عصر پساکرونا عصر دولتهای کارآمد
همزمان با برآمدن بحران کرونا این سوال ذهن بسیاری از تحلیلگران را به خود مشغول داشت که کدام یک از نظامهای سیاسی تقابل موفقیتآمیزتری با این بحران داشته است. در پاسخ به این سوال، برخورد چین به عنوان الگوی نظامهای اقتدارگرا و برخورد آمریکا و قدرتهای اروپایی به عنوان الگوی نظامهای دموکراتیک در چارچوب دو الگوی رقیب در بطن ارزیابی و مقایسه نظریهپردازان قرار گرفت. از یک سو، گروهی از تحلیلگران و نظریهپردازان کنترل سریع این ویروس در چین با جمعیتی نزدیک به یک و نیم میلیارد و شیوع افسارگسیخته و پرتلفات آن در دموکراسیهای غربی را دال بر برتری الگوی نظامهای اقتدارگرا بر نظامهای دموکراتیک در جهان کنونی تفسیر کردند و از سوی مقابل، گروه دیگری از تحلیلگران شفافیت دموکراسیها و پنهانکاری و دستکاری آمار و دادهها از سوی نظامهای اقتدارگرا را عامل سوء برداشت در مورد برتری الگوی نظامهای اقتدارگرا بر نظامهای دموکراتیک دانسته و بر این باورند که در بلندمدت باز هم این دموکراسیها هستند که از این آزمون سربلند بیرون خواهند آمد.
با این همه با گذشت چند ماه از شروع پاندمی کرونا، تقریبا روشن شده است که این دوگانهسازیها امری کاذب است. بحران کرونا بتدریج نشان داده است که این اقتدارگرا یا دموکراتیکبودن یک نظام سیاسی نیست که تعیینکننده موفقیت یا عدم موفقیت آن در مواجهه با این بحران است. در واقع، اینگونه نبوده که نظامهای اقتدارگرا جملگی موفق و نظامهای دموکراتیک جملگی ناموفق عمل کردهاند یا به عکس. چه اینکه در میان دایره هر دوی این الگوهای حکمرانی، دولتهای مختلف عملکرد متفاوتی داشتهاند و در هر دوی این الگوها هم دولتهایی یافت میشود که موفق عمل کردهاند و هم دولتهایی وجود دارد که ناموفق بودهاند. در همین راستا، بررسیها نشان میدهد که دولتهای موفق – فارغ از نوع نظام سیاسیشان- به طور نسبی از سه ویژگی زیر برخوردار بودهاند:
۱- کارآمدی: با کمی تامل میتوان دریافت که بحران کرونا در حال آموختن یک نکته بسیار کلیدی است: ورای اینکه یک نظام سیاسی اقتدارگرا باشد یا دموکراتیک، اگر “کارآمد” نباشد در جهان پساکرونا جایی در میان دولتهای قدرتمند و موفق نخواهد داشت. در واقع در جهانی با بحرانهای کارکردی متعدد، از این پس این “کارآمدی” است که برای نظامهای سیاسی – فارغ از اینکه دموکراتیک باشند یا اقتدارگرا- مشروعیتساز، امنیتآفرین و قدرتزا خواهد بود. اهمیت این موضوع در مورد دموکراسیهایی که تا پیش از این سرآمد کارآمدی و توسعهیافتگی به شمار میآمدند بیشتر خود را نمایان ساخته و بیشتر آموزنده است. آلمان، انگلیس، فرانسه، اسپانیا و ایتالیا پنج قدرت برتر اروپایی هستند. بررسی سه بحران رکود اقتصادی ۲۰۰۸، بحران پناهجویی و بحران کرونا نشان میدهد که با وجود ویژگی دموکراتیک مشترک میان این پنج قدرت، این تنها آلمانیها هستند که در مواجهه با هر سه این بحرانها موفق عمل کردهاند. در جریان این بحرانها انگلیس با صخره برگزیت، فرانسه با صخره جنبش اعتراضی جلیقه زردها و اسپانیا و ایتالیا با امواج متلاطم بیثباتی و تغییر مداوم دولتها مواجه شدهاند؛ موضوعی که در این کشورها نهایتا به تعداد بالای مبتلا و تلفات پرشمار کرونا ختم شد.
۲- اعتماد سیاسی: اگرچه شاخصهایی چون حاکمیت قانون، برخورداری از منابع، اقتصاد پویا، سرمایه اجتماعی و نیروی انسانی آموزشدیده، گردش نخبگان، سازماندهی مناسب و برنامهریزی صحیح و حساسیت بالای سیستم به فساد از مولفههای اساسی کارآمدی به شمار میروند اما در این بین یک عامل اساسی در حکم چرخدندههای یک سیستم کارآمد عمل میکند و آن هم اعتماد سیاسی است. در واقع همانطور که فوکویاما بدرستی اشاره میکند در اینجا نیز نه نوع رژیم بلکه ظرفیت دولتها در جلب اعتماد عمومی و جذب مشارکت اجتماعی و به طور کلی میزان اعتماد به دولت و دستگاه اجرایی است که عاملی تعیینکننده در مقابله با بحران به شمار میرود. بنابراین، چه یک نظام سیاسی اقتدارگرا باشد و چه دموکراتیک اگر مردم به دولتمردان اعتماد نداشته و در مواقع بحرانی با سیاستها و تصمیمگیریهای آنها همدلی و همراهی نشان ندهند، احتمال مواجهه موفقیتآمیز و کمهزینه بهشدت پایین میآید.
۳- تابآوری و ترمیمپذیری: مفهوم ترمیمپذیری[۱] برای اولین بار در مطالعات زیستمحیطی به معنای توانایی سیستمهای اکولوژیکی برای بازگشت به تعادل مورد استفاده قرار گرفت. پس از زیستشناسی این مفهوم به روانشناسی، اقتصاد سیاسی، فاجعه و پاسخ بحران، توسعه و صلحسازی نیز راه یافته است. در همه شاخههای مطالعاتی فوق، ترمیمپذیری و تابآوری بهنوعی به “توانایی مقاومت و بازسازی یک سیستم در مواقع بحرانی و خطر” تعبیر شده است. در یک تعریف عام دیگر، ترمیمپذیری توانایی یک فرد، یک خانواده، یک جامعه، یک کشور یا یک منطقه برای مقاومت و انطباق سریع با فشارها و شوکهای مختلف نظیر خشونت، جنگ، خشکسالی، امراض مسری و همهگیر و سایر بلایای طبیعی است. در این چارچوب، ترمیمپذیری نهتنها نشاندهندۀ توانایی مقاومت سیستمهای مختلف (اکولوژیکی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و …) در برابر شوکهاست، بلکه ظرفیت سازگاری و نوسازی را نیز برای این سیستمها فراهم میکند. بنابراین این مفهوم در ذات خود واکنشی به شرایط بحرانی و مخاطرهآمیز است.
همزمان با گسترش تهدیدها و فزونی بحرانهای مختلف در دهههای اخیر، این مفهوم کاربرد بیشتری در حوزه سیاسی پیدا کرده و توجه کارگزاران سیاسی را به خود جلب کرده است. در حوزه سیاسی ترمیمپذیری را میتوان بهعنوان “ظرفیت داخلی جوامع برای مقابله با بحرانها، با تأکید بر توسعه سازمانی و ظرفیتها و تواناییهای داخلی بهجای ارائه کمکها، منابع و راهحلهای سیاسی خارجی” تعریف کرد. در این چارچوب، هر چه یک سیستم سیاسی بتواند در پاسخ به یک بحران سریعتر خود را با شرایط جدید سازگار کند، ضعفها و کاستیهای خود را ترمیم و جبران کند و از ظرفیتها و توان خود برای مقابله با بحران استفاده بهینهای نماید، مواجهه موفقیتآمیزتری با بحران خواهد داشت.
در یک جمعبندی کلی باید گفت از موارد استثنایی که بگذریم، بحران کرونا نشان داده است که برای مواجهه موفقیتآمیز دولتها با بحرانهای کارکردیِ جهان بهشدت مرتبط، رقابتی و پیچیده امروز، فارغ از اینکه نوع نظام سیاسی آنها چیست، این سه ویژگی بسیار مهمِ “کارآمدی؛ اعتماد سیاسی؛ و تابآوری و ترمیمپذیری” یک سیستم سیاسی است که میزان موفقیت آن را در برابر بحرانها تعیین میکند. این سه مولفه ارتباط وثیق و عمیقی با یکدیگر دارند و تقویتکننده همدیگرند و دستیابی به یکی بدون دیگری امکانپذیر نیست. مهم نیست که این سه مولفه از چه مسیری بدست میآیند، آنچه مهم است این نکته کلیدی است که وجود این سه مولفه برای موفقیت دولتها در برابر بحرانها نه یک انتخاب بلکه یک ضرورت اجتنابناپذیر در جهان امروزی است. گاهی ممکن همچون نظامهای دموکرات، کارآمدی و ترمیمپذیری از مسیر تکیه بر اعتماد سیاسی و مشارکت اجتماعی بهدست آید و یا به عکس همچون دولتهای اقتدارگرا از مسیر کارآمدی و توانایی ترمیمپذیری سریع به دنبال جلب اعتماد سیاسی و مشارکت اجتماعی برآمد. در این بین آنچه در شرایط بحرانی درجه نخست اهمیت قرار دارد و تضمینکننده موفقیت سریع و کم هزینه دولتهاست، چگونگی حصول آنها نیست بلکه ضرورت وجود آنها است.
یاسر نورعلیوند / عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی
[۱] .Resilience