آسیبشناسی پیامدهای راهبردی تحریمها بر جامعه، نظام سیاسی و کشور
در طول چهار دهه اخیر نظام جمهوری اسلامی در سه ظرف ملی، منطقهای و بینالمللی با انبوهی از بحرانها مواجه بوده است. در میان بحرانها، تحریم همواره به اشکال مختلفی اعمال شده و زمینهساز شکلگیری چالشهای امنیتی گستردهای نیز شده است. به سخن دیگر، تحریمها به مثابه «اقدامات تنبیهیِ» قدرتهای بزرگ، و مجریان تحریم به رهبری ایالات متحده در صدد بودهاند تا با گسترش و تعمیق بحران در جامعه ایران به اهداف موردنظر خود دست یابند.
اما تحریمهای اخیر دولت ترامپ (دور جدید تحریمهای آمریکا از آبان ماه۹۷) علیه ایران که از آن به مثابه بیسابقهترین و شدیدترین تحریمهای طول تاریخ یاد شده است، موجی از نگرانیها و چالشهای امنیتی را متوجه نظام سیاسی و جامعه ساخته است. اگر مهمترین رکن امنیت را «مرجع امنیت» بدانیم، میتوان این مدعا را مطرح کرد که در پرتو تحریمها هم امنیت نظام سیاسی و هم امنیت جامعه هر دو با چالش مواجه شدهاند. نگرانی از چنین وضعیتی هنگامی افزایش مییابد که این شرایط روند توسعه کلان کشور را که مسئله اصلی جامعه ایرانی است با چالش و تحدید مواجه ساخته است.
اختلال در پروژههای عمرانی و زیرساختی؛ چالش علیه طبقه متوسط شهری؛ تضعیف سرمایه اجتماعی؛ تنزل جایگاه حاکمیت به تأمین کننده مایحتاج اولیه مردم؛ شکلگیری فضای یأس و ناامیدی در سطوح مختلف جامعه؛ کاهش ناگریز صادرات نفت؛ افزایش بیکاری؛ کاهش قدرت خرید خانوارها؛ انباشتگی مسائل و بحرانها و حرکت به سمت امتناع برون رفتی از بحران و … صرفاً بخشی از چالشها و پیامدهای راهبردی منتج از تحریمها به شمار میآیند. در این چارچوب، نوشتار حاضر با رویکردی آسیبشناسانه در تلاش است تا ضمن تشریح الگوی رفتاری و تحریمی دولت ترامپ، پیامدهای راهبردی این نوع اقدام ناعادلانه و تهاجمی ایالات متحده را با توجه به برخی از نمونههای مذکور به بحث و بررسی بگذارد.
۱- تحریم های دولت ترامپ: چه چیزی جدید است؟
بدون شک شناخت تأثیرات و پیامدهای راهبردی تحریمها بر مردم، نظام سیاسی و کشور ایران مستلزم درک دقیق تحریمهایی است که توسط دولت دونالد ترامپ اعمال شده است. ترامپ به عنوان رئیس جمهوری در ایالات متحده روی کار آمد که نگاه مشابهی مانند دیگر روسای جمهوری آمریکا به منطق و چارچوب استفاده از ابزار تنبیهی تحریم در پرونده ایران ندارد. تا جاییکه او و تیم سیاسی- امنیتی اش همواره از لفظ «شدیدترین» و «بی سابقهترین» نوع تحریمها علیه ایران استفاده کردهاند. نگاه راهبردی، ما را با این مسئله مواجه میسازد که ظاهراً اتفاق جدیدی افتاده است که باید منطق آن را درک کرد.
بر خلاف دولت اوباما که تلاش داشت در چارچوب «قواعد بینالمللی» با ایران مقابله نماید، ترامپ چندان خود را مقید به این قواعد نمیداند و از منطق سیاسی- اقتصادی خاص خود پیروی میکند. به گونهای که او در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ وعده داد تا جایی که بتواند سعی دارد منافع، اهداف و نقش آمریکا را در نهادها، رژیمها و ترتیبات جهانی بازتعریف نماید. دولت اوباما با توجه به هنجارهای بین المللی و شکلگیری یک توافق هستهای به نام «برجام» به این باور رسیده بود که ایران به قواعد بازی پایبند شده است و لذا میتوان تحریمها را لغو کرد.
اما ترامپ فاقد چنین دیدگاهی است و رفتارهای او با توجه به وعدههای انتخاباتی و در عرصه سیاست خارجی نشانگر آن است که دارای کمترین تعهد به قواعد و هنجارهای بین المللی است. خروج از توافق محیط زیستی پاریس، پیمان ترانس پاسیفیک، برجام، یونسکو، بدبینی به پیمان نفتا، نوع مواجهه با شرکای تجاریاش در نقاط مختلف دنیا این نوع نگاه برتریجویانه، عملگرایانه و یکجانبهگرایانه او را به خوبی نشان میدهد. امثال ریچارد هاس از این نوع رفتار ترامپ در عرصه سیاست خارجی با عنوان «دکترین عقبنشینی» ( The Withdrawal Doctrine) و برخی دیگر با عنوان «گسترش ملیگرایی» یاد میکنند و همانطور که خود ترامپ گفته است او میخواهد نماینده ایالات متحده و نه همه دنیا باشد.
به هر شکل، با این الگوی رفتاری، ترامپ به این موضوع اعتقاد راسخ دارد که برجام نه تنها نتوانسته ایران را به بازیگری متعهد به مقررات بینالمللی تبدیل کند، بلکه توافق هستهای ضمن ضربهزدن به منافع آمریکا، منجر به رونق اقتصادی در ایران شد. بررسی اوضاع اقتصادی ایران، آمارهای ارائه شده توسط صندوق بین المللی پول، بهبود نسبی وضعیت معیشت مردم، ثبات نسبی اقتصادی، گسترش نرخ سرمایه گذاری خارجی در ایران، حضور شرکتهای تجاری مختلف در ایران و … در فضای پسابرجام از سال ۱۳۹۴-۲۰۱۵ به بعد همگی نشانگر این نوع برداشت ترامپ از وضعیت ایران هستند. لذا بر خلاف تصور رایج، به نظر میرسد که ترامپ درک دقیقی از تحولات بینالمللی و بالاخص شرایط ایران دارد، از این رو در اقدامات تنبیهی خود علیه ایران در پی شکل دادن به یک «وضعیت جدید» (New Situation) است که تا کنون سابقه نداشته است.
شرایط ایجاب میکند این نوع اقدامات ترامپ و موقعیتسازی جدید او به خوبی توسط تصمیمگیرندگان سیاسی درک شود. او بر این موضوع تأکید دارد که بالاترین سطح تحریمهای اقتصادی را علیه ایران برقرار ساخته است و هر بازیگری نیز که به ایران کمک کند، شدیدأ مورد تحریم آمریکا قرار خواهد گرفت. دولت ترامپ لیست جدیدی از تحریمهای اقتصادی و غیر اقتصادی را علیه ایران وضع نموده است. در این نوع تحریمها، برنامههای موشکی، نظامی، تسلیحاتی و حقوق بشری همگی قابل مشاهده هستند. ترامپ در کلیۀ فرصتهایی که در اختیار داشته است به تشریح تحریمهای آمریکا علیه ایران پرداخته است. او در مجامع مختلف و بالاخص در سازمان ملل به برخی از تحریمها مانند محدودیت مرتبط با تجارت ایران در زمینه طلا و فلزات گرانبها، تحریمهای هواپیمایی و خودرویی، تحریم بخشهای کشتیرانی، تحریم مالی، تحریم مراکز نظامی، تحریم افراد تأثیرگذار، تحریمهای نفتی ایران و…اشاره نموده است. تحریمهای ترامپ محاسبه شده و دارای هدفگذاری دقیقی هستند و نباید با آنها احساسی برخورد شود، هدف اصلی باید شناسایی پیامدهای راهبردی این نوع تحریمها باشد.
۲- پیامدهای راهبردی تحریمها
رفتارهای متفاوت ترامپ در عرصه بینالمللی هر محققی را راغب میسازد تا بیشتر به الگوی رفتاری او در عرصه سیاست خارجی بپردازد، اما موضوع اصلی بحث دیگری است و آن بررسی پیامدهای راهبردی تحریمهای جدید ایالات متحده علیه ایران است. اهمیت و پیامد راهبردی این نوع تحریمها آنجا فزونی مییابد که در طی سالهای اخیر ما شاهد همزمانی و تقارن این نوع تحریمها با ناکارآمدی و بحرانهای اقتصادی در داخل کشور بودهایم. به هر صورت، آنچه اینجا مورد توجه است بررسی میزان اثرگذاری تحریمهای ترامپ در دو سطح نظام سیاسی و جامعه است و شواهد موجود نشانگر اثرگذاربودن تحریمها در هر دو سطح مذکور است.
الف: اختلال در پروژههای عمرانی و زیرساختی: حوزۀ عمرانی به دلیل چالشها و مخاطرات شرایط تحریم با فشار مضاعفی روبهرو شده است. در واقع یکی از بخشهای مهم در ایران که از آثار تحریمها در امان نخواهد بود، فعالیتهای زیرساختی است. بررسیها نشان میدهد با شدتگرفتن تحریم، انجام مبادلات تجاری برای وارد ساختن تجهیزات و صنایع مختلف با محدودیت مواجه شده است. در فعالیتهای عمرانی و زیرساختی به دلیل نبود برخی اقلام ساخت داخل، تأمین وسایل و ابزارهای خارجی با افزایش هزینه مواجه شده است. این یک واقعیت است که تولید داخلی به هیچ وجه تأمین کننده فعالیتهای زیرساختی نیست.
در این شرایط، به دلیل اختلال در زنجیره تأمین تجهیزات، اجرای پروژههای عمرانی با هزینه بسیار بالاتری مواجه خواهد شد. بررسی بودجه عمرانی کشور نیز نشانگر کاستن از هزینههای این بخش به دلیل شرایط تحریم است. همچنین خدمات بانکی بینالمللی برای سیستم بانکی ایران بسیار محدود شده و در بسیاری از موارد هزینههای تجارت فرامرزی برای تأمین کالا و لوازم افزایش یافته است. بسیاری از شرکتهای خارجی از فروش محصولات و تجهیزات خود به ایران اجتناب میکنند. از سوی دیگر، به دلیل ضعف خدمات بانکی امکان انتقال پول به خارج و از خارج به داخل با موانعی اساسی روبهروست و در بسیاری موارد عملاً امکان تجارت خارجی وجود ندارد. ممکن است برخی از بانکهای جهان خود را مقید به همکاری با آمریکا ندانند و آماده ارائه خدمات بانکی به ایران باشند، اما از آنجا که آنها خود را مقید به توصیههای «FATF» میدانند، از ارائه خدمات به کشوری که در فهرست سیاه این نهاد قرار گرفته، خودداری خواهند کرد. از دیگر نکاتی که در این خصوص میتوان مورد توجه قرار داد عدم سرمایهگذاری شرکتهای خارجی در پروژههای زیرساختی به دلیل عدم تعادل و ناامنی اقتصادی در ایران است.
ب: چالش علیه طبقه متوسط: علاوه بر بخشهای اقتصادی و زیرساختی، دامنۀ پیامدهای تحریم بر وضعیت و عملکرد گروهها و طبقات اجتماعی نیز اثرگذار است. در این میان بررسی تأثیر تحریمها بر نظام معیشتی طبقه متوسط جدید و شهری و کارکردهای اصلی آن میتواند بسیار قابل توجه باشد. اهمیت طبقه متوسط جدید در عرصههای مختلف و خصوصاً سیاسی تا بدان اندازه است که اکثر اندیشمندان آنرا زمینهساز شکل گیری جامعۀ مدرن و یکی از عناصر و پیشنیازهای جامعۀ دموکراتیک میدانند. از این رو تحریم و شرایط اقتصادی برآمده از آن میتواند منجر به بروز نوسانات در وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی طبقه متوسط جدید و فاصلهگیری این طبقه با کارکردهای مدنی و دموکراتیک خود باشد.
درگیر شدن در نظام معیشتی میتواند هر چه بیشتر این طیف از نیروهای اجتماعی را از نظام دانایی، تولید دانش، گسترش فرهنگ، دموکراسیخواهی و اصلاح وضع موجود دورتر نماید. از این رو؛ میتوان تقویت نیروهای بلوک نظامی و تضعیف نیروهای جامعه مدنی را به عنوان پیامد راهبردی تحریمها موردنظر قرار داد، شرایطی که در آن تحریمها، طبقه متوسط، بخش خصوصی و لایههای میانی بین دولت و جامعه را تضعیف و یا آنها را به نفع بخش دولتی به حاشیه میراند.
پ: تضعیف سرمایه اجتماعی: در طول چند دهه اخیر، وضعیت سرمایه اجتماعی ( اعتماد، صداقت، سلامتی نفس، همدردی، دوستی، همبستگی، وفاداری، فداگاری و…) در جامعه ایران به سرعت رو به کاهش بوده است. جامعه ایران تا حد زیادی دچار افول شدید اعتماد و اخلاق اجتماعی هم در سطح مردم با مردم و هم در سطح مردم با حاکمیت شده است. کاهش سرمایه اجتماعی در ایران شاید بطور مستقیم در نتیجه تحریم صورت نگرفته باشد، اما تشدید تحریمها و گسترش نابسامانیهای اقتصادی منتج از آن میتواند در کاهش سرمایه اجتماعی تأثیرگذار باشد. از این رو، جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی باید به نقش سرمایه اجتماعی به عنوان عامل اساسی ایجاد وفاق، همبستگی و اعتماد ملی و در نهایت مشروعیت سیاسی (وفاداری متقابل مردم و نظام سیاسی) توجه ویژهای داشته باشد.
تحریم و تحریمکنندگان با هدفگیری مشخص خود امنیت نظام سیاسی و جامعه را نشانه گرفتهاند. از این رو، این نوع نشانهگیری میتواند چالشهای خطرناکی برای نوع رابطه مردم با نظام سیاسی و مخدوش نمودن این رابطه بدنبال داشته باشد. کما اینکه شورشهای اجتماعی اخیر در ایران (دیماه۹۶) خود گواهی بر مخدوششدن این نوع رابطه و وجود برخی نواقص در کارکردهای اجتماعی- اقتصادی نظام سیاسی بوده است. لذا به نظر میرسد تأمین امنیت بدون داشتن سرمایه اجتماعی میسر نبوده یا دست کم دشوار خواهد بود. مردمسالاری در معادلات امنیتی معاصر صرفاً یک روش سیاسی برای اداره جامعه ارزیابی نمیشود، بلکه افزون بر آن الگویی عملیاتی به شمار میرود که در سایه آن میتوان به امنیت نیز دست یافت[۱].
ج:کاهش صادرات نفت: یکی از مهمترین پیامدهای راهبردی تحریم ها علیه ایران در حوزه نفت و انرژی قابل پیگیری است. همانطور که ترامپ بارها وعده داده بود، تحریمهای نفتی و مبادلات مالی ایالات متحده آمریکا علیه ایران از روز ۵ نوامبر (۱۴ آبان۹۷) اعمال خواهد شد و این مسئله تأثیرات خود را از پیش بر روی صادرات نفت ایران گذاشت. بررسیها نشان میدهد که فشار سیاسی و نفوذ مالی آمریکا علیه ایران به حدی گسترده است که حتی کشورهایی که برای واردات نفت ایران از آمریکا معافیت گرفتهاند حاضر نیستند بیشتر از معافیتی که گرفتهاند از ایران نفت خریداری کنند. طبق آمارهای ارایه شده تا قبل از اعمال تحریمهای ترامپ در ۵ نوامبر، میزان فروش نفت ایران حدود ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار بشکه بوده است که این رقم پس از اعمال تحریم به حدود یک میلیون بشکه رسیده است.
اهمیت کاهش صادرات نفت برای ایران هنگامی خطرناکتر میشود که ما دارای «بودجهبندی نفتی» در ایران هستیم. کاهش صادرات نفت فشار زیادی بر بودجه دولت از نظر درآمدی خواهد داشت. اگر چه ترامپ و همراهانش بارها اظهار کردهاند هدف از اعمال تحریمهای نفتی نه مردم ایران، بلکه در تنگنا قراردادن رژیم سیاسی است، اما وابستگی شدید حکمرانی و اداره مملکت به پشتوانههای نفتی قطعاً تأثیرات تعیینکنندهای بر روی زندگی مردم عادی خواهد داشت. نتیجه آنکه، کاهش صادرات نفت برای جمهوری اسلامی میتواند در گسترش هر چه بیشتر مشکلات اقتصادی و اجتماعی نفش محوری داشته باشد.
د: شکلگیری فضای یأس و ناامیدی در سطوح مختلف جامعه: بدون تردید پیوندزدن تمامی موانع و مشکلات موجود به موضوع تحریمها نوعی «خطای شناختی» در تحلیل محسوب میگردد، زیرا این امر باعث خواهد شد تا از بدکارکردیهای نیروهای داخلی غفلت شود. جامعه ایرانی از اینکه دستور کار مشخصی برای اداره امور کشور و آینده جامعه وجود ندارد، نگران است. همچنین طیف وسیعی از جامعه امروز ایران میپندارد که حقوق مختلف آنها توسط سیستم سیاسی به طرز آزاردهندهای نادیده گرفته میشود و این امر به شکلگیری فضای یأس و ناامیدی در سطوح مختلف جامعه منجر شده است. این عدم اعتبار، نادیدهانگاری، عدم شناسایی در کلیت جامعه میتواند پیامدهای خطرناکی در پی داشته باشد.
این پیامدها در دو سطح قابل ارزیابی است: سطح اول میتواند پیامدهای خطرناک امنیتی باشد که ظهور و بروز شورشها و جنبشهای اخیر در جامعه ایران خود گواهی روشن بر این مسئله است. سطح دوم میتواند پیامدهای این وضعیت برای به تعویق افتادن مسئله «توسعه» به مثابه پروبلماتیک اصلی جامعه ایران باشد. جامعه ایران همچنان جامعهای در حال گذار و در حال توسعه است و عدم پاسخگویی سیستم سیاسی به تقاضاهای اصلی جامعه و انکار آنها به برخی بهانههای نامعقول و زمانپریشانه میتواند این گذار را هم چنان طولانیتر و فرسایندهتر نماید. در چنین شرایطی تحریمها میتوانند این فضای بوجود آمده را هر چه بیشتر مخدوش نمایند و در گسترش فضای ناامیدی در جامعه نقشی اساسی داشته باشند. کما اینکه اصولاً اتاق فکر دولت ترامپ بر شکلگیری نوعی «ادراک عمومی» در جامعه ایران مبنی بر اثربخشی تحریمها تأکید و اهتمام دارد.
ر: انباشتگی مسائل و بحرانها و حرکت به سمت امتناع برونرفتی از بحران: تنزل جایگاه حاکمیت به تأمین کننده مایحتاج اولیه مردم؛ افزایش بیکاری؛ کاهش قدرت خرید خانوارها؛ صفبندی خانوارها برای دریافت مایحتاج روزانه، اقلام اساسی و بطور کلی حل و فصل نظام معیشت خود و برخی معضلات دیگر همگی میتوانند از پیامدهای راهبردی تحریمهای اعمال شده علیه ایران باشند. همانطور که پیشتر مطرح شد، تحریمها موضوع جدیدی برای جامعه ایران نیستند و «زندگی تحریمی» بخشی از حیات جامعه ایران در طول چهار دهه اخیر بوده است. اما آنچه این شرایط را وخیمتر میسازد، انباشته شدن مسائل و بحران های مختلف بر روی هم، و رواج این برداشت در سطح جامعه است که اساساً نظام سیاسی برنامه روشنی برای برون رفت از بحران و از جمله بحران ناشی از تحریمها ندارد.
مباحث ارایه شده در نمونههای موردنظر همگی نشانگر بحرانسازبودن تحریمها در سطوح زیرساختی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. این سیاست در برنامه راهبردی مجریان تحریم وجود دارد تا به «انباشتگی بحران» در ایران دامن بزنند و جامعه را به این سمت پیش ببرند که نظام سیاسی ایران توانایی حل و فصل و امکان برون رفت از همه بحرانهای مذکور را ندارد. به هر حال، با اذعان به تمامی چالشهایی که تحریمهای یکجانبه و ظالمانه آمریکا علیه ایران دارد، اما نباید با تحلیلهای یکسویه و صرفاً در پرتو تحریمها به وضعیت موجود در کشور پرداخت، زیرا مسأله مهمتر در شرایط فعلی میتواند به سیاستورزی و کنشگری عاقلانه بازیگران سیاسی و تصمیمات حاکمان سیاسی معطوف شود. اینکه آنها با تصمیمات خود «چگونه با بحرانها مواجه میشوند»، «چگونه تصمیم میگیرند» و در نهایت «چه سرنوشتی را برای جامعه رقم میزنند»، از موضوعات راهبردی و محوری در جامعه سیاسی ایران امروز هستند.
نتیجهگیری
ایران در دوره ریاست جمهوری ترامپ در شرایطی تحریم میشود که برخی از متحدان سابق آمریکا با آن همراه نیستند. کشورهای اروپاییها مخالف تحریمهای یکجانبه ایالات متحده هستند و ضمن پافشاری بر حفظ برجام، تا حدود زیادی تلاش دارند روابط اقتصادی و تجاری خود با ایران را با ایجاد برخی ساز و کارهای مالی حفظ کنند. با این وجود، تحریمهای اعمالی از سوی ترامپ از پیچیدگی و دقت خاصی برخوردارند، به گونهای که مسیر دور زدن تحریمها با مانع مواجه شده است و هرگونه مبادلات تجاری با ایران کنترل و این امر به هزینهزا شدن تحریمها منجر شده است. چنین وضعیتی بر اهمیت، تأثیرگذاری و پیامد راهبردی تحریمهای ترامپ علیه ایران میافزاید و دانش راهبردی ایجاب میکند با دقت و حساسیت بیشتری به این نوع تحریمها پرداخته شود.
بررسی شرایط تحریم نشان میدهد این نوع تحریمها در دو سطح جامعه و نظام سیاسی چالشهایی را بدنبال داشته است و گسترش هر چه بیشتر آن میتواند پیامدهای خطرناکتری برای کلیت کشور ایران بدنبال داشته باشد. از این رو، سیاست راهبردی موقت در قبال تحریمها را میتوان در مواردی مانند کنترل تعاملات اقتصادی منطقهای و بینالمللی، حمایت از تولید داخلی، گسترش دیپلماسی فعال، حمایت از اقشار آسیبپذیر و مدیریت افکار عمومی پیگیری کرد.
اما بحث تحریم در تجربه چهل سالۀ آن بسیار پردامنهتر از این نوع سیاستهای موقت است و این امر مستلزم اتخاذ سیاستهای کلان و پایدارتری توسط نظام سیاسی است. اگرچه میتوان جمهوری اسلامی را به مثابه نظامی بحرانزیست تلقی کرد که از چالشها و بحرانهای دائمی خود مطلع است، اما این امر به معنای «بحراناندیشی» آن نیست. بحراناندیشی اقتضا میکند که نخبگان سیاسی به جای عبور موقت از بحران، در پی اتخاذ تصمیم سیاسی راهبردی، بلندمدت و پایدار جهت خروج از بحران باشند.
مختار نوری/ دکتری علوم سیاسی
[۱] – قابل ذکر است که نویسنده این سطور در دوران تحریم های هستهای علیه دولت دهم مقالهای با عنوان«تأثیر سرمایه اجتماعی بر افزایش قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران»، در فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهشنامه انقلاب اسلامی در سال ۱۳۹۲ منتشر نموده است.