بایستههای جمهوری اسلامی ایران در برخورد با پدیدۀ ترامپ
مهدی شاپوری عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی
دونالد ترامپ هیچگونه سابقۀ فعالیت حکومتی و دولتی در شناسنامه کاری خود ندارد و به رغم اینکه نامزد حزب جمهوری خواه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بوده است، اما هم مواضع و هم اقدامات وی در دوران کارزار درون حزبی و همچنین بعد از انتخاب شدن به عنوان نامزد نهایی جمهوریخواهان، در بسیاری از موارد مخالف دستورکار و دیسیپلین حزب جمهوریخواه بوده و کم نبودند افراد مشهوری در این حزب که از سوی وی در معرض توهین و ناسزا قرار گرفتند و همچنین کم نبودند جمهوریخواهانی که رسماً به مخالفت با وی برخواستند و حتی بعضی از آنها به سمت نامزد حزب رقیب تمایل نشان دادند. ترامپ خود را ضد تشکیلات سیاسی آمریکا، که بخش عمده ای از مردم این کشور اعتماد چندانی به آن ندارند، نشان داده است و اعتقاد بر این است که یکی از دلایل اصلی پیروزی وی نیز خشم یا تردیدی است که طیف ها و گروه های مختلفی از مردم آمریکا نسبت به این تشکیلات دارند؛ تشکیلاتی که هیلاری کلینتون به عنوان نامزد و نماد آن در این انتخابات شناخته می شد. طبیعی است که بررسی و پیش بینی رویکرد سیاست خارجی چنین فردی که هیچ سابقه ای در سیاست نداشته است و سخنان و شعارهایش نیز فراتر از چارچوبهای سیاسی شناخته شده در سیاست آمریکاست، کار بسیار دشواری است.
ترامپ در طول یکسالی که وارد کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا شده است، نیز هیچگاه الگو یا رویکرد مشخص و منسجمی در حوزۀ سیاست خارجی ارائه نکرده است. همۀ سخنان و سخنرانی های وی در حوزۀ سیاست خارجی، مبهم، متناقض و پراکنده بوده است و هیچگونه فهم یا چارچوبی برای پیش بینی رویکرد و اقدامات وی در حوزۀ سیاست خارجی ارائه نمی کند؛ هرچند خودش منتقد این است که «فهم روشنی از اهداف سیاست خارجی آمریکا» وجود ندارد و در سخنرانی های خویش به اینکه آمریکا بعد از جنگ سرد «سیاست خارجی منسجمی نداشته است» انتقاد کرده است. البته این ابهام در مورد سیاست خارجی ترامپ ممکن است بخشی از رویکرد وی در این حوزه باشد. او در سخنرانی ۲۷ آوریل ۲۰۱۶ خود، که از آن به عنوان مانیفست سیاست خارجی دونالد ترامپ یاد شده است، تأکید کرد: «به عنوان یک ملت، باید بیشتر غیرقابل پیش بینی باشیم…باید غیرقابل پیش بینی باشیم…باید از هم اکنون غیرقابل پیش بینی باشیم». ترامپ این نکته را تاکنون چندین مرتبه تکرار کرده است. هنری کیسینجر، سیاستمدار سابق و نظریه پرداز مشهور آمریکایی، در مورد ابهام در درک سیاست خارجی ترامپ عنوان کرده است: «هیچ کس چیز زیادی درباره سیاست خارجی ترامپ نمیداند و در نتیجه همگان مدتی را به مطالعه این پدیده خواهند گذراند».
بر این اساس، نوع برخورد دولت ترامپ با جمهوری اسلامی ایران نیز، به رغم برخی سخنان پراکنده و بدبینانۀ وی در مورد توافق برجام و سیاست های ایران در منطقه دارای ابهام است و قابل پیش بینی دقیق نیست. در چنین شرایطی، این سوال مطرح می شود که ایران چگونه باید با این پدیدۀ ناشناخته و غیرقابل پیش بینی برخورد کند؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که هنگام برخورد با هر پدیدۀ نوظهور و ناشناخته ای و هر وضعیت با عدم قطعیت بالایی، در درجۀ اول، احتیاط و خویشتنداری و پرهیز از قضاوت های شتابزده شرط عقل است؛ بویژه وقتی این پدیده یا وضعیت ممکن است کارکردها و پیامدهای جدی و اساسی برای ما به دنبال داشته باشد و هر نوع اشتباهی، میتواند هزینه های سنگینی را ایجاد کند. پس از آن، منطق حکم می کند برای شناخت این پدیده یا وضعیت از زوایای مختلف تلاش شود؛ تا درک گسترده تر، عمیقتر و دقیقتری از واقعیت های آن حاصل گردد. در مرحلۀ سوم، سنجش و ارزیابی گزینه های مختلف و سپس سناریوسازی باید مد نظر قرار بگیرد. ترامپ هم اکنون مانند فیل در تاریکی است، که هر کسی با تمسک به بخشی از گفته های وی، فرضیه ای مطرح میکند. بخش عمده ای از این فرضیه ها ممکن است ساختۀ غول های رسانه ای وابسته به تشکیلات سیاسی آمریکا باشد، که ترامپ با آنها مشکل دارد و شعار «پاکسازی این تشکیلات از فساد» را مرتباً تکرار کرده است.
شاید این تشکیلات قصد داشته باشد ترامپ را در سیاست خارجی درگیر کند، تا نتواند دستورکار خود را در داخل آمریکا، بویژه بحث ها و شعارهایی که در زمان انتخابات مطرح کرد، پیش ببرد. در مجموع، در برخورد با پدیدۀ ترامپ باید احتیاط کرد و در راستای شناخت بیشتر این پدیده و ارزیابی گزینه ها مختلف و سناریوسازی بر اساس واقعیت ها، تلاش نمود. در مرحلۀ شناخت ترامپ نباید صرفاً به بحث های رسانه ای و حتی تحلیل های کارشناسی اکتفا شود، بلکه اگر امکان نزدیک شدن به او و تیمی که در اطراف اوست، بویژه کسانی که برای پستهای سیاست خارجی و امنیت ملی وی مطرح هستند، از راه هایی مانند لابیگری وجود داشته باشد، در استفاده از آن برای شناخت بهتر این پدیده نباید تردید کرد. از این طریق حتی شاید بتوان بر دستورکار دولت بعدی آمریکا در رابطه با خود نیز تأثیر گذاشت. روسها اخیراً اعلام کرده اند که در دوران مبارزات انتخاباتی آمریکا با افرادی از تیم ترامپ در ارتباط بوده اند و در آمریکا که بهشت لابی هاست، این چیز غیرمعمول و عجیبی هم نیست. خیلی ها به دنبال این هستند یا حداقل خوشحال میشوند از اینکه بازیگری مانند جمهوری اسلامی ایران به تابلو یا سیبل هدف دونالد ترامپ و تیم تندرو اطراف وی تبدیل شود، تا اینگونه شر او از آنها دور گردد؛ بویژه که با توجه به روحیه ضدایرانی سیاستمداران حامی ترامپ و کینه ها و زخم های کهنه در روابط ایران و آمریکا، وقوع چنین سناریویی چندان هم دور از دسترس نیست.
از تشکیلات سیاسی آمریکا گرفته، تا رقبا و دشمنان منطقه ای ایران مانند عربستان سعودی، اسرائیل و … و حتی کشورهایی مانند روسیه و چین، که نسبت به اقدامات احتمالی دولت ترامپ علیه خودشان واهمه دارند، همه ممکن است برای دور کردن شر ترامپ، هدفی ارزانتر از جمهوری اسلامی ایران پیدا نکنند. برای رقبا و دشمنان منطقه ای و همچنین گروهها و طیف هایی در آمریکا، چنین چیزی به معنای مهار ترامپ و ایران، هر دو با هم خواهد بود. نکته آخر در مورد برجام است. هرچند طرف ایران در این توافق، تنها آمریکا نیست و شش بازیگر مهم جهانی دیگر نیز در این توافق شریک هستند و به رغم اینکه مکانیزم هایی برای اجرای این توافق تعریف شده است، ولی هر کدام از طرفین برجام می توانند با ایجاد اختلال در روند اجرای آن، مشکلاتی ایجاد کنند؛ بدون اینکه لزوماً به نقض توافق متهم شوند. در اینجا بیشتر بحث نقض «روح توافق» مطرح است، نه الزاماً خود توافق. با توجه به ارزان بودن برخورد با ایران برای ترامپ در سیاست خارجی، دولت جدید آمریکا در راستای جدی نشان دادن خود در افکار عمومی این کشور و نیز در رابطه با خارج، ممکن است چالش هایی برای جمهوری اسلامی ایجاد نماید. برجام که در میان آمریکاییها توافق محبوبی نیست، می تواند یکی از نقاط ایجاد چالش برای جمهوری اسلامی ایران باشد.
در چنین وضعیتی، جمهوری اسلامی نیاز است برنامه دقیق و محاسبه شده ای داشته باشد و تلاش کند در مرکز توجه دولت جدید آمریکا قرار نگیرد و در همین حال، در راستای گسترش مناسبات خود با همۀ بازیگرانی که میتوانند هزینه برخورد با ایران را برای دولت ترامپ بالا ببرند، بکوشد. علاوه بر این، تجربه مذاکرات هسته ای و مذاکرات مربوط به اجرای برجام میان ایران و آمریکا نشان داده است کانال های ارتباطی جدیدی که میان دو کشور شکل گرفته است، برای منافع ملی ایران مفید هستند یا حداقل ضرری ندارند و حفظ این کانال ها ممکن است در جاهایی مفید واقع شود. در مجموع، اجرای برجام و بهره برداری از دستاوردهای آن و فرصت های فضای پسابرجام، نیازمند آرامش و گشایش های گسترده تر و عمیقتر در مناسبات خارجی است. سیاست خارجی مبتنی بر «تعامل سازنده»، رکن مهم پیشبرد منافع ملی در چنین شرایطی است.