لبنان جبهه جدید عربستان در تقابل با ایران
عربستان سعودی احساس میکند در سالهای اخیر شکستهای متعددی را در برابر جمهوری اسلامی ایران متحمل شده است. آنها توافق هستهای را در تضاد با اهداف خود دانستند و از اعمال فشار جامعه جهانی علیه ایران ناامید شدند. داعش و گروههای مسلح مورد حمایت عربستان در عراق و سوریه به روزهای آخر خود رسیدهاند و حکومتهای این دو کشور به نفع جمهوری اسلامی ایران تثبیت شدهاند. در یمن هم عربستان بعد از حدود دو سال جنگ و صرف هزینههای فراوان عملا نتیجه قابل توجهی بدست نیاورده و نتوانسته است به اهداف مد نظر خود دست یابد. حالا عربستان میخواهد جبهه مقابله و رویارویی غیرمستقیم با ایران را به لبنان منتقل کند. عربستان با این کار میتواند برای خود متحدان منطقهای و بینالمللی دست و پا کند و حزبالله لبنان و ایران را بیش از پیش تحت فشار قرار دهد. اعمال فشار بر حزبالله لبنان به عنوان اصلیترین متحد منطقهای ایران ابتدا سیاسی و اقتصادی خواهد بود و احتمال بروز جنگ نیز در آینده غیر قابل تصور نیست. با این حال، این نقشه و سیاست عربستان هم با چالشها و موانعی روبرو است.
تلاش عربستان برای تغییر موازنه منطقهای
عربستان سعودی در طی سالهای گذشته محور سیاستهای منطقهای و بینالمللی خود را بر مهار و مقابله با نفوذ ایران متمرکز کرده است اما تقریبا تمامی سیاستهای این کشور جواب عکس داده و منجر به افزایش نفوذ و قدرت ایران شده است: لابی گسترده و تلاش عربستان برای تداوم تحریم ایران و متقاعد کردن آمریکا به حمله نظامی به ایران بدلیل برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران، با انعقاد توافق هستهای عملا خنثی شد و ضمن اینکه ایران را از فشار اقتصادی و انزوا خارج ساخت، امکان بیشتری برای فعالیتهای منطقهای این کشور فراهم کرد. نفوذ ایران در عراق بیش از هر زمان دیگری است. شکست داعش و دیگر گروههای سنی ضدحکومت بشار اسد در سوریه قدرت و نفوذ ایران را در منطقه بیش از پیش افزایش داد. تلاشهای عربستان برای ایجاد ائتلافهای مختلف منطقهای و بینالمللی علیه ایران عملا ناکام مانده است. اعمال فشار به قطر با هدف دور کردن این کشور از ایران نه تنها به نتیجه نرسید بلکه باعث نزدیکی بیش از پیش قطر به ایران شد. در یمن نیز، عربستان با وجود گذشت بیش از دو سال از بمباران بی وقفه و کشتار تعداد زیادی از غیرنظامیان یمنی نه تنها به اهداف خود مبنی بر حذف حوثیها از معادلات سیاسی در یمن دست نیافته و این گروه همچنان کنترل صنعا را در اختیار دارند، بلکه ضمن نزدیک کردن بیش از پیش این گروه به ایران انتقادات زیادی را در بین افکار عمومی و سیاستمدان غربی نسبت به جنگ یمن برانگیخته است.
در نتیجه این تحولات، رهبران جوان و جدید عربستان که اصلیترین طراحان و حامیان سیاستهای تهاجمی عربستان علیه ایران هستند، بیش از هر زمان دیگری نگران قدرت و نفوذ فزاینده ایران هستند و تلاش دارند تا پندار نادرست خود از قدرت منطقهای ایران را به عنوان تهدیدی مهم برای امنیت خود و منطقه معرفی کنند و از عزم خود برای مبارزه تمام عیار در مقابل ایران سخن گفته و در حال حاضر لبنان را برای تحریک مناسب دیده و به دنبال ایجاد بحران در این کشور هستند [۱].
لبنان، کانون جدید جنگ نیابتی با ایران
وقتی هفته قبل سعد حریری نخست وزیر لبنان بدون نشانههای قبلی به طور ناگهانی و به صورت غیرمنتظره در عربستان استعفای خود را در اعتراض به حزبالله لبنان و دخالتهای ایران در این کشور و سایر کشورهای منطقهای اعلام کرد، ابتدا با تعجب اکثر تحلیلگران سیاسی حتی متحدان خود آقای حریری مواجه شد. اما با گذشت چند روز و اعلام مواضع عربستان و حمایت قاطع از این اقدام حریری، ابعاد این موضوع آشکارتر شد. حالا دیگر بر همگان آشکار شده است که عربستان میخواهد جبهه جدیدی علیه ایران این بار در لبنان و با جدیت و قاطعیت بیشتری بگشاید.
در محاسبات راهبردی عربستان، گشایش جبههای علیه حزبالله در لبنان چند مزیت برای این کشور دارد: نخست اینکه آنها با این کار به زعم خود قویترین بازوی منطقهای ایران را از کار میاندازند و سیاست مهار و عقب راندن ایران از سایر حوزهها را با سهولت و موفقیت بیشتری پی میگیرند. حزبالله لبنان، یکی از اصلیترین متحدان بشار اسد در مقابله با گروههای تروریستی و مسلح مورد حمایت عربستان بود و نقش زیادی در تثبیت حکومت اسد در سوریه داشت. در جریان حمله اخیر موشکی حوثیها به پایتخت عربستان نیز این کشور حزبالله را متهم کرد که با حوثیها در این زمینه همکاری میکند. آنها همچنین اصلیترین رقیب گروه ۱۴ مارس در داخل لبنان که مورد حمایت عربستان میباشد هستند. عربستان با تضعیف و حذف حزبالله میخواهد ایران را از این متحد قدرتمند بینصیب کند. اما نکته دوم و مهتر اینکه عربستان به خوبی میداند در شرایط کنونی برای جلب حمایت منطقهای و بینالمللی، مقابله با حزبالله گزینه مناسبی است. از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، این کشور مقابله با حزبالله را در صدر سیاستهای خود در خاورمیانه قرار داده و تحریمهایی را علیه آن وضع کرده است. از سوی دیگر، اسرائیل دشمن قسم خورده و همیشگی حزبالله بیش از هر زمان دیگری از سوی حزبالله احساس خطر میکند اما تمایلی ندارد که در این میدان رقابت و کشمکش هزینه مقابله با حزبالله را بپردازد. رژیم صهیونیستی، عربستان و آمریکا ضمن اشتراک نظر در دشمنی با حزبالله و جمهوری اسلامی ایران تمایلی ندارند که به تنهایی هزینه رویارویی با آنها را بپردازند. تضعیف جایگاه منطقهای ایران برای عربستان به حدی اهمیت یافته که ابایی ندارد روابط خود را با اسرائیل علنی کند و یا در مساله فلسطین به نوعی به اسرائیل و آمریکا باج بدهد[۲]. حتی برخی از کشورهای اروپایی مانند فرانسه نیز که تا حدودی نفوذ و علایق سنتی خود را در لبنان حفظ کردهاند در این مورد با عربستان همراه خواهند شد.
مقابله با حزبالله لبنان میتواند در دو سطح و دو مرحله صورت بگیرد. مرحله اول، مقابله سیاسی و اقتصادی است. با وجود اینکه دولت ائتلافی لبنان با رضایت همه طرفها روی کار آمده بود اما با طراحی استعفای حریری چنان وانمود شد که حزبالله قدرت را در لبنان قبضه کرده و بدنبال بسط سیطره خود در این کشور است. حتی حریری ادعا کرد که از سوی این گروه تهدید به ترور شده است. بلافاصله پس از استعفای حریری و متهم کردن حزبالله و ایران، اسرائیل از این موضع حمایت کرد و به سفارتخانههای خود در سراسر جهان دستور داد که در این مساله جانب حریری را بگیرند. میزان هماهنگی و اشتراک نظر اسرائیل با عربستان در این مساله به گونهای بود که به نظر میرسد این یک اقدام مشترک و هماهنگ از سوی آنها بوده است تا به این طریق حمایت و مشارکت اروپا و آمریکا را در مقابله با ایران و حزبالله جلب کنند. آمریکا و کشورهای اروپایی اگرچه به نوعی از این مساله اظهار بیاطلاعی کرده و با استعفای حریری چندان موافق نبودند، اما مخالفتی با اعمال فشار سیاسی و اقتصادی به حزبالله لبنان ندارند.
کنگره آمریکا ماه گذشته تحریمهایی را علیه حزبالله وضع کرد و در حال رایزنی برای اعمال دور تازهای از تحریمها هستند. استیون منوچین[۳] وزیر خزانهداری آمریکا ماه گذشته برای بحث درباره مسدود کردن منابع مالی حزبالله به عربستان و اسرائیل سفر کرد و به نظر میرسد سه کشور در این زمینه هماهنگ باشند. علاوه بر این، سرمایههای عربستان و شهروندان سایر دولتهای عربی نقش مهمی در اقتصاد لبنان دارد و با فراخواندن شهروندان و سرمایهها از لبنان فشار زیادی به اقتصاد این کشور وارد خواهد شد. عربستان حمایت مالی و تجاری زیادی از لبنان میکند و حالا رهبران این کشور تصور میکنند با قطع کردن این حمایتها میتوانند دولت لبنان را متقاعد کنند کنترل بیشتری بر روی حزبالله داشته باشند.
سعد حریری در یک مصاحبه تلویزیونی سعی کرد تا تمامی این مسائل را به حزبالله نسبت دهد و به نوعی این گروه را مسئول تمام مشکلات احتمالی معرفی کند. او گفت در صورتی که حزبالله بپذیرد از منازعات منطقهای مانند جنگ یمن کنار برود، در استعفای خود تجدیدنظر خواهد کرد. او ادعا کرد (در غیر اینصورت) ممکن است زندگی صدها هزار لبنانی به خطر بیافتد و تجارت که عامل کلیدی برای ثبات اقتصادی لبنان است، با چالش مواجه شود.
مرحله دوم که بیشتر مطلوب عربستان است و احتمال آن دور از ذهن نیست، گزینه نظامی و جنگ علیه حزبالله است. در هفتههای اخیر مقامات سیاسی و نظامی اسرائیل و عربستان به صورت علنی از ضرورت اتحاد علیه ایران و حزبالله سخن میگویند[۴]. عربستان توان لازم برای مقابله نظامی با حزبالله را ندارد. این کشور مرز مشترکی با لبنان ندارد و هم اکنون درگیر جنگ یمن است. در عوض، رژیم صهیونیستی در موقعیت مناسبی برای اقدام علیه حزبالله میباشد. تجربه اقدام علیه حزبالله را دارد و عملاً آن را تهدیدی علیه خود میپندارد. به نظر میرسد بین دو کشور نوعی تقسیم کار صورت گرفته است. عربستان مسئولیت تأمین هزینه مالی و حمایت دیپلماتیک عربی موضوع را بر عهده گرفته و رژیم صهیونیستی اقدام نظامی را دنبال میکند. به نظر میرسد با توجه به مشکلات داخلی نتانیاهو مبنی بر اتهامات وی در زمینه فساد مالی و نیاز بن سلمان برای تثبیت و تحکیم قدرت خود در عربستان، هردوی آنها از چنین جنگی استقبال کنند.
رسیدن به این هدف و جنگ با حزبالله با چالشهای زیادی روبروست که آنها نمیتوانند نسبت به این موضوعات بیتوجه باشند. نخستین مساله این است که آمریکا و اسرائیل هنوز اطمینان چندانی به روند تحولات در عربستان و گروه جدید هیات حاکمه در این کشور ندارند. در اسرائیل صداهایی مبنی بر اینکه عربستان میخواهد برای رسیدن به اهداف خود اسرائیل را به جنگ بکشاند به گوش میرسد. کشورهای عربی کاملا ً با عربستان همراه نیستند. حزبالله یک بازیگر مهم و قدرتمند در لبنان است و نمیتوان به راحتی آن را کنار گذاشت. و علاوه بر این موارد، رهبران جدید عربستان ثابت کردهاند که قواعد بازی سیاست و قدرت را در منطقه نمیدانند و تقریباً تمامی نقشههای آنها تا کنون نتیجه عکس داشته است. در قضیه استعفای سعد حریری نیز به گونهای رفتار کردند که انتقاد متحدان خود را در پی داشت و تقریبا بر کسی پوشیده نیست که این استعفاء به صورت برنامهریزی شده و دستوری بوده است و حریری اختیار چندانی در آن نداشته است.
سخن پایانی
پس از شکست در سوریه و یمن، عربستان میخواهد این بار جبهه نبرد جدیدی علیه ایران در لبنان بگشاید تا شاید بتواند اصلیترین متحد ایران را در منطقه تضعیف یا حذف کند. در این راه حامیان و همراهانی نیز دارد که مهمترین آنها اسرائیل است. محور و مقدمه این طرح که با استعفای حریری کلید خورد، بزرگنمایی تهدید حزبالله و معرفی آن به عنوان عامل بیثباتی لبنان است. در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران و حزبالله لبنان باید با خویشتنداری و پرهیز از اقدامات پیشدستانه و تهاجمی، تبلیغات و ادعاهای مذکور را خنثی کنند. سید حسن نصرالله در سخنرانی خود درباره استعفای حریری با آگاهی از اهداف پشت پرده وی را “نخست وزیر ما” خطاب کرد تا ادعاهای مطرح شده مبنی بر اختلاف حزبالله با حریری و تلاش این گروه برای قبضه قدرت را بیاعتبار سازد. اما علاوه بر این، ایران و حزبالله باید برای هر سناریویی حتی حمله نظامی آماده شوند و گزینههای مناسب را برای ضربهزدن به طرف مقابل در صورت درگیری نظامی مد نظر قرار دهند.
عزیزالله حاتم زاده – پژوهشگر اندیشکده مطالعات حاکمیت و سیاستگذاری
۱- http://yournewswire.com/saudi-prince-mohammad-war-iran/
۲- https://www.globalresearch.ca/revealed-saudis-plan-to-give-up-palestine-for-war-on-iran/5618527
۳- Steven Mnuchin
۴- http://www.jpost.com/Middle-East/New-Allies-Israel-and-Saudi-Arabia-513467