نقش آموزش و پرورش در امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
امنیت، نعمت و موهبتی است که به نظر میرسد تنها در شرایط عدم وجود آن، قابل شناسایی، فهم و قدرشناسی میباشد و در غیر این صورت، به فرض وجود و به شرط آن، مخاطبینش چندان متوجه حضور و تاثیر آن نخواهند بود؛ همچون ما که در طول شبانه روز، در حال بهرهگیری از اکسیژن بوده و به اصطلاح، از «هوا» استفاده میکنیم؛ واقعیت این عمل، یعنی دم و بازدم این است که اگر تنها چند ثانیه این مدار و چرخه مختل شود، حیات ما به خطر افتاده و مرگ و نابودی در انتظارمان خواهد بود؛ این فرآیند در عین اهمیت و جایگاه آن، لکن مستمرا با غفلت و بیتوجهی بشر مواجه بوده تا جایی که وقتی از افراد در خصوص این نعمت سوال شود، بیتردید در برخورد اول با عدم دریافت و فهم سوال از سوی آنان مواجه خواهیم بود و در گام بعد، پس از توضیح و تبیین آن، بیدرنگ شاکر و قدردان این نعمت- یعنی امکان تنفس و استمرار آن- خواهند بود. تمثیل امنیت و شرایط وجود آن به اکسیژن و امکان بهرهگیری از آن، مثالی گویا و رسایی برای آن میباشد.
این مقوله که وجود آن، میتواند زمینهی انواع تحول، رشد و تکامل را در یک جامعه ایجاد و عدم وجود آن سه پیامدِ عدم امکان رشد و تکامل، مانع استمرار آن و در نهایت رکود، عقب افتادگی و عقبماندگی- در ابعاد مختلف حیات بشری- را به همراه خواهد داشت، آن قدر حائز اهمیت بوده که از منظرهای گوناگون قابلیت و ضرورت بررسی و تببین داشته و با اضافه نمودن متغیرهای فراوان به آن میتوان از ماحصلش خروجیهای متمایزی با ارزش افزودههای متفاوتی را به دست آورد. مقام معظم رهبری مدظلهالعالی در توضیح این معنا، چنین عنوان مینماید:
اگر امنیت نباشد، فعالیت اقتصادى هم دیگر نخواهد بود. اگر امنیت نباشد، عدالت اجتماعى هم نخواهد بود. اگر امنیت نباشد، دانش و پیشرفت علمى هم نخواهد بود. اگر امنیت نباشد، همهى رشتههاى یک مملکت به تدریج از هم گسسته خواهد شد؛ لذا امنیت، پایه و اساس است (مقام معظم رهبری:۶/۱/۱۳۷۹).
امنیت از سویی دارای ابعاد، سطوح، مولفهها و شاخصهایی بوده و از جهت دیگر حوزههای گستردهای همچون سیاسی، فرهنگی، روانی، بهداشتی، اقتصادی، نظامی را در بر میگیرد؛ از درون این حوزهها میتوان پدیدهها و متغیرهای گوناگونی را همچون آموزش و پرورش، اخلاق، کسب و کار، آسیبهای اجتماعی، فضای مجازی و… به آن اضافه و ترکیبات متنوع با ارزش افزودههای خاص را معرفی نمود؛ اینها همه و همه بخشی از برشها و دستهبندی هایی هستند که میتوانند ذیل عنوان جامع و کلی «امنیت» بررسی و مطرح گردد.
در اینجا با عنایت به هدف این نوشتار، پس از تعیین سطح امنیت- یعنی ملی- و متغیر اضافه شده و محدودهی آن – یعنی آموزش و پرورش- به ترکیب آن و تاثیرات متقابل آنان برهم با تاکید بر «نقش آموزش و پرورش در تحقق امنیت ملی» پرداخته شده است.
آموزش و پرورش و یا بهتر اینکه عنوان شود، نهاد تعلیم و تربیت- دارای جایگاه و نقش اساسی در یک جامعه و حاکمیت آن قلمداد بوده تا جایی که میتوان آن را در قامت یک رکن رکین در حوزههای گوناگون و در کل تعریف و ارائه نمود. حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در خصوص جایگاه و نقش آموزش و پرورش در کشور چنین میفرمایند:
مسئلهی فرهنگ و آموزش و پرورش در رأس مسائل کشور است. اگر مشکلات فرهنگى و آموزشى به صورتى که مصالح کشور اقتضا مىکند حل شود، دیگر مسائل به آسانى حل مىگردد. صدماتى که کشور ما از فرهنگ رژیم شاهنشاهى خورده است قابل مقایسه با ضررهاى اقتصادى و غیره نبوده است. متأسفانه در زمان این پسر و پدر دست اجانب بازگردید و مراکز آموزشى، که باید تکیه گاه ملت باشد، به ضدش تبدیل گردید. البته انحراف فرهنگ ما ریشهی تاریخى دارد و ما امروز مواجهیم با استادان و معلمانى بر پایه همین تربیت و با فرهنگى غربى، که با مصالح اسلام و کشور ما به هیچ وجه وفق نمىدهد. تمام وابستگان و انگلهاى خارجى، زاییده شده از این دانشگاه غربى بودهاند. اجانب با فعالیت خود، مدارس و دانشگاههاى ما را از محتوا خالى کردند. البته حملات زیادى به روحانیت هم شد. آنها مىخواستند روحانیت را هم تغییر بنیادى دهند و عدهاى از روحانیون را هم بردند، ولى عدهاى مقاوم باقى ماندند؛ تغییر نکردند. ما باید سالهاى طولانى زحمت و مشقت بکشیم تا از فطرت ثانى خود متحول شویم و خود را بیابیم و روى پاى خویش بایستیم و مستقل گردیم و دیگر احتیاجى به شرق و غرب نداشته باشیم؛ و باید از همان بچهها شروع کنیم و تنها مقصدمان تحول انسان غربى به انسانى اسلامى باشد. اگر این مهم را انجام دادیم، مطمئن باشید که هیچ کس و هیچ قدرتى نمىتواند به ما ضربه بزند. اگر ما از نظر فکرى مستقل باشیم، آنها چگونه مىتوانند به ما ضربه بزنند. تنها آنها مىتوانند از داخل خود ما، به ما ضربه بزنند؛ در داخل، فردى را درست کنند- کما اینکه مىبینید درست کردهاند- و بعد توسط آن، هر چه مىخواهند انجام مىدهند (صحیفه امام، ج۱۵: ۳۰۹ و۳۱۰ )
برای نظام تعلیم و تربیت با این جایگاه و اهمیت، کارکردهای مشخصی را میتوان برشمرد که مهمترین آنان از قرار ذیل میباشد:
- آگاهسازی، دانشاندوزی و آموزش مخاطبین
- جامعهپذیری و اجتماعی کردن مخاطبین
- پرورش و تعلیم و تربیت مخاطبین
- نهادینهکردن و درونی سازی معارف و مفاهیم اساسی حاکمیت
- بازتعریف، بهروز رسانی و انتقال مبانی و اصول حاکم بر اساس مقتضیات زمان
اینها همه بخشی از کارکردهای اساسی نهاد تعلیم و تربیت برای تحقق هدف غایی که همانا «انسانسازی» بوده میباشد. حضرت آیت الله خامنهای مدظلهالعال در تبیین این مهم، یعنی فلسفه و هدف غایی از تعلیم و تربیت عنوان میدارد:
مسئلهى تعلیم و تربیت، مسئلهى زندگى بخشیدن و ولادت بخشیدن به یک مخاطب و یک انسان است. اسلام با این چشم نگاه مىکند. شما تلاش کنید، سعى کنید یک بخشى از زمینى را که خشک به نظر مىرسد، بکاوید و از آنجا چشمهاى جارى شود؛ شما یک بذرى را که خیلى ناچیز به نظر مىرسد، در زمین مستعدى بکارید و آن را آبیارى کنید، تا نهال سرسبزى از آن متولد شود؛ مسئله این است. حالا چه قابلِ تبدیل به پول باشد، چه نباشد. اسلام با این چشم به تعلیم و تربیت و به معلم نگاه مىکند (مقام معظم رهبری: ۱۲/۲/۱۳۸۷).
بر این اساس، معظمله اساس انقلاب اسلامی را انسانسازی میدانند؛ انسانسازی – به تعبیر خودشان- به معنای تعمیر دل و آبادکردن جان[۱] . اهمیت این موضوع – در گفتمان ولایت- تا آنجاست که اگر چنین امری در یک انقلاب محقق نشود، میتواند به منزلهی شکست آن قلمداد شود.
براى یک انقلاب، انسانسازى از همه چیز مهمتر است. اگر انقلاب، انسانسازى نکند، هیچ کارى نکرده است. اگر کسى فکر بکند، دلیل این معنا واضح است. یعنى این حرف، واقعاً استدلال نمىخواهد؛ چون دنیا بدون انسان صالح، یک پدیدهى بىجان و کور و تاریک است. آن چیزى که به عالم خاکى جان مىبخشد، ارزش مىدهد، نور مىدهد و معنا و مضمون به وجود مىآورد، انسان است. «انّى جاعل فى الأرض خلیفه»[۲]. جانشین، عنوانى است که خدا به انسان داده است. این جانشین را کجا گذاشتهاند؟ «فى الأرض». ارض بدون این جانشین، چیست و چه ارزشى دارد؟(مقام معظم رهبری: ۱۰/۱۰/۱۳۶۹).
از این رهگذر، ورود به مسالهی «امنیت» و «امنیت ملی» ماهیت و چگونگی مباحث را روشن میسازد. مبانی تحقق امنیت ملی در جوامع بشری و یا به بیان دیگر «دولت- ملتها»، تابعی از نهادهها و سازههای موجود در آن جغرافیا میباشد. به دیگر بیان، تحقق و تامین امنیت ملی در هر جامعهای را میبایست تابعی از نهادهها و سازههای مادی و معنوی آن جامعه دانست؛ آن نهادهها و سازهها را میتوان به صورت کلی به دو دستهی «عمومی» و «اختصاصی» تقسیم نمود. نهادهها و سازههای عمومی در تحقق امنیت ملی، عناصر و متغیرهایی هستند که در همهی جوامع بشری قابل شناسایی و در عین حال، اثرگذاری بوده و نهادهها و سازههای غیرعمومی و اختصاصی، آن دسته از متغیرها و عناصری میباشند که از وجوه ممیزهی یک جامعه نشات گرفته و بر این اساس جزو عوامل انحصاری تحقق امنیت در سطح ملی برای آن جامعه قلمداد میگردد.
در حال حاضر نهادها و ساختارهای آموزشی در همه جای دنیا به عنوان یکی از ارکان امنیت آفرین در سطوح و حوزههای مختلف آن به حساب میآید، این یعنی متغیر عمومی مداخلهگر در بین سایر جوامع. این در حالی است که در گذشته امنیت و تحقق امنیت ملی با قوهی قاهره حکومتها و وضعیت ساز و برگ نظامی آنان سنجیده میشد.
بالدوین در این مورد مینویسد: نویسندگانی که اخیراً به این رشته پرداختهاند، هدف بودن امنیت را فراموش کرده و این رشته را کلاً بر اساس ابزارهای امنیت بدین صورت تعریف میکنند: «بررسی تهدید، کاربرد و کنترل نیروی نظامی». دلایل تأکید بر ابزارها به جای هدفها امری بدیهی نیست. یک دلیل نسبی برای تأکید بر نیروی نظامی را میتوان این دانست که معمولاً منافع امنیت با «منافع حیاتی» یکی قلمداد میشود. از آنجا که منافع حیاتی نوعاً منافعی تعریف میشود که یک کشور مهیای کاربرد زور برای تضمین آنهاست، بروز نوعی خلط مبحث میان ابزارها و اهداف تقریباً گریزناپذیر است. به علاوه امنیت خود دارای ابزار و لوازمی است که عبارتند از:
- خشونت و زور (ابزارهای نظامی و قوه قهریه)؛
- آموزش و پرورش؛
- تغییر شرایط و رفع موانع نیازهای اولیه انسانی؛
- مقررات و قوانین؛
- عرف و سنت، ارزشها و هنجارهای اجتماعی؛
- عقاید و احکام مذهبی؛
- قواعد اخلاقی؛
- منزلت موقعیت اجتماعی (اساتید، معلمان، بزرگان دینی و سیاستمداران)؛
- الگوهای تربیتی عاطفی و احساسی؛
- وسایل ارتباط جمعی.
مطابق موارد فوق تنها یکی از ده ابزار امنیتی، ابزارهای نظامی و قوه قهریه است و نُه مورد دیگر به امور اجتماعی، فرهنگی و فردی باز میگردد. در یک بررسی کلی از انواع مختلف امنیت درمییابیم که نقش آموزش در تحقق هر یک از آنها غیرقابل انکار است. امنیت و شغل، امنیت تجارت و مبادلات اقتصادی، امنیت سرمایهگذاری و پسانداز، امنیت فکری و عقیدتی، امنیت مدنی و اجتماعی (آزادی عقاید، مساوات و دموکراسی)، امنیت سیاسی، امنیت بهداشتی (سلامتی جسم، مصونیت در مقابل بیماریها)، امنیت طبیعی (محیط زیست، مصونیت در برابر حوادث طبیعی مانند: سیل، زلزله و…)، منوط به آموزشهای مراکز آموزشی، بهویژه دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و شبکههای تولید علم و دانش و… هستند. بنابراین نقش مدارس و بهویژه دانشگاهها در ایجاد امنیت در این مقوله بیشتر نمایان میشود.
این موارد همه تبیین کننده و توصیفگر متغیر مداخلهگر آموزش و تاثیر آن بر تحقق و تامین امنیت ملی در جوامع امروزی میباشد؛ نکته بسیار مهم و حائز اهمیت در این نوشتار، تبیین و توصیف متغیر مداخلهگرِ «پرورش» یا «تربیت»، آنهم با قید «اسلامی» در فرآیند تحقق و امنیتآفرینی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در سطوح مختلف آن به عنوان یک متغیر «اختصاصی» میباشد. این بحث از دو منظر «ساختاری» و «کارکردی» یا همان «شکلی» و «محتوایی» قابل تبیین میباشد.
بحث ساختاری یا شکلی آن، ناظر بر سازههای «سازمانی» و «انسانی» است که متولی آموزشدادن و پرورش نمودن افراد و مخاطبین به گونهای که نتیجهی آن تامین امنیت در سطوح مختلف به ویژه «ملی» باشد؛ و بحث کارکردی یا محتوایی آن، ناظر بر «پیامها»، «مفاهیم» و «گذارههایی» است که توسط سازههای متولی دریافت، تولید و با سازوکارهای مخصوص به خود، به مخاطبین منتقل و از درون آنان موجبات جوشش «امنیت» شود.
این سازههای متولیِ تعلیم و تربیت در نظام مقدس جمهوری اسلامی شاملِ نهادهای فرهنگی مختلف همچون وزارت آموزش و پرورش؛ وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری؛ وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ سازمان تبلیغات اسلامی؛ دفتر تبلیغات اسلامی؛ حوزههای علمیه؛ صدا و سیما؛ وزارت ورزش و جوانان؛ مجلس شورای اسلامی؛ حوزههای فرهنگی- اجتماعی شهرداریها؛ شورای عالی انقلاب فرهنگی و… و مسئولین و کارمندانی که در این ساختارها به انجام وظایف و نقشهای اجتماعی مختلف خود میپردازند، میباشد؛ البته این امر به معنای عدم وظیفه و رسالت سازمانهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی در این حوزه- تعلیم و تربیت- و واگذاری آن به سازمانهای فرهنگی نمیباشد بلکه به معنای تغییر و اصلاح کارویژههای آنان منطبق با شرایط و مقتضیات زمان میباشد؛ به بیان دیگر، سازمانهای مذکور میبایست کارویژههای ذیل را به مجموع کارکردها و وظایف خود اضافه نمایند :
- تعامل سازنده با نهادهای تعلیمی و تربیتی
- در اختیار گذاردن تجارب و محتواهای به دست آمده در خلال انجام فعالیتهای خود با هدف بازآفرینی آنان در راستی تحقق امنیت با رویکردهای فرهنگی
- ورود به عرصههای مختلف تربیتی و مبادرت به انجام فعالیتهای فرهنگی همچون برگزاری کارگاههای مهارتی- توجیهی؛ ساخت فیلمها و سریالها؛ برگزاری جلسات و نشستهای تخصصی؛ گفتگوی رو در رو و بیواسطه با مخاطبین بر اساس تهدیدات شناسایی شده در پیش روی آنان
- ارتقاء سطح دانش و آگاهی پرسنل و کارمندان خود
از سوی دیگر و در مقابل، محتوایی که در اختیار این ساختارها قرار میگیرد و آنان پس از عملآوری و پردازش، به افراد جامعه – که مخاطبین و دریافتکنندگان اصلی امنیت میباشند- منتقل میکنند، همگی و به تمامه برگفته از «مفاهیم»، «گزارهها»، «آموزهها» و «احکام» دین مقدس اسلام- با قرائت ناب آن- میباشد.
آن عاملى که مىتواند بشر را نجات بدهد، آن دست قدرتمند و معجزهگر، جز اسلام ناب و قرآن کریم و احکام مقدس آسمانى نیست. بشر حقیقتاً در سختى و بدبختى است. اکثریت انسانها مورد ظلمند. بخش اعظم طیبات روى زمین، به انسانهاى خبیث اختصاص پیدا مىکند. عدل در دنیا نیست. علاوه بر اینکه عدل نیست، شعور به فقدان عدل هم نیست و مهمتر اینکه نجاتبخش را هم که اسلام و قرآن و احکام الهى است کسى در دنیا درست نمىشناسد. با استنباط از بینش قرآنى، برحسب تکلیف و تحلیل تاریخى، اسلام باید ملتها را نجات بدهد (مقام معظم رهبری:۵/۸/۱۳۶۹).
این یعنی تعریف از امنیت، ماهیت و مبانی آن در جغرافیای سیاسی ما – ایران – معنایی متفاوت با آنچه در نظام بینالملل از آن یاد میشود، دارد؛ به بیان دیگر، شناخت، باور و عمل به این محتوا – یعنی اسلام – به ذات برای فرد و جامعه در سطح متناسب با آن امنیت به ارمغان میآورد.
حضرت امیرالمومنین، علی بن ابیطالب علیهالسلام، از دریچهی «امنیت» و « آسایش» دنیا را چنین توصیف مینماید:
«دنیا خانهاى است پیچیده به بلا و معروف به خیانت. احوالش پایدار نمىماند و اهلش جان سالم به در نبرند. حالاتى است گوناگون و نوبتهایى است متغیّر. زندگى در آن ناپسند است و امنیت در آن نایاب. مردمش آماج تیر بلایند، که تیرهایش به سوى آنان نشانه مىرود و با مرگ نابودشان مىکند».
پس از این، حضرت یگانه راه خلاصی از چنین وضعیتی و چشیدن طعم شیرین امنیت و آسایش را جلب رضایت خداوند از طریق «عمل به اوامر» و «ترک نواهی» میداند و میفرمایند:
«خشنودى او مایه امنیّت و رحمت است».
و از همین منظر و بر این اساس که علی علیهالسلام عین دین و محبت به او و تبعیت از او تمام دین است، پیامبر صلاللهعلیهوآله میفرمایند:
«کسى که على علیه السّلام را در زمان حیات و بعد از مماتم دوست بدارد مادامى که خورشید طلوع و غروب مىکند حقّ تعالى برایش امنیت و ایمان قرار مىدهد».
انتقال این معنا توسط متولیان حوزههای فرهنگی و امنیتی به افراد و سازههای نظام اجتماعی موجبات به وجود آمدن امنیت تا سرحد پایدار آن میگردد؛ در این میان، آموزش و پرورش – و در مقیاس وسیعتر، نظام تعلیم و تربیت کشور- مهمترین و موثرترین سازهای است که پس از دریافت مفاهیم و محتوای مذکور، مراتب را به مخاطبین براساس وضعیت دانشی و بینشیشان منتقل و پس از درونی نمودن آنان موجبات به وجود آمدن امنیت در سطح فردی، منطقهای، ملی و حتی فراتر از آن را فراهم مینماید.
در مقابلِ این مجموعه از خدمات نظام فرهنگی (تعلیم و تربیت)، نهادههای اطلاعاتی و امنیتی نیز با استقرار قابل قبول امنیت و احساس آن، به رشد، تکامل و بالندگی آن نظام کمک و در مجموع، وجود این تعامل دو سویه موجبات «ارتقاء سطح امنیت و پایداری آن» از سویی و «افزایش بهرهوری و تکامل آموزش و پرورش» از سوی دیگر در کشور میگردد.
دکتر سیدعبدالهادی رضوی
[۱] اساس انقلاب اسلامى هم بر انسانسازى است؛ و انسانسازى در مرتبهى اول، تعمیر دل و آباد کردن جان است. دنیایى که در آن زر و زیور و نعمت باشد، اما انسان از انسانیت و اخلاق و دیندارى بهرهاى نبرده باشد، این دنیا به اهل دنیا هم لذتى نخواهد داد؛ آسایشى به بشر نخواهد بخشید (مقام معظم رهبری: ۱۹/۱۰/۱۳۷۰).
[۲] بقره/ ۳۰