آمریکااروپاامنیتامنیت بین‌المللدسته بندی نشدهنظامی-تسلیحاتییادداشت راهبردی

چشم‌انداز ناتو در دوره‌ی ترامپ

روند تضعیف ناتو به دلیل تحول در مناسبات فراآتلانتیک از دوره‌ی پس از جنگ سرد تا پیش از روی کار آمدن ترامپ قابل‌ردیابی است. با وجود این، تا به حال هیچ رئیس جمهوری در ایالات متحده به مانند ترامپ به این صراحت ساختار ناتو و کارآمدی آن را زیر سوال نبرده است. اگرچه ترامپ در آخرین دیدگاه‌های خود موضع نرمتری در قبال این پیمان اتخاذ کرده است، اما به طور کلی از مجموعه‌ی مواضع انتخاباتی و پساانتخاباتی او این پیام به روشنی صادر شده است که وی ناتو را پیمانی منسوخ می‌داند که دوره کارآمدی آن به سر آمده است.

بسیاری از رسانه‌ها، تحلیل‌گران و کارشناسان امنیتی و نظامی غربی، پیامدهای این دیدگاه ترامپ را پایانی بر عناصر اساسی دکترین امنیتی ترانس آتلانتیک قلمداد می‌کنند و در مورد چشم‌انداز ناتو در دوره‌ی ترامپ نگرانند. از این رو، یادداشت حاضر ضمن مرور مختصری از تحول ناتو پس از جنگ سرد، با گذری بر آراء ترامپ در مورد این پیمان، چشم‌انداز آن را در این دوره بررسی می‌کند.  

تحول راهبردی ناتو

بلافاصله پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق به رهبری شوروی، سران ناتو در نوامبر ۱۹۹۱ در رم گرد هم آمدند تا در مورد ادامه حیات ناتو و تدوین راهبردی متناسب با اوضاع و شرایط جدید بین‌المللی تصمیم‌گیری نمایند. در این اجلاس، رهیافت امنیتی جدیدی تدوین شد که در آن بر نقش جدید ناتو در مدیریت بحران‌های بین‌المللی و دخالت در کمک به روند دموکراسی‌سازی تاکید شد. تشکیل سازمان‌هایی چون مشارکت برای صلح و شورای همکاری آتلانتیک شمالی نیز در همین چارچوب انجام پذیرفت. نشست رم مفهوم راهبرد جدید ناتو را تصویب کرد که آغازی بر فرایند تغییرات گسترده، نوع مدیریت امنیتی و وظایف عملیاتی ناتو بود. در این چارچوب، ناتو توانست با تغییر رویکرد از ایده «دفاع دسته جمعی» به ایده «امنیت دسته جمعی»، فلسفه وجودی خود را حفظ کند.

با این همه، مهمترین تحول راهبردی در نشست لیسبون در سال ۲۰۱۰ اتفاق افتاد. در این نشست که اهداف ۱۰ سال آینده ناتو را تدوین کرد «مفهوم راهبردی نوین ناتو» نهایی شد. محور اصلی سند جدید اعلام دوباره تعهد ناتو به «امنیت دسته­جمعی» است. در این سند، مقامات ناتو اذعان می‌کنند که تهدیدهای پیش‌روی ناتو دیگر احتمال وقوع درگیری‌های گسترده نظامی در درون مرزهای ناتو نیست، بلکه تهدیدهای غیرمتعارف از جمله تروریسم، دولت‌های ورشکسته و یاغی، وقفه در جریان صدور انرژی و یا حملات سایبری به زیرساخت‌های حیاتی کشورهای عضو است.

با این همه، به نظر می­رسد همانقدر که ناتو در دوران جنگ سرد و در دفاع و حمایت از اعضا و متحدان خود در قبال­ تهدیدهای کمونیسم و بلوک شرق به رهبری شوروی موفق بود، در دوران جدید پس از جنگ سرد نتوانسته است در برابر اهداف اعلامی خود در قالب اسناد راهبردی جدیدش موفقیت چشمگیری به دست آورد. روسیه در بحران اوکراین، کریمه را اشغال کرد و ناتو فقط نظاره‌گر این اقدام بود.

نقش ناتو در سال‌های پس از این بحران نیز تنها به یک نقش بازدارنده آن هم در قالب استقرار نیرو در شرق اروپا و مانورهای نظامی در حوزه‌ی بالتیک محدود شده است. همچنین این سازمان در قبال بحران‌های سوریه و عراق و مقابله با داعش از دستورالعمل مشخصی پیروی نمی‌کند و نتوانسته است مطابق با اسناد راهبردی جدید خود در قبال پیامدهای این بحران‌ها همچون تروریسم، بحران پناهجویان، بی‌ثباتی سیاسی و جنایات سازمان‌یافته کارایی چندانی داشته باشد.

ناتو در نگاه ترامپ

وضعیت پیش‌گفته، سبب شد تا دونالد ترامپ قبل و پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به ناتو حمله کرده و موجودیت و کارایی آن را زیر سوال ببرد. ترامپ در مصاحبه با نشریه بریتانیایی تایمز لندن و نشریه آلمانی بیلد به درستی بر دو ضعف اساسی ناتو دست گذارده است: «خیلی وقت پیش گفتم که ناتو مشکلات زیادی دارد و یکی از آنها این است که کارایی ندارد، زیرا خیلی وقت پیش تشکیل شده است. مورد دیگر اینکه کشورهای عضو سهمی را که برایشان تعیین شده نمی‌پردازند».

نخستین انتقاد جدی که ترامپ به ناتو وارد می‌سازد ساختار پوسیده و از کارافتاده آن است. واقعیت این است که تلاش‌های ناتو برای تغییر کاربری و تغییر رویکرد، نتیجه‌بخش نبوده است و می‌توان گفت امروزه ناتو سازمانی با ساختار سنتی مبتنی بر جنگ سرد، اما با اهداف و رویکردهای نوین است. این تناقض ساختار و اهداف، ناتو را در قبال تهدیدهای جدید ناکارآمد جلوه داده است. ماهیت وجودی ناتو بر اساس ماده ۵ اساسنامه این سازمان مبتنی بر «دفاع دسته‌جمعی» و اصل «همه برای یکی» و در قالب تهدیدهای سنتی از سوی یک موجودیت مشخص سیاسی به نام تهدید کمونیسم و شوروی بنیان نهاده شد.

امروزه این ماهیت وجودی بر اساس همان ماده ۵ اساسنامه و با یک تغییر کلی از «دفاع دسته‌جمعی» به «امنیت دسته‌جمعی» همچنان حفظ شده است. ماهیت متنوع تهدیدهای نوین امنیتی امروز جهان و منابع و مصادر اغلب نامشخص آنها، اصل امنیت دسته‌جمعی ناتو را به یک اصل مبهم و غیرشفاف بدل کرده است. واقعیت این روزهای ناتو این است که این سازمان از اساس یک نهاد منطقه‌ای با کارکردهای منطقه‌ای مبتنی بر تهدیدهای جغرافیایی و سرزمینی است و تغییر مفهوم راهبردی نوین نه تنها آنرا در مقابل تهدیدهای غیرمتعارف موثر و کارآمد نساخته، بلکه بحران اوکراین نشان داد که این تغییر راهبردی، آن را از ایفای نقش مفید و سنتی­اش نیز دور ساخته است.

دومین و اساسی‌ترین انتقاد ترامپ به ناتو به بحث هزینه‌های اداره‌ی آن بازمی‌گردد. به نوشته روزنامه دیلی میل، ‌ایالات متحده آمریکا بیش از ۷۰درصد هزینه دفاعی ناتو را پرداخت می‌کند، این در حالیست که این پیمان، اساساً برای دفاع از اروپا تأسیس شده است. اعضای ناتو توافق کرده‌اند دو درصد از تولید ناخالص داخلی خود را به بخش نظامی و امنیتی اختصاص دهند، اما آمارها حاکی از عدم اجرای این توافق است. در واقع از تعداد ۲۸ کشور عضو، غیر از ۵ کشور (آمریکا،‌ یونان، ‌انگلیس، استونی و لهستان) مابقی کشورها کمتر از دو درصد هزینه می‌کنند. نام کشورهای بزرگی همچون فرانسه،‌ آلمان، کانادا و ایتالیا در این فهرست قرار دارد.

استدلال اصلی ترامپ این است که با وجود خطراتی همچون تروریسم داخلی، بحران اوکراین و حملات سایبری روسیه و توسعه‌طلبی‌های آن در شرق اروپا و بحران پناهندگان، تداوم این اتحادیه برای امنیت اروپا ضروری‌تر از آمریکاست و کشورهای اروپایی سود بیشتری از وجود ناتو کسب می‌کنند، با این حال حاضر نیستند سهم تعیین‌شده‌ی خود را از هزینه‌های آن بپردازند. دونالد ترامپ سهم آمریکا در تامین بودجه سازمان ناتو را از لحاظ اقتصادی ناعادلانه دانسته و آن را یکی از مصادیق سواری مجانی عنوان می‌کند و خواستار تغییر در این معامله‌ی نابرابر شده است. رئیس‌‌جمهوری آمریکا، در نخستین سخنرانی خود در نشست مشترک اعضای مجلس نمایندگان و سنای آمریکا یک بار دیگر تاکید کرده است: «ما قویاً از ناتو حمایت می‌کنیم… اما شرکای ما (در ناتو) باید به تعهدات مالی خود عمل کنند».

چشم‌انداز ناتو

دیدگاه‌های ترامپ بسیاری را به این برداشت سوق داده است که وی اساس و ماهیت وجودی ناتو را نشانه رفته است، اما باید گفت با وجود ایراداتی که او به ساختار پوسیده‌ی ناتو وارد می‌سازد، چالش وی با ناتو بنیادین نیست و در ادامه همان سیاست دولت اوباما اما با جدیت بیشتر مبنی بر افزایش سهم دیگر متحدان در این سازمان دفاعی است.

رئیس جمهور جدید آمریکا که چندین مرتبه ناتو را سازمانی منسوخ نامیده و در دفاع آمریکا از متحدان اروپایی خود ابراز تردید کرده است، پس از انتخابات و در گفت وگو با دبیرکل ناتو بر «اهمیت پایدار» این پیمان تاکید کرده است که به نظر می‌رسد این تغییر موضع به سبب موافقت دبیرکل این سازمان مبنی بر پایبندی اعضاء به پرداخت سهم بیشتری از هزینه‌های ناتو برمی‌گردد. ینس استولتنبرگ دبیرکل پیمان آتلانتیک شمالی پس از دیدارش با ترامپ، به موافقت خود با پیشنهاد وی درباره افزایش هزینه‌های نظامی کشورهای اروپایی اشاره کرد و پیام ترامپ در مورد ناتو را تاکیدی بر ضرورت تقسیم مسئولیت بین آمریکا و طرف‌های اروپایی دانسته است.  

اما در واکنش به نتایج این جلسه، آنگلا مرکل در سخنانی در پارلمان آلمان گفت: «اگر از حیث انتظارات شریکان آلمان در ناتو صحبت کنیم، بودجه دفاعی ما نشان می‌دهد که هنوز به مرحله‌ای که باید، نرسیده‌ایم. می‌دانم که هنوز راه درازی تا رسیدن به هدف اختصاص دو درصدی (از تولید ناخالص داخلی به دفاع) ناتو داریم و نمی‌توانم قول بدهم که در آینده نزدیک به آنجا می‌رسیم». از این صحبت‌های مرکل می‌توان دریافت که وقتی آلمان به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی اروپا توان اجرای تعهدات مالی خود در قبال ناتو تا آینده‌ی نزدیک را ندارد، انتظاری نمی‌رود که دیگر اعضای اروپایی این سازمان نیز به طبع با توجه به مشکلات اقتصادی‌شان از چنین توانی برخوردار باشند. در نتیجه، بحث بر سر هزینه‌های ناتو را می‌توان از مهمترین چالش‌های پیش‌روی این سازمان و روابط اتحادیه اروپا و آمریکا در دوره‌ی ترامپ دانست.

با تمام این تفاسیر بسیار بعید به نظر می‌رسد که ایالات متحده در دوره‌ی ترامپ تعهد کلی خود به ناتو را رها کرده و موجبات فروپاشی آن را فراهم نماید. کنت والتز معتقد است: «از نظر واقع­گرایی، ناتو پس از پایان جنگ سرد، کارکرد خود را از دست داد و تداوم آن صرفاً ابزاری برای نفوذ آمریکا در سیاست‌های خارجی و نظامی دولت‌های اروپائی تلقی می‌شود. توانایی این کشور در گسترش و تداوم حیات این سازمان نشان می‌دهد که نهادهای بین‌المللی چگونه از سوی قدرت‌های بزرگ و در راستای تحقق منافع آنها ایجاد و حفظ می‌شوند». چندان منطقی نیست که آمریکا به این سادگی ابزار نفوذی خود در اروپا و اهرم کنترلی و بازدارنده خود در مقابل روسیه و حتی چین را از دست بدهد.

به نظر می‌رسد هدف اصلی ترامپ از طرح مواضع انتقادی خود نسبت به ناتو، ترغیب اعضای اروپایی برای پذیرش سهم بیشتری از هزینه‌ها به شکل رضایت‌بخش‌تری از شرایط فعلی باشد. اما اگر اعضای اروپایی ناتو به دلیل مشکلات اقتصادی و یا هر دلیل دیگری نتوانند تعهدات مالی خود را در قبال این پیمان اجرایی نمایند و آمریکای ترامپ همچون گذشته مجبور به تداوم نظام فعلی پرداخت هزینه‌های ناتو شود، به نظر می‌رسد باید به انتظار یک تحول راهبردی در ناتو نشست و آن هم این است که با توجه به هزینه‌های بالایی که آمریکا در این پیمان می‌پردازد، ترامپ بیش از آنکه اجازه بدهد این سازمان در جهت رفع چالش‌ها و تهدیدهای اروپایی اقدام نماید، از آن در جهت سیاست‌های جهانی آمریکا سود خواهد جست.

این رویکرد با پیامدهای مهمی مواجه خواهد بود. از جمله با توجه به اینکه ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتی خود همنوا با نارضایتی افکار عمومی آمریکا، لشگرکشی ارتش ایالات متحده به عراق و افغانستان را مورد انتقاد قرار داد و با شدت با آن مخالفت نمود، در آینده از نیروهای ناتو به عنوان جایگزینی برای چنین سیاست‌هایی سود خواهد جست. این مسئله یادآور یکجانبه‌گرایی بوش و احیاگر شکاف‌هایی در مناسبات فراآتلانتیک خواهد شد که در آن دوران بر سر جنگ عراق شاهد آن بودیم.

علاوه بر این، در صورت تنش‌زدایی روسیه و آمریکا، این امر سبب خواهد شد که ترامپ از ناتو کمتر به عنوان یک اهرم فشار در قبال تحرکات روسیه در شرق اروپا بهره گیرد. دور شدن ناتو از دغدغه‌های امنیتی اروپا به ویژه در قبال تهدیدهای روسیه، ضمن افزایش واگرایی در حوزه روابط فراآتلانتیک، اروپاییان را به سمت تحقق یک سازمان دفاعی- امنیتی مستقل با هزینه‌های کمتر و کارآمدی بیشتر سوق خواهد داد. همچنین، ممکن است شاهد دوره‌ی جدیدی از جهان‌گرایی ناتو آن هم در مناطقی همچون دریای چین جنوبی و در مسئله‌ی تنش ترامپ با چین باشیم.      

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا