بهرهها و بازدارندههای دیپلماسی زیستمحیطی جمهوری اسلامی ایران در مدیریت ریزگردها
اشاره
حوضه آبریز میانرودان طی چند دهه اخیر کانون دستاندازی و آزمندی سیریناپذیر کشورهای منطقه در قالب سدسازیهای بیرویه بوده به گونهای که امروزه برآیند این گونه اقدامات در قالب دهها چالش و تنگنای انسانی و طبیعی نمود یافته و امنیت همه آنها را کمابیش با چالشهای بنیادی و فزاینده روبرو کرده است. در این میان، سیاستهای آبی ترکیه در قالب سدسازیهای کلان و پُرشمار در سرچشمهها و سرشاخههای دجله و فرات نقش تعیینکنندهای در برآشفتن وضعیت آبشناختی و کشمکشهای آبپایه منطقه داشته است.
از این رو، راهکاریابی چنین گرفتاریهای فراگیری در همراهی بازیگران منطقهای نهفته است. برخاسته از چنین برداشتی جمهوری اسلامی ایران در میانه تیرماه امسال میزبان دهها دیپلمات از کشورهای گوناگون منطقهای و فرامنطقهای بود تا در چهارچوب رویکردی دیپلماتیک به راهکاریابی بحران فزاینده ریزگردهای منطقهای بپردازند.
با این حال، برداشتهای ناسازگار و نگاههای ناهمسان در منافع کوتاه و بلندمدت همکاری بر سر چالشهای یادشده، همراهی کشورهای منطقه را با بازداندههای سیاسی- امنیتی بنیادی روبرو کرده است. نوشتار پیش رو، بر آن است که در چهارچوب منافع بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به واکاوی بازدارندههای همکاریهای منطقهای در حوضه آبریز دجله و فرات به ویژه در بخش ریزگردها بپردازد.
مقدمه
طی نیم سده اخیر بروز مخاطرت انسانی و طبیعی در مقیاس ملی، منطقهای و کروی، تغییر در گفتمانها، درونمایه و جهتگیری جستارهای سیاسی- امنیتی را در پی داشته است. پایان جنگ سرد آغازی بر طرح مفاهیمی نو در حوزه امنیت شد که بنیاد آن بر همکاری و همراهی واحدهای سیاسی- فضایی استوار است. طرح مفاهیم امنیت انسانی، امنیت زیستمحیطی و ژئوپلیتیک زیست محیطی با توجه به نقش فزاینده مخرب انسان در زیستکره و پیامدهای فضایی- امنیتی آن در قالب بحرانهای اجتماعی- سیاسی توجه بسیاری از پژوهشگران حوزه امنیت را به خود کشانده است.
پیامدهای عمدتاً ناخوشایند برخاسته از فروسایی محیطی، گرمایش کروی و تغییر اقلیم، بهرهکشی فزاینده از منابع و کمبود منابع طبیعی و کشمکش بر سر منابع محدود، پیامدهای دیرپایی در حوزه معیشت و امنیت پایدار افراد و جوامع در سراسر زیستکره به ویژه در کشورهای رو به توسعه و کشورهای واقع بر کمربند خشک جهان به دنبال داشته است. بر بنیاد چنین شناسههایی، پیامدهای اجتماعی و سیاسی برخاسته از فروسایی محیطی، محیط زیست را کانون مطالعات امنیتی سده بیست و یکم قرار داد به گونهای که ناامنی بومشناسی و نابودی بنمایه زیستبومها به عنوان بخشی از تهدیدهای غیرسنتی با امنیت انسانی پیوند استواری یافته است.
از این رو برهمکنشی و درهم تنیدگی مفاهیم و مصادیق امنیت، سیاست، قدرت و محیط زیست از پُربَسامدترین واژگان واکاوی جستار محیط زیست از دهه ۱۹۸۰ به بعد بودهاند. از این دیدگاه، مناسبات قدرت و زیستبوم به شدت به هم آمیختهاند. از آنجا که تهدیدهای یادشده، کارکرد و گسترهای منطقهای و کروی یافتهاند، رویکردهای «نظامی و ملی محور» سنتی توان تبیین عوامل تهدیدهای غیرسنتی را ندارند. بر این پایه، تبیین و مدیریت امنیت، سرشتی انسانمحور با کنشی مشترک و فراملی میجوید.
امروزه چنین کنشی در قالب دیپلماسی زیستمحیطی نمود یافته است و نیازمند همکاری و همراهی همه بازیگران و کنشگران منطقهای و فرامنطقهای است. در این میان مسئله ریزگرد که امروزه امنیت زیستمحیطی بسیاری از کشورها به ویژه کشورهای واقع بر کمربند خشک جهان را تهدید میکند، در کانون توجه پژوهشگران، کارگزاران و سمنها (سازمانهای مردم نهاد) قرار گرفته است.
قلمرو ریزگرد
ریزگرد، پدیدهای جوی در قالب مجموعهای از گرد و غبار، دود و دیگر ذرههای خشک معلق در هواست که بروز آن، گاه دید افقی را به کمتر از پانصد متر میکاهد و پیامدهای ناگواری بر دستگاه تنفسی بهویژه برای بیماران دارد. درباره خاستگاه اینگونه گرد و غبار مواردی مانند دگرگونیهای اقلیمی، آلایندههای صنعتی، آمد و شد خودروها، آتشسوزی جنگلها، گسترش بیابانها، شخمزدن زمین در آب و هوای خشک، خشکیدن تالابها و رودها را برشمردهاند که در کلیت خود برآیند تخریب بنیادهای زیستی در قالب تخریب سرزمین و بیابانزایی در زیستبومها بهشمار میروند.
دادههای موجود نشان میدهند که ذرات ریزگرد میتوانند مانع تابش مستقیم خورشید بر سطح زمین بهویژه برای رستنیها شود و فرایند فروغآمایی (فتوسنتز و ساخت مواد آلی) و تنفس (از طریق روزنههای روی برگها) را دچار آشفتگی کند که در نهایت کاهش تولید محصول و فراوردههای کشاورزی را در پی خواهد داشت. پیامدهای ریزگردها بهصورت تشدید بیماریهای ریوی مانند آسم و بیماریهای مزمن انسدادی ریه در انسانها نمود مییابد و در درازمدت به کاهش عملکرد و انسداد مزمن ریه میانجامند.
این پدیده بیشتر خاستگاه طبیعی دارد اما طی چند دهه گذشته پویشهای انسانی در قالب دگرگونی اقیلم و تغییر الگوی بارش همراه با سدسازیهای بیرویه در گسترش کانونهای ریزگردساز بیشترین تأثیر را داشته است. بر بنیاد دادهها فرسایش بادی در صحرای بزرگ آفریقا، منطقه ساحل در شمال آفریقا، بیابان گبی و تکله ماکان در آسیای مرکزی زمینه پیدایش خاستگاههای مهم گرد و غبار جهان بوده است. یافتهها نشان میدهند که طی یک و نیم دهه گذشته طوفان ریزگرد بارها مناطق جنوبی و باختری کشورمان را درنوردیده و هزاران تُن ذرات جامد را از بیابانهای عربستان (ربعالخالی)، یمن، سودان، عراق، سوریه، کویت و… آورده و بر گستره پهناوری از کشور فرو ریخته به گونهای که در روزهای طوفانی زندگی مردم استانهای جنوبی، جنوب باختری و حتی استان تهران را با آشفتگی همراه کرده و به یک معضل ملی تبدیل شده است.
ریزگردهای ایران در کلیت خود دو خاستگاه درون و برونمرزی دارند. در بخش برونمرزی خیزشگاه اصلی کانونهای ریزگردساز ایران به ترتیب عمدتاً در مناطق غربی عراق (الرمادی، الانبار)، رقه و دیرالزور سوریه و ربعالخالی عربستان قرار دارند. هرچند کارشناسان در اینباره آمارهای ناهمگونی درباره میزان و درصد سهم خاستگاه برونمرزی ارائه میدهند اما عموماً تا حدود ۸۰درصد توافق نظر دارند.
نزدیک به ۹۰درصد تالابهای عراق در همسایگی کشورمان خشکیدهاند که دلیل آن را بایستی در آبگیری سد آتاتورک در قالب طرح کلان آناتولی بر روی رود فرات در خاور ترکیه در سال ۱۹۹۲ پی گرفت که بر پایه آن بیش از ۲۲ سد و ۱۹ طرح برقآبی در حوضه آبریز دجله و فرات ایجاد خواهد شد. بر پایه دادههای موجود تاکنون فقط ۲۱درصد از طرحهای مربوط به آبیاری و ۷۴درصد از طرحهای برقآبی پروژه آناتولی به بهرهبرداری رسیدهاند.
به دیگر سخن، آب رودهای دجله و فرات به واسطه سدسازیهای ترکیه و سوریه کاسته شده و دو میلیون هکتار از دشت بینالنهرین، رطوبت خود را از دست داده و رسوب هزاران ساله آن، منبعی برای تولید گرد و غبار شده است که با وزش باد شمال بهویژه در ماههای خرداد تا شهریور، حجم کلانی از خاک و شنهای آن به هوا برمیخیزد و تا خلیج فارس و گستره آبهای آزاد پیش میرود و در ایران نیز بیشتر در استانهای غربی و جنوب غربی انباشته میشود به گونهای که گاه میزان آن از محل تولید نیز فزونی میگیرد، هرچند طی چند سال اخیر مقیاسی سراسری یافتهاند.
اما این فقط کشور ما نیست که درگیر این مسئله است بلکه فزایندگی و بَسامد رخداد ریزگردها در جنوب باختری آسیا پدیده ریزگرد را به فراگیرترین چالش زیستی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی منطقه تبدیل کرده است. همچنان که اشاره شد کاهش ورودی آب به حوضه رودهای دجله و فرات در جایگاه اصلیترین سامانه رودخانهای باختر آسیا به واسطه ساخت سدهای متعدد توسط ترکیه نقش بنیادی در پیدایش و گسترش کانونهای ریزگردساز عراق و سوریه داشته است.
خشکیدن تالابهای مرکزی عراق و سوریه، تبدیل تالاب هورالعظیم به پهناورترین کانون بحرانی ریزگرد در منطقه، نابودی بیش از شش و نیم میلیون هکتار از زمینهای کشاورزی عراق، سوریه، پیدایش کانونهای فرسایش بادی و تولید گرد و خاک، درگیر شدن ۲۵ استان باختری و مرکزی کشورمان با چالش ریزگردها و گسترش فزاینده این مسئله نمونههایی از رهاورد سیاست آبی ترکیه درباره حقابه دجله و فرات هستند. بررسی تصاویر ماهوارهای از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۵ نشان میدهد که ضریب پوشش گیاهی منطقه روند کاهنده داشته است. در ادامه به واکاوی بیشتر حوضه یادشده پرداخته میشود.
رود فرات
فرات یکی از دو رود بزرگ منطقه میانرودان (بینالنهرین) است که از کوهستانهای خاور آناتولی در کشور ترکیه سرچشمه میگیرد و به سوی کشورهای سوریه، عراق و خلیج فارس روان میشود. این رود در مغرب کشور عراق و عمدتاً متشکل از دو رود «قره سو» و «مرادچای» است که سرچشمه آنها نزدیک رود «ارس» در شرق آناتولی ترکیه است. هنگامی که دو رود یادشده به هم میرسند، فرات به دجله نزدیک میشود اما در نهایت دجله متوجه جنوب شرقی شده و فرات به سمت مغرب روان میشود.
درازای رودخانه فرات نزدیک به ۲۹۰۰ کیلومتر است. جریان فرات در جلگه میانرودان بسیار ملایم است و بستری گشوده و پهن دارد. پهنه آبریز فرات ۴۴۰ هزار کیلومتر مربع است که از این مقدار ۴۷درصد در عراق، ۲۲درصد در سوریه و ۲۸درصد در ترکیه قرار گرفته است و اردن ۰۳/درصد و عربستان ۹۷/۲درصد بقیه را تشکیل میدهند. دامنه میانگین بارش سالانه در حوضه فرات از ۱۰۰۰ میلیمتر در سرچشمههای فرات در شمال ترکیه تا ۱۵۰ میلیمتر در سوریه و ۷۵ میلیمتر در جنوب عراق متفاوت است.
بر روی فرات سدهای بزرگی ساخته شده است که از آن میان میتوان به سدهای آتاترک، کاراکایا، آدلیامان، برکیک، کاراکامیس و کبان در ترکیه، سد حدیثه و قادسیه در عراق و سد فرات، تشرین و بعث در سوریه اشاره کرد. در این میان، سد آتاترک از نظر حجم کار ساختمانی پنجمین سد بزرگ جهان و از نظر تولید برق آبی در رتبه سوم جهان قرار دارد. حجم تاج آن ۸۴.۵ میلیون متر مکعب، مساحت دریاچه پشت سد ۸۱۷ کیلومتر مکعب است.
افزون بر این، میزان گنجایش سد آتاتورک، ۷/۴۸ میلیارد متر مکعب است. این میزان آنگاه قابل درک است که با بیش از ۶۵۰ سد موجود در ایران سنجیده شود که مجموع ظرفیت آنها به ۴۶ میلیارد متر مکعب میرسد. بر بنیاد گزارشهای موجود حجم مخازن سدهای ترکیه، سوریه و عراق که روی رودخانه فرات بنا شده، بیش از پنج برابر آورد این رود است. این در حالی است که هنوز هم این سدسازیها روی رودخانه فرات ادامه دارد.
رود دجله
رود دجله با ۱۸۵۱ کیلومتر از نظر طول سی و هشتمین رود جهان است. این رود از دامنههای جنوبی رشته کوه توروس در خاور ترکیه سرچشمه گرفته و از مرز عراق، سوریه و ترکیه میگذرد و وارد خاک عراق میشود. در خاک عراق از میان شهرهای بزرگی چون بغداد و موصل عبور کرده، به فرات و سرانجام هر دو به کارون میپیوندد که اروندرود را تشکیل میدهند و در پایان به خلیج فارس سرازیر میشوند.
این رود مرز تاریخی فلات ایران است که همواره چون مرزی طبیعی میان ایران و سرزمینهای غرب فلات ایران روان بوده است. دجله رود پر آب و بزرگی است به گونهای که میان بغداد و موصل شناورهایی در آن حرکت میکنند که از نظر بازرگانی اهمیت بسیار دارد. بر روی این رود نیز سدهای متعددی ساخته شده است که از آن میان میتوان به سدهای کیزو، گارزان، بتمن، کراکیزی و سد ایلیسو در ترکیه و سد موصل در عراق اشاره کرد.
بر بنیاد دادههای موجود سد ایلیسو در سال ۲۰۱۹ گشایش مییابد و پیشبینی میشود با گشایش این سد، وضعیت منابع آب کشورهای منطقه وخیمتر شود. نزدیک به ۱۰ تا ۱۲درصد از آب دجله نیز توسط رودهای (زاب و سیروان) که از ایران سرچشمه میگیرند به دجله میریزند که با توجه به سدسازیهای اخیر ایران روی رودهای مرزی از میزان آب ورودی به دجله کاسته میشود. برنامه و سیاست آبی کشورمان بر مهار آب رودهای خروجی در قالب سدسازی استوار است اما به واسطه حساسیت برخاسته از مناسبات هیدروپلیتیک با همسایگان، آمارها محرمانه پنداشته شده و آمارهای موجود نیز با اما و اگرهایی همراه است.
برای نمونه سد داریان با ذخیره حجمی بیش از ۳۰۰ میلیون مترمکعب آب که روی رود سیروان در جایگاه یکی از بزرگترین سدهای خاکی در ناحیه هورامان در کردستان بنا شده است به تغییر مسیر آب به درون کشور و مانع از ورود سیروان به کردستان عراق و مخزن سد دربندیخان میشود. در نتیجه این کار ورودی آب به مخزن آن سد کاسته میشود که پیامد آن در قالب خشکیدن زمینهای آبی کشاورزی و باغهای پاییندست و فزایندگی پدیده ریزگردهای واردشده به کشور، خود را نشان میدهد. رود زاب از دیگر رودهایی که از کردستان به عراق روان است و در نهایت به دجله میرسد. کشورمان برای برگرداندن آب این رود و سرازیرکردن آن به دریاچه ارومیه که رو به خشکیدن است، در حال ساخت سد و تونل است. گزارشهایی وجود دارد که حکومت خودمختار کردستان نسبت به ساخت سد یادشده واکنشهای تندی داشته است.
عراق خیزشگاه ریزگرد
نزدیک به ۶۰درصد آب دجله از کوهستانهای خاور ترکیه تأمین میشود. دولت ترکیه در قالب طرح توسعه نواحی کردنشین، مهار رودهای دجله و فرات را در دستور کار خود قرار داده است. در این میان، سد ایلیسو، یکی از سدهای بزرگ در حال ساخت این کشور است که بنای آن از سال ٢٠٠۶ آغاز شد و در سال ٢٠١٩ به پایان خواهد رسید. برآوردها گویای آن هستند که با بهرهبرداری از این سد از ورود ۵۶درصد منابع آب دجله به خاک عراق جلوگیری میشود؛ یعنی آب دریافتی عراق از رود دجله به کمتر از نصف، فرو میکاهد.
ظرفیت مخزن سد ایلیسو، ۳۰ میلیارد متر مکعب یعنی نزدیک به یک سوم همه آب تجدیدپذیر سالانه کشور ایران است. در کنار اثر سد آتاتورک بر روی رودخانه فرات، (با ظرفیت ۴۸ میلیارد متر مکعب) در عمل با ساخت سد ایلیسو، سرزمین میانرودان باید با چشمانداز تاریخی خود بدرود گوید. مسئله فقط این نیست که ترکیه افزون بر نیمی از حقابه تاریخی این سرزمین را تصاحب میکند، بلکه اقلیم هم سر ناسازگاری داشته است به گونهای که دستکم طی دو دهه اخیر ۲۰درصد از بارشهای سالانه منطقه کاهش یافته است.
به دیگر سخن، منابع آب در دسترس برای عراق ۷۰درصد و برای سوریه دستکم ۵۰درصد فروکاسته است. در کنار این مسائل باید تنگناها و دشواریهای برخاسته از کشاورزی ناپایدار تحت تأثیر سیاستهای تمامیتخواهانه چند دههای این کشور را نیز افزود. پیامدهای ساخت سد ایلیسو در همراهی با سد آتاتورک و دیگر طرحهای آبی ترکیه در بالادست و البته مدیریت نابخردانه منابع آب در پایین دست به اندازهای هنگفت و کلان است که به تنهایی میتواند چشمانداز میانرودان را به صورت بنیادی دگرگون سازد.
به یاد داشته باشیم که ایران نیز به گونهای بنیادی از پیامدهای ساخت سد یادشده متأثر خواهد شد. محیط زیست کشور ایران در پیوند با رود دجله است که به خاک عراق سرازیر میشود. از این رو ساخت سد در جنوب خاوری ترکیه بر روی دجله به معنای وابستگی محیط زیست ایران به این سد و رود است. تالاب میانرودان دربرگیرنده سه تالاب هورالعظیم، هورالحمار و هور مرکزی است. کشور ایران در تالاب هورالعظیم با کشور عراق مشترک است و حدود ۳۰درصد تالاب هورالعظیم در کشورمان و ۷۰درصد دیگر این تالاب در کشور عراق قرار دارد.
به علت سدسازیهایی که در بالادست دجله و فرات انجام گرفته است چندی است که هور مرکزی و هور الحمار سراسر خشک و به یکی از کانونهای اصلی گرد و غبار خارجی برای باختر و جنوب باختری کشور ایران تبدیل شدند. از این رو، ساخت سد به خشکی فزاینده میانرودان میانجامد، وضعیتی که به تهیشدن و رهاشدن دستکم نیمی از کشتزارهای این منطقه منجر میشود. افزایش ریزگردهای ورودی به ایران پیامد گریزناپذیر این وضعیت خواهد بود.
همچنین، گسترش نابسامانیهای سیاسی و اجتماعی در عراق دامن کشور ما را نیز خواهد گرفت. بدین معنا که آوارگان زیستمحیطی بیشتر و تنش بیشتر در عراق به ویژه نیمه خاوری آن به معنای چالشهای افزونتر ایران در مرزهای باختری خواهد بود. همچنین از آنجا که دجله خاستگاه اصلی تأمین آب هورالعظیم است و مستقیم به اروندرود میرسد کاهش ورودی اروند، خشکیدن گستره بیشتری از هورالعظیم و باز هم گسترش و افزایش مشکل ریزگردها را در پی خواهد داشت.
بر این پایه، درست است که سد ایلیسو نسبت به کشورمان در دوردست قرار دارد اما پیامدهای ساخت آن به گونهای است که عمیقاً مسئلهای ایرانی است. با توجه به شناسههایی که برای این سد برشمرده شد، ساخت آن نیازمند مجوزهای قانونی بینالمللی و جلب رضایت کشورهای ایران و عراق است که دولت ترکیه بدون دریافت پروانههای قانونی از مجامع بینالمللی درحال ساخت آن است.
این در حالی است که در سالهای اخیر کشورهای عراق و سوریه درگیر تنشها و جنگهای خانمان برانداز داخلی بودند و ترکیه نیز از این نابسامانی نهایت سوءاستفاده را به عمل آورده است. این در حالی است که یافتههای چند دههای گویای آن هستند که این کشور از آب به عنوان یک ابزار سیاسی- امنیتی برای فشار بر همسایگان استفاده کرده است. از این رو، بخردانه مینماید که هم میهنانمان و کارگزارن نظام نگران مسائل برخاسته از ساخت این سد باشند.
نتیجهگیری
در نظریههای ژئوپلیتیک از جنوب باختری آسیا با نام کمربند شکننده یاد میشود. امروزه در شکنندگی امنیت این بخش از جهان جستارهای آب، تغییر آب و هوا، تغییر الگوی بارش، ناکارامدی الگوی مصرف آب، رودهای فرامرزی و مناسبات آبی کشورهای منطقه نقش تعیینکنندهای یافتهاند. در این منطقه چنانچه حوضه دجله و فرات از پرتنشترین حوضههای آبی جهان نباشد، حتماً یکی از آنهاست.
تنش یادشده برخاسته از رویکرد کشورهای این منطقه کمبارش و گرم و خشک به توسعه و نیاز فزاینده به آب است. در این میان، امنیت زیستمحیطی حوضه آبریز دجله و فرات کشورهای ترکیه، عراق، سوریه و ایران را در پیوندی ناخواستنی قرار داده است. با توجه به اینکه خاستگاه اصلی دو رود یادشده جنوب خاوری ترکیه است، سیاستهای آبی این کشور طی دو دهه گذشته به مناسبات هیدروپلیتیک حوضه، جهت و معنا داده است. برنامههای ترکیه برای توسعه جنوب خاوریاش در قالب سدسازیهای گسترده و پُرشمار به مهار رودهای دجله و فرات انجامیده که این کار نیز با سدسازیهای پایین دست در دو کشور بیثبات عراق و سوریه همراه شده است.
از دیگر سو، تغییر آب و هوا در قالب کاهش بارش و افزایش گرمایش جهانی آب ورودی به کشور عراق به ویژه تالابهای این کشور را به شدت فروکاسته است و زمینه پیدایش و گسترش کانونهای ریزگردساز را فراهم کرده است به گونهای که امنیت زیستمحیطی همه کشورهای منطقه را تهدید میکند. از دیگر سو ترکیه با ساخت ایلیسو بر روی دجله نیمی از میزان آب ورودی به عراق را فروخواهد کاست که این وضعیت به معنای خشکی بیشتر تالاب هوالعظیم در مرز ایران و عراق و افزایش بیشتر ریزگرد برای ایران و نابودی معیشت و تمدن در عراق خواهد بود که بیگمان پیامدهای آن امنیت کشور ما را هم از نظر انسانی و هم طبیعی به مخاطره میافکند.
ترکیه نیز با سوء استفاده از وضعیت ناامن و بیثبات کشورهای عراق و سوریه و کوتاهی و رواداری کارگزاران ایرانی و بیپروا نسبت به پیامدهای زیستمحیطی به ساخت این سد پرداخته است. ساخت این سد به معنای جلوگیری از ورود بیش از نیمی از ورودی دجله است. بیگمان، این وضعیت نمیتواند پایدار بماند و دیر یا زود پیامدهای انسانی و طبیعی این اقدامات، امنیت ترکیه را بیش از پیش در قالب صدور بحران از عراق و سوریه به این کشور تهدید خواهد کرد.
از این رو، همه کشورهای منطقه به ویژه کشورهای حوضه آبریز دجله و فرات نیاز دارند که در قالب دیپلماسی زیستمحیطی به راهکاریابی چالشهای پیش روی بپردازند. در قالب چنین دیپلماسی، تأمین بهرهوران پایین دست رودها در قالب اجتماعات انسانی و زیستبومها اولویت خواهند داشت. از این رو، هم ایران به نسبت کمتر و ترکیه به سهم کلانتر بازیگران اصلی مناسبات هیدروپلیتیک منطقه خواهند بود. با این حال، به نظر میرسد که فعالسازی سمنهای مردمنهاد برای تشدید فشار در مقیاس ملی و بینالمللی بر دولت ترکیه و برانگیختن این کشور به رهاسازی آب بیشتر باید در اولویت برنامهها و سیاستگذاریها قرار داشته باشد.
دکتر مراد کاویانیراد عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی