اقتصادامنیتجمهوری اسلامی ایرانسیاستمنطقه‌اییادداشت راهبردی

آسیب‌شناسی پیامدهای راهبردی تحریم‏‌ها بر جامعه، نظام سیاسی و کشور

در طول چهار دهه اخیر نظام جمهوری اسلامی در سه ظرف ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی با انبوهی از بحران­‌ها مواجه بوده است. در میان بحران­‌ها، تحریم­ همواره به اشکال مختلفی اعمال شده و زمینه‌­ساز شکل‌­­گیری چالش‌­های امنیتی گسترده‌­ای نیز شده است. به سخن دیگر، تحریم­‌ها به مثابه «اقدامات تنبیهیِ» قدرت‌­های بزرگ، و مجریان تحریم به رهبری ایالات متحده در صدد بوده­‌اند تا با گسترش و تعمیق بحران در جامعه ایران به اهداف موردنظر خود دست یابند.

اما تحریم‌­های اخیر دولت ترامپ (دور جدید تحریم‌­های آمریکا از آبان ماه۹۷) علیه ایران که از آن به مثابه بی‌­سابقه‌ترین و شدیدترین تحریم‌های طول تاریخ یاد شده است، موجی از نگرانی‌­ها و چالش‌­های امنیتی را متوجه نظام سیاسی و  جامعه ساخته است. اگر مهم‌ترین رکن امنیت را «مرجع امنیت» بدانیم، می­‌توان این مدعا را مطرح کرد که در پرتو تحریم‌­ها هم امنیت نظام سیاسی و هم امنیت جامعه هر دو با چالش مواجه شده‌­اند. نگرانی از چنین وضعیتی هنگامی افزایش می‌­یابد که این شرایط روند توسعه کلان کشور را که مسئله اصلی جامعه ایرانی است با چالش و تحدید مواجه ساخته است.

اختلال در پروژه‏‌های عمرانی و زیرساختی؛ چالش علیه طبقه متوسط شهری؛ تضعیف سرمایه اجتماعی؛ تنزل جایگاه حاکمیت به تأمین‏ کننده مایحتاج اولیه مردم؛ شکل‏‌گیری فضای یأس و ناامیدی در سطوح مختلف جامعه؛ کاهش ناگریز صادرات نفت؛ افزایش بیکاری؛ کاهش قدرت خرید خانوارها؛ انباشتگی مسائل و بحران‌ها و حرکت به سمت امتناع برون‏ رفتی از بحران و … صرفاً بخشی از چالش‌ها و پیامدهای راهبردی منتج از تحریم­‌ها به شمار می­‌آیند. در این چارچوب، نوشتار حاضر با رویکردی آسیب­‌شناسانه در تلاش است تا ضمن تشریح الگوی رفتاری و تحریمی دولت ترامپ، پیامدهای راهبردی این نوع اقدام ناعادلانه و تهاجمی ایالات متحده را با توجه به برخی از نمونه­‌های مذکور به بحث و بررسی بگذارد.

۱- تحریم های دولت ترامپ: چه چیزی جدید است؟

بدون شک شناخت تأثیرات و پیامدهای راهبردی تحریم‏ها بر مردم، نظام سیاسی و کشور ایران مستلزم درک دقیق تحریم­‌هایی است که توسط دولت دونالد ترامپ اعمال شده است. ترامپ به عنوان رئیس جمهوری در ایالات متحده روی کار آمد که نگاه مشابهی مانند دیگر روسای جمهوری آمریکا به منطق و چارچوب استفاده از ابزار تنبیهی تحریم در پرونده ایران ندارد. تا جاییکه او و تیم سیاسی- امنیتی اش همواره از لفظ «شدیدترین» و «بی سابقه‌ترین» نوع تحریم­‌ها علیه ایران استفاده کرده­‌اند. نگاه راهبردی، ما را با این مسئله مواجه می­‌سازد که ظاهراً اتفاق جدیدی افتاده است که باید منطق آن را درک کرد.

بر خلاف دولت اوباما که تلاش داشت در چارچوب «قواعد بین‌­المللی» با ایران مقابله نماید، ترامپ چندان خود را مقید به این قواعد نمی‌­داند و از منطق سیاسی- اقتصادی خاص خود پیروی می­‌کند. به گونه‌­ای که او در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ وعده داد تا جایی که بتواند سعی دارد منافع، اهداف و نقش آمریکا را در نهادها، رژیم‌­ها و ترتیبات جهانی بازتعریف نماید. دولت اوباما با توجه به هنجارهای بین المللی و شک‌ل­گیری یک توافق هسته‌ای به نام «برجام» به این باور رسیده بود که ایران به قواعد بازی پایبند شده است و لذا می‌­توان تحریم­ها را لغو کرد.

اما ترامپ فاقد چنین دیدگاهی است و رفتارهای او با توجه به وعده­‌های انتخاباتی و در عرصه سیاست خارجی نشانگر آن است که دارای کمترین تعهد به قواعد و هنجارهای بین المللی است. خروج از توافق محیط زیستی پاریس، پیمان ترانس پاسیفیک، برجام، یونسکو، بدبینی به پیمان نفتا، نوع مواجهه با شرکای تجاری‌اش در نقاط مختلف دنیا این نوع نگاه برتری‌­جویانه، عملگرایانه و یکجانبه‌­گرایانه او را به خوبی نشان می­‌دهد. امثال ریچارد هاس از این نوع رفتار ترامپ در عرصه سیاست خارجی با عنوان «دکترین عقب‌نشینی» ( The Withdrawal Doctrine) و برخی دیگر با عنوان «گسترش ملی­‌گرایی» یاد می‌­کنند و همانطور که خود ترامپ گفته است او می­‌خواهد نماینده ایالات متحده و نه همه دنیا باشد.

به هر شکل، با این الگوی رفتاری، ترامپ به این موضوع اعتقاد راسخ دارد که برجام نه تنها نتوانسته ایران را به بازیگری متعهد به مقررات بین‌المللی تبدیل کند، بلکه توافق هسته­‌ای ضمن ضربه‌زدن به منافع آمریکا، منجر به رونق اقتصادی در ایران شد. بررسی اوضاع اقتصادی ایران، آمارهای ارائه شده توسط صندوق بین المللی پول، بهبود نسبی وضعیت معیشت مردم، ثبات نسبی اقتصادی، گسترش نرخ سرمایه گذاری خارجی در ایران، حضور شرکت‌های تجاری مختلف در ایران و … در فضای پسابرجام از سال ۱۳۹۴-۲۰۱۵ به بعد همگی نشانگر این نوع برداشت ترامپ از وضعیت ایران هستند. لذا بر خلاف تصور رایج، به نظر می‌­رسد که ترامپ درک دقیقی از تحولات بین‌المللی و بالاخص شرایط ایران دارد، از این رو در اقدامات تنبیهی خود علیه ایران در پی شکل دادن به یک «وضعیت جدید» (New Situation) است که تا کنون سابقه نداشته است.

شرایط ایجاب می‌­کند این نوع اقدامات ترامپ و موقعیت‌سازی جدید او به خوبی توسط تصمیم‌گیرندگان سیاسی درک شود. او بر این موضوع تأکید دارد که بالاترین سطح تحریم‌های اقتصادی را علیه ایران برقرار ساخته است و هر بازیگری نیز که به ایران کمک کند، شدیدأ مورد تحریم آمریکا قرار خواهد گرفت. دولت ترامپ لیست جدیدی از تحریم­‌های اقتصادی و غیر اقتصادی را علیه ایران وضع نموده است. در این نوع تحریم­ها، برنامه­‌های موشکی، نظامی، تسلیحاتی و حقوق بشری همگی قابل مشاهده هستند. ترامپ در کلیۀ فرصت­‌هایی که در اختیار داشته است به تشریح تحریم‌­های آمریکا علیه ایران پرداخته است. او در مجامع مختلف و بالاخص در سازمان ملل به برخی از تحریم‌­ها مانند محدودیت مرتبط با تجارت ایران در زمینه طلا و فلزات گرانبها، تحریم­‌های هواپیمایی و خودرویی، تحریم بخش‌های کشتیرانی، تحریم مالی، تحریم مراکز نظامی، تحریم افراد تأثیرگذار، تحریم­‌های نفتی ایران و…اشاره نموده است. تحریم­‌های ترامپ محاسبه شده و دارای هدف‌گذاری دقیقی هستند و نباید با آنها احساسی برخورد شود، هدف اصلی باید شناسایی پیامدهای راهبردی این نوع تحریم­‌ها باشد.

۲- پیامدهای راهبردی تحریم‌‏ها

رفتارهای متفاوت ترامپ در عرصه بین‌المللی هر محققی را راغب می­‌سازد تا بیشتر به الگوی رفتاری او در عرصه سیاست خارجی بپردازد، اما موضوع اصلی بحث دیگری است و آن بررسی پیامدهای راهبردی تحریم­‌های جدید ایالات متحده علیه ایران است. اهمیت و پیامد راهبردی این نوع تحریم‌­ها آنجا فزونی می­‌یابد که در طی سال‌های اخیر ما شاهد همزمانی و تقارن این نوع تحریم‌­ها با ناکارآمدی و بحران‌های اقتصادی در داخل کشور بوده­‌ایم. به هر صورت، آنچه اینجا مورد توجه است بررسی میزان اثرگذاری تحریم­‌های ترامپ در دو سطح نظام سیاسی و جامعه است و شواهد موجود نشانگر اثرگذاربودن تحریم­‌ها در هر دو سطح مذکور است.

الف: اختلال در پروژه‌‏های عمرانی و زیرساختی: حوزۀ عمرانی به دلیل چالش‌­ها و مخاطرات شرایط تحریم با فشار مضاعفی روبه‌رو شده است. در واقع یکی از بخش‌های مهم در ایران که از آثار تحریم‌ها در امان نخواهد بود، فعالیت‌های زیرساختی است. بررسی­‌ها نشان می‌دهد با شدت‌گرفتن تحریم، انجام مبادلات تجاری برای وارد ساختن تجهیزات و صنایع مختلف با محدودیت مواجه شده است. در فعالیت­های عمرانی و زیرساختی به دلیل نبود برخی اقلام ساخت داخل، تأمین وسایل و ابزارهای خارجی با افزایش هزینه مواجه شده است. این یک واقعیت است که تولید داخلی به هیچ وجه تأمین کننده فعالیت­‌های زیرساختی نیست.

در این شرایط، به دلیل اختلال در زنجیره تأمین تجهیزات، اجرای پروژه‌های عمرانی با هزینه بسیار بالاتری مواجه خواهد شد. بررسی بودجه عمرانی کشور نیز نشانگر کاستن از هزینه­‌های این بخش به دلیل شرایط تحریم است. همچنین خدمات بانکی بین­‌المللی برای سیستم بانکی ایران بسیار محدود شده و در بسیاری از موارد هزینه‌های تجارت فرامرزی برای تأمین کالا و لوازم افزایش یافته است. بسیاری از شرکت‌های خارجی از فروش محصولات و تجهیزات خود به ایران اجتناب می‌کنند. از سوی دیگر، به دلیل ضعف خدمات بانکی امکان انتقال پول به خارج و از خارج به داخل با موانعی اساسی روبه‌­روست و در بسیاری موارد عملاً امکان تجارت خارجی وجود ندارد. ممکن است برخی از بانک‏‌های جهان خود را مقید به همکاری با آمریکا ندانند و آماده ارائه خدمات بانکی به ایران باشند، اما از آنجا که آنها خود را مقید به توصیه‏‌های «FATF» می‏‌دانند، از ارائه خدمات به کشوری که در فهرست سیاه این نهاد قرار گرفته، خودداری خواهند کرد. از دیگر نکاتی که در این خصوص می­‌توان مورد توجه قرار داد عدم سرمایه­‌گذاری شرکت­های خارجی در پروژه­‌های زیرساختی به دلیل عدم تعادل و ناامنی اقتصادی در ایران است.

ب: چالش علیه طبقه متوسط: علاوه بر بخش‌­های اقتصادی و زیرساختی، دامنۀ پیامدهای تحریم بر وضعیت و عملکرد گروه‌ها و طبقات اجتماعی نیز اثرگذار است. در این میان بررسی تأثیر تحریم‌­ها بر نظام معیشتی طبقه متوسط جدید و شهری و کارکردهای اصلی آن می­‌تواند بسیار قابل توجه باشد. اهمیت طبقه متوسط جدید در عرصه­های مختلف و خصوصاً سیاسی تا بدان اندازه است که اکثر اندیشمندان آنرا زمینه­ساز شکل گیری جامعۀ مدرن و یکی از عناصر و پیش‌­نیازهای جامعۀ دموکراتیک می­‌دانند. از این رو تحریم و شرایط اقتصادی برآمده از آن می­‌تواند منجر به بروز نوسانات در وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی طبقه متوسط جدید و فاصله­‌گیری این طبقه با کارکردهای مدنی و دموکراتیک خود باشد.

درگیر شدن در نظام معیشتی می­‌تواند هر چه بیشتر این طیف از نیروهای اجتماعی را از نظام دانایی، تولید دانش، گسترش فرهنگ، دموکراسی‌خواهی و اصلاح وضع موجود دورتر نماید. از این رو؛ می­توان تقویت نیروهای بلوک نظامی و تضعیف نیروهای جامعه مدنی را به عنوان پیامد راهبردی تحریم­‌ها موردنظر قرار داد، شرایطی که در آن تحریم­‌ها، طبقه متوسط، بخش خصوصی و لایه‌­های میانی بین دولت و جامعه را تضعیف و یا آنها را به نفع بخش دولتی به حاشیه می‌­راند.

پ: تضعیف سرمایه اجتماعی: در طول چند دهه اخیر، وضعیت سرمایه اجتماعی ( اعتماد، صداقت، سلامتی نفس، همدردی، دوستی، همبستگی، وفاداری، فداگاری و…) در جامعه ایران به سرعت رو به کاهش بوده است. جامعه ایران تا حد زیادی دچار افول شدید اعتماد و اخلاق اجتماعی هم در سطح مردم با مردم و هم در سطح مردم با حاکمیت شده‌ است. کاهش سرمایه اجتماعی در ایران شاید بطور مستقیم در نتیجه تحریم صورت نگرفته باشد، اما تشدید تحریم­‌ها و گسترش نابسامانی‌­های اقتصادی منتج از آن می‌­تواند در کاهش سرمایه اجتماعی تأثیرگذار باشد. از این رو، جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی باید به نقش سرمایه اجتماعی به عنوان عامل اساسی ایجاد وفاق، همبستگی و اعتماد ملی و در نهایت مشروعیت سیاسی (وفاداری متقابل مردم و نظام سیاسی) توجه ویژه‌ای داشته باشد.

تحریم و تحریم‌­کنندگان با هدف­‌گیری مشخص خود امنیت نظام سیاسی و جامعه را نشانه گرفته­‌اند. از این رو، این نوع نشانه­‌گیری می­‌تواند چالش­‌های خطرناکی برای نوع رابطه مردم با نظام سیاسی و مخدوش نمودن این رابطه بدنبال داشته باشد. کما اینکه شورش­‌های اجتماعی اخیر در ایران (دیماه۹۶) خود گواهی بر مخدوش‌شدن این نوع رابطه و وجود برخی نواقص در کارکردهای اجتماعی- اقتصادی نظام سیاسی بوده است. لذا به نظر می‌رسد تأمین امنیت بدون داشتن سرمایه اجتماعی میسر نبوده یا دست کم دشوار خواهد بود. مردم­سالاری در معادلات امنیتی معاصر صرفاً یک روش سیاسی برای اداره جامعه ارزیابی نمی‌­شود، بلکه افزون بر آن الگویی عملیاتی به شمار می­‌رود که در سایه آن می­‌توان به امنیت نیز دست یافت[۱].

ج:کاهش صادرات نفت: یکی از مهمترین پیامدهای راهبردی تحریم ها علیه ایران در حوزه نفت و انرژی قابل پیگیری است. همانطور که ترامپ بارها وعده داده بود، تحریم‌های نفتی و مبادلات مالی ایالات متحده آمریکا علیه ایران از روز ۵ نوامبر (۱۴ آبان۹۷) اعمال خواهد شد و این مسئله تأثیرات خود را از پیش بر روی صادرات نفت ایران گذاشت. بررسی­ها نشان می­دهد که فشار سیاسی و نفوذ مالی آمریکا علیه ایران به حدی گسترده است که حتی کشورهایی که برای واردات نفت ایران از آمریکا معافیت گرفته‌اند حاضر نیستند بیشتر از معافیتی که گرفته‌اند از ایران نفت خریداری کنند. طبق آمارهای ارایه شده تا قبل از اعمال تحریم‌­های ترامپ در ۵ نوامبر، میزان فروش نفت ایران حدود ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار بشکه بوده است که این رقم پس از اعمال تحریم به حدود یک میلیون بشکه رسیده است.

اهمیت کاهش صادرات نفت برای ایران هنگامی خطرناک­تر می­‌شود که ما دارای «بودجه‌بندی نفتی» در ایران هستیم. کاهش صادرات نفت فشار زیادی بر بودجه دولت از نظر درآمدی خواهد داشت. اگر چه ترامپ و همراهانش بارها اظهار کرده‌­اند هدف از اعمال تحریم­‌های نفتی نه مردم ایران، بلکه در تنگنا قراردادن رژیم سیاسی است، اما وابستگی شدید حکمرانی و اداره مملکت به پشتوانه­‌های نفتی قطعاً تأثیرات تعیین‌کننده­‌ای بر روی زندگی مردم عادی خواهد داشت. نتیجه آنکه، کاهش صادرات نفت برای جمهوری اسلامی می­‌تواند در گسترش هر چه بیشتر مشکلات اقتصادی و اجتماعی نفش محوری داشته باشد.

د: شکل‏‌گیری فضای یأس و ناامیدی در سطوح مختلف جامعه: بدون تردید پیوندزدن تمامی موانع و مشکلات موجود به موضوع تحریم­‌ها نوعی «خطای شناختی» در تحلیل محسوب می‌­گردد، زیرا این امر باعث خواهد شد تا از بدکارکردی­‌های نیروهای داخلی غفلت شود. جامعه ایرانی از اینکه دستور کار مشخصی برای اداره امور کشور و آینده جامعه وجود ندارد، نگران است. همچنین طیف وسیعی از جامعه امروز ایران می­‌پندارد که حقوق مختلف آنها توسط سیستم سیاسی به طرز آزاردهنده‌­ای نادیده گرفته می‌­شود و این امر به شکل‌گیری فضای یأس و ناامیدی در سطوح مختلف جامعه منجر شده است. این عدم اعتبار، نادیده­‌انگاری، عدم شناسایی در کلیت جامعه می‌­تواند پیامدهای خطرناکی در پی داشته باشد.

این پیامدها در دو سطح قابل ارزیابی است: سطح اول می‌­تواند پیامدهای خطرناک امنیتی باشد که ظهور و بروز شورش‌­ها و جنبش‌­های اخیر در جامعه ایران خود گواهی روشن بر این مسئله است. سطح دوم می­‌تواند پیامدهای این وضعیت برای به تعویق افتادن مسئله «توسعه» به مثابه پروبلماتیک اصلی جامعه ایران باشد. جامعه ایران همچنان جامعه­‌ای در حال گذار و در حال توسعه است و عدم پاسخگویی سیستم سیاسی به تقاضاهای اصلی جامعه و انکار آنها به برخی بهانه­‌های نامعقول و زمان­‌پریشانه می­‌تواند این گذار را هم چنان طولانی­‌تر و فرساینده‌­تر نماید. در چنین شرایطی تحریم‌ها می­‌توانند این فضای بوجود آمده را هر چه بیشتر مخدوش نمایند و در گسترش فضای ناامیدی در جامعه نقشی اساسی داشته باشند. کما اینکه اصولاً اتاق فکر دولت ترامپ بر شکل‌­گیری نوعی «ادراک عمومی» در جامعه ایران مبنی بر اثربخشی تحریم­‌ها تأکید و اهتمام دارد.

ر: انباشتگی مسائل و بحران­‌ها و حرکت به سمت امتناع برون‏‌رفتی از بحران: تنزل جایگاه حاکمیت به تأمین‏ کننده مایحتاج اولیه مردم؛ افزایش بیکاری؛ کاهش قدرت خرید خانوارها؛ صف‌بندی خانوارها برای دریافت مایحتاج روزانه، اقلام اساسی و بطور کلی حل و فصل نظام معیشت خود و برخی معضلات دیگر همگی می­‌توانند از پیامدهای راهبردی تحریم‌های اعمال شده علیه ایران باشند. همانطور که پیشتر مطرح شد، تحریم‌­ها موضوع جدیدی برای جامعه ایران نیستند و «زندگی تحریمی» بخشی از حیات جامعه ایران در طول چهار دهه اخیر بوده است. اما آنچه این شرایط را وخیم‌تر می­‌سازد، انباشته شدن مسائل و بحران های مختلف بر روی هم، و رواج این برداشت در سطح جامعه است که اساساً نظام سیاسی برنامه روشنی برای برون رفت از بحران و از جمله بحران ناشی از تحریم­ها ندارد.

مباحث ارایه شده در نمونه‌های موردنظر همگی نشانگر بحران­‌سازبودن تحریم‌­ها در سطوح زیرساختی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. این سیاست در برنامه راهبردی مجریان تحریم وجود دارد تا به «انباشتگی بحران» در ایران دامن بزنند و جامعه را به این سمت پیش ببرند که نظام سیاسی ایران توانایی حل و فصل و امکان برون رفت از همه بحران‌های مذکور را ندارد. به هر حال، با اذعان به تمامی چالش­‌هایی که تحریم­‌های یکجانبه و ظالمانه آمریکا علیه ایران دارد، اما نباید با تحلیل­‌های یکسویه و صرفاً در پرتو تحریم­‌ها به وضعیت موجود در کشور پرداخت، زیرا مسأله مهم­تر در شرایط فعلی می­‌تواند به سیاست‌ورزی و کنش‌گری عاقلانه بازیگران سیاسی و تصمیمات حاکمان سیاسی معطوف شود. اینکه آنها با تصمیمات خود «چگونه با بحرانها مواجه می­‌شوند»، «چگونه تصمیم می­‌گیرند» و در نهایت «چه سرنوشتی را برای جامعه رقم می‌زنند»، از موضوعات راهبردی و محوری در جامعه سیاسی ایران امروز هستند.

نتیجه‌­گیری

ایران در دوره ریاست جمهوری ترامپ در شرایطی تحریم می‌شود که برخی از متحدان سابق آمریکا با آن همراه نیستند. کشورهای اروپایی‌ها مخالف تحریم‌های یکجانبه ایالات متحده هستند و ضمن پافشاری بر حفظ برجام، تا حدود زیادی تلاش دارند روابط اقتصادی و تجاری خود با ایران را با ایجاد برخی ساز و کارهای مالی حفظ کنند. با این وجود، تحریم­‌های اعمالی از سوی ترامپ از پیچیدگی و دقت خاصی برخوردارند، به گونه‌­ای که مسیر دور زدن تحریم‌­ها با مانع مواجه شده است و هرگونه مبادلات تجاری با ایران کنترل و این امر به هزینه‌­زا شدن تحریم­‌ها منجر شده است. چنین وضعیتی بر اهمیت، تأثیرگذاری و پیامد راهبردی تحریم­‌های ترامپ علیه ایران می­‌افزاید و دانش راهبردی ایجاب می­‌کند با دقت و حساسیت بیشتری به این نوع تحریم­ها پرداخته شود.

بررسی شرایط تحریم نشان می­‌دهد این نوع تحریم­‌ها در دو سطح جامعه و نظام سیاسی  چالش­‌هایی را بدنبال داشته است و گسترش هر چه بیشتر آن می‌­تواند پیامدهای خطرناکتری برای کلیت کشور ایران بدنبال داشته باشد. از این رو، سیاست راهبردی موقت در قبال تحریم‌­ها را می­توان در مواردی مانند کنترل تعاملات اقتصادی منطقه‌­ای و بین‌­المللی، حمایت از تولید داخلی، گسترش دیپلماسی فعال، حمایت از اقشار آسیب‌پذیر و مدیریت افکار عمومی پیگیری کرد.

اما بحث تحریم در تجربه چهل سالۀ آن بسیار پردامنه­‌تر از این نوع سیاست­‌های موقت است و این امر مستلزم اتخاذ سیاست‌­های کلان و پایدارتری توسط نظام سیاسی است. اگرچه می‌­توان جمهوری اسلامی را به مثابه نظامی بحران­‌زیست تلقی کرد که از چالش‌ها و بحران­های دائمی خود مطلع است، اما این امر به معنای «بحران‌­اندیشی» آن نیست. بحران‌­اندیشی اقتضا می‌­کند که نخبگان سیاسی به جای عبور موقت از بحران، در پی اتخاذ تصمیم سیاسی راهبردی، بلندمدت و پایدار جهت خروج از بحران باشند.

مختار نوری/ دکتری علوم سیاسی

[۱] – قابل ذکر است که نویسنده این سطور در دوران تحریم های هسته­ای علیه دولت دهم مقاله­ای با عنوان«تأثیر سرمایه اجتماعی بر افزایش قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران»، در فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهشنامه انقلاب اسلامی در سال ۱۳۹۲ منتشر نموده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا