سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» به مثابه سرمایه نمادین
۱۳ دیماه، سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بر اثر حمله تروریستی ایالات متحده به فرودگاه بغداد به همراه نه تن از همرزمانش به درجه رفیع شهادت نائل شد. نوشتار حاضر در پی این رویداد به زوایای شخصیتی آن شهید به مثابه سرمایهای نمادین برای جامعه ایرانی و امت اسلامی میپردازد و بر ضرورت پاسداشت این سرمایه تأکید میکند.
سرمایه سمبولیک؛ مبنایی برای تکوین همه سرمایهها
در مطالعات جامعهشناختی، تا کنون شش نوع سرمایه موضوع تحقیق و بررسی قرار گرفتهاند که عبارتند از سرمایه انسانی، سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی، سرمایه اجتماعی، سرمایه سیاسی و سرمایه نمادین. در میان این سرمایهها، پنج گونه نخست، عمدتاً هویتی مستقل و مشخص دارند، اما سرمایه نمادین یا سمبلیک که هم بعد انسانی و هم بعد غیرانسانی دارد، هویتی مستقل از دیگر سرمایهها ندارد و به نوعی با همه آنها مرتبط است و از این رو میتواند مبنائی برای شکلگیری و ترمیم همه انواع این سرمایهها باشد.
سرمایه نمادین نقطه اوج هر ۵ سرمایه دیگر است. به عبارت دیگر، زمانی که هر یک از سرمایههای اقتصادی، اجتماعی، انسانی، فرهنگی و سیاسیِ جامعه، به بالاترین نقطه شهرت برسند، به سرمایه نمادین تبدیل میشوند. اقتصاددانان نیز بر این عقیدهاند که سرمایه نمادین مادر سرمایههاست و میتواند به رشد و تکثیر سایر سرمایهها کمک کند. سرمایه نمادین، به این معنا زمانی شکل میگیرد که عناصر یکی از این انواع سرمایهها به حدی فراگیر، شناختهشده و اثرگذار شوند که به مرز افتخار رسیده، اقبال عمومی را جلب کرده و بتوانند کانون اجماع و وحدت عمومی و ملی شوند و احترام و ستایش انواع و اقسام سلایق اجتماعی، سیاسی، هنری و مانند آن را جلب کنند.
این نوع سرمایهها چون عمومیت مییابند، میتوانند مبنایی برای تولید و بازتولید دیگر سرمایهها و ترمیم آنها شوند. به این معنا، کارکرد اصلی سرمایههای نمادین، به ویژه سرمایههای نمادین انسانی، تکثیر و جذب انواع دیگر سرمایههاست. سرمایههای نمادین قابلیت آن را دارند که ثبات، آرامش و اجماع را به جامعه هدیه کنند. سرمایههای نمادین همچنین میتوانند شکافهای اجتماعی را ترمیم کنند، ارزشآفرین باشند، اخلاق انسانی را احیا و هنجارهای فراموششده را بازآفرینی و در مجموع، هزینه زیست جمعی را کاهش دهند.
ضرورت بازتولید سرمایه نمادین در جامعه ایرانی
جامعه ایرانی در شرایط کنونی با نوعی بحران و فرسودگی در سرمایههای اقتصادی و اجتماعی روبهروست. در بعد اجتماعی، نتایج پیمایشهای گوناگون نشان میدهد که اعتماد افقی و عمودی در سطح اجتماعی و امید جامعه به آینده به شدت آسیب دیده و نرخ آسیبهای اجتماعی ناشی از بیکاری و فقر افزایش یافته است. روند افزایشی بیکاری، تورم، فقر، فساد اقتصادی، اعتیاد، طلاق، تنفروشی و افسردگی دست به دست هم داده و جامعهای با آسیبهای متراکم را شکل دادهاند.
بر این اساس، فضای اجتماعی ایران، به شدت نیازمند تزریق سرمایهای است که با اتکا به آن بتواند دیگر صور سرمایه، از جمله سرمایه اجتماعی و سرمایه اقتصادی را بازتولید و بازآفرینی کند و این مهم ممکن نمیشود مگر با اتکا و بهرهگیری از سرمایههای نمادین و بازنمایی آنها. جامعه ایرانی به شدت نیازمند احساس پیروزی و شادی، الفت و دوستی و مهر و محبت، امید و اعتماد، همدلی و همکاری و تخلیه نگرانیها و ناراحتیهای خود از طریق واسطهای است که بتواند همه اقشار اجتماعی را به هم پیوند دهد و این امکانپذیر نخواهد بود، مگر آنکه سرمایه اجتماعی از طرق جایگزین یعنی از طریق تولید و بازتولید سرمایه سمبولیک یا نمادین ترمیم شود.
سردار شهید سلیمانی؛ مصداق بارز سرمایه نمادین
پس از شهادت سردار سپهبد قاسم سلیمانی، میلیونها تن از مردم کشورمان حتی بسیاری از آنها که معترض وضع موجود یا منتقد نحوه حکمرانی مسئولین هستند در یک رستاخیز جمعی، به پا خاسته و در تشییع پیکر پاک ایشان و دیگر سرداران شهید مشارکت کردند. در این رستاخیز جمعی تمامی اقشار و گروههای اجتماعی از جمله نسلهای جدید، اقوام گوناگون، ادیان و مذاهب مختلف، گرایشهای سیاسی مختلف و حتی بعضاً مخالفین جمهوری اسلامی و همچنین سبکهای زندگی متفاوت حضور یافتند و شاهد شکوه عینی وحت ملی بودیم.
سردار سلیمانی برای مذهبیها مالک اشتر را بازنمایی میکرد و غیرمذهبیها او را آریو برزن و رستم و آرش میخواندند. برخی او را چون علمدار کربلا میدانستند و برخی سرباز فداکار وطن. شهید سلیمانی به راستی، نماد روح جمعی همه ایرانیان حتی در گستره منطقهای و تمدنی ایران اسلامی و سمبل شکوه و بزرگی این تمدن است. علت این عشق وافر به ایشان، علاوه بر جانفشانیهایی که برای وطن کرده بود، ریشه در نگرش ایشان به کلیت جامعه ایرانی به مثابه خانواده خود داشت و این نگرش برای مردم باورپذیر بود.
این سطح از دربرگیری و شمولگرایی در کنشهای گفتاری و رفتاری و حتی پنداری، در کمتر مسئول و کارگزاری در نظام قابل رؤیت است. ایشان بارها گلایه کرده بود که چرا برخی، گروههای دیگر مردم را به نام اصلاحطلب، اصولگرا، بدحجاب و … از نظام جدا میکنند. بر این اساس، سردار سلیمانی شخصیتی فراگیر و حلقه اتصال بسیاری از گروهها و جریانها به حاکمیت جمهوری اسلامی به شمار میرفت.
به بیان دیگر، سرمایه نمادین سردار سلیمانی واجد و مولد سرمایه سیاسی نیز برای جمهوری اسلامی بود و بسیاری از افراد که حتی جمهوری اسلامی یا انقلاب اسلامی را به هر علتی قبول نداشتند، به ایشان عشق و علاقه میورزیدند و از طریق ایشان، خودآگاه یا ناخودآگاه به نظام گره میخوردند و مشروعیت نظام را تأیید میکردند. از این رو، «قاسم سلیمانی» را میتوان مصداق کامل و اتم سرمایه نمادین دانست.
از جمله وظایف و بایستههای هر جامعه و نظام سیاسی و دستگاه سیاستگذاری در هر کشوری، حفظ و پاسداشت سرمایههای نمادین جامعه و بهرهگیری از آنها در جهت ارتقاء انسجام ملی و تأمین اهداف و منافع ملی است. بر این اساس، وظیفه مهم ما از این پس حفظ و پاسداری از جایگاه و تصویر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به مثابه سرمایهای نمادین برای جامعه ایرانی و اسلامی و بازنمایی حقیقی از تصویر آن شهید به مثابه نمادی از به هم پیوستگی و همدلی آحاد جامعه ایرانی و امت اسلامی با هر سلیقه و گرایشی است.
فرزاد پورسعید/ عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی