‌ها می‌باشد. برخی از کتاب‌های تألیفی و ترجمه‌ای که وی به تنهایی در نگارش آنها نقش داشته، از این قرار است : ترجمه کتاب‌های اتحادیه اروپا پس از برگزیت، روش‌های پژوهش در روابط بین‌الملل؛ تألیفاتی چون کتاب سیاست‌های اتحادیه اروپا در قبال خاورمیانه، اتاق‌های فکر سیاست خـارجی آمریکا و کتـاب اتحـادیه اروپــا و سـازمان‌های بین‌المللی.


نویسندگان: احمد صبوری‌نژاد
ناشر: پژوهشکده مطالعات راهبردی

نویسندگان: علیرضا ثمودی
ناشر: پژوهشکده مطالعات راهبردی
نوبت چاپ: اول ۱۴۰۰
تعداد صفحه: ۳۸۸
قیمت: ۶۰۰.۰۰۰ریال
شابک: ۹-۷-۹۷۸۷۷-۶۲۲-۹۷۸

خرید اینترنتی کتاب:
سیاست و حکومت در بریتانیا

سیاست دفاعی

سیاست دفاعی آمریکا؛ نگاهی به تحول ماهیت جنگ در قرن ۲۱

سده ۲۱، سدۀ گذار و تغییر است. از مهم‌ترین عوامل مؤثر در این فرایندِ گذار، تغییر و تحول در ماهیت جنگ است. تغییری که موجب ظهور و بروز چالش‌های جدید برای ایالات متحده آمریکا شده و تأثیرات شگرفی در حوزه سیاست‌ دفاعی این کشور گذاشته است. دولت‌های گوناگون آمریکا برای مقابله با تهدیدات جدید ناگزیر شده‌اند که تغییرات اساسی در سیاست دفاعی این کشور ایجاد نمایند. آن‏ها ساختار و سازوکارهای دفاعی را تغییر داده و سیاست‌های متفاوتی را برای تأمین امنیت ملی در پیش گرفته‌اند. مطالعه این کتاب می‌تواند برای کارشناسان و دانشجویان علوم نظامی، سیاسی و روابط بین‌الملل مفید و آموزنده باشد.

نویسنده کتاب: احمد صبوری‌نژاد دانش‏‌آموخته دکتری مطالعات منطقه‌‏ای دانشگاه تهران است. حوزه‌‏های پژوهشی مورد علاقه ایشان مسائل سیاست خارجی، امنیت ملی و بین‏‌المللی است. برخی از مقالاتی که وی در نگارش آن‏ها نقش داشته است عبارت‌اند از: ▪ گسترش کارکردی سازمان‏‌های منطقه‌‏ای؛ مطالعه موردی نفتا؛ ▪ ظهور جنگ‌های هیبریدی و تأثیر آن بر راهبرد دفاعی آمریکا علیه ایران؛ ▪ آمریکا و سیاست ترویج دموکراسی در آمریکای لاتین: مطالعه موردی ونزوئلا. ▪ یهود و سینمای کودک؛ ترویج ایده‌‏ها و افکار؛


نویسندگان: احمد صبوری‌نژاد
ناشر: پژوهشکده مطالعات راهبردی
نوبت چاپ: اول ۱۴۰۰
تعداد صفحه: ۲۶۲
قیمت: ۴۲۰.۰۰۰ریال
شابک: ۲-۶-۹۷۸۷۷-۶۲۲-۹۷۸

خرید اینترنتی کتاب:
سیاست دفاعی آمریکا؛ نگاهی به تحول ماهیت جنگ در قرن ۲۱

شکاف در اتحاد استراتژیکی ریاض – واشنگتن

اتحاد سنتی و استراتژیکی ریاض – واشنگتن با وجود چالش‌ها و نوسانات متعدد تاکنون ادامه‌دار بوده است. این اتحاد که در دوره دوم ریاست‌جمهوری باراک اوباما، تحت‌تأثیر مؤلفه‌هایی نظیر: سیاست نگاه به شرق و کاهش مداخله‌گری آمریکا در خاورمیانه، حل‌وفصل برنامه هسته‌ای ایران و حمایت عربستان سعودی از تروریسم متزلزل شده بود با تکیه زدن دونالد ترامپ بر مسند ریاست‌جمهوری دوباره قدرتمند شد. عربستان از سال ۲۰۱۶ و در پی انتخاب ترامپ به ریاست‌جمهوری آمریکا، توانست پل ارتباطی خود با این کشور را ترمیم کند و به‌سرعت پل‌های ارتباطی جدیدی را مانند ارتباط شخصی با سران و مقام‌های آمریکایی از جمله شخص ترامپ و جرد کوشنر ایجاد کند. با این حال سه مؤلفه: جنگ ائتلاف سعودی علیه یمن، قتل خاشقچی و اخیراً شکل‌گیری بحران نفتی، روابط ریاض و واشنگتن را در آستانه تحول بنیادین قرار داده که محور اصلی نوشتار پیش‌رو است.

جنگ نفتی و واگرایی در اتحاد ریاض واشنگتن

روابط ۷۵ ساله عربستان و آمریکا چالش‌های متعددی را به خود دیده است که رهبران دو کشور موفق به پشت سر گذاشتن آن شده‌اند. روابط دوجانبه ریاض – واشنگتن که در دوره دوم ریاست‌جمهوری اوباما به سردی گراییده بود با روی کار آمدن ترامپ بیش از هر زمان دیگری گرم‌تر شد. دونالد ترامپ، عربستان سعودی را به عنوان نخستین مقصد سفر خارجی خود در ژانویه سال ۲۰۱۷ انتخاب کرد. ترامپ توانست روابط محکمی با ملک سلمان و محمد بن سلمان ولیعهد سعودی برقرار کند که تاکنون به انعقاد قراردادهای تسلیحاتی هنگفت منجر شده است. از جمله این قراردادها می‌توان به قرارداد تسلیحاتی و خدمات دفاعی به ارزش ۱۰۰ میلیارد دلار و قرارداد ۳۷۰ میلیارد دلاری اشاره کرد.

سود سرشار حاصل از قراردادهای تسلیحاتی هنگفت موجب شده است که دولت ترامپ همه اقدامات ریاض شامل بازداشت زنان فعال و ترور جمال خاشقچی و همچنین جنایت‌های جنگی در یمن را نادیده بگیرد. به عنوان مثال اگرچه دونالد ترامپ در ابتدا اعلام کرده بود، در صورتی که اثبات شود عربستان سعودی مسئول قتل خاشقچی است با مجازات‌های سنگینی روبه‌رو خواهد شد اما پس از اعتراف عربستان به قتل و به‌رغم شکل‌گیری انتقادات گسترده از ریاض بابت این ترور وحشیانه، از روابط واشنگتن – ریاض دفاع کرد. این در حالی است که کریس مورفی، سناتور دموکرات در واکنش به خبر احتمال کشته شدن خاشقچی گفته بود: «اگر این موضوع واقعیت داشته باشد که عربستان یک ساکن آمریکا را به کنسولگری خود کشانده و او را به قتل رسانده است، این یک شکاف اساسی و شکست بنیادین در روابط ما با عربستان سعودی ایجاد خواهد کرد.»

درخصوص پرونده یمن نیز بسیاری از سیاست‌مداران آمریکایی منتقد رویکرد حمایتی دولت ترامپ از ریاض در یمن هستند. باب منندز، سناتور دموکرات ایالت نیوجرسی گفته بود: «دونالد ترامپ باید حمایت از ریاض را متوقف کند.» سال گذشته نیز سنای آمریکا به طرح لایحه‌ای که خواستار پایان مداخله آمریکا در جنگ تحت امر سعودی‌ها در یمن می‌شود، رأی مثبت داد اما این طرح با وتوی ترامپ مواجه شد. در حقیقت، انگیزه دولت ترامپ جهت ادامه روابط استراتژیک با عربستان تنها فروش تسلیحات است؛ همان‌گونه که ترامپ خطاب به اعضای کنگره گفت: «شما افرادی هستید که خواهان قطع روابط با عربستان هستید. ما تاکنون میلیاردها دلار اسلحه به عربستان سعودی فروخته‌ایم. من نمی‌خواهم این مبلغ را از دست بدهم.»

لیکن با سقوط بی‌سابقه قیمت نفت آمریکا به دنبال تنش میان روسیه و عربستان سعودی، بسیاری در واشنگتن در خصوص لزوم ادامه روابط استراتژیک با ریاض سؤال و ابراز تردید کرده‌اند. در واقع، کاهش بی‌سابقه بهای نفت ناشی از جنگ نفتی عربستان و روسیه و رکود اقتصادی متأثر از بحران کرونا، عاملی است که حاشیه امن روابط استراتژیک ریاض – واشنگتن را به شدت تهدید می‌کند.

روابط آمریکا و عربستان با سقوط قیمت نفت در بازار‌های جهانی و بی‌اعتمادی متقابل با تهدیدی جدی مواجه شده است. منفی شدن بی‌سابقه بهای نفت آمریکا در ماه آوریل که صنعت نفت این کشور را به لبه پرتگاه ورشکستگی کشانده، سبب شد تا نمایندگان ایالت‌های نفت‌خیز تگزاس، وئیزیانا، داکوتای شمالی و آلاسکا، عربستان سعودی را به جنگ اقتصادی متهم و برای تصویب قوانینی که نظامیان آمریکایی را از این کشور بیرون و چتر به اصطلاح امنیتی چند دهه‌ای آمریکا را از سر این کشور آسیب‌پذیر بردارند، تلاش کنند. در همین راستا، کوین کریمر، سناتور جمهوری‌خواه ایالت داکوتای شمالی گفته است: «سیاست‌های اخیر دولت سعودی در حوزه نفت آن سیاست‌هایی نیست که متحدان در پیش می‌گیرند و سعودی‌ها در سنجش حجم عکس‌العمل آمریکا دچار اشتباه شده‌اند… ائتلاف استراتژیک واشنگتن – ریاض از بین رفته و روند بازسازی اعتماد به زمان طولانی نیاز دارد.»

به هر روی، تحت تأثیر فشارهای متعدد سناتورهای آمریکایی، ترامپ در پایان ماه آوریل در تماس تلفنی خود با محمد بن سلمان، عربستان را در صورت عدم توقف اشباع بازار از نفت به توقف حمایت نظامی تهدید کرد. ترامپ در گفت‌وگوی تلفنی خود با بن سلمان اعلام کرد اگر سازمان اوپک اقدام به کاهش تولید نفت نکند او نمی‌تواند مانع از تصویب قانون خروج نیروهای آمریکایی از عربستان سعودی شود.

خروج سیستم دفاع موشکی پاتریوت از عربستان سعودی

رسانه‌های آمریکایی در هفتم ماه مه از اختلافات عربستان سعودی و آمریکا درباره تولید نفت و قصد واشنگتن برای خارج کردن سامانه موشکی پاتریوت و ۳۰۰ سرباز آمریکایی از عربستان خبر دادند. در همین راستا، وال‌استریت ژورنال گزارش داد که مقامات پنتاگون در حال خارج کردن چهار باتری سامانه موشکی پاتریوت از عربستان سعودی هستند و دو اسکادران جنگنده آمریکایی هم پیش‌تر از منطقه خارج شده‌اند و احتمالاً حضور نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس کم‌رنگ‌تر خواهد شد.

اگرچه آمریکایی‌ها هدف خود برای خروج تدریجی از خاورمیانه را پنهان نکرده‌اند، اما زمان انتخاب شده برای این خروج سؤالاتی را مطرح می‌کند. به خصوص که محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی پس از مکالمه تلفنی با ترامپ با کاهش تولید نفت عربستان موافقت کرده بود اما با وجود موافقت بن سلمان با کاهش تولید و صادرات نفت، خروج دو سیستم دفاع موشکی پاتریوت انجام شد.

در خصوص اقدام دولت ترامپ برای خروج تجهیزات نظامی از عربستان چند دلیل قابل ذکر است. نخست با توجه به تلاش سناتورهای جمهوری‌خواه برای بازبینی روابط واشنگتن – ریاض پس از جنگ قیمت نفت، به نظر می‌رسد این تصمیم در این راستا گرفته شده باشد. در واقع، قانون‌گذاران آمریکایی فایده حفظ ۲۵۰۰ سرباز آمریکایی و سامانه پاتریوت در عربستان را در سایه جنگ نفتی عربستان علیه شرکت‌های نفتی آمریکا زیر سؤال بردند و خواستار بازنگری واشنگتن در نحوه مناسبات راهبردی با عربستان شدند که مسئول زیان‌های سنگین به حوزه نفتی آمریکا است. به نظر می‌رسد بحران قیمت نفت، ترامپ را در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ به سوی حمایت از صنعت نفت این کشور و کاهش و حتی قطع واردات نفت از عربستان سوق بدهد.

دوم اینکه دونالد ترامپ احساس کرده که ضروری است به عربستان در زمینه وابستگی این کشور به چتر حمایت نظامی آمریکا یادآوری کند. در همین رابطه دان دیبرتیس، پژوهشگر نظامی و امور خارجی آمریکایی معتقد است مناسبات آمریکا و عربستان نیازمند یک ارزیابی مجدد و جامع براساس حقایق و واقعیت‌های کنونی است به طوری که ایالات متحده نیروهای خود برای حمایت از عربستان به این کشور گسیل می‌کند، این در حالی است که عربستان چیزی در حدود ۶۲ میلیارد دلار هزینه ارتش خود می‌کند، این وضعیتی است که باید با واقعیت‌های قرن بیست‌ویکم همخوانی داشته باشد و بعد از آن باید حضور نظامی آمریکا در عربستان مورد ارزیابی دوباره قرار گیرد.

سومین دلیل را می‌توان در تلاش دولت ترامپ برای تغییر معادله «نفت در مقابل امنیت» جست‌وجو کرد. هسته اصلی اتحاد استراتژیکی ریاض – واشنگتن توافقنامه نفت در برابر امنیت سال ۱۹۴۵ است که به مرور زمان اهمیت خود را برای ایالات متحده از دست داده است. آمریکا در سال‌های ۲۰۰۸ – ۲۰۱۹ تولید نفت شیل را حدود ۶۰ درصد افزایش و واردات نفت خلیج فارس را ۶۲ درصد کاهش داد. اکنون نفت عربستان سعودی اهمیت کمتری برای ایالات متحده دارد. همان‌گونه که جنگ سعودی‌ها و روسیه بر سر قیمت نفت در ماه‌های مارس و آوریل نشان داد، عربستان اکنون بیشتر یک رقیب برای صنعت نفت شیل ایالات متحده به‌شمار می‌رود. آمریکا که اکنون روزانه ۱۲ میلیون بشکه نفت تولید می‌کند و بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت در جهان به‌شمار می‌رود خود به یک تأمین کننده قابل اطمینان نفت تبدیل شده که به دنبال حفظ و افزایش سهم خود در بازارهای جهانی است.

در حقیقت، جنگ نفتی عربستان و روسیه منجر به شکل‌گیری نقطه عطفی در مواضع ترامپ در قبال ریاض شد و این سؤال را مطرح کرد که آیا آمریکا همانند گذشته نیاز به حمایت از صنایع نفتی عربستان دارد، نفتی که بخش اعظم آن اکنون به چین و دیگر کشورهای آسیایی و نه آمریکا و اروپا فروخته می‌شود. در همین راستا تعدادی از کارشناسان آمریکایی در خصوص اساس رابطه واشنگتن و ریاض سؤالاتی مطرح کرده‌اند. مایکل سینگ، کارشناس آمریکایی در اندیشکده واشنگتن معتقد است روابط ریاض – واشنگتن نیازمند بازنگری جدی است؛ زیرا تولید نفت آمریکا از میزان تولید عربستان بیشتر شده و ایالات متحده در این زمینه خودکفا شده است. دان دیبرتیس، پژوهشگر نظامی آمریکا نیز معتقد است نمونه قدیم که پایه و اساس مناسبات دو کشور در ۷۵ سال گذشته بود و طبق آن آمریکا در مقابل تأمین نفت، امنیت ریاض را تضمین می‌کرد، دیگر مانند گذشته قابل اجرا نیست؛ زیرا با افزایش انتقادات و اعتراضات افکار عمومی آمریکا نسبت به حضور نیروهای این کشور در خاورمیانه و نیز اشتباهات مکرر عربستان در زمینه سیاست خارجی، دیگر تفاهم سال ۱۹۴۵ برای امروز مناسب نیست و زمان آن سپری شده است.

نتیجه‌گیری

با در نظر داشتن شرایط فعلی نفت و تغییر نگاه و دیدگاه کارشناسان و مقامات آمریکایی به عربستان سعودی به نظر می‌رسد، روند روابط دو کشور به تدریج سیر نزولی خواهد داشت. اکنون دیگر تنها دموکرات‌ها نیستند که خواهان تجدیدنظر در روابط ریاض – واشنگتن به دلایل حقوق بشری هستند، بلکه جمهوری‌خواهان نیز بر این امر تأکید دارند؛ نیاز کمتر آمریکا به نفت عربستان و خاورمیانه نیز عامل مهمی در این تجدیدنظر است. بروس ریدل، معتقد است در حال حاضر تنها عامل بقای رابطه واشنگتن – ریاض، شخص دونالد ترامپ است و او رابطه نزدیکی با دولت سعودی دارد. از این‌رو می‌توان گفت که در صورت پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰، روابط واشنگتن – ریاض بر لبه پرتگاه قرار خواهد گرفت. به خصوص که بایدن، دولت سعودی را دولت یاغی و مطرود خوانده و متعهد شده است که صادرات سلاح به ریاض را متوقف کند.

این در حالی است که تزلزل و ایجاد تنش در روابط استراتژیک عربستان و آمریکا از مهم‌ترین نگرانی‌های رهبران سعودی است. سعودی‌ها معتقدند که تداوم تنش و تشدید اختلافات کنونی در روابط دو کشور و تهدید روابط راهبردی با واشنگتن تهدیدی امنیتی برای رژیم سعودی است؛ زیرا هرگونه خلل در این روابط می‌تواند به مثابه سرآغاز تضعیف و فرسایش تدریجی حاکمیت آل‌سعود در چارچوب روندهای گسترده سیاسی – امنیتی و اجتماعی منطقه باشد.

این نکته در پایان لازم به ذکر است که ایجاد شکاف عمیق در اتحاد استراتژیکی ریاض – واشنگتن در پرتو تحولات منطقه و تنش‌زا بودن روابط ریاض با ایران، ترکیه و قطر موجب خواهد شد مقامات سعودی به سوی تقویت روابط خود با تل‌آویو تلاش کنند. به‌خصوص که نخبگان سعودی به این نتیجه رسیده‌اند‌ که ائتلاف‌سازی با تل‌آویو در راستای منافع و امنیت ملی عربستان است؛ زیرا اسرائیل به عنوان یگانه بازیگر دارای تسلیحات هسته‌ای در خاورمیانه توانایی مقابله با تهدیدات ناشی از گسترش نفوذ رقبای عربستان در منطقه را داراست.

سیدعلی نجات پژوهشگر مسائل خاورمیانه

اعتراضات داخلی، تهاجمی شدن سیاست غرب در قبال ایران و جنبه امنیتی انتخابات اسفند

در دو سال گذشته، آمریکا و اروپا سه اقدام مهم در قبال جمهوری اسلامی ایران انجام داده اند که ضمن بالا بردن سطح تنش دورنمای مذاکره و تعامل را بسیار دشوار کرده است؛ خروج آمریکا از برجام، ترور سپهبد شهید سلیمانی و فعال کردن مکانیسم ماشه از سوی کشورهای اروپایی سه اقدام مهم و خصمانه مجموعه غرب در قبال ایران در دو سال گذشته بوده است.

اما نکته مهم و قابل تامل این است که هر سه اقدام به فاصله کوتاهی بعد از اعتراضات داخلی در ایران (دی ماه ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸ و دی ماه ۱۳۹۸) صورت گرفته است؛ هرچند نمی توان ادعا کرد که این اقدامات لزوما نتیجه مستقیم اعتراضات در ایران است اما بدون تردید تاثیر این اعتراضات بر ادراک و محاسبات آمریکا و اروپا در تصمیمات آن ها در این زمینه موثر بوده است. با توجه به این موضوع، انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی اهمیت بسیار داشته و می تواند پیامدهای امنیتی مثبت یا منفی برای جمهوری اسلامی ایران داشته باشد.

تاثیر اعتراضات ایران بر ادراک و تصمیات آمریکا و اروپا

دونالد ترامپ از زمان رقابت های انتخاباتی برای ریاست جمهوری همواره به شدت از برجام انتقاد کرده و آن را «بدترین توافق تاریخ» می دانست. اما این رویکرد او بیش از آنکه ناشی از نارضایتی او از مفاد و بندهای توافق و یا خصومت او نسبت به طرف توافق یعنی جمهوری اسلامی ایران باشد، یک تاکتیک انتخاباتی و متاثر از سیاست او مبنی بر مخالفت با همه دستاوردها و ابتکارات باراک اوباما بود.

با این حال، به تدریج این مساله تبدیل به اولویت اصلی و شماره یک سیاست خارجی ترامپ تبدیل شد. لابی گسترده اسرائیل و عربستان و کنار رفتن چهره‌های طرفدار برجام در دولت ترامپ و جایگزینی آن ها با افرادی مانند بولتون و پمپئو تاثیر بسیار زیادی بر اقدام او برای خروج از برجام و اعمال سیاست فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی ایران داشت؛ اما آنچه که این تصمیم را تسریع بخشید و ترامپ را متقاعد کرد که خروج از برجام و اعمال سیاست فشار حداکثری می تواند ایران را پای میز مذاکره بکشاند و زمینه یک توافق جدید را فراهم کند، اعتراضات گسترده دی ماه ۱۳۹۶ بود.

این اعتراضات، که ابتدا نوعی نارضایتی از عملکرد دولت و شرایط اقتصادی بود و از مشهد آغاز شد، به سرعت ماهیت سیاسی گرفت و به تعداد از دیگر شهرهای ایران سرایت کرد. دونالد ترامپ در صفحه توئیتر خود از این اعتراضات با عنوان «اعتراضات گسترده» در ایران نام برد و ضمن استقبال از آن نوشت: « مردم ایران بالاخره دارند می‌فهمند که چگونه پول و ثروت‌شان غارت و برای حمایت از تروریسم خرج می‌شود. به نظر می‌رسد که آنها دیگر این وضع را تحمل نخواهند کرد». دیگر چهره های تندرو جمهوریخواه نیز از این اعتراضات حمایت و خواستار خروج ترامپ از توافق هسته ای با ایران و انعقاد یک توافق جدید شدند.

تنها چند ماه بعد از این اعتراضات، ترامپ در اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ اعلام کرده که ایالات متحده از توافق هسته‌ای با ایران خارج می‌شود و ضمن بازگرداندن تحریم‌های قبلی، تحریم‌های جدیدی را نیز بر ایران وضع خواهد کرد. پیش از اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ در ایران، مطالبات گسترده‌ای در داخل آمریکا و از سوی جریانات تندرو در دولت ترامپ برای پیگیری سیاست «تغییر رژیم» در قبال ایران مطرح می‌شد. بولتون که همواره خواستار پیگیری سیاست «تغییر رژیم» در قبال ایران از سوی آمریکا بوده است.

تام کاتن سناتور ضدایرانی آرکانزاس خواستار پیگیری سیاستی ترکیبی از فشار اقتصادی و دیپلماتیک و حمایت از نارضایتی‌های داخلی در ایران برای سرنگونی حکومت بود. پمپئو که در آن زمان رئیس سازمان سیا بود خواستار اقدام کنگره برای تغییر رفتار و در نهایت تغییر رژیم ایران شده بود. مارک دوبوئیتز مدیر اجرایی «بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها» نیز در یک توصیه نامه سیاسی برای شورای امنیت ملی دولت ترامپ ضمن حمایت از پیگیری سیاست تغییر رژیم در ایران، توصیه‌هایی را برای تشدید و بهره‌برداری از نارضایتی داخلی در ایران در راستای این سیاست مطرح کرده بود. اما آنچه که این طرفداران تغییر رژیم در ایران را بیش از پیش جسور کرد، اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ در ایران بود.

از زمان خروج آمریکا از برجام، سیاست فشار حداکثری با شدت و ابعاد گسترده علیه ایران ادامه داشت با این امید که حکومت ایران ناچار شود بین فروپاشی یا مذاکره برای توافق جدید یکی را انتخاب کند. پیگیری سیاست مقاومت از سوی ایران و کاهش اعتراضات داخلی باعث شده بود تا برخی سیاست ترامپ در قبال ایران را ناکارآمد و فاقد نتیجه لازم بدانند. اما اعلام ناگهانی تغییر قیمت بنزین در آبان ماه ۱۳۹۸، بار دیگر نارضایتی‌های گسترده ای را در داخل کشور دامن زد که بعضا با اعمال خشونت و برخوردهای هیجانی همراه بود.

این اعتراضات گسترده که این بار نیز عمدتا دلیل و منشاء اقتصادی داشت، بیش از پیش مورد توجه و حمایت غرب قرار گرفت و طرفداران سیاست فشار حداکثری و تغییر رژیم در ایران آن را نتیجه اقدامات و تجویزات خود دانستند. ترامپ و اعضای دولت او ضمن ادعای سرکوب گسترده معترضان، درباره تعداد کشته‌شدگان این اعتراضات اغراق کرده و خواستار برخورد جامعه بین‌المللی با ایران شدند. آن ها بار دیگر این اعتراضات را نشانه شکاف بین مردم و نظام ایران و نارضایتی گسترده از حکومت تلقی کردند. کمتر از دو ماه بعد از این اعتراضات در ایران، که همزمان بود با اعتراضات عراق و لبنان که عمدتا هدف ضد ایرانی داشت، دولت آمریکا تصمیم به ترور سردار سلیمانی فرمانده نیروی سپاه قدس گرفت. تصمیمی که همه دولت‌های قبلی آمریکا با آگاهی از پیامدهای آن از آن پرهیز کرده بودند.

دولت آمریکا دلایل مختلفی برای توجیه ترور شهید سلیمانی به کنگره و مردم آمریکا ارائه داده است، نقش ادعایی شهید سلیمانی در کشته‌شدن سربازان آمریکایی در عراق، نقش او در حمله به سفارت آمریکا در عراق و ادعای برنامه‌ریزی برای حمله به برخی سفارت‌خانه‌های آمریکایی از جمله این موارد است؛ همچنین گفته شده است که طرح ترور او از ماهها پیش در دستور کار بوده است. اما واقعیت این است که نمی‌توان نقش و تاثیر اعتراضات آبان ماه در ادراک و محاسبات مقامات دولت آمریکا برای اتخاذ این تصمیم بسیار مهم و خطرناک را نادیده گرفت. به ویژه که برخی از تئوری‌پردازان تغییر رژیم در ایران که تاثیر و نفوذ زیادی نیز در دولت ترامپ دارند معتقدند که مردم ایران از رهبران خود بیزار هستند و آمریکا می‌تواند با کشتن (ترور) برخی از سران حکومت و فرماندهان سپاه پاسداران، ضمن جلب رضایت مردم نارضایتی عمومی را در داخل ایران تشدید و از این طریق تغییر رژیم را تسهیل نماید.

شهادت سردار سلیمانی با توجه به میزان محبوبیت و جایگاه وی در میان مردم ایران زمینه را برای تغییر این فضا و تغییر محاسبات آمریکا فراهم نمود. به طوری که حضور گسترده و میلیونی در مراسم تشییع جنازه وی بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌ها و محافل سیاسی غرب داشت. اما متاسفانه این فضا دیری نپایید و حوادث بعدی تا حدودی آن را تحت الشعاع قرار داد. جمهوری اسلامی ایران در واکنش به ترور شهید سلیمانی و در راستای سیاست «انتقام سخت» حملات موشکی را به دو پایگاه آمریکایی در عراق انجام داد. در جریان این حملات، سامانه پدافندی به دلیل اشتباه عامل انسانی و محتمل بودن فرضیه پاسخ نظامی آمریکا، یک هواپیمای مسافربری را سرنگون کرد. در واکنش به تاخیر و ارائه اطلاعات نادرست درباره علت سقوط این هواپیما،  از ۲۱ دی ماه ۱۳۹۸ تعدادی از مردم به ویژه دانشجویان دست به اعتراض زدند و نارضایتی خود را از اقدامات و سیاست‌های حکومت اعلام کردند.

اگرچه این تعداد در مقایسه با جمعیت حاضر در مراسم تشییع جنازه شهید سلیمانی و حتی اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ و آبان ماه ۱۳۹۸ کمتر بودند، اما به‌دلیل ارتباط این اعتراضات با یک مساله که ابعاد جهانی یافته بود (سقوط هواپیما) و همچنین قرابت زمانی آن با مراسم پرشکوه تشییع جنازه شهید سلیمانی، بازتاب گسترده‌ای داشت و بار دیگر این تحلیل را در غرب که مردم ایران از حکومت خود و سیاست‌های آن ناراضی هستند، تقویت کرد و طرفداران گفتمان فشار حداکثری و تغییر رژیم را در پیگیری ایده‌های خود مصّرتر نمود. این بار اتحادیه اروپا زمان را برای اتخاذ موضع سخت‌تری در قبال ایران مناسب دید و در واکنش به اعلام گام پنج ایران در کاهش تعهدات هسته‌ای خود، از فعال کردن مکانیسم ماشه خبر داد.

در پایان این بخش باید خاطرنشان کرد که این سیاست صرفا مختص به دوره کنونی نیست و در زمان باراک اوباما نیز که سیاست دومسیره فشار و مذاکره برای دستیابی به توافق هسته‌ای در دستورکار بود، دارای سابقه است. دولت اوباما قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ آمادگی بالایی برای مذاکره و دادن امتیاز برای حل مسئله هسته‌ای با ایران داشت که به یکباره رویدادها و اعتراضات پس از انتخابات سال ۸۸ فضا را کاملا دگرگون کرد و دولت ایالات متحده و اروپایی‌ها را به سمت فشار بیشتر و اعمال تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران سوق داد.

اهمیت انتخابات اسفندماه از بعد امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران

سه موج اخیر اعتراضات در داخل ایران که هرکدام ابعاد، دلایل و ویژگی های خاص خود را داشتند، پیامدهای مهم امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران داشته‌اند و این روند می‌تواند در آینده نیز تشدید شود و یا تداوم یابد. نخستین پیامد جدی و مهم این اعتراضات این است که طرفداران تغییر رژیم و سیاست فشار حداکثری بر حقانیت موضع خود یقین پیدا کرده و تاکید دارند که سیاست مناسب و موثر در قبال ایران همین است و ایران به زودی یا ناگزیر به مذاکره و تسلیم خواهد شد و یا فرو خواهد پاشید که هر دو مطلوب آمریکا است.

آنها همچنین استدلال می‌کنند که برخلاف ادعای منتقدان ترامپ و سیاست فشار حداکثری، خروج از برجام و اعمال تحریم‌های گسترده علیه ایران نه تنها منجر به اتحاد مردم و انسجام ملی در ایران نشده است، بلکه مردم ایران را در مقابل حکومت قرار داده است. نکته دیگر و مهمتر در رابطه با پیامدهای امنیتی این اعتراضات این است که جریان‌های طرفدار تعامل و گفتگو با ایران در غرب روز به روز بیشتر به حاشیه رفته و موضع آنان تضعیف می‌شود.

برخلاف مواردی مانند خروج از برجام و ترور سردار سلیمانی که آن ها با گروههای محافظه‌کار و ضدایرانی در غرب مخالف هستند، در رابطه با اعتراضات در داخل ایران آنها ناگزیر با رقبا و مخالفان سیاسی خود همصدا و همراه می‌شوند و دیگر نمی توانند مانند گذشته از ایده امکان تعامل یا مذاکره با حکومت ایران دفاع کنند. نکته سوم و مهمتر که در آینده می‌تواند برای جمهوری اسلامی ایران تبدیل به یک چالش جدی شود، افزایش حمایت غرب از جریان‌ها و گروه‌های اپوزیسیون است که در حالت حداقلی می‌تواند به عنوان یک اهرم فشار در مذاکرات احتمالی علیه ایران استفاده شوند و در حالت حداکثری می‌توانند به عنوان نمایندگان حکومت در تبعید از سوی غرب و به ویژه دولت آمریکا مورد شناسایی قرار بگیرند.

در چنین شرایطی، انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی می تواند کارکرد دوگانه داشته و این تبعات امنیتی ناشی از اعتراضات دو سال اخیر را تشدید یا خنثی نماید. انتخابات در ایران همانند بسیاری از کشورها همواره نماد مردم‌سالاری و در راستای مشروعیت سیاسی نظام مورد توجه قرار گرفته است؛ اما این بار کارکرد انتخابات فراتر از بحث مشروعیت سیاسی بوده و می‌تواند ارتباط و پیوند مستقیم با امنیت ملی و منافع امنیتی جمهوری اسلامی ایران در آینده پیدا کند.

برگزاری انتخابات با شکوه با مشارکت گسترده مردم و جریانات سیاسی داخلی که در برگیرنده صداهای مختلف و حتی معترض باشد، می‌تواند ضمن ارسال پیامی به غرب مبنی بر مشروعیت بالای سیاسی نظام و حمایت گسترده مردمی از انتقال قدرت در چارچوب نظام جمهوری اسلامی، به نوعی اعتراضات و نارضایتی‌های ماه‌های اخیر را کانالیزه و آنها در فرایندهای سیاسی منطبق با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حل کند. این مساله البته مقدمات و ملزوماتی دارد که بیش از هرکسی شورای محترم نگهبان و دولت به عنوان مجری انتخابات باید به آن توجه نمایند.

در این راستا، اقدامات زیر توصیه می‌شود: الف) با تایید صلاحیت حداکثری نامزدهای مختلف از جریانات سیاسی، اجتماعی و صنفی داخل نظام، زمینه برای مشارکت حداکثری مردم در انتخابات به صورت واقعی و آشکار فراهم شود؛ ب) از خبرنگاران و رسانه‌های مختلف بین‌المللی به ویژه غربی دعوت به عمل آید تا به طور مستقیم و از نزدیک انتخابات ایران را رصد و بازتاب دهند تا به این طریق انگاره‌های نادرست که در دو سال اخیر درباره رابطه مردم با حکومت در ایران شکل گرفته و می‌تواند پیامدهای امنیتی جدی درپی داشته باشد، اصلاح نماید و تصویر واقعی‌تری به مخاطب غربی ارئه دهد تا تبلیغات و جوسازی‌های صورت گرفته در این زمینه را نیز خنثی نماید؛ ج) جمهوری اسلامی ایران ضمن تاکید بر مواضع بر حق خود، همچنان بر آمادگی برای مذاکره بر مبنای احترام و منافع متقابل تاکید کند تا مجموعه غرب نتواند آن را به عنوان یک بازیگر ناهنجار در نظام بین‌الملل معرفی و «امنیتی‌سازی» نماید.

عزیزالله حاتم‌زاده/ دکتری روابط بین‌الملل

فضایی

بازگشت به رقابت‏‌های آغازین عصر فضا و امنیت ملی ایران

در کشاکش تنش‏‌هایی که احتمال رویارویی ایالات متحده و روسیه را در پشت صحنه تراژدی‏‌های حال حاضر خاورمیانه افزایش داده است، ایالات متحده رقیب دیرینه خود در عرصه فعالیت‏‌های فضایی را در کنار چین، کره شمالی، سوریه، سودان و ایران در لیست سیاه عدم همکاری در زمینه پرتاب‏‌های فضایی قرار داده است.

اتخاذ چنین سیاستی، بیش از هر چیز در تداوم فرمان تشکیل ارتش فضایی به‏‌عنوان یکی از یگان‏های نیروی مسلح این کشور قرار می‌‏گیرد که توسط دونالد ترامپ رئیس ‏جمهور وقت در فوریه سال ۲۰۱۸ به امضا درآمده است و واکنشی جدی به تهدیدات برآمده از فضای ماورای جو و دفاع از منافع ملی ایالات متحده محسوب می‌‏شود، در این میان روسیه نیز که به نقش‌‏آفرینی پویا در خاورمیانه به‏‌ویژه در حمایت از ایران در مقابل بدعهدی‌‏های برجام و تحریم‏‌های ایالات متحده تبدیل شده است، در ماه‌‏های اخیر توسعه نیروی هوافضای این کشور را از جمله اولویت‏‌های نظامی خود معرفی کرده است و در این مدت موفقیت‏‌هایی نظیر پرتاب راکت ماهوراه‌‏بر سایوز ۲ روسی و موشک فضایی” پروتن-ام” حامل تلسکوب فضایی” اسپکتر- ار.گ” را به ثبت رسانده است.

چنین تلاش‏‌هایی برای کسب برتری و عدم همکاری در نوع خود نقلی دیگر از روایت رویارویی دو قدرت نام‌‏آشنای جنگ سرد و رقابت‏‌های آغازین عصر فضا است، در حالی‏که در عصر حاضر بازیگران متعددی به عرصه فعالیت‏‌های فضایی پیوستند. در این میان با توجه به آن‏که برخی نظیر ایران از یک سو نخستین گام‏‌های فضایی خود را با همراهی و همکاری روسیه برداشته است، و از سویی دیگر آمریکا فعالیت‏‌های فضایی آن را تهدید خوانده است، نوشتار حاضر به این پرسش پاسخ می‏‌دهد که شدت‌یافتن تنش‏‌ها بین این دو قدرت چه تأثیری بر امنیت ملی ایران دارد؟

فضای ماورای جو عرصه رویارویی روسیه و ایالات متحده

از عصر فضا تاکنون نتایج و دست‏آوردهای حاصل از فعالیت در فضای ماورای جو به‌‏ویژه در بعد نظامی آن، ترغیب‌کننده‏‌ی گسترش فعالیت در این عرصه و فراهم‌کننده‏‌ی فرصتی برای کسب قدرت و پیشی‌گرفتن بر رقبا است. رویارویی ایالات متحده و روسیه در فضای ماورای جو همواره بازتاب رقابت قدرت‏های بزرگ در چارچوب تعریف شده مرشایمر است، در جایی که وی معتقد است گرچه شدت رقابت میان قدرت‏های بزرگ کم و زیاد می‏‌شود، اما آن‏چه که آن‏ها را به رقابت بر سر کسب قدرت دعوت می‏‌کند هراسی است که از یک‏دیگر دارند، هراسی که سیاست‏گذاران فضایی ایالات متحده را برآن داشته است تا در سال ۲۰۱۹، با دورشدن از رقابتی که نخستین‏ بار پرتاب اسپوتنیک در ۱۹۵۷ به کالبد آن جان بخشید و با گذشت چندین دهه مسیرهای همکاری با رقیب خود را مسدود کنند.

ایالات متحده در مقام قدرت‏ بزرگی که همواره خواهان یکه‏‌تازی و کسب هژمونی در نظام بین‏‌الملل است مدت‏هاست حاکم‌شدن بر زمین از طریق سلطه بر فضا را در پیش گرفته است و اقدام آن در جهت تشکیل نیروی فضایی این کشور که به منظور مقابله با فعالیت‌‏های فضایی نظامی رقبای ایالات متحده در این عرصه صورت گرفته است گامی در جهت دنبال‌کردن بالاترین هدف برای هر دولت از نقطه نظر نئورئالیست‏‌ها به‏‌شمار می‌‏رود تا سهم خود از قدرت جهانی را در جهت زوال دیگر دولت‌‏ها به حداکثر برساند.

روسیه نیز در پیمودن مسیر مشابهی در لحن هشدارآمیز خود نسبت به واشنگتن و با تأکید بر عدم تکرار اشتباهات گذشته، روی آوردن به چنین اقداماتی را دعوتی برای رویارویی جدی‏تر در فضا دانسته است، به‏‌گونه‏‌ای که می‏‌تواند توأمان با مخاطرات قابل توجه‏‌تری نسبت به مسابقه تسلیحات هسته‏‌ای باشد، اما این پیشتاز فضایی در راستای تأمین امنیت و کسب منافع ملی، خود نیز اخیراً با تأکید بر توسعه نیروی هوافضای این کشور آن را از جمله اولویت‏‌های نظامی خود معرفی کرده است. در تکمیل بررسی آن‏چه که به‏نوعی رقابت دائمی دو قدرت فضایی تعریف می‏‌شود می‌‏توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • برترین ابزار در شناخت مسیر برگزیده قدرت‏ها برای فعالیت در فضای ماورای جو مرور استراتژی‏‌های فضایی آن‏هاست. مرور سیاست‏‌های اتخاذ شده توسط ایالات متحده از زمان ریاست جمهوری بوش تاکنون افزایش چشم‏گیر وابستگی‏ امنیت ملی این کشور به فضای ماورای را نشان می‏‌دهد اهداف ذکر شده و اصول سیاست فضایی ملی این کشور در سال ۲۰۰۶ نشان می‏‌دهند ایالات متحده که روزی پیش‏گام استفاده صلح‌‏آمیز از فضای ماورای جو محسوب می‏شد، با ایجاد محدودیت بر سر راه دیگر کشورها بزرگ‏ترین حامی تداوم رقابت‏‌های فضایی است. روسیه احیای سیاست فضایی را هم‏گام با احیای قدرت پیشین خود پیش می‏‏‌برد و تأکید بر کنترل تسلیحات متکی بر همکاری دارد، در این زمینه سند تدبیر سیاست خارجی این کشور که در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است به خوبی نشان می‌‏دهد روسیه هم‏چنان که تقویت امنیت بین‏‌الملل، تداوم تلاش برای منع رقابت تسلیحاتی در فضا و ارسال تسلیحات توسط دیگر کشورها، دست‏یابی به توافقات بین‏‌المللی در این حوزه و کنترل ظرفیت‏های هسته‏‌ای را مطرح کرده است، در مقابل هرگونه کاربرد و یا حتی تهدید از جانب سلاح‏‌های کشتار جمعی و تسلیحات اتمی، حق استفاده از تسلیحات را برای خود قائل شده است که تأکیدی بر آمادگی برای هرگونه جنگی حتی در فضای ماورای جو از سوی این قدرت و تهدیدی جدی برای هم‌‏بازی‏‌های آن است. بنابراین می‌‏توان چنین بیان کرد که روسیه با تدوین این سند در واکنش به تأثیرات احتمالی تشکیل نیروی فضایی ایالات متحده به‏‌نوعی پیش‌‏دستی کرده و موضع خود را مورد تأکید قرار داده است.
  • اما فعالیت‏های فضایی دو قدرت نیز در نقش مکمل سیاست‏‌های فضایی آن‏ها قرار می‏‌گیرد. برنامه‏‏‌های فضایی نظامی تدوین شده روسیه برای سال ۲۰۳۰ تا ۲۰۶۰ این کشور پس از تقویت تجهیزات زمینی، دریایی، هوایی و شرکت در رزمایش‏‏‌های مشترک نظامی با مصر و چین جهت بررسی دفاع ضد‏موشکی و جنگ الکترونیک، نشان‌دهنده تلاش روسیه برای تقویت بعد چهارم قدرت است. اما رونمایی از موشک قاره‌‏پیمای سارمات روسی که مخرب‌‏ترین موشک هسته‏‌ای جهان معرفی شده است بیش‏تر عزم راسخ روسیه را برای تحکیم موقعیت خود و قابلیت‌‏های آن در اجرای برنامه‏‌های فضایی نظامی منعکس کرد. از طرفی دیگر ایالات متحده که خواستار تقویت قدرت نظامی و هسته‏‌ای و بهره‏‌برداری از فناوری‏‌های نظامی تا سال ۲۰۶۰ شده است ماهواره‏‌هایی نظیر ان- آر- ال۳۷ [۱] با قابلیت‏‏‌های جاسوسی و نظامی را به عنوان آخرین نتایج در کارنامه پرتاب‏‌های خود به ثبت رسانده است.
  • گذشته از سیاست‏‌ها و فعالیت‏هایی ذکر شده که در نوع خود افزایش تخاصمات بین دو قدرت را به نمایش می‏‌گذارند هر دو رقبای جدید‏تری نظیر چین را دارند که نبایستی در محاسبات خود از قابلیت‏‌های نظامی و سیاست‌‏های آن غفلت کنند. افزون بر این شماری از بازیگران تازه‏‌وارد به عرصه فعالیت‏‌های فضایی نظیر ایران مورد توجه هستند که در حال حاضر از حمایت‏‌های سیاسی روسیه در زمین، دریا و هوا و در پی وقایعی مانند آن‏چه که با سقوط پهباد ایالات متحده و اخلال در ناوگان نفت‏کش‌‏های ایران به وقوع پیوست برخوردار است و هم‏چنان که فعالیت‏های فضایی آن از سوی ایالات متحده به عنوان تهدید برشمرده می‌‏شود، پیش‏تر نخستین گام‌‏های فضایی را در تقویت قدرت ملی خود با همراهی روسیه برداشته است و بررسی فعالیت‏های فضایی آن در چارچوب همکاری‏‌ها و مخالفت‌‏ها در این نوشتار یک ضرورت است.

فعالیت‌‏های فضایی ایران در بستر تعامل و تقابل

در سال ۲۰۰۹ ایران با پرتاب نخستین ماهواره ساخت خود با نام امید خواسته مبتنی بر حضور فعال‏‌تر در عرصه فعالیت‌‏های فضایی را به جهانیان اعلام کرد، درحالی‏که پیش‏تر در مقابل نگاه بدبینانه غرب فعالیت‏‌های نخستین خود با نام صلح و امنیت ‏بین‌‏الملل را با همکاری پیش‏گام صنعت فضایی یعنی روسیه در پیش گرفت، در چارچوب چنین تعاملات و تقابلی می‌‏توان فعالیت‌‏های فضایی ایران را به موارد زیر خلاصه کرد:

  • بعد از پرتاب ماهواره مصباح که در سال ۱۹۹۷ صورت گرفت، تأمل‌برانگیزترین نمونه‏‌ی این همکاری‏‌ها به‏‌ویژه در نگاه غرب مربوط به پرتاب سینا-۱ است. از نظر تحلیل‏گران غربی فناوری‏‌های به کار رفته در این نوع ماهواره از قابلیت پرتاب موشک بالستیک برخوردار بودند، و بر همین مبنا ایران را بهره‏‌مند از قابلیت‏‌هایی می‌‏دانستند که ارتقای سیستم موشک شهاب-۳ و دست‏یابی به نمونه‏‌ی نوینی از آن یعنی شهاب-۴ را برای این قدرت نوظهور فضایی به‏‌همراه داشت. اما این قبیل همکاری‏‌های مشترک بیش از همه با مخالفت ایالات متحده همراه بود چرا که روسیه نیز در گذشته پرتاب ماهواره‏‌های کوچک مشابهی را از پایگاه‏‌های نظامی خود تجربه کرده بود. با این وجود موفقیت در پروژه مذکور بستری برای همکاری‏‌های بیش‏تر بین دو کشور را فراهم کرد و چندین بیانیه عمومی از سوی دو کشور مانند توافق ایران و روسیه برای تولید ماهواره‌‏ی پارس (سینا-۲) به تصویب رسید.
  • در تداوم همکاری‏‌های فضایی در اواسط سال ۲۰۰۶ سیستم ماهواره مصباح و زهره نیز جهت توسعه فناوری‏‌های فضایی و پرتاب ارتقا یافت. در حالی‏که ایران اهداف غیرنظامی برای ارتقای این سیستم تعریف کرده بود، برخی با ارائه تعبیری متفاوت از این مقصود، متخصصین ایرانی را متمایل به دست‏یابی بر سیستم هشدار سریع برای مقابله با حملات احتمالی اسرائیل دانستند، که ممکن بود مقصدهای نظامی و هسته‏‌ای ایران را مورد هدف قرار دهد، هم‏چنین ماهواره زهره را نیز توسعه سلاح‌‏های ضدماهواره برشمردند.
  • در تداوم مخالفت‏‌ها با فعالیت‌‏های فضایی ایران در حدفاصل سال‏‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ حضور بیش از سی‏ هزار متخصص روس در همکاری مشترک با ایران دلیل توسعه فناوری‏‌هایی کاربرد دوگانه برشمرده شد. گرچه در همین دوران مدیر مرکز مطالعات ایرانیان مدرن در روسیه در حالی که ایرانیان را مستعد فرستادن انسان به فضا دانست، هم‏چنان تأکید بر تعهد کشور خود نسبت به تداوم همکاری‏‌های فضایی با ایرانیان داشت.
  • فعالیت مستقل ایران پس از سال ۲۰۰۸، دورشدن از هم‏پیمان فضایی خود و نگرانی امنیتی آن از فعالیت‌‏های فضایی ایران را به دنبال داشت. در این دوران برخی متخصصین نظامی و علمی فضایی روسیه پرتاب‏‌های فضایی ایران را نشانی از حرکت رو به جلوی آن جهت افزایش قابلیت پرتاب‏گرها با قدرت بیش‏تر می‏‌دانستند، برخی دیگر از مقامات رسمی این کشور نگران قابلیت‏‌های ایران برای کاربرد فناوری‏‌های موشکی بودند. در سال ۲۰۰۹ نیز روسیه نسبت به همراهی ایران برای توسعه ماهواره ارتباطات از راه دور زهره تمایلی از خود نشان نداد، و میخائیل مارگلو که ریاست کمیته شورای روسیه در امور بین‏‌الملل را عهده‌‏دار بود، بر عدم وجود دلیلی برای تقویت این باور تأکید داشت که برنامه‏‌های فضایی ایران یک تهدید جهانی باشد.

در تکمیل واکنشی که مقامات روس نسبت به نگران‌کننده نبودن فعالیت‏‌های فضایی ایران برای عرصه بین‏‌الملل داشتند، مدعی شدند پرتاب ماهواره‏‌ها با کاربرد دوگانه از سوی ایران، انگیزه‌‏ی ایالات متحده برای توسعه و به کارگیری سیستم‌‏های ضدماهواره زمین‌پایه آست [۲] را شدت می‌‏بخشد. چنین اقدامی تصویب پیش‌‏نویس معاهده‏‌ی منع استقرار سلاح در فضا، هم‏چنین کاربرد زور یا تهدید از جانب این کشور را نیز در کنفرانس خلع سلاح ژنو همراه با چین و روسیه پیچیده می‏‌کرد.

با این وجود در سال ۲۰۱۲ مصادف با بازگشت جاه‌‏‏طلبانه پوتین و تلاش برای احیای قدرت گذشته این کشور، روسیه خواستار همکاری بیش‏تر با ایران شد. اتخاذ چنین تصمیمی از سوی این مقام یادآور گفته‌‏های وی در سال ۲۰۰۷ در کنفرانس مطبوعاتی تهران داشت. چرا که وی بر طیف وسیع همکاری‏‌های این دو کشور در زمینه فضا، صنعت و پروژه‏‌های زیرساختی تأکید کرده بود. بررسی فعالیت‏‌های فضایی ایران و واکنش‏ قدرت‏ها نسبت به آن در بستری از رقابت‏‌های نامتناهی فضایی بین ایالات متحده و روسیه بیش از همه اهمیت توجه به امنیت ملی ایران در این عرصه را مطرح می‏‌کند.

امنیت ملی ایران  و رقابت‌‏های فضایی

افزایش رقابت‏‌های ایالات متحده و روسیه و در پی آن نظامی‌‏ترشدن فضا خطرات قابل توجهی پیش روی امنیت بین‌‏الملل و امنیت ملی کشورها قرار می‌‏دهد. تنگ‌‏تر و پرمخاطره‏‌ترشدن دامنه رویارویی قدرت‌‏های دیروز و امروز فضایی به‌‏طور روزافزون در نوع خود عرصه فعالیت‏‌های فضایی را برای قدرت نوظهوری نظیر ایران سخت‌‏تر خواهد کرد که خواهان تثبیت جایگاه خود در خاورمیانه و تحقق اهداف ذکر شده در سند چشم‌‏انداز ۱۴۰۴ است تا به جایگاه نخست در منطقه تبدیل شود.

افزون بر این در شرایطی که نگرانی‏‌های امنیتی و  احتمال بروز تنش‏‌های نظامی در تنگه هرمز برای ایران وجود دارد، غفلت از تهدیدهای برجای مانده از افزایش رقابت‌‏های فضایی به‏‌ویژه بین ایالات متحده و روسیه برای ایران نیز جایز نخواهد بود. در واکاوی افزایش تنش بین دو قدرت فضایی و تأثیری که بر امنیت ملی ایران خواهد داشت می‏توان به تهدیدها و راه‏کارهای مقابله با آن‏ها اشاره کرد:

  • گسترده‌شدن رقابت‏ها در فضای ماورای‏جو، بیش از هر چیز امنیت ملی کشورهایی را متزلزل خواهد کرد که علی‏‌رغم واقف‌بودن به اهمیت این حوزه، از پیشرفت و توسعه دانش و فناوری‏‌های بومی به شکل مستقل بازمانده‌‏اند. بر این اساس تدوام بخشیدن به فعالیت‌‏هایی که در راستای افزایش سطح دانش بومی و کاربردی کردن آن هستند، امری ضروری تلقی می‌‏شود. تلاش برای ساخت ماهواره پیام ۲ با وجود در مدار قرار نگرفتن پیام۱ و دوستی در اواخر سال ۹۷ و ثبت نقاط مداری به نام ایران نشان‏گر مستحکم‏‌ترشدن گام‏‌های ایران برای پیشرفت در این عرصه و حرکتی رو به جلو به‌‏ویژه پس از وقفه‌‏ای است که در سال‌‏های اخیر در فعالیت‏‌های فضایی ایران حاکم بوده است. افزون بر این، پیمودن چنین مسیری بایستی علی‏رغم تأثیر تحریم‏‌های ایالات متحده و پیامدهای منفی و نابسامانی‏‌های برجای مانده از آن‏ها تداوم یابد و ایران به خوبی میل و اراده پیشرفت توسط بازیگری را به نمایش بگذارد که از دست‏یابی بر فناوری‏‌های برتر به واسطه تحریم‏‌ها محروم است.
  •  با وجود آن‏که همواره فعالیت‏های فضایی ایران تهدیدی برای صلح و امنیت‏ بین‌‏الملل از جانب ایالات متحده خوانده شده است، در مقابل توسعه‏‌ی فناوری‏‌های چالش‌‏برانگیز ایالات متحده‏ نظیر راکت‏هایی که شمار آن‏ها رو به افزایش است، و بهره‌‏برداری نظامی از پرکاربردترین فناوری فضایی یعنی ماهواره‏‌ها به‏‌ویژه استفاده از ماهواره‌‏های جاسوسی، خالق تهدیدهای امنیتی نوینی برای ایران است، و در چنین وضعیتی نباید از پیش‏برد تدابیر امنیتی در فضای ماورای جو در کنار سایر عرصه‏‌ها در وضعیت کنونی غفلت کرد.
  • در نگاه به همکاری‏‌های ایران و روسیه بایستی متذکر شد که ایران در مقام شریکی منطقه‌‏ای برای روسیه، از جایگاه درخور توجهی جهت مقابله با نفوذ آمریکا در آسیای مرکزی، قفقاز، خاورمیانه و خلیج فارس برخوردار است، در حوزه فعالیت‏‌های فضایی نیز از مرور تعاملات فضایی این کشور با ایران می‌‏توان چنین برداشت کرد که روسیه تنها در دوران مطرح‌بودن منافع خود، پایبند به همراهی ایران در مقابل مخالفت‌‏های غرب به ویژه ایالات متحده به‏ عنوان رقیب فضایی خود بوده است، بر این اساس در پیش‏‌گرفتن همکاری‏های فضایی مطابق با اصول سند توسعه هوا و فضا بایستی بر مبنای عدم وابستگی به دانش و فناوری‏‌های بیگانگان صورت بگیرد، بر این اساس ضرورت دارد تأمین منافع ملی در روابط با قدرتی نظیر روسیه در کانون سیاست‏گذاری‏‌ها قرار گیرد، تا در صورت دورشدن ایران و روسیه و یا حتی مخاصمه‌‏آمیز شدن روابط آن‏ها، حضور جدی و فعالیت مستقل خود در این عرصه را تداوم بخشد.
  • گزینه تأمل برانگیز دیگر برای فاصله‌گرفتن از نتایج مخرب رقابت‏های فضایی، تأکید بر خواسته ایران مبتنی بر صلح‏‌آمیز بودن فعالیت‏های فضایی به‌‏ویژه از سوی ایالات متحده و روسیه است که با وجود تأکید بر این مسئله در استراتژی‏‌های فضایی خود عمل‏کرد معکوسی دارند. بدین ترتیب ایران با حضور جدی‏تر در مجامع بین‌‏المللی و مشارکت در فعالیت‏‌های که با هدف منع تسلیحاتی‌شدن فضا برگزار می‏‌شوند، همراه با یادآوری ورود صلح‏‌آمیز خود به این عرصه می‌‏تواند این کشور را به‏‌عنوان پیشتاز در حفظ صلح‏ فضایی به جامعه‏‌ی جهانی معرفی کند. 

نتیجه‏‌گیری

ادعای ایالات متحده و روسیه مبتنی بر تقویت  قابلیت‏های نظامی و افزایش سطح آمادگی آن‏ها  به‌‏گونه‏‌ای تداعی‌کننده جنگ سرد و بازسازی روابط دو قدرت در آن دوران و در سایه قراردادن همکاری‏‌های سستی است که تاکنون در این عرصه انجام داده‌‏اند. از آن‏‏جایی که افزایش قدرت نظامی دولت‏‌ها به شکل یک تهدید به نوعی فراخوانی برای سایر دولت‏هاست تا در راستای بقا، تأمین و حفظ امنیت و منافع خود به ارزیابی تأثیر تغییرات بپردازند، جهت آمادگی برای مقابله با سیاست‏‌های نوینی که امکان دارد ایالات متحده و روسیه در همین مسیر در پیش بگیرند، با درنظرگرفتن کنش‏‌ها و واکنش‏‌های احتمالی در این عرصه تدوین یک استراتژی فضایی را برای ایران بیش از عملی‌کردن هر راه‏کار دیگری ضروری می‏‌سازد و تدوین استراتژی فضایی کارآمد متکی به بررسی استراتژی قدرت‏های بزرگ در فضای ماورای جو است.

افزون بر این، متأثر از افزایش رقابت‌‏های فضایی هم‏چنان که فعالیت‏‌های فضایی ایالات متحده برای ایران چالش‌‏برانگیز خواهد بود، نزدیکی به روسیه نیز به معنای دوری از تهدیدهای برجای مانده از فعالیت‏‌های نظامی این قدرت در فضایی ماورای جو نخواهد بود. تلاش برای فعالیت مستقل و تأکید بر صلح‏‌آمیز بودن فعالیت‏ها در فضای ماورای جو از اهمیتی اساسی برای حضور مستمر در این عرصه برخوردار است، در این راستا اجراشدن طرح‏‌های فضایی و فناوری‏‌هایی که از قابلیت کاربرد در مقابل تهدیدها برخوردارند را تبدیل به اولویتی در سیاست‏گذاری فضایی می‌‏کند.

گلاره رستگارنیا

 

پی‌نوشت‌ها؛

[۱] – NROL-37

[۲] – ASAT

چرایی و اهداف نشست منامه

منامه، پایتخت بحرین، روزهای ۲۵ و ۲۶ ژوئن میزبان نشستی اقتصادی با شعار جذب سرمایه‏‌گذاری برای فلسطین است. در این نوشتار، اهداف چندگانه این نشست و چرایی انتخاب منامه به عنوان میزبان بررسی می‌‏شود.

اهداف نشست اقتصادی منامه

به نظر می‌‏رسد نشست اقتصادی منامه اهداف سه‏‌گانه دارد که عبارتند از: عملیاتی‌کردن مرحله دوم طرح معامله قرن، تسریع فرآیند عادی‏‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل و پیگیری تلاش‌‏های ضد ایرانی.

  • عملیاتی‌کردن مرحله دوم طرح معامله قرن

یکی از مهم‏ترین راهبردهای سیاست خارجی دولت ترامپ، طرح معامله قرن است که برای منازعه فلسطین- اسرائیل تدوین و طراحی شده است. تفاوت مهم طرح معامله قرن با دیگر طرح‌های آمریکایی‌ها در خصوص منازعه فلسطین- اسرائیل این است که وجه یکجانبه و نژادپرستانه طرح معامله قرن قابل مقایسه با طرح‌های گذشته نیست. «نیکی هیلی»، نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل، اخیراً در مصاحبه با روزنامه صهیونیستی «اسرائیل‌ هیوم» صریحاً اذعان کرد که: «این طرح بر اساس عدم آسیب‌زدن به امنیت و ثبات اسرائیل طراحی شده است.» هیلی افزود: «از نظر طرح معامله قرن و دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، امنیت رژیم صهیونیستی مافوق همه چیز است.»

واگذاری قدس، جولان سوریه و شهرک‌های یهودی‌نشین کرانه باختری به اسرائیل، نداشتن ارتش و خلع سلاح کامل فلسطین و همچنین حذف گروه‌های مقاومت، نادیده‌گرفتن حق بازگشت آوارگان فلسطینی و اسکان آوارگان به خصوص در کشورهایی که اکنون مستقر هستند، از ارکان مهم طرح معامله قرن است که آشکارا در خدمت منافع رژیم اسرائیل قرار دارد.

اگرچه هنوز رسماً از این طرح رونمایی نشد، اما مرحله اول این طرح در قالب واگذاری قدس فلسطین و جولان سوریه به اسرائیل، اجرا شد. آمریکا در صدد است مرحله دوم این طرح را در نشست منامه اجرایی کند زیرا در مقابل واگذاری اراضی مورد اختلاف به اسرائیل، برای فلسطین صرفاً به طرح‌های اقتصادی و جذب سرمایه‌گذاری به خصوص از کانال کشورهای عربی در طرح معامله قرن اکتفا شد تا به نوعی فلسطینی‌ها که به ویژه در غزه در اثر سیاست‌های اسرائیل از جمله محاصره ۱۳ ساله با بحران انسانی وخیمی مواجه هستند، راضی به پذیرش طرح معامله قرن شوند.

نکته حایز اهمیت این است که آمریکا به منظور اینکه اجلاس مذکور با کمترین اعتراضی مواجه شود شعارهایی پر زرق و برق در سطح اقتصادی نظیر فرصت‌هایی طلایی برای فلسطینیان، سرمایه‌گذاری‌‌های بزرگ در خاک فلسطین، و خلق اقتصاد منطقه ‌ای موفق، برای آن مطرح کرده است. در همین حال، بیشتر بر حضور وزیران اقتصاد و روسای شرکت‌های تجاری از کشورهای مختلف در نشست منامه تأکید شده است.

نکته مهم این است که آمریکا با برگزاری نشست اقتصادی منامه نشان می‌دهد طرح معامله قرن توسط کشورهای شرکت کننده در این نشست پذیرفته شده است. در همین حال، این نشست گویای این است که دونالد ترامپ برای اجرایی‌کردن طرح معامله قرن و تامین منابع مالی این طرح نیز حساب ویژه‌ای بر کشورهای سرمایه‌دار عربی از جمله عربستان و امارات باز کرده است. رویکرد تاجرمآبانه و تحقیرآمیز ترامپ به کشورهایی نظیر عربستان سعودی در نشست منامه نیز مشهود است زیرا رئیس جمهوری آمریکا همچنان به این کشورها نگاه ابزاری و مادی‌گرایانه دارد.

آمریکا در حالی برای جذب سرمایه‌گذاری در فلسطین پیشقدم شده که پیش از این کمک‌‌های اقتصادی به فلسطینی‌‌ها و بودجه مالی آژانس امداد و کاریابی برای آوارگان فلسطینی (آنروا) را قطع کرده است. در واقع، می‌توان گفت در بعد مادی طرح معامله قرن، دولت ترامپ کمک‌های اقتصادی کشورهای عربی را جایگزین کمک‌های اقتصادی و بودجه آنروا می‌کند که پیش از این بخشی از آن توسط واشنگتن تأمین می‏‌شد.

  • تسریع فرآیند عادی‌‏سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل

یکی دیگر از مهمترین اهداف نشست اقتصادی منامه، تسریع فرآیند عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل است. در واقع، پس از سفر بنیامین نتانیاهو به عمان در اکتبر ۲۰۱۸ و با توجه به چالش‌‏های متعددی که نتانیاهو در داخل سرزمین‏‌های اشغالی مواجه شد که فروپاشی کابینه ائتلافی، برگزاری انتخابات زودهنگام و ناکامی در تشکیل کابینه جدید از مهم‏ترین این چالش‌‏ها است، اقدام جدی جدیدی در حوزه عادی‏‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل انجام نشد.

اکنون نشست منامه گام جدیدی در این خصوص محسوب می‏‌شود زیرا قرار است یک هیئت اسرائیلی به رهبری «موشه کحلون»، وزیر دارایی اسرائیل در نشست منامه حضور پیدا کند. در واقع، نشست اقتصادی منامه بُرد دو بعدی برای اسرائیل است زیرا از یک سو حضور کشورهای شرکت‌کننده در این نشست تلویحاً به معنای پذیرش طرح معامله قرن است و از سوی دیگر فرآیند عادی‏‌سازی روابط با کشورهای عربی از سر گرفته می‏‌شود یک هیئت اسرائیلی به طور رسمی به پایتخت یک کشور عربی سفر می‏‌کند.

  • پیگیری اهداف ضد ایرانی

اگرچه عملیاتی‌کردن طرح معامله قرن و پیش‌بردن عادی‌سازی روابط اعراب و اسرائیل از اهداف اصلی نشست منامه است، اما در این نشست نیز مانند اغلب نشست‌هایی که طی ۳۰ ماه گذشته در خصوص غرب آسیا توسط آمریکا و با مشارکت کشورهایی نظیر عربستان و امارات برگزار شد، اهداف ضدایرانی نیز پیگیری می‌شود. روزنامه لبنانی البناء در این خصوص نوشت: «اساس این نشست در منامه، تشکیل ائتلاف اسرائیلی –عربی بر مبنای دو اصل، ختم نهایی مساله فلسطین و ایجاد خصومت دائمی با ایران است.» در واقع، اگرچه طرح ناتوی عربی با شکست مواجه شد، اما آمریکا و متحدانش همچنان اهداف ضد ایرانی خود را در هر نشستی که برگزار شود، مد نظر دارند و پیگیری می‌کنند.

چرایی انتخاب منامه به عنوان میزبان نشست

سوال مهمی که وجود دارد، این است که چرا منامه، پایتخت بحرین میزبان نشست اقتصادی طرح معامله قرن شد؟ بحرین روابط رسمی دیپلماتیک با اسرائیل ندارد، در حالی که کشورهایی نظیر مصر و اردن روابط رسمی دارند و یا اینکه کشوری نظیر عمان رسماً در اکتبر ۲۰۱۸ میزبان بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل بود. آل خلیفه در حالی میزبان نشست اقتصادی شد که در داخل بحرین با اعتراض‌های مردمی مواجه است و میزبانی از نشستی که تماماً در راستای منافع اسرائیل است بر میزان اعتراض‌ها می‌افزاید. به نظر می‌رسد در خصوص علت انتخاب منامه به عنوان پایتخت نشست اقتصادی معامله قرن، به دو پاسخ می‌توان اشاره کرد:

نخست اینکه، انتخاب بحرین به عنوان میزبان این نشست، هدفمند انجام شده است زیرا عربستان سیاست‌‌هایی را که خود تمایلی به اعلام صریح و اجرای مستقیم آنها ندارد به وسیله بحرین پیگیری می‌کند. عربستان نگاه اقماری به بحرین دارد. آل سعود با حمایت از آل خلیفه در جریان اعتراض‌های داخلی در بحرین، آل خلیفه را کاملاً مطیع سیاست‌های خود کرده است. در واقع، می‌توان گفت با توجه به اینکه سیاست خارجی عربستان از زمان به قدرت رسیدن ملک سلمان و پسرش، محمد، دچار دگردیسی آشکاری شده و عادی‌سازی و علنی‌سازی رابطه با اسرائیل پیگیری می‌شود، بحرین به نیابت از عربستان میزبانی نشست اقتصادی طرح معامله قرن را بر عهده دارد.

دوم اینکه، در انتخاب بحرین به عنوان میزبان نشست اقتصادی طرح معامله قرن، نوع رابطه منامه با واشنگتن نیز دخیل است. بحرین میزبان ناوگان پنجم دریایی آمریکا است و روابط نزدیکی با واشنگتن دارد. آمریکا یکی از حامیان اصلی آل خلیفه است و در مقابل حمایتی که از آل خلیفه انجام می‌دهد، همسویی منامه با سیاست منطقه‌ای واشنگتن را خواستار است. در میان حکام حوزه خلیج فارس، آل خلیفه موقعیتی به مراتب ضعیف‏تر و متزلزل‏‌تر از حکام دیگر کشورهای عربی دارد و برای باقی‌ماندن در قدرت، ناچار به همسویی با سیاست‏‌های ریاض و واشنگتن است.

نتیجه‌گیری

آمریکا و متحدان عرب آن در حالی بر برگزاری نشست منامه تاکید دارند که برگزاری این نشست با استقبال دیگر کشورها مواجه نشده است. سازمان ملل متحد و روسیه مشارکت‌نکردن در نشست بحرین را رسماً اعلام کردند. موضع کشورهای اروپایی در خصوص این نشست نیز هنوز مشخص نیست، اما به نظر می رسد که قدرت‌های اروپایی در نشست منامه مشارکت نکنند و اتحادیه اروپا نیز مانند نشست فوریه گذشته در ورشوی لهستان، هیئتی در سطح پائین را به منامه بفرستد.

از میان کشورهای عربی تاکنون دو کشور امارات و عربستان سعودی حضورشان در نشست بحرین قطعی شده است، کشورهایی نظیر لبنان، عراق و تونس رسماً عدم مشارکت در این نشست را اطلاع داده‌اند و کشورهایی نظیر مغرب، مصر و اردن به واسطه اعتراض‏‌های گسترده داخلی هنوز درباره مشارکت در این نشست مردد هستند. دولت و گروه‌های فلسطینی نیز ضمن اینکه قاطعانه با این نشست مخالفت کرده‌اند، مشارکت کشورهای عربی را در این نشست، خیانت به فلسطین عنوان کرده‌‏اند. ریاض المالکی، وزیر خارجه تشکیلات خودگردان فلسطین اعلام کرد «هیچ فلسطینی را پیدا نمی‌‌کنید طرحی را که در آن قدس شرقی پایتخت کشور فلسطین نباشد، بپذیرد و اگر آمریکایی‌ها فکر می‌‌کنند که با موضوع اقتصادی می‌توانند فلسطینی‌ها را تطمیع کنند تا از قدس و کشور فلسطینی کوتاه بیایند، در اشتباه به سر می‌‌برند.»

با توجه به این واکنش‏‌ها می‏‌توان گفت:

  • برگزاری نشست با حضور چند کشور عربی که پیش از این نیز از سیاست‌های آمریکا حمایت کرده بودند و مشارکت سطح پائین دیگر کشورها، به منزله شکست این نشست و همچنین شکست طرح معامله قرن خواهد بود زیرا بیانگر این است که کشورهای منطقه و قدرت‌های جهانی از طرح معامله قرن حمایت نمی‌کنند. حتی «ایمن الصفدی»، وزیر خارجه اردن با تنزل نام این نشست به «کارگاه»، عنوان کرد که: «اجازه دهید درباره اهمیت کارگاه اقتصادی بحرین اغراق نکنیم. این تنها یک کارگاه است.»
  • نشست منامه از جمله معدود موضوعاتی است که سبب شکل‌گیری اجماع و وحدت میان گروه‌های فلسطینی شده است زیرا هم تشکیلات خودگردان و جنبش فتح و هم گروه‌های مقاومت فلسطینی در موضع‌گیری مشترک با این نشست مخالفت و آنرا خیانت به فلسطین عنوان کرده‌اند. جنبش فتح با صدور بیانیه‌ای رسمی از طرفداران خود خواست به جای اعتصاب، با نیروهای اشغالگر اسرائیلی در همه جای سرزمین‌های فلسطینی به رویارویی بپردازند و به این ترتیب با معامله قرن و نشست منامه که جنبش فتح آنرا «کارگاه ندامت» عنوان کرد، مخالفت کنند. جنبش حماس، جهاد اسلامی و جبهه مردمی فلسطین نیز اعلام کردند هر کس در این کارگاه شرکت کند، خائن است. این گروه‌ها نیز از مردم فلسطین خواستند به خیابان‌ها بریزند و به هر قیمتی که شده درگیری با اشغالگران را ظرف روزهای برگزاری کنفرانس تشدید کنند زیرا کاسه صبر فلسطینیان لبریز شده است.

نکته پایانی اینکه، همان‌گونه که نشست ضد ایرانی ورشو در فوریه ۲۰۱۹ و نشست‌های ضد ایرانی سه‌گانه مکه در مه ۲۰۱۹ دستاوردی نداشته است، به نظر می‏‌رسد که اهداف آمریکا و متحدان عرب آن در برگزاری نشست منامه نیز محقق نشود، کما اینکه دولت ترامپ تاکنون در چند نوبت مجبور شد رونمایی رسمی از طرح معامله قرن را به تعویق اندازد.

سید رضی عمادی دکترای روابط بین‏‌الملل و پژوهشگر غرب آسیا

جایگاه ایران در گزارش جامعه اطلاعاتی آمریکا از تهدیدات آمریکا در سال ۲۰۱۹

جامعه اطلاعاتی آمریکا سالیانه گزارش خود مبنی بر “ارزیابی تهدیدات جهانی” آمریکا در سال پیش رو را منتشر می­‌سازد. آخرین سند از این دست، در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۹ و پیرو جلسه استماع کمیته اطلاعات سنا منتشر شد. دن کوتس، رئیس “اطلاعات ملی” این گزارش را با همکاری ۱۶ سازمان و آژانس مجزای اطلاعاتی تهیه کرده است.

این گزارش در دو بخش اصلی شامل “تهدیدات جهانی” و “تهدیدات منطقه‌­ای” تهیه شده است که بخش اول این گزارش، تهدیدات امریکا را شامل حوزه‌های سایبر، عملیات نفوذ آنلاین و مداخله انتخاباتی، گسترش و تکثیر تسلیحات کشتار جمعی، تروریسم، ضداطلاعات، فناور‌‌ی­های نوظهور و رقابت‌پذیری اقتصادی، فضا و ضد فضا، جرایم سازمان یافته فراملی و انرژی و امنیت انسانی دانسته است و حوزه منطقه‌­ای نیز شامل چین و روسیه، شرق آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا، جنوب آسیا، روسیه و اوراسیا، اروپا آفریقا و نیمکره غربی معرفی کرده است. گزارش حاضر در پی آن است تا به این موضوع بپردازد که جامعه اطلاعاتی آمریکا، چه تهدیداتی را از طرف ایران متوجه خود می‌داند؟ به عبارت دیگر، سوال آن است که آمریکا چه تهدیداتی را در سال ۲۰۱۹ از سوی ایران انتظار دارد؟

تهدیدات ایران برای منافع آمریکا

در ابتدای گزارش به کلیات تهدیداتی که آمریکا در سال ۲۰۱۹ در پیش روی خود می‌بیند اشاره شد، اما تهدیداتی[۱] که آمریکا از سوی ایران برای خود در سال ۲۰۱۹ متصور می‌شود، کدامند. به طور کل، این گزارش تهدیدات ایران برای آمریکا را ذیل ۶ دسته کلی‌تر ذیل می‌داند: سایبری، عملیات نفوذ آنلاین و مداخله انتخاباتی، گسترش و تکثیر تسلیحات کشتار جمعی، تروریسم، ضداطلاعات و انرژی.

ایران در این سند، اهمیت به نسبت بیشتری نسبت به گزارش سال پیش جامعه اطلاعاتی پیدا کرده است و در حوزه‌های مختلفی به آن توجه شده است و در واقع، جامعه اطلاعاتی آمریکا، در سال ۲۰۱۹ تهدید بیشتری از جانب ایران را انتظار دارد. برخی از تهدیدهای ایران نظیر نفوذ منطقه‌ای و حامیان ایران خصوصا در کشورهای یمن، سوریه و عراق همچنان به روال سال‌های قبل ادامه دارد. اما برخی موارد دیگر، تغییر یافته است که همین موضوع تهدید ایران را جدی­‌تر ساخته است.

ایران در بحث سایبری در سال گذشته صرفا به لحاظ جاسوسی سایبری تهدید تلقی می‌شد و انتظار حمله سایبری از ایران نبود. اما در سال ۲۰۱۹، بحث سایبری ایران چند بعدی شده است. حملات سایبری ایران خصوصا نسبت به زیرساخت‌های حیاتی آمریکا، نفوذ ایران در میان مقامات، سازمان‌ها و شرکت‌های آمریکایی، جاسوسی، استفاده از رسانه جمعی و فضای اجتماعی، نفوذ آنلاین و تضعیف نهادهای دموکراتیک آمریکا و نهایتا دخالت در انتخابات  ۲۰۲۰ امریکا، از جمله تهدیدات ایران در این رابطه تلقی می‌شوند که تغییر توان ایران در حوزه سایبر، از علل این پیچیده‌ترشدن تهدید سایبری ایران برشمرده شده است. موضوع بعدی، تهدید انرژی (شامل جریان انتقال آن، قیمت آن و منافع ناشی از ان برای کشورهای صادرکننده) نیز بحث دیگری است که بازهم کلیشه­‌ای و در ادبیات مختلف به آن پرداخته شده است. مورد آخر نیز، نقش دو کشور ایران و کوبا در بحث ضداطلاعات است. آمریکا معتقد است که ایران شهروندان این کشور را ناعادلانه دستگیر می­‌کند.

در رابطه با تسلیحات کشتار جمعی، از سال ۲۰۱۸، دغدغه آمریکا از هسته ای شدن ایران، حتی با وجود خروج این کشور از برجام، برطرف شده است و در رابطه با توان هسته ای و اتمی ایران، آمریکایی ها دغدغه ای ندارند. در جلسه استماع دن کوتس نیز اذعان داشت که :”ما باور داریم که ایران در حال حاضر فعالیت مهمی که منجر به تولید قطعه (تسلیحات) هسته­ای شود را انجام نمی دهد…”.(که این موضوع در متن گزارش اصلاح شده و به واژه “ارزیابی” تبدیل شده است.) در واقع این دوگانه باور/ ارزیابی، نکته­ای است که این نظر را تایید می­کند. جالب اینجاست که کوتس در صحبتهای خود در رابطه با مکزیک، روسیه، داعش، افغانستان، ترکیه و کره شمالی از واژه ارزیابی استفاده کرده بود و برای ایران، از “باور” استفاده کرد. از این رو تنها دغدغه آنها، مساله موشکی ایران خواهد بود که به باور آنها ایران بزرگترین زرادخانه موشکهای بالستیک در منطقه را دارد. حتی برنامه فضایی ایران نظیر ارسال ماهواره سیمرغ را نیز در همین راستا تحلیل می­کنند و هدف اصلی آن را، تقویت توان موشکی ایران می بینند.

بحث تروریسم نیز به بیشتر به نفوذ منطقه‌ای ایران مربوط می‌شود و مطلب جدیدی نیست. تنها نکته در این راستا این است که آمریکایی‌ها به شدت از هرگونه پیوند نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حضور بلندمدت ایران در کشورهای منطقه، خصوصا یمن، سوریه و عراق نگران‌اند. همچنین به بحث تکنولوژیهای روز و توان دفاعی-نظامی ایران نیز، اشاره‌ای شده است که نسبت درجه و موضوع تهدید آن، تفاوت خاصی با گذشته نداشته است.

تهدیدات آمریکا و اولویت ایران

قطعا در این نوشتار، مجالی برای صحبت از برنامه آمریکا برای ایران نیست و به موضوع نوشتار نیز بی ارتباط می­‌باشد، اما آنچه می‌توان به آن اشاره کرد، اولویت آمریکا برای اقدام علیه ایران با توجه به سند “ارزیابی تهدیدات جهانی ۲۰۱۹” است. آمریکا سه هدف اصلی در رابطه با تهدیدات سال ۲۰۱۹ خود علیه ایران دارد:

  1. توان سایبری ایران؛
  2. توان موشکی ایران؛
  3. مسائل و امنیت داخلی ایران.

آمریکا با توجه به عللی که پیشتر ذکر شد، از توان سایبری ایران نگران است و در این راستا اقدام به تحریم کلیه اقلام، نهادها و افراد مربوط به توان سایبری ایران نظیر مجموعه‌های مرتبط با جنگ الکترونیک و سایبری ایران خواهد نمود. همچنین احتمال جاسوسی در این حوزه نیز، نظیر حوزه موشکی و هسته‌­ای که بسیار حاثز اهمیت هستند نیز بسیار بالاست. علاوه بر این موضوعات و با توجه به نگرانی آمریکا از شکل­‌گیری کمپین نفوذ آنلاین توسط ایران بر علیه مخاطبین آمریکایی، زیرساخت‌ها و اکانت‌های ایران (حتی با هویت واقعی) در شبکه‌های اجتماعی پرطرفدار آمریکا نظیر فیسبوک و توییتر، مسدود و یا در بهترین حالت، محدود خواهند شد و لذا باید شاهد محدودیت و مسدودشدن اکانت‌های بیشتری از طرف آمریکایی‌ها خصوصا در نزدیکی بازه برگزاری انتخابا ۲۰۲۰ آمریکا بود. طبق گفته توییتر، صرفا در اخرین اقدام این شبکه اجتماعی، حدود ۲۶۰۰ کاربر ایرانی مسدود شده‌­اند.

در رابطه با بحث موشکی نیز، حصول توافق موشکی قطعا از اولویت برخوردار خواهد بود و در این راستا تلاش می‌کنند اروپایی‌ها را بیش از گذشته با خود همراه سازند تا بتوانند فشاری بیشتری در این زمینه بر ایران وارد سازند. اروپا در مذاکرات خود در رابطه با حفظ برجام (پس از خروج آمریکا از آن)، بارها به موضوع موشکی اشاره کرده­‌اند و به نظر می رسد این فشارها همچنان ادامه خواهند داشت.

اما مورد آخر و مهمترین موضوع، بحث سیاست داخلی ایران است. جامعه اطلاعاتی آمریکا، ضمن اشاره به مشکلات اقتصادی در ایران، به مشکلات دیگری که این آشوب‌ها را تضعیف می­‌کنند اشاره کرده است و در واقع این موارد را تهدیدی برای خود می­داند. عدم وجود انسجام در بین ناآرامی­‌های داخلی در ایران، عدم وجود رهبری واحد در ناآرامی‌ها و عدم وجود حمایت گسترده از ناآرامی‌ها از سوی گروه‌های سیاسی و یا از این جمله‌­اند. به نظر می‌رسد آمریکا در حال برنامه‌­ریزی برای مدیریت بهتر ناآرامی­‌ها در سال ۱۳۹۸ است ولی پیش از آن، به دنبال رفع مشکلات و ضعف‌های آشوب‌های پیشین است. گره‌زدن مسائل سیاسی با قومیتی و ارتباط آنها با مسائل اقتصادی و معیشتی مردم، و تشویق و تحریک گروه‌های قومیتی، البته با تکنیک‌های پیچیده‌­تر از گذشته، عمده فعالیت آمریکا در فضای داخلی ایران خواهد بود.

طه اکرمی / کارشناس مسائل آمریکا

[۱] واژه تهدید با توجه به متن سند “ارزیابی تهدیدات جهانی” انتخاب شده است.

خروج آمریکا از سوریه: علل و پیامدها

ایالات متحده در دو منطقه از خاک سوریه دارای پایگاه­‌های نظامی است. منطقه اول که قسمت اصلی نیروهای آمریکایی در آن مستقر هستند شرق رود فرات و برخی از نواحی مجاور آن در غرب این رود مانند جراح و منبج است. ۲ هزار نیروی نظامی آمریکایی همراه با واحدهای پشتیبانی هوایی نزدیک (هلیکوپتر و هواگردهای بدون سرنشین) در کنار واحدهای زرهی سبک (نفربرهای استرایکر) و توپخانه سنگین و راکت‌­انداز در این مناطق استقرار یافته‌اند. نیروهای نظامی فرانسوی و بریتانیایی هم در اینجا به میزان کم (مجموعا کمتر از ۵۰۰ نفر) حضور دارند.

منطقه دوم که قریب به ۵۰۰ نظامی آمریکایی در آن حضور دارند در جنوب و در مرز سوریه-اردن و پیرامون شهر تنف و به شعاع ۵۵ کیلومتری آن است. نیروهای ویژه بریتانیایی و نروژی هم در این پایگاه به میزان کمی استقرار داشته‌­اند. در جنوب مبارزه فعالی علیه نیروهای داعش وجود نداشته اما در شرق و شمال، نیروهای آمریکایی با همکاری کردهای ی.پ.گ وارد نبردهایی گسترده با داعش شد­ه‌­اند. تاثیر حضور این نیروها به صورت عمده ممانعت از اعاده حاکمیت دولت مرکزی سوریه به این مناطق بوده است.

آمریکا تا پیش از این، حمله اسد به این مناطق را خط قرمز خود اعلام نموده و هر بار که نیروهای اسد دست به حمله به این مناطق زدند با پاسخ کوبنده نظامی آنان را به عقب رانده است. نمایان‌­ترین این برخوردها، یکی نبرد شهر «خَشَم» در شرق دیرالزور بود که حمله نیروهای مشترک اسد و پیمانکاران امنیتی روسی از گروه موسوم به «واگنر» با حملات وسیع هوایی و توپخانه‌­ای آمریکا مواجه شد و با بیش از ۲۰۰ کشته از مهاجمین، حمله آنها دفع شد. موارد دیگری هم در پیرامون تنف بود که ستون­‌های نظامی نیروهای اسد و برخی گروه‌­های مسلح عراق با تهاجم هوایی آمریکا مورد حمله قرار گرفت و از پیشروی آنها ممانعت گردید. همین حضور و خط قرمز، به گونه‌­ای ایجاد موازنه وتعادل در برابر بشار اسد، ایران و روسیه پنداشته می‌­شد.

حضور واحدهای زمینی آمریکایی در کنار پشتیبانی هوایی وسیع و قاطع از آنان از طریق پایگاه‌­های هوایی در ترکیه، اردن، قطر و امارات و ناوهای هواپیمابر در مدیترانه یا خلیج فارس، سبب شده بود تا علی­رغم امتحان چندباره خط قرمز آمریکا از سوی اسد، ایران و در برخی موارد ترکیه، آنان در یابند تا زمانی که آمریکا به صورت موثر در این مناطق اعمال قدرت می‌­کند بختی برای تصرف و کنترل آن نداشته باشند: نه اسد که قصد اعاده اقتدار دولت مرکزی بر این نواحی را داشته و نه ترکیه که خواهان نابود ساختن کردهای ی.پ.گ و هم قطاران آن در پ.ک.ک است.

این حضور برای اسرائیل و به میزانی هم عربستان سعودی مایه دلگرمی بود. برای اسرائیل، حضور آمریکا در سوریه هم مانع تسلط کامل ایران بر این کشور و هم به منزله محدودشدن مسیر زمینی ارسال کمک ایران برای حزب الله لبنان بود. اسرائیل حتی هوادار تسلط آمریکا و مخالفان بر تمام مناطق مرزی عراق و سوریه بودند تا ایران هیچ امکانی برای استفاده از مسیر زمینی عراق-سوریه نداشته باشد. برای سعودی هم حضور آمریکا در سوریه به منزله تخفیف دادن پیروزی­‌های ایران در سوریه و در قدرت باقی ماندن اسد بود.

علل و زمینه های صدور دستور ترامپ

اینکه ترامپ فرمان خروج نیروهای نظامی آمریکا از سوریه را صادر کرد از این بابت شگفت آور بود که به نظر می­‌آمد مقاومت بدنه اداری در پنتاگون و وزارت خارجه او را از تصمیمش منصرف کرده است. در ژانویه ۲۰۱۸ ترامپ اعلام کرده بود آمریکا ظرف شش ماه نیروهایش را از سوریه خارج می­‌کند. اما مقاومت بدنه اداری و نخبگان تصمیم‌گیر در نهادهای نظامی و سیاسی آمریکا، او را از رسمی ساختن تصمیمیش بازداشت. خروج از سوریه از ابتدا از وعده‌­های ترامپ بود.

نه فقط خروج از سوریه که خروج از همه خاورمیانه جایی که به زعم او آمریکا با صرف صدها میلیارد دلار هیچ سودی نبرده بود. اکنون، ترامپ در تصمیمی که کاملا یکجانبه اتخاذ شده فرمان خروج نیروها از سوریه را صادر کرده؛ هیچ کس نه در وزارت دفاع و خارجه و نه مشاور امنیت ملیش در جریان این تصمیم او نبودند. چنانکه اندکی پس از اعلام این تصمیم وزیر دفاع متیس و سپس برت مک گرک نماینده ویژه در مبارزه با داعش از سمت‌هایشان استعفا کردند. حتی متحدان آمریکا در ناتو و خاورمیانه به صورت ناگهانی از این تصمیم مطلع شدند.

برخی از کارشناسانی که هوادار تحلیل «بُعد پنهان سیاست خارجی» و نظریه‌­های دسیسه­‌محور هستند تاکید می‌­کنند که ترامپ از آن رو که عامل و برکشیده روسیه است این تصمیم را از مدت­ها قبل مد نظر داشت و چاره­‌ای جز عملی‌ساختن نهایی آن نداشت. اکنون که جنگ داخلی سوریه در حال تعیین تکلیف نسبی است بهترین زمان خروج از سوریه رسیده است.

تصمیم ترامپ برای خروج از سوریه مورد مخالفت هم بدنه اجرایی و کارشناسی قوه مجریه قرار دارد و هم مورد اعتراض نمایندگان سنا و مجلس نمایندگان است. گواه این مخالفت هم استعفای آن مقامات اجرایی و اظهارات و کنفرانس­‌های خبری نمایندگان سنا علیه تصمیم ترامپ بود. همین طور باید به مخالفت­‌های جدی اتاق‌­های فکر در مراکزی مانند بروکینگز، موسسه مطالعات راهبردی بین المللی، بنیاد دفاع از دموکراسی­‌ها، شورای روابط خارجی و مانند آنها اشاره کرد. در فضای رسانه‌­ای هم که بازتاب‌دهنده دیدگاه­‌های کارشناسی و یا سیاسی افراد سابق حکومتی است به شدت به تصمیم ترامپ در مورد خروج از سوریه حمله شده است.

در میان افکار عمومی داخل آمریکا اما به نظر می‌­آید وضعیت متفاوت باشد. دستور ترامپ در مورد خروج از سوریه و نیز کاهش تعداد نیروهای آمریکایی در افغانستان به میزان ۵۰ درصد با استقبال مردم عادی و آنچه عوام نامیده می­‌شود مواجه خواهد شد. مردم عادی آمریکا چندان پذیرای مداخله­‌های نظامی برون مرزی نیستند و آنچه «سندروم عراق-افغانستان» نامیده می­‌شود این نگرش منفی به حضور نظامی در خارج و صرف هزینه برای آن را بیشتر کرده است.

ترامپ در قضیه ساخت دیوار مرزی با مکزیک چنین تاکید می‌­کند که دفاع از میهن در راس و اولویت برنامه‌های او است. این میهن است که به خاطر مهاجرت و تبعات آن مانند قاچاق مواد مخدر، جرم و جنایت و تروریسم در خطر است و هویت ملی آن به سبب تفاوت فرهنگی در معرض تهدید قرار دارد. هزینه­‌های نظامی فرامرزی باید کاهش یابد و یا حتی حذف شود. این در نظر ترامپ به منزله برگی برنده است.

در سطحی کلان­تر، سوریه برای آمریکا هیچ ارزش راهبردی نداشته است. سوریه نه مانند خلیج فارس و تنگه هرمز به امنیت انرژی و اقتصاد بین­‌المللی و کشتیرانی جهانی مرتبط است و نه مانند شرق آسیا و شرق اروپا، جایگاه قدرت­های بزرگی مانند چین و روسیه است که آمریکا برای رقابت جهانی با آنان رودررو باشد. اهمیت سوریه برای آمریکا (چنانکه بن رودز مشاور اوباما رئیس جمهور پیشین یک بار گفته بود) چیزی در حد اهمیت جمهوری دموکراتیک کنگو است: اینکه صدها هزار نفر در سوریه کشته شدند اهمیتی برای منافع آمریکا ندارد که بخواهد از آن جلوگیری کند.

ترامپ هم تا حد زیادی بر این نگرش صحه گذاشته است: مساله اسد و سوریه، به خود مردم سوریه و کشورهای مجاورش مربوط است. دو بار حمله نظامی علیه اسد به خاطر کاربرد سلاح شیمیایی، بیشتر نمایش قدرتی بود که ترامپ از خود نشان داد تا بگوید خط قرمزهای او بسیار جدی­‌تر از خط قرمزهای اوباما است. آمریکا نباید اتحاد خود با ترکیه را فدای اتحادش با کردهای ی.پ.گ کند. همین طور اگر قرار نیست عربستان و امارات و دیگر کشورهای ثروتمند عربی هزینه حضور آمریکا در سوریه را بدهند، آمریکا تمایلی به این حضور ندارد.

تنها چیزی که باقی می­‌ماند اسرائیل است. تعهد آمریکا نسبت به اسرائیل، تعهدی از روی منافع ملی نیست. میلیاردها دلار کمک سالانه به اسرائیل و تحمل هزینه­‌های سیاسی، حقوقی و حیثیتی حمایت از اشغالگری اسرائیل و سرکوب مردم فلسطین، هیچ توجیهی برای آمریکا و منافعش ندارد اما چون یهودیان در آمریکا قدرتمند هستند و نقشی تعیین‌کننده در روند انتخابات کنگره و ریاست جمهوری دارند ترامپ (مثل هر رئیس جمهوری دیگری) چاره­‌ای جز در نظر گرفتن منافع اسرائیل و حمایت از آن ندارد.

کوچکترین تندی با اسرائیل سبب خواهد شد ترامپ مثل جیمی کارتر و بوش پدر، به رئیس جمهوری تک دوره­‌ای بدل شود. اما آمریکا با خروج از سوریه در حقیقت از یکی از اهرم­‌های فشار بر ایران که مطلوب اسرائیل بود صرف‌نظر کرده است. در محافل داخلی اسرائیل، چه اتاق‌­های فکر و چه رسانه­‌ها به شدت به تصمیم ترامپ در خروج از سوریه تاخته شده است. آیا اسرائیل باید به تنهایی با ایران در سوریه مقابله کند؟ مقامات رسمی اسرائیل در نشان دادن واکنش عجله نکرده‌­اند.

پیامدهای خروج از سوریه

برای آمریکا خارج‌شدن از سوریه چیزی جز بی­‌اعتباری مطلق وعده‌­ها و قول­‌ها حتی به متحدان و دوستانش نیست. آمریکا با خروج از برجام عدم تعهد خود به هر پیمانی را نشان داد. خروج از برجام در قبال ایران بود که دشمن آمریکا است اما خروج ناگهانی و بدون اعلام قبلی از سوریه (علی­رغم تاکیدهای مکرر یک سال گذشته مبنی بر باقی‌ماندن در سوریه تا مدت زمانی نامشخص) ضربه­‌ای جدی به دوستان و متحدان آمریکا است. ی.پ.گ و کردهای سوریه، این اقدام را به مثابه خنجری در پشت خود تصور می­‌کنند. تاریخ مصرف آنان برای آمریکا تا زمانی بود که داعش شکست بخورد و مهار شود.

حالا آنان باید میان قرار گرفتن زیر دندان ترکیه و تسلیم کامل و بی قید و شرط به اسد یکی را انتخاب کنند. اکنون این سوال از سوی نخبگان آمریکایی مکررا مطرح می­‌شود که آیا دیگر کشور یا گروهی پیدا خواهد شد که با آمریکا دست به مشارکت و همکاری امنیتی-نظامی راهبردی بزند؟ از کجا معلوم بعدا آمریکا اوکراین و کشورهای بالتیک را در برابر روسیه و یا کشورهای شرق آسیا را در برابر چین تنها نگذارد؟ به همین سبب بوده که ماکرون رئیس جمهوری فرانسه  گفته رفتار آمریکا مانند یک متحد نیست و این راه و روش اتحاد میان دولت­ها نمی‌­باشد. اینجا فهرستی از بازیگرانی که از خروج آمریکا از سوریه متاثر می­‌شوند ارائه خواهد شد.

روسیه

روسیه از تصمیم ترامپ برای خروج از سوریه به شدت استقبال کرده است. برای روسیه این چیزی جز بیرون راندن آمریکا از سوریه نیست. روسیه بدون آمریکا دیگر هماورد جدی و خطرناکی در سوریه ندارد. اعاده حاکمیت دولت مرکزی هدف اصلی روسیه در روند جنگ داخلی سوریه بود. آمریکا با حمایت از کردهای ی.پ.گ مانع اصلی این اعاده حاکمیت بود. حضور آمریکا در سوریه تاثیر نسبی هم در مسائل مربوط به ادلب و مخالفان اسد داشت. اما شاید خروج آمریکا از سوریه صرفا توفیقی برای روسیه نباشد.

اقدام آمریکا به این معنا خواهد بود که آمریکا در هیچ موردی بر سر مساله‌­ای به بهای سوریه معامله نخواهد کرد. این تصور که روسیه بتواند با کارت سوریه با آمریکا (مثلا در مورد اوکراین) معامله کند دیگر برای همیشه از ذهن خارج خواهد شد. تخلیه شرق فرات ممکن است خلا قدرت و بی‌­ثباتی را هم در پی داشته باشد که برای روسیه هزینه‌­زا باشد. تضاد میان ترکیه و روسیه هم با خروج آمریکا از سوریه ممکن است افزایش یابد. ترکیه با آمریکا به سازشی دست یافته که اختلافات دو طرف از سال ۲۰۱۴ به این سو بر سر ی.پ.گ خاتمه یابد.

اسد

برای اسد تخلیه سوریه از سوی آمریکا منافع متعددی دارد. اعاده حاکمیت دولت مرکزی بر نواحی تحت تسلط کردها، تسلط بر منابع نفتی و گازی شرق فرات، تسلط بر مبادی مرزی با عراق و ترکیه و اردن و تسهیل حمل و نقل زمینی، کاهش خطر برخورد نظامی با آمریکا و کردها، تسلط بر رودها و سدهای مهم به عنوان منابع ارزشمند آب و برق، تسلط بر مناطق کشاورزی مهم در شمال سوریه و دره فرات و تولیدات کشاورزی آنها که مهمترین حوزه کشاورزی سوریه هستند و برداشته‌شدن گامی دیگر در جهت پیروزی در جنگ داخلی سوریه بدون اعطای امتیازی سیاسی به مخالفان و جامعه جهانی مجموعه منافعی است که اسد از ناحیه خروج آمریکا از سوریه می­برد.

به جهاتی ممکن است این تخلیه موجد هزینه­‌هایی هم برای اسد باشد. ممکن است ترکیه در بخش‌­های وسیعی از این مناطق مستقر شود و بر آنها تسلط یابد. این تسلط می­‌تواند مناطق امن جدیدی برای مخالفان اسد (باقی ماندگان ارتش آزاد) ایجاد کند. عدم خروج نیروهای فرانسوی و بریتانیایی می‌­تواند وضعیت مبهمی در برخورد با این مناطق ایجاد کند. همین طور اگر بخش­‌هایی از نیروهای ی.پ.گ بخواهند دست به مقاومت نظامی بزنند روشن نیست چه میزان ممکن است هزینه به نیروهای اسد وارد شود. خلا قدرت ناشی از خروج آمریکا می­‌تواند منتهی به کاهش فشار از روی داعش هم بشود و حملات ایذائی آن را افزایش دهد.

ایران

برای جمهوری اسلامی ایران خروج آمریکا از سوریه یک پیروزی بزرگ به نظر می‌­آید. همان طور که برای اسد این خروج به منزله دستاوردهای بزرگ برای اعاده حاکمیت دولت مرکزی بر سراسر سوریه است برای ایران هم به منزله گام دیگری در مسیر خاتمه جنگ در سوریه است. نبود آمریکا خطر سایش نظامی با آن در سوریه را کم می­‌کند. به خصوص در منطقه تنف حملاتی علیه نیروهای وابسته به ایران صورت گرفت و دو هواگرد بدون سرنشین ایران هم توسط نیروی هوایی آمریکا سرنگون شدند. گشایش مسیر زمینی از طریق تنف سبب تسهیل کمک‌رسانی ایران به نیروهای مقاومت خواهد شد.

عدم حضور آمریکا موازنه علیه ایران در سوریه را هم دیگرگونه خواهد کرد. تهدید بالقوه ناشی از اتحاد کردها و آمریکا هم برطرف خواهد شد. همواره این ترس وجود داشت که کردها در زمانی نامشخص به توسعه‌طلبی در این سوی فرات بپردازند یا آنکه درون­‌بوم­‌هایی (Enclave) مانند قمیشلو و حسکه را اشغال کنند. مناطق تحت تسلط کردها می‌­توانست در آینده محل آموزش و تجهیز برخی گروه­‌های عرب سوری ضد اسد هم بشود. خروج آمریکا شاید خلاء قدرتی ایجاد کند که حاصل آن افزایش تصادم با نیروهای داعش به خصوص پیرامون ابوکمال است.

اگر بخشی از کردها دست به مقاومت نظامی در برابر هجوم محتمل نیروهای اسد به شرق فرات بزنند ایران هم متحمل هزینه­‌های آن خواهد شد. ایران در مورد تحرکات اسرائیل هم هشیار است. اسرائیل گفته است که با خروج آمریکا از سوریه بر شدت اقدامات خود علیه ایران در این کشور خواهد افزود. روسیه اخیرا پس از تحویل سامانه اس-۳۰۰ به سوریه و فعال‌ساختن آن در غرب این کشور (لاذقیه) اقدام به استقرار یک اس-۳۰۰ دیگر در دیرالزور هم کرده است که حاصل آن ممانعت از حملات هوایی اسرائیل به شرق سوریه (یعنی محل استقرار پایگاه­های ایران) بوده است.

ترکیه

از زمانی که کردهای سوریه در قالب ی.پ.گ قلمرو تحت تسلط خود را ایجاد کردند و حتی مناطق عرب‌نشین را به آن منضم کردند، ترکیه لحظه­‌ای آسوده ننشست. حمله به عفرین و تصرف آن در کنار حملات مکرر هوایی و توپخانه‌­ای علیه ی.پ.گ در سایر نواحی شمال سوریه کاری بوده که ترکیه در یک سال گذشته مکررا صورت داده است. تسلیح و آماده سازی هزاران جنگجوی ارتش آزاد برای حمله به ی.پ.گ در شمال سوریه و استقرار گسترده ارتش ترکیه در مرز، حاکی از برنامه ترکیه برای حمله به ی.پ.گ است. این ترکیه بوده که ظاهرا با اصرارهای خود آمریکا را ترغیب به خروج از سوریه کرده است.

ترامپ گفته ترکیه پذیرفته مسئولیت ریشه کنی باقی مانده داعش را بر عهده گیرد. ترامپ که مشتاق «قرارداد» و «توافق» است و آن را نشانی از «هنر معامله­‌گری» خود می­‌داند مجوز فروش موشک پاتریوت به ترکیه را داده است. اقدامی که بخشی از روندی از توافق بزرگ­تر با ترکیه است. سوریه بخشی از روندی است که فروش پاتریوت، مساله تحویل اف-۳۵، استفاده ترکیه از قطعات آمریکایی در صادرات سلاح­‌های ساخت خود به پاکستان و دیگر کشورها، فتح‌الله گولن، همکاری ترکیه در مورد تحریم ایران و روابط ترکیه با روسیه اضلاع دیگر آن محسوب می­‌شود.

اما آیا درگیر شدن در شرق فرات ترکیه را گرفتار نبردی طولانی در منطقه­‌ای وسیع‌­تر از عفرین که هزینه و صدمات بیشتری دارد نخواهد کرد؟ اگر کردها دست به مقاومت جدی نظامی بزنند ابزار تحمیل هزینه نظامی قابل توجه علیه ترکیه را خواهند داشت. از این گذشته، تضاد میان ترکیه با اسد و روسیه هم در سوریه افزون خواهد شد. معادله سوریه با خروج آمریکا از این کشور ساده­‌تر خواهد شد و تقابل­‌های جدیدی در این رابطه شکل خواهد گرفت. شاید بهتر می‌­بود ترکیه به جای خروج کامل آمریکا از سوریه از گزینه خروج محدود استقبال می‌­کرد.

بدون آمریکا در سوریه، ترکیه در برابر روسیه بی‌­دفاع‌تر خواهد شد. ترکیه فعلا در عملیات نظامی علیه شرق فرات عجله نخواهد کرد و با آمریکا به توافق رسیده تا روند تخلیه دست نگاه دارد. مساله شرق فرات و کنترل آن، به هماهنگی با اسد، روسیه و ایران هم بستگی دارد. ترکیه با این دشواری هم مواجه است که اگر فرانسه در شرق فرات باقی بماند چه کند.

کردهای سوریه

کردهای سوریه بزرگترین بازنده خروج آمریکا از سوریه هستند. سودای آنان در تشکیل یک حکومت خودمختار و یا در رویاپردازی مطلق، یک حکومت مستقل کرد (روژاوا یا کردستان شرقی) بر باد هوا رفت. کردها از ابتدا راه خود را از اکثریت سنی سوریه جدا کردند و با پرچم، ایدئولوژی و اهداف جداگانه کوشیدند اهداف خود را پیگیری کنند. آنان زمانی با اسد علیه مخالفان (در حلب و الباب) همکاری کردند. زمانی هم اقداماتی علیه اسد (در حسکه و دیرالزور) انجام دادند.

فرصت­‌طلبی آنان به اندازه­‌ای بود که حتی وقتی که احتیاج داشتند گروه‌­هایی از ارتش آزاد را به درون صفوف خود راه دادند تا به جنگ داعش بروند اما وقتی موقع را مساعد دیدند همان هماوردان سابق را (مانند جیش النخبه و جیش ثوار الرقه) سرکوب و خلع سلاح کردند. ممانعت از بازگشت اعراب سنی به کاشانه خود در رقه، حسکه، شدادی و عین عیسی به عنوان کوششی از سوی آنان برای «کردسازی» مناطق عرب‌نشین و ستاندن انتقام تعریب دوران گذشته دیده می­‌شد.

اکنون کردها باید انتخاب کنند که یا تسلیم اسد شوند یا اینکه در مقابل هجوم ترکیه بایستند. امید کنونی ترکیه باقی ماندن فرانسه و بریتانیا در سوریه است تا سپر محافظ آنان در برابر ترکیه و ارتش آزاد باشد. روسیه هم می­کوشد با وعده‌­هایی آنان را تشویق کند که مناطق مرزی را به نیروهای اسد بسپارند. اسد هنوز نیروی کافی برای تسلط بر همه منطقه وسیع شرق فرات را ندارد. به علاوه هزاران جنگجوی ی.پ.گ وجود دارند که پذیرش شکست بدون هیچ نبرد و علی‌رغم دوران طولانی از فداکاری برایشان به راحتی رخ نخواهد داد. بهترین گزینه، چیزی از نوع سازش‌­هایی است که روسیه در برخی مناطق با مخالفان اسد به دست آورده است. مخالفانی که به هیات ارتش سوریه درآمده و به نبرد باقی مانده مخالفان و نیروهای امنیتی محلی درآیند.

اسرائیل

برای اسرائیل خروج آمریکا از سوریه جای نگرانی است. مسیر زمینی از عراق به سوریه گشوده خواهد شد و دست ایران برای استفاده از مقرهای جدید و وسیعتری در سوریه باز خواهد گشت. اسرائیل از بعد از سرنگون ساختن هواپیمای ایلیوشین-۲۰ روسیه در انجام حملات هوایی در خاک سوریه دچار تنگنای جدی شده است. نتانیاهو که در بحران سیاسی داخلی عمیقی به سر می­‌برد راهبرد خود را اجتناب از جنگ گستره قرار داده است. او همانطور که در غزه و جنوب لبنان، از جنگ اجتناب کرده در مورد سوریه هم از رویکرد مشابهی پیروی می­کند: جراحی­‌های نظامی محدود و با هدف مشخص. خروج آمریکا از سوریه اگر با تحولی در نقش ایران در این کشور همراه نشود به احتمال زیاد تضاد میان اسرائیل و ایران را افزایش خواهد داد.

داعش

اتاق­های فکری که اقدامات داعش را بررسی و تحلیل می­‌کنند بر این باورند که داعش هنوز در سوریه به طور کامل شکست نخورده و امکان زیادی برای احیا دارد. داعش در سوریه اکنون در دو منطقه حضور دارد: یکی بادیه حمص و دیرالزور که در محاصره نیروهای اسد است و دیگری در شرق فرات و محدوده شهر هجین و پیرامون آن. نمودار عملیات داعش نشان می­‌دهد که این گروه در سوریه به میزان یک چهارم عراق دست به عملیات می­زند. گرچه داعش در عراق هنوز از مردم محلی نیرو جذب می­‌کند اما در سوریه با جذابیت مشابه و همسانی با عراق رو به رو نیست.

تنفر از داعش در میان مردم محلی در سوریه بسیار شدید است. داعش منابع مالی و جذابیت تبلیغاتی در جذب نیرو در سوریه را مانند سال‌های قبل ندارد. داعش توان انسانی خود را با هزاران کشته از دست داده است. اینکه با خروج آمریکا از شرق فرات داعش احیا می­شود و دست به تحرک نظامی جدی خواهد زد محل تردید اساسی است. داعش همچنان عملیات خواهد کرد و تلفاتی به دشمنان خود وارد خواهد نمود اما با توجه به احیای توان نظامی ارتش سوریه و پاکسازی بخش عمده نیروهایش، در شکل تروریستی باقی خواهد ماند و به میزان بسیار کمی و با احتمال ناچیز بتواند دست به بسط قلمرو بزند. هر طرف تمایل دارد اقدام داعش متوجه آن دیگری باشد.

مخالفان اسد

برای مخالفان اسد خروج آمریکا از سوریه جای نگرانی است. این خروج نشان دست بالاتر اسد و کنترل او بر باقی مانده کشور است. گرچه تسلط ترکیه بر بخش‌هایی از قلمرو ی.پ.گ می­‌تواند جای امیدواری باشد اما نگرانی اصلی در مورد حضور ترکیه خواهد بود. چند ماه قبل که روسیه و اسد قصد حمله به ادلب را داشتند، تهدید آمریکا به واکنش و ناخرسندیش از این عملیات، نقش اساسی در ممانعت از مسکو و دمشق در انجام عملیات نظامی داشت. حالا اما ممکن است معادلات به طور کامل عوض شود. حتی ممکن است ترکیه با خاتمه‌دادن کار ی.پ.گ، از ادلب هم صرف نظر کند. ساده‌ترشدن بحران سوریه، امید مخالفان اسد را که از آن چیزی هم باقی نمانده هر چه بیشتر بر باد خواهد داد.

فرانسه و بریتانیا

موضع فرانسه و بریتانیا در مورد خروج آمریکا از سوریه به شدت منفی بوده؛ هر دو دولت با صدور بیانیه و اظهارات رسمی، اعلام کردند که داعش هنوز شکست نخورده و ائتلاف، علی‌رغم خروج آمریکا، سوریه را ترک نخواهد کرد. فرانسه و بریتانیا تا چه حد می‌­توانند در سوریه باقی بمانند؟ هر دو کشور، کشورهایی عادی نیستند.

داشتن حق وتو در شورای امنیت، سلاح هسته‌­ای و توان نسبی نظامی متعارف برای مداخله ماوراء بحار روی کاغذ این امکان را فراهم می­‌کند تا بتوانند در سوریه بمانند. گرچه ضعف مفرط در توان هوایی و تامین مالی هزینه‌­های حضور بیشتر در سوریه فراروی آنان قرار دارد. آنان ابزارهای فشار علیه ترکیه و روسیه مانند آمریکا در اختیار ندارند. فرانسه بر ادامه حضور در سوریه و حمایت از کردها تاکید کرده اما حفظ همه شرق فرات از سوی آن مقدور نیست.

عراق، لبنان و اردن

برای عراق، تخلیه سوریه از سوی آمریکا مایه نگرانی است. رئیس جمهوری عراق، در تماسی با ترامپ اظهار نگرانی کرده که مبادا خلاء قدرت در شرق فرات ناامنی را به عراق سرایت دهد. گفته شده آمریکا در حال مذاکره با عراق است که اگر در شرق فرا ناامنی بالا گرفت و داعش مجددا سر برآورد، نیروهای ارتش عراق تا هفتاد کیلومتری خاک سوریه پیشروی کنند. نیروی هوایی عراق اکنون هم هر از گاهی حملات هوایی به داخل خاک سوریه انجام می­‌دهد. این مساله البته مخالفان بسیاری در داخل عراق دارد.

در لبنان، گرو‌‌ه‌­های سیاسی مخالف اسد و ایران، از خروج آمریکا از سوریه خشنود نیستند. آنان این اقدام را به منزله افزایش قدرت ایران در سوریه می‌دانند. این مساله قدرت حزب الله در لبنان را هم هرچه بیشتر از حال حاضر خواهد کرد. به علاوه تعبیر آنان رهاشدن هر چه بیشتر خاورمیانه توسط آمریکا و فرونهادن سوریه و لبنان به چنگ ایران خواهد بود. اقدامی که با تحریک و به تقلا افکندن اسرائیل، دوباره سایه جنگ را بر سر لبنان خواهد افکند.

اردن نیز چندان راضی به خروج آمریکا از سوریه در شرایطی که مسائل اساسی این کشور تعیین تکلیف نشده نیست. بازگشت آوارگان تا زمانی که روش اسد پیگرد و دستگیری هر مظنون بالقوه است امکان کمی دارد. اردن از بازگشت بی‌­ثباتی به سوریه در سایه عدم بازسازی این کشور ویران هم نگران است. رسانه‌­های اسرائیلی گزارش داده­‌اند در هفته گذشته، ظاهرا جلساتی پنهانی در امان در جریان بود که طی آن آمریکا، روسیه، اسرائیل، عربستان، اردن و اسرائیل در مورد مساله حضور ایران در سوریه در حال رایزنی بودند. اما هیچ نتیجه‌­ای از این جلسات به دست نیامده است.

نتیجه‌­گیری

خروج آمریکا از سوریه سبب شده تا همه اعتبار آمریکا به عنوان یک متحد و همراه راهبردی در میان متحدانش در ناتو و نیز متحدان منطقه‌­ای‌اش (کردهای سوریه و اسرائیل) زایل شود. دستور ترامپ برای خروج، گرچه از حیث این مساله که «سوریه هیچ ارزش راهبردی برای آمریکا ندارد»، گونه­‌ای تداوم راهبردی آمریکا را نشان می­‌دهد اما درافتادن او با نخبگان اجرایی کشور که به موجی از استعفا و اعتراضات وسیع از سوی مقامات کنگره و متحدان آمریکا منتهی شد حاکی از گسستی روشن در سیاست سوریه‌­ای آمریکا بود.

ترامپ با این اقدامش شاید روسیه را بیش از همه خشنود کرده باشد. همین هم سبب شده کسانی که مدعی بودند ترامپ عامل روسیه است، این تصمیم را گواه روشن دیگری بر صحت ادعای خود معرفی کنند. ممکن است روابط ترکیه و آمریکا که بحرانی بود بهبود یابد و ترکیه از ایران و روسیه جدا شود. نامنتظره بودن اقدام ترامپ گواهی بر راهبرد «مرد دیوانه» (Madman Strategy) از سوی اوست. برخی انتظار دارند تصمیم ترامپ در مدت زمان پیش رو و تا خروج نهایی نیروهای آمریکایی تغییرات و تعدیلاتی را (مثل همه وعده­‌های قبلی ترامپ) شاهد باشد.

این ممکن است اما ترامپ اصرار دارد که موضعش به هیچ رو عوض نمی‌­شود. شاید ترامپ با خروج از سوریه قصد آن را داشته باشد که تمرکز خود را هر چه بیشتر متوجه ایران کند. البته حضور کوچک و محدود در سوریه منافاتی با تحت فشار قراردادن ایران آن هم از نظر نظامی ندارد. آمریکا کم‌هزینه‌ترین مداخله نظامی تاریخ خود را در سوریه انجام داده بود. تنها یک کشته در حالت رزمی و با نیروهای نظامی بسیار اندکی که دو هزار و پانصد نفر بودند.

منتقدان بر این باورند که ترامپ برگی ارزشمند در ضربه‌زدن به روسیه و ایران را به قیمتی نازل از دست داده و متحدان خود را سرخورده کرده است. هر چه هست ترامپ با یک دستور خود فعلا و در ظاهر سه هدف راهبردی آمریکا یعنی شکست کامل داعش، مهار ایران و تغییر رفتار دولت سوریه را یک جا رها کرده و امکان تحقق آن را از دست داده است.

امین پرتو – همکار علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی

بررسی علل و تبعات خروج آمریکا از سوریه

دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا در توییتی اعلام کرد که «پس از پیروزی‌های تاریخی علیه داعش زمان آن رسیده که جوانان بزرگ ما به کشور بازگردند» و در این راستا دستور خروج نیروهای آمریکا از سوریه را صادر کرد. این تصمیم که به صورت ناگهانی اعلام شد، با مخالفت بسیار گسترده ای حتی از سوی جمهوری خواهان نیز، روبرو شد. به عنوان مثال باب کورکر گفته است که «ما تنها ۶ هفته تا عملیات پاکسازی داعش که از مدتها قبل برنامه‌ریزی شده بود، فاصله داشتیم» و یا لیندسی گراهام، سناتور جمهوری‌خواه نیز که این اقدام را «فاجعه‌­ای علیه امنیت ملی» می‌داند. با این حال این اقدام موافقانی نیز در میان برخی چهره‌­های لیبرترین و مخالف مداخله­‌گرایی آمریکا داشت. در این نوشتار به بررسی علل احتمالی خروج آمریکا از سوریه و پیامدهای آن خصوصا برای ایران، پرداخته خواهد شد.

اهداف آمریکا از حضور در سوریه

خروج نیروهای آمریکا از سوریه بر خلاف آن چیزی است که پیشتر توسط برخی مقامات آمریکایی نزدیک به ترامپ اعلام شده بود. مقامات آمریکایی نظیر جان بولتون، مشاور امنیت ملی ترامپ، اهداف آمریکا در سوریه را شامل نابودی داعش و بیرون راندن ایران از سوریه دانسته بود. او گفته بود که «ما تا زمانی که نیروهای ایرانی خارج از مرزهای ایران هستند، خارج نخواهیم شد.» برایان هوک، مسئول گروه اقدام ایران نیز  اهداف امریکا در سوریه را شامل نابودی داعش، نابودی تمامی نیروهای تحت کنترل ایران در سوریه و پیشبرد روند سیاسی در ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت دانسته بود.

با این حال، برخی مقامات وزارت دفاع آمریکا نظیر ژنرال اسکات بندیکت اعتقاد داشتند که «نقش ما شکست داعش است» و اشاره‌ای به ایران نکردند. این نکته نیز شایان ذکر است که هیچیک از مقامات آمریکایی برنامه‌­ای برای ثبات­‌سازی در سوریه را در دستور کار خود نداشتند و آمریکا تمایلی نداشت تا هزینه­‌های سنگین این اقدام را خود بر عهده گیرد. با این اقدام، هزینه‌­های بازسازی و حفظ امنیت در سوریه بر عهده سایر کشورهای حاضر خواهد افتاد و چه موفقیت و چه عدم موفقیت آنها در این راستا، باعث افزایش اعتبار آمریکا خواهد شد.

نباید فراموش کرد که هدف غایی آمریکا در سوریه، حفظ موازنه قوا در این کشور و جلوگیری از تسلط یک کشور خاص بر سوریه و البته بر منطقه است. از این رو، تجزیه سوریه و یا حضور چند قدرت مختلف در این کشور، می‌­تواند به سود آمریکا باشد.

تصمیمی ناگهانی و یا استراتژی؟

همانطور که در بخش قبل نیز مشاهده شد، هیچ یک از مخالفین در رابطه با اصل بحث خروج آمریکا از سوریه مخالفتی نداشته‌اند و موضوعی که بحث برانگیز شده است، خروج فوری آمریکا از سوریه است؛ لذا اصل خروج آمریکا، ضرورتی بود که ممکن بود با تاخیر چند ماهه صورت گیرد. به طور کل، آمریکا مدتهاست که سیاست خروج نیروهای خود از منطقه نظیر عراق و افغانستان را در پیش گرفته است و در همین راستا، تمرکز و تکیه خود را بر متحدین منطقه‌ای و محلی آمریکا گذاشته است که دلایل خاص خود را دارد. اما ترکیب عناصر این استراتژی به همراه مسائل اخیر آمریکا این اتفاق را معنادار می‌سازد. این دلایل عبارتند از:

  1. کاهش هزینه‌های نظامی آمریکا و کاهش آمار کشته‌شدگان آن؛
  2. تمرکز بر انتقال نیروها به سایر مناطق چالش­‌زا نظیر شرق آسیا؛
  3. تجهیز و آموزش نیروهای محلی و منطقه­‌ای که از آن جمله می‌توان به آموزش و تجهیز نیروهای کرد اشاره کرد؛
  4. کاهش تنفر عمومی از آمریکا در اذهان عمومی مردم منطقه با جلوگیری از درگیرشدن مستقیم نیروها در منطقه؛
  5. لزوم کسب پیروزی در نزد افکار عمومی آمریکا با توجه به نزدیکی انتخابات ۲۰۲۰؛
  6. لزوم تاثیر بر افکار عمومی آمریکا و فشار بر کنگره به جهت تصویب طرح ساخت دیوار مکزیک؛
  7. کاهش هزینه‌های دولت از این طریق و تلاش برای تصویب بخش‌های مورد خواست ترامپ نظیر دیوار مکزیک؛
  8. عمل به وعده‌های انتخاباتی ترامپ؛
  9. تغییر اولویت‌های نظامی و عملیاتی آمریکا.

طبق این راهبرد، آمریکا سال‏‌هاست برنامه دارد تا مسئولیت موازنه قدرت در منطقه را بر عهده متحدان داخلی و محلی خود واگذار کند که نمونه بارز این موضوع را در سوریه و در موازنه ایران و روسیه در این کشور، می‌­توان به وضوح مشاهده کرد؛ یعنی احاله قدرت به متحدین خود که هم‏‌اکنون در منطقه حضور دارند که عبارتند از:

  1. ترکیه؛
  2. عربستان و امارات؛
  3. فرانسه؛
  4. اسرائیل.

این کشورها نیز هدف خاص خود را دارند؛ به عنوان مثال همه این کشورها به دنبال بیرون‌راندن ایران از سوریه و بر سر کار آوردن حکومتی سنی هستند. این اقدام باعث تضعیف حزب الله و نهایتا افزایش امنیت اسرائیل نیز می‌­شود. ترکیه نیز به دنبال گسترش ارضی و کنترل کردهای سوریه است. ترکیه با کسب این اجازه و همچنین خرید سامانه موشکی پاتریوت به ارزش ۳٫۵ میلیارد دلار، ضمن بهبود روابط خود با آمریکا، توانست امتیازی نیز به جهت افزایش قدرت خود و تمرکززدایی از مشکلات سیاست داخلی­‌اش کسب کند.

با این حال، این تصمیم اگرچه استراتژی آمریکا بود، اما شیوه اجرایی‌شدن و سرعت انجام آن، چیزیست که مقامات آمریکایی را شوکه کرده است. به عنوان مثال، ارتش ایالات متحده کم‌تر از ۲۴ ساعت قبل در جریان این موضوع قرار گرفته است. سخنگوی جیمز متیس وزیر دفاع از پاسخ‌دادن به سوالاتی در مورد عقب‌نشینی امریکا به رسانه‌ها خودداری و پنتاگون بیانیه‌ای را منتشر کرد که ادعای رئیس‌ جمهور مبنی بر شکست داعش را رد کرده‌ است. وزارت امور خارجه به طور ناگهانی گزارش مطبوعاتی برنامه‌ریزی‌شده خود را لغو کرد.

همچنین، عدم هماهنگی با متحدین، خصوصا متحدین اروپایی نیز از دیگر مسائلی است که باعث ایجاد مخالفت‌هایی در این رابطه شد. به عنوان مثال، «گاوین ویلیامسون» وزیر دفاع انگلیس به دنبال تأئید اخبار منتشره درباره خروج نیروهای اشغالگر آمریکا از سوریه از سوی کاخ سفید گفت: قویاً با تصمیم ترامپ درباره شکست داعش در سوریه مخالفم. این دست اتفاقات می‌­تواند باعث آسیب‏‌دیدن اعتماد متحدین آمریکا به این کشور شود.

آیا آمریکا واقعا خارج شده است؟

طبق آنچه تاکنون اعلام شده، بناست در حدود ۲۰۰۰ نفر از نیروهای آمریکا تا ۴ ماه دیگر از سوریه خارج شوند، لذا در حال حاضر تغییر خاصی در وضعیت سوریه صورت نگرفته است. اما نکته حائز اهمیت این است که باید به مقصد بعدی این نیروها و همچنین زمان خروج آنها از سوریه توجه کرد. طبق آنچه تا کنون مشخص شده است، نیروهای آمریکایی بنا است تا جا­به­‌جا شده و به الانبار منتقل شوند و لذا در منطقه حضور خواهند داشت. ضمنا، تعداد این نیروها به قدری کم است که استفاده از واژه خروج کمی گزاف به نظر می‌­رسد. علاوه بر این موارد، علیرغم این جا­بجایی، نیروهای ویژه آمریکا در این کشور می­‌مانند و امریکا ممکن است حمایت‌های لجستیکی و حتی حملات هوایی و موشکی نیز همچنان در این کشور داشته باشد. لذا نباید در این گفته که آمریکا از سوریه خارج شده است، عجله کرد. 

پیامدها

از جمله پیامدهای این تصمیم، می‌تواند قدرت‌گرفتن ترکیه در سوریه باشد. ترکیه نه تنها کردها و بلکه دولت بشار اسد را نمی­‌تواند بپذیرد و از این رو، احتمال این وجود دارد که امریکا تضمین امنیت کردها را از ترکیه گرفته باشد. اما پس از خلاء قدرت بوجود آمده ناشی از خروج ترکیه، احتمال دارد اوضاع در سوریه کمی وخیم‌تر شود؛ بدین معنی که می‌توان انتظار رفتارهای تندتری از سوی گروه‌های تروریستی، اسرائیل و ترکیه و به تبع آن، پاسخ کردها و دولت سوریه و به طور کل سایر بازیگران را انتظار داشت.

خروج نیرو‌های آمریکا، که روابط نزدیکی با گروه موسوم به «نیرو‌های دمکراتیک سوریه»، متشکل از کرد‌های سوریه، دارند، ممکن است باعث تضعیف گروه‌های کردی در شمال سوریه شود. از این رو چرخش کردها به سمت دولت سوریه و بشار اسد در صورت برخورد تهاجمی ترکیه با آنها، می‌­تواند گزینه محتملی باشد. در صورت وقوع چنین اتفاقی، ایران نیز می‌تواند از منافع آن به جهت ایجاد اهرم فشار بر ترکیه و امریکا استفاده کند (اگرچه وقوع این امر بسیار ضعیف به نظر می‌رسد.)

همچنین نباید فراموش کرد که فرانسه هنوز در سوریه حضور دارد و ممکن است اتحادیه اروپا به جهت منافع خود و همچنین علاقه تاریخی فرانسه به این منطقه، به این حضور فرانسه در سوریه و حفظ موازنه قوا در این کشور، کمک کند. ظهور مجدد داعش و یا تقویت مجدد گروه‌های تکفیری و تروریستی نیز می‌­تواند یکی از پیامدهای این خروج باشد. در صورت درگیری ترکیه با کردها و یا عدم اقدام به موقع توسط آنها، ممکن است بستر جهت رشد داعش فراهم شود.

از طرف دیگر نیروهای کرد (نیروهای دموکراتیک سوریه) زندانیان زیادی از داعش گرفته‌اند که پس از خروج آمریکا، احتمال آزادی آنها وجود دارد. این نیروها خود می‌توانند تهدیدی علیه امنیت سوریه تلقی شوند و احتمال عضویت مجدد انها در داعش وجود دارد. بازیگری تهاجمی­تر اسرائیل خصوصا علیه مواضع ایران و دولت سوریه، از دیگر پیامدها خواهد بود. رژیم صهیونیستی به هیچ ­وجه نمی­‌تواند حضور و یا قدرت‌­گیری ایران در سوریه و خصوصا در نزدیکی اسرائیل را تحمل نماید.

پیامدهای و توصیه­‌ها برای ایران

همانطور که بیان شد، خروج (البته با تعریفی که از خروج بیان شد)، به معنی شکست آمریکا نیست و استراتژی آمریکا بر همین منوال بوده است. با این حال، ایران می‌­تواند از این فرصت منفعت زیادی ببرد، البته در صورتی که بتواند نفوذ و قدرت خود در سوریه و ارتباطاتش با لبنان را حفظ کرده و وارد درگیری ناخواسته‌­ای با بازیگران (خصوصاً دولتی) حاضر در صحنه سوریه نشود. خصوصا در وضعیت فعلی که اسرائیل ممکن است خود را بازنده نیز تصور کند و تلاش کند تا با ایجاد بحران در سوریه، ایران را درگیر کرده و حضور فعال‌­تر آمریکا را نیز طلب کند.

در این صحنه، ترکیه و احتمالا فرانسه تبدیل به بازیگرانی فعال خواهند شد که ممکن است تضاد منافع نیز با ایران پیدا کند. ایران باید توجه داشته باشد که در صحنه سوریه نباید سایر منافع خود را به خطر بیندازد. به عنوان مثال، ایران باید از هرگونه مواجهه و تنش با ترکیه و فرانسه خودداری کند و به گزینه­‌های خود در دورزدن تحریم­‌های آمریکا را محدود نکند. اما به منظور فشارآوردن به این بازیگران، می­‌تواند از اهرم کردی و یا مردم محلی این کشور استفاده کند. همچنین از طرف دیگر لازم است تا بتواند از این فرصت فراهم شده، در جهت بهبود روابط خود با بازیگران حاضر در سوریه، نظیر روسیه، فرانسه و ترکیه نیز بهره کامل را ببرد.

نکته دیگر در این رابطه، استعفای وزیر دفاع آمریکاست که باعث تغییر کابینه به یک تیم کاملا ضد ایرانی و تندرو شده است. در حال حاضر با جایگزین شدن پاتریک شاناهان، (معاون ماتیس)، یک مثلث تندروی ضد ایرانی، شامل پمپئو، بولتون و شاناهان، در کنار ترامپ، تشکیل خواهد شد که می‌­توان انتظار تصمیمات تندتر علیه ایران را نیز شاهد بود.

از تبعات دیگر خروج آمریکا این است که شکل­‌گیری هر گونه بحرانی در سوریه ممکن است علاوه بر اینکه هزینه­‌های سنگینی را متحمل ایران سازد، از اعتبار ثبات‌­زایی ایران نیز بکاهد و وجهه ایران را مخدوش کند. به طور کلی، بازسازی سوریه هزینه‌­های سنگینی را خواهد داشت که آمریکا تمایلی به پرداخت آن‏ها ندارد و تمایل دارد سایر بازیگران را وارد بازسازی، ثبات‌زایی و تامین امنیت سوریه کند، ضمن آنکه برنامه­‌های آمریکا نیز توسط متحدین آمریکا، پیش خواهند رفت. لذا باید به این نکته توجه کرد که وارد بازی فرسایشی آمریکا در صحنه سوریه نشویم.

طه اکرمی-کارشناس مسائل آمریکا

پیامدهای خروج ایالات متحده از سوریه

روز ۱۹ دسامبر ۲۰۱۸، رئیس‌جمهور ترامپ طی توییتی اعلام کرد: «شکست داعش تنها دلیل حضور نیروهای نظامی این کشور در سوریه بوده است». کاخ سفید پس از آن تأیید کرد که نیروهای آمریکایی سوریه را فوراً ترک می‌کنند و ظرف ۳۰ روز این تخلیه کامل خواهد شد. مقامات آمریکایی اعلام کرده‏‌اند تمام پرسنل اداری ظرف ۲۴ ساعت سوریه را ترک می‏‌کنند و کارکنان سازمان‌های غیردولتی نیز که بر روی تثبیت وضعیت کار می‌کنند نیز تخلیه خواهند شد.

تصمیم ترامپ نهایی به نظر می‌رسد، اما این اولین بار نیست که او چنین عقب‌‏نشینی‏‌ای را مطرح می‌کند. بنا بر گزارش‌ها، در اوایل سال ۲۰۱۸ ترامپ به پنتاگون دستور داد تا برنامه‌ریزی برای خروج را آغاز کند، اما مشاوران وی او را از این کار منصرف کردند. ایالات‌متحده به جای آماده‌شدن برای عزیمت، اهداف خود را در سوریه گسترش داد تا یک اقامت نامحدود و تمرکز استراتژیک جدید در مقابله با حضور ایران در آنجا را شامل شود.

پس از توییت ترامپ، کاخ سفید با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد روند بازگرداندن سربازان آمریکایی از سوریه آغاز شده است. بنابراین بیانیه، خروج نظامیان آمریکایی از این کشور، برای گذار به یک مرحله جدید از «جنگ علیه داعش» است. سارا هاکبی سندرز، سخنگوی کاخ سفید در این بیانیه گفته است که این تغییر رویکرد، به معنای پایان کار ائتلاف بین‌المللی علیه داعش نیست. خبرگزاری رویترز به نقل از یک مقام آگاه در دولت آمریکا گزارش کرد نیروهای این کشور در قالب ائتلاف بین‌المللی مبارزه با داعش در نقاطی مانند صحرای سینای مصر و لیبی فعال خواهند شد.

متن حاضر برگرفته از گفتگویی است که توسط کارشناسان موسسه مطالعات استراتژیک و بین‌المللی (CSIS) با جان بی. آلترمن معاون ارشد رئیس کمیته امنیت جهانی و ژئواستراتژی و مدیر برنامه خاورمیانه آن مرکز در ۱۹ دسامبر ۲۰۱۸ درباره پیامدهای خروج نیروهای امریکایی از سوریه انجام شده است.

چرا این اتفاق افتاد؟

رئیس جمهور ترامپ درخواستش برای خروج نیروهای آمریکایی از سوریه در آوریل ۲۰۱۸ را تجدید کرد. تیم تدابیر امنیتی او تاکنون با موفقیت وی را متقاعد کرده بود که خروج سریع، اشتباه است. مقامات مختلف هشدار داده‏‌اند که خروج ناگهانی نیروهای ایالات متحده به دولت اسلامی (ISG) کمک می‌‏کند تا دوباره تجدید حیات کند. جان بولتون، مشاور امنیت ملی، سه ماه پیش متعهد شد که نیروهای ایالات متحده در سوریه تا زمانی که ایران حضور نظامی داشته باشد در این کشور باقی خواهند ماند.

گزارش‌های متعدد حاکی از آن است که اکثر مقامات ارشد آمریکا از این موضع‌‏گیری رئیس جمهور غافلگیر شده و ارتش ایالات متحده کم‌تر از ۲۴ ساعت قبل در جریان این موضوع قرار گرفته است. سخنگوی جیمز متیس وزیر دفاع از پاسخ‌دادن به سوالاتی در مورد عقب‌نشینی امریکا به رسانه‌ها خودداری کرد و پنتاگون بیانیه‌ای را منتشر کرد که ادعای رئیس‌جمهور مبنی بر شکست دولت اسلامی را رد کرده‌ است. وزارت امور خارجه به طور ناگهانی گزارش مطبوعاتی برنامه‌ریزی‌شده خود را لغو کرد.

این تصمیم با الگوی حرکتی که توسط دولت ترامپ برای آرام‌کردن ترکیه اتخاذ می‌شود تناسب دارد، و با ارتش ایالات‌متحده و تجهیز و آموزش نیروهای کردی سوریه که در شرق سوریه می‏‌جنگند و با پ.ک.ک، یک گروه تروریستی کرد در ترکیه، ارتباط دارد. خروج از سوریه خطر برخورد خطرناک و برنامه‌ریزی‌نشده بین نیروهای نظامی امریکا با هر یک از قدرت‌های حاضر در این منطقه را کاهش خواهد داد.

هفته گذشته، رئیس‌جمهور رجب طیب اردوغان تهدید کرد حمله قریب‌الوقوع ترکیه به مناطق تحت کنترل کردها در سوریه ممکن است نیروهای آمریکایی را در معرض خطر قرار دهد. ترکیه، به عنوان یک کشور متحد ناتو که طرح‏‌هایی را برای خرید سیستم دفاعی موشک اس – ۴۰۰ روسی به جای سیستم پاتریوت آمریکا، مطرح کرده بود، پس از تماس تلفنی رئیس‌جمهور ترامپ با ترکیه در روز جمعه، موافقت کرد که سیستم پاتریوت آمریکا را به مبلغ ۳.۵ میلیارد دلار خریداری کند. علاوه بر این، کاخ سفید تأیید کرد ترامپ در حال بررسی استرداد فتح ‏الله گولن رهبر مذهبی مخالف ترکیه است.

برندگان و بازندگان خروج نیروهای آمریکایی از سوریه

اصلی‏‌ترین برندگان این تصمیم، روسیه، ایران و ترکیه و نیز دولت اسد هستند. روسیه یک برنده بزرگ در سوریه بوده‌ است، جایی که با ۵,۰۰۰ نیرو و تعدادی از هواپیماهای بال ثابت، رژیم اسد را نجات داده، تنها پایگاه نیروی دریایی و هوایی خود را در مدیترانه حفظ کرده، و جایگاه روسیه را به عنوان نیروی نظامی برای اولین بار پس از پایان جنگ سرد نهادینه کرده‌ است. عقب‌نشینی سریع نیروهای آمریکایی از سوریه به این معنی است که روس‌ها در مورد آینده نظامی خود در سوریه تنها با دولت سوریه و بدون حضور معنادار آمریکا تصمیم‌گیری خواهند کرد.

ایران نیز برنده بزرگی است، زیرا عقب‌نشینی آمریکا به استحکام روابط زمینی ایران و هم‌پیمانانش در لبنان کمک می‌کند و به ایران امکان حفظ حضور قابل‌توجه نظامی و اطلاعاتی را در سوریه می‌دهد. به نظر می‌رسد ترکیه به همه خواسته‎هایش رسیده است – سیستم‌های سلاح‌های پیشرفته، یک صدای قاطع در آینده سوریه و راه روشنی برای حمله به نیروهای کردی – در حالی که اینها دستاوردهای زیادی نیست. مطمئناً، دولت اسد قادر خواهد بود کنترل خود را بر سراسر کشور گسترش دهد، از جمله مناطق نفت‌خیزی که در اختیار نیروهای آمریکایی قرار و اقتدار خود را بار دیگر بر این مناطق تحمیل خواهد کرد.

اسرائیل از مهم‌ترین بازندگان است، چرا که اسرائیل عمیقاً نگران حضور دائمی نیروهای ایرانی در طول مرز است. کردها که با ایالات‌متحده متحد شده‌اند، بازنده بزرگ هستند. برای متحدان آمریکا مانند اردن و لبنان، قدرت نفوذ آمریکا در مذاکرات بر سر آینده سوریه – که در آن بسیاری از تصمیمات مهم گرفته خواهند شد، اما هنوز تعداد کمی از آن‌ها مطرح شده‌اند – می‌تواند عواقب ویرانگری به همراه داشته باشد.

تأثیر این تصمیم بر موقعیت امریکا در سوریه

مقامات دولت ترامپ به نظر می‌رسد که هر سه هدف بیان‌شده برای حضور آمریکا در سوریه را رها کرده‌اند: شکست دائمی دولت اسلامی، حذف نیروهای ایرانی و نیروهای متحد آن از سوریه و گذار سیاسی برگشت‌ناپذیر.

در طول جنگ سوریه، ایالات‌متحده با سوریه و احزاب خارجی برای مذاکره درباره آینده سیاسی سوریه هم‌کاری کرده‌ است. در سال‌های اخیر، فرآیندهای موازی به رهبری روسیه بوجود آمده‌اند و به نظر می‌رسد که از مذاکرات تحت حمایت ایالات‌متحده پیشی گرفته‌اند. با خروج سریع ایالات‌متحده از سوریه، موضع آمریکا در هرگونه مذاکره در مورد آینده سوریه تضعیف خواهد شد. این موضوع زمانی اهمیت می‌‏یابد که دشمنان امریکا چیزی را را برای به دست آوردن این نتیجه از دست نداده‏‌اند.

خروج نیروهای آمریکا و حمله احتمالی ترکیه به مواضع YPG تأثیر زیان‏باری در مبارزه  علیه دولت اسلامی خواهد داشت. یگان‏‌های مدافع خلق اکثریت نیروهای دموکرات سوریه (SDF) را تشکیل می‌دهند که در خط مقدم نبرد علیه دولت اسلامی در شرق سوریه جنگیده‏‌اند. دولت اسلامی زمین قابل‌توجهی را از دست داده‌ است، اما این گروه هنوز شکست‌ نخورده است و اطلاعات آمریکا بر این باور است که حدود ۱۵,۰۰۰ جنگجو در سوریه تا سال ۲۰۱۸ همچنان در سوریه باقی مانده‌اند. اگر نیروهای دموکرات سوریه SDF با عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی و رویارویی با ترکیه متحمل تلفات شوند، دولت اسلامی فرصت بازسازی را بدست خواهد آورد.

با عقب‌‏نشینی ناگهانی نیروهای امریکایی از سوریه، ایالات‌متحده می‌تواند اعتبار خود را به عنوان یک متحد قابل‌اعتماد از دست بدهد. واشنگتن منابع و زمان قابل‌توجهی را صرف ایجاد ارتباط با SDF کرده ‌است. علاوه بر این، واشنگتن مکرراً قول داده‌ است که متحدان کرد خود در سوریه را ترک نکند. اگر آمریکا تصمیم بگیرد که به وعده خود عمل نکند، متحدین امریکا در خاورمیانه و فراتر از آن اعتمادشان را به این کشور از دست خواهند داد و ممکن است به دنبال شرکای جایگزین باشد.

سناریوهای محتمل در شرق سوریه

دو سناریوی احتمالی برای شرق سوریه وجود دارد. اولین مورد حمله ترکیه خواهد بود، همانگونه که رئیس‌جمهور اردوغان عقب‌نشینی آمریکا را چراغ ‌سبزی می‌‏داند تا حمله‌ای که تهدید کرده بود را آغاز کند. سپس ترکیه این منطقه را به شرق فرات تا منطقه‌ای که در شمال سوریه تحت کنترل است اضافه خواهد کرد، که در آنجا حضور این کشور تثبیت شده‌ است. نیروهای نظامی کردی (ypg)، بین ۳۰۰۰۰  تا ۶۰۰۰۰ نیروی نظامی برآورد شده ‌است. یک تهاجم ترکیه به احتمال زیاد منجر به کشته‌شدن تعداد زیادی از این سربازان و خانواده‌های آن‌ها خواهد شد در یکی از معدود مناطق سوریه که از بدترین جنگ‏‌ها جان سالم به در برده ‌است. این تهاجم همچنین باعث ایجاد موج جدیدی از مهاجرت و تشدید تهدید علیه تلاش‌های ثبات‌‏ساز در خاک سوریه و عراق خواهد شد که هنوز در برابر دولت اسلامی آسیب‌پذیر هستند.

سناریوی دوم مذاکره YPG و جناح سیاسی آن‌ها، حزب اتحاد دموکراتیک (pyd) با دولت خواهد بود که به بازگشت کنترل دولت بشار بر این مناطق منجر خواهد شد. قطعاً این استراتژی‎ای است که آن‌ها تلاش خواهند کرد، اما با نشانه‏‌های آشکاری که ایالات‌متحده آن‌ها را رها کرده، این گروه‌ها منبع اصلی نفوذ خود را از دست داده‌اند و چشم‌انداز حفظ هرگونه استقلال جدی آنها به طور قابل‌ ملاحظه‌ای کاهش‌ یافته است. این تحول، باعث تسلط دوباره رژیم اسد بر منابع نفتی سوریه خواهد شد و کنترل خود را بر کشور تثبیت خواهد کرد.

سید مسعود موسوی عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی