برجام آزمونی برای استقلال راهبردی اتحادیه اروپا
وقوع دو جنگ جهانی در نیمه نخست قرن بیستم نه تنها کشورهای اروپای غربی را به شدت ضعیف و آسیبپذیر ساخت بلکه به دلیل تحول در نظم جهانی از یک نظام چندقطبی با محوریت کشورهای اروپای غربی به نظام دوقطبی با محوریت آمریکا و شوروی و متعاقب آن شکلگیری جنگ سرد، این کشورها از استقلال امنیتی و راهبردی خود فاصله گرفته و برای حفظ امنیت و دفاع از ارزشهای خود به ایالات متحده آمریکا وابسته شدند. این امر موجب شد تا از آن پس اروپاییها در امور جهانی پیرو سیاستهای آمریکا باشند و اتحاد فراآتلانتیک برای مقابله با تهدید شوروی به رهبری ایالات متحده شکل گیرد.
اگرچه کشورهای اروپایی به تدریج با احیاء توان اقتصادی و سیاسی خود به ویژه در قالب پیشبرد پروژه همگرایی اروپایی در تلاش بودهاند تا از میزان وابستگی امنیتی و راهبردی به آمریکا بکاهند اما از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون بنا به دلایلی از جمله وابستگی بیش از حد به چتر امنیتی آمریکا، تقبل هزینههای بالای این چتر امنیتی از سوی آمریکا در قالب ناتو و سایر همکاریهای امنیتی و همچنین عدم موفقیت در دستیابی به سازوکار اروپایی کارآمد به عنوان جایگزینی برای ناتو، این استقلال راهبردی جلوه عملی به خود نگرفته است.
تحولات سالهای اخیر و وقوع تهدیدات ترکیبی متعدد و نوین امنیتی، وابستگی امنیتی و راهبردی به آمریکا و ناتو را برای اروپاییها به عنوان یک ضعف اساسی نمایان ساخته است. ناتو که ساختار و سازماندهی آن بیشتر مطلوب مبارزه با چالشهای امنیتی سنتی همچون مقابله با وجود یک تهدید خارجی عینی نظیر شوروی است، این روزها نه تنها نتوانسته در دستور کار امنیتی جدید خود پس از جنگ سرد که همانا مقابله با تهدیدهای نوین امنیتی نظیر تروریسم، پناهجویی، تهدیدات سایبری، جرایم سازمان یافته، قاچاق و … است موفق عمل نماید بلکه حتی از ایفای کارویژه سنتی خود نیز بازمانده و نتوانسته است پاسخ مناسبی به بحرانهای غرب آسیا و قدرتنمایی و توسعهطلبی روسها در شرق اروپا به ویژه در مسئله اشغال کریمه بدهد.
از این گذشته، ایالات متحده نیز دیگر همچون گذشته در قبال امنیت اروپا از خود مسئولیتپذیری بالایی نشان نمیدهد و از زمان اوباما و با شدت بیشتری در دوره ترامپ از تقبل هزینههای امنیتی توسط خود اروپاییها و منسوخ بودن ساختار ناتو سخن میگوید. علاوه بر این، سیاستهای واگرایانه ترامپ یعنی «اول امریکا» و «حمایتگرایی اقتصادی»، این شکاف راهبردی را از امنیت به اقتصاد نیز کشانده است.
در چنین وضعیتی اتحادیه اروپا برای مواجهه با حجم عظیمی از تهدیدات که آن را تا مرز فروپاشی کشانده است، ناگزیر چاره را در حرکت به سمت استقلال راهبردی و سیاست خارجی و امنیتی مستقل اروپایی مطابق با نیازها و اولویتهای راهبردی این اتحادیه دیده است. در واقع، سنخشناسی تهدیدات نوین و حجم گسترده آنها از یک سو و شکاف در اولویتهای امنیتی و سیاست خارجی اروپا و آمریکا از سوی دیگر، اتحادیه اروپا را به این نتیجه رسانده است که از این پس خود میباید به فکر امنیت خود و نجات اروپا از بحرانهای گریبانگیر آن باشد و دیگر نمیتواند همچون دهههای گذشته بر روی حمایتهای ایالات متحده حساب باز نماید.
این مسئله مستلزم وجود سطحی از استقلال راهبردی اتحادیه اروپا مطابق با نیازها و اولویتهای امنیتی، سیاسی و اقتصادی متفاوت این روزهایش از آمریکاست. در این چارچوب، بحث خودمختاری راهبردی[۱] اتحادیه اروپا برای نخستین بار راه خود را به اسناد جدید اروپایی باز کرده و در سند راهبرد جهانی اتحادیه اروپا (۲۰۱۶) مورد تصریح و تاکید قرار گرفته است. در این سند آمده است: «امروزه تروریسم، تهدیدات ترکیبی، بیثباتی اقتصادی، تغییرات آب و هوایی و ناامنی انرژی به مردم و قلمرو ما آسیب میرساند. سطح مناسبی از جاهطلبی و خودمختاری راهبردی برای توانایی اروپا در ترویج صلح و امنیت در درون و بیرون مرزهایمان مهم است».
این سند در ادامه اشاره میکند: «تلاشهای دفاعی و امنیتی اروپایی میباید اتحادیه اروپا را قادر سازد که به طور مستقل عمل نماید، در حالی که همچنین مشارکت و انجام اقدامات در همکاری با ناتو را ادامه میدهد. یک دفاع اروپایی معتبرتر برای مشارکت آتلانتیکی سالم با ایالات متحده ضروری است». همچنین میافزاید: «پیوند آتلانتیکی و همکاری ما با ناتو عمیقتر خواهد شد، در حالی که ما همینطور به دنبال روابط با بازیگران جدید و به دنبال کشف اشکال جدید همکاری خواهیم بود. ما در ترتیبات منطقهای و همکاری میان و درون مناطق سرمایهگذاری خواهیم کرد[۲]».
بر اساس این استراتژی، توسعه روابط و همکاری با ایران در همه حوزهها پس از برجام یکی از نمودهای عینی تلاش اتحادیه اروپا در سرمایهگذاری برای همکاری میانمنطقهای است. در همین راستا، علاوه بر اینکه در سند استراتژی امنیتی اروپا بر اهمیت ایران در همکاریهای اقتصادی و همچنین نقش مهم آن در جلوگیری از گسترش بحرانهای منطقهای در دوره پسابرجام تاکید شده است، در سند «استراتژی اتحادیه اروپا برای روابط با ایران پس از توافق هستهای[۳]» که توسط پارلمان اروپا به تصویب رسیده است و همچنین بیانیه ۱۰ بندی شورای اروپا با عنوان «جمعبندی شورا در مورد ایران[۴]» به طور اختصاصی به اهمیت همکاری با ایران در حل بخش عمدهای از چالشهای اروپایی تاکید شده است. در این اسناد بر مواردی همچون «موقعیت راهبردی ایران در خاورمیانه»، «منافع اتحادیه اروپا در منطقه»، «روابط در زمینههای اقتصادی، تجاری و انرژی»، «مسائل مربوط به محیط زیست و حفظ آن»، «مبارزه با مواد مخدر»، «ایمنی و امنیت هستهای»، «همکاری ایران و اتحادیه اروپا در حل بحرانهای امنیتی منطقه»، «گفتگوهای ساختارمند» و … گنجانده شده است.
این تحول راهبردی در سیاست خارجی اتحادیه اروپا در قبال ایران هم متاثر از برجام و نقشی است که این توافق در احیاء روابط جمهوری اسلامی ایران با اتحادیه اروپا دارد و هم بازتاب نیازها و اولویتهای امنیتی و اقتصادی این اتحادیه در شرایط جدید است. اروپاییها معتقدند که برجام نه تنها نمونه موفق و کمنظیری از تلاشهای جهانی برای منع اشاعه سلاحهای هستهای است بلکه با وارد ساختن ایران به چارچوب همکاریهای منطقهای و بینالمللی نظیر مبارزه با داعش و کمک به ترمیمپذیری دولتهای شکننده در عراق و سوریه به صلح و ثبات منطقهای و جهانی کمک شایانی نموده است.
در همین رابطه، اروپاییها اگرچه در مورد نسخه نهایی راهحل بحران سوریه با ایران همنظر نیستند و در این موضوع با رویکرد آمریکاییها همراهند اما از سوی دیگر با دیدگاه ترامپ مبنی بر نقش بیثباتساز ایران در منطقه همسویی و توافق چندانی ندارند. این تفاوت در نگرش نسبت به ایران سبب شده که اروپاییها برخلاف آمریکا حفظ برجام را یک اولویت راهبردی برای خود بدانند. چرا که برای اروپاییها اهمیت برجام صرفا به موضوع روابط آنها با ایران و یا عدم اشاعه سلاحهای هستهای ختم نمیشود بلکه مهمتر از آن مسئله نگرانکننده و قابل پیشبینی این است که با برهمخوردن این توافق بازیگری که به زعم آنها در سالهای اخیر نقش ثباتسازی در منطقه پیرامونی اتحادیه اروپا ایفا کرده بار دیگر از زنجیره همکاریها خارج شده و از این طریق دور جدیدی از تنش و ناامنی در منطقه شروع خواهد شد که موجب فعالشدن و برهمکنشی و تجمیع بیش از پیش تهدیدهای امنیتی پیش روی اتحادیه اروپا خواهد شد.
حمایتهای چندین باره مقامات اروپایی از برجام، اعلام موضع موگرینی نماینده عالی سیاست خارجی و امور امنیتی اتحادیه اروپا در تداوم اجرای برجام حتی بدون آمریکا و تلاش لابیهای مختلف اروپایی در آمریکا برای متقاعد کردن ترامپ برای حفظ برجام از این منظر قابل درک است. شیوه برخورد اتحادیه اروپا در قبال برجام با وجود مخالفتهای شدید دولت ترامپ با آن تا بدین جای کار نشان داده است که این اتحادیه تمایل دارد استقلال راهبردی خود را حفظ نموده و مطابق با اولویتهای راهبردی و امنیتی خود عمل نماید.
با این حال، از سوی برخی از صاحبنظران و تحلیلگران تردیدهایی در مورد تداوم این رویکرد اروپاییها در صورت خروج آمریکا از برجام وجود دارد. اگر رئیس جمهور آمریکا توافق هستهای را تایید نکند و کنگره نیز رای به بازگشت تحریمهای تعلیقشده بدهد، آنگاه اتحادیه اروپا میباید تصمیم بگیرد که در این توافق باقی خواهد ماند و با بازگشت تحریمها علیه ایران از سوی آمریکا به مقابله برخواهد خواست یا نه از جنگ تجاری با آمریکا بر سر ایران اجتناب کرده و عملا در مسیر همراهی با ایالات متحده قرار خواهد گرفت و به این ترتیب مرگ حتمی برجام را رقم خواهد زد. مسئلهای که ناظران را به حفظ استقلال راهبردی اروپا از آمریکا در قبال برجام امیدوار میسازد تجربهی مخالفت و عدم اجراییسازی قانون فرامرزی داماتو از سوی اروپا بود تا جایی که کمیسیون اروپا بطور رسمی شکایات خود را در این رابطه بر ضد ایالات متحده به سازمان جهانی تجارت ارائه نمود. در واقع، پس از مخالفتهای شدید اروپاییها بود که دولت کلینتون در ماه می ۱۹۹۸ تصمیم گرفت از اعمال تحریمها برضد شرکتهای اروپایی که با ایران تجارت میکنند، صرفنظر کند.
به هر حال، واقعیت این است که اگرچه مقابله با تحریمهای آمریکا علیه ایران و پذیرش هزینههای آن از سوی اروپاییها انتخابی بسیار دشوار است، در سوی مقابل نیز با توجه به وضعیت امنیتی که اروپا در محیط داخلی و پیرامونی خود با آن مواجه است، رهاکردن توافق هستهای و برهمخوردن آن نیز چندان انتخاب آسانی برای آنها نخواهد بود. هزینههایی که از سوی هر یک از این دو انتخاب بر اروپا وارد میشود اگرچه از یک جنس نیست اما همسنگ و هموزن به نظر میرسند. یک انتخاب با هزینههای اقتصادی همراه خواهد بود و انتخاب مقابل با هزینههای امنیتی و راهبردی. به همین دلیل است که حفظ برجام ضمن پایبندی آمریکا به آن بهترین رویدادی است که کاملا با اولویتهای راهبردی اروپا همخوانی دارد.
به هر حال، موضوع برجام اروپا را در وضعیتی قرار داده است که میان استقلال راهبردی خود و تابعیت از سیاستهای آمریکا میباید به طور جدی دست به انتخاب بزند و این سنگ محکی واقعی برای راسخ بودن اروپاییها در راهبرد جدید سیاست خارجیشان و همچنین آینده همکاری آنها با ایران به حساب میآید. با وجود حمایتهای پرشمار اخیر اروپاییها از برجام، تردیدها نسبت به رویکرد اروپاییها در واگرایی یا همگرایی با آمریکا در فردای خروج آن از توافق و یا اعمال تحریمهای جدید جدی است.
نقش اروپا در حفظ برجام تا جایی برای ایران اهمیت دارد که مقامات وزارت امور خارجه ایران اظهار داشتهاند که اگر اروپاییها حتی در صورت خروج آمریکا به تمامی تعهدات خود پایبند باشند ایران از این توافق خارج نخواهد شد. در واقع، به هر میزان که اتحادیه اروپا در این میانه رویکرد مستقلتری از خود نشان دهد، نه تنها به حفظ برجام کمک بیشتری نموده و ایران را به آینده همکاری با خود امیدوارتر خواهد ساخت بلکه استقلال راهبردی بیشتری در نظام بینالملل از خود به نمایش گذارده و این نوید روشنی برای رویکرد چندجانبهگرایی در حل معظلات جهانی در آینده است.
(۱) Strategic autonomy
(۲) (Shared Vision, Common Action: A Stronger Europe (A Global Strategy for the European Union’s Foreign And Security Policy
(۳) An EU Strategy for relations with Iran after the nuclear deal
(۴) Council conclusions on Iran