زمینهها و اهداف مواضع عملگرایانه حماس
جنبش مقاومت اسلامی (حماس) در ۲۶ شهریورماه اعلام کرد که با هدف آغاز گفتگوهای سازنده با جنبش فتح، کمیته اداری نوار غزه را منحل و از برگزاری انتخابات سراسری پارلمانی و ریاست جمهوری همسو با خواست تشکیلات خودگردان استقبال میکند. حماس این کمیته را در اسفندماه گذشته در اعتراض به اقدامات تشکیلات خودگردان، برپا کرده بود؛ هرچند مقامات حماس، هدف از تشکیل این کمیته را نظارت مؤثرتر بر اقدامات دولت وحدت ملی، اعلام کردند. با این حال کمیته اداری مخالفت گروههای حاکم در کرانه باختری را در پی داشت به گونهای که محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان آن را «دولت موازی» خوانده و هرگونه توافق با حماس را منوط به انحلال آن دانسته بود.
حماس در بیانیهای که منتشر کرد دولت وحدت ملی را که در سال ۲۰۱۴ با هدف آشتی میان فتح و حماس تشکیل شده اما عملاً با بنبست مواجه شد، برای بازگشت به نوار غزه، دعوت و در مورد آغاز گفتگوها با جنبش فتح اعلام آمادگی کرد. مقامات جنبش فتح و همچنین سایر گروههای حاکم در تشکیلات خودگردان، از این اقدام حماس استقبال کردند هرچند بر لزوم اطمینان از حسن نیت حماس در انجام تعهدات خود قبل از هر اقدام دیگری تأکید کردهاند.
تصمیم حماس برای انحلال کمیته اداری و آغاز گفتگوها با فتح، پس از سفر به مصر و رایزنیهای این جنبش با مقامات مصری اعلام شد. در روزهای اخیر مذاکرات جداگانهای از سوی مصر با هیئتهای حماس و فتح در قاهره برگزار شد که حماس از این مذاکرات با عنوان «تلاشهای سخاوتمندانه مصر برای دستیابی به آشتی ملی»، یاد کرد. گفته میشود موافقت حماس با شروط کرانه باختری و تغییر موضع آن نسبت به دولت وحدت ملی، مشروط به بازتعریف مصر از روابط خود با این جنبش بوده است.
مصر پس از سقوط اخوان المسلمین، روابط خصومتآمیزی با حماس را در پیش گرفت و از راههای مختلف بر این جنبش اعمال فشار کرد. حماس امیدوار است با رضایت در مورد شروط تشکیلات به منظور آشتی که خواست مصر نیز محسوب میشود، روابط دیگری با این کشور را آغاز کند که بر اساس آن از فشارهای قاهره بر نوار غزه کاسته شود.
انگیزههای حماس از اعلام مواضع جدید
به نظر میرسد حماس در ماههای اخیر برخی سیاستهای خود را مورد بازبینی قرار داده است. با انتشار اساسنامه جدید حماس که با انتخاب اسماعیل هنیه به عنوان رئیس جدید دفتر سیاسی حماس، تقریباً همزمان بود، نخستین نشانههای تغییر در برخی مواضع حماس خود را نشان داد. مهمترین تغییراتی که در اساسنامه جدید حماس مورد تأکید قرار گرفت، حذف اخوانالمسلمین به عنوان ریشه هویتی حماس، تمرکز بر صهیونیستها به جای یهودیان به عنوان جامعه هدف حماس و شناسایی ایده تشکیل کشور فلسطین در مرزهای ۱۹۶۷ بود.
ضمن اینکه بر «تمایل برای همکاری با تمام کشورهایی که از حقوق فلسطینیها حمایت میکنند و مخالفت با مداخله در امور داخلی و اجتناب از ورود به منازعات و اختلافات کشورهای دیگر» در اساسنامه جدید تأکید شده بود. بازبینی در سند سیاسی حماس مبتنی بر اهداف خاص منطقهای و بینالمللی و تا حدودی داخلی بود.
در سطح داخلی، تلاش برای رفع اختلافات با فتح و تشکیلات خودگردان، در سطح منطقهای تنشزدایی با مصر و در سطح بینالمللی مقبولیت بیشتر و اجتناب از انزوای اجباری این جنبش از مهمترین اهداف حماس به منظور بهبود شرایط نامطلوبی است که حماس خود را در آن گرفتار میبیند. از این رو میتوان گفت انحلال کمیته اداری و دعوت از دولت وفاق ملی، ریشه در تصمیماتی است که این جنبش در ماههای اخیر، با هدف تغییر شرایط خود تلاش کرده است در دستور کار قرار دهد.
محاصره نوار غزه از سوی اسرائیل و مصر، سه جنگ گسترده با اسرائیل و انزوای بینالمللی که حماس با آن مواجه بوده، موقعیت این جنبش را بسیار تضعیف کرده است. پس از آنکه حماس کمیته اداری را در ماه مارس(اسفند) گذشته، برای نظارت بر نهادهای وابسته به تشکیلات خودگردان در نوار غزه تشکیل داد، فشارها بر این جنبش مضاعف شد و تشکیلات اقدامات تنبیهی همچون کاهش حقوق کارکنان دولت و کاهش انتقال برق به این منطقه را در دستور کار قرار داد. این شرایط، وضعیت حماس را بغرنجتر از قبل نمود. بحران برق شدید، کمبود آب آشامیدنی، نرخ بالای بیکاری و شرایط وخیم معیشتی از جمله زمینههایی است که حماس با انگیزه بهبود آنها، برخی تغییرات در مواضع و اقدامات خود را دنبال میکند.
به رغم اعلام آمادگی حماس برای پذیرش شروط تشکیلات خودگردان و پیشبرد روند آشتی ملی و همکاری با دولت وحدت ملی در نوار غزه، هنوز تردیدهایی در مورد عملیاتیشدن تعهدات حماس وجود دارد؛ تردیداتی که میتواند آشتی کرانه باختری و نوار غزه را همچون تجربههای پیشین با شکست مواجه سازد.
دستکشیدن از برخی اختیارات که در نتیجه آن قدرت حماس تحدید یابد، مهمترین شائبهای است که بر سر راه این دور از تلاشها برای آشتی ملی قرار دارد. در این میان موافقت حماس برای انتقال کنترل نیروهای امنیتی خود در نوار غزه در سیطره تشکیلات خودگردان از موانع مهمی به شمار میآید که حماس در گذشته از اقدام به آن امتناع کرده بود.
موقعیت کنونی حماس و رابطه با جمهوری اسلامی ایران
روابط جمهوری اسلامی ایران و حماس در سالهای اخیر بسیار پر پیچ و خم به پیش رفته است. با سقوط اخوان المسلمین در مصر و اعمال فشارها بر این جنبش، حماس بارها تلاش کرد که اشتباه استراتژیک خود در قبال ایران را جبران کند. با این حال به رغم تمایل دو طرف برای بازسازی و بازتعریف روابط، این امر به دلایل مختلفی به وقوع نپیوست. مهمترین دلایلی که مانع این روند شده بود را میتوان این گونه برشمرد: نخست آنکه مواضع خصومتآمیز این جنبش در قبال سوریه و محور مقاومت تغییری نکرده بود. دوم؛ حماس به منظور دستیابی به حمایت اقتصادی و سیاسی، تلاش میکرد تا رابطهای موازی و همزمان را با کشورهایی که گمان میبرد ظرفیت حمایت از آن را دارند، به پیش ببرد.
این جنبش در این مسیر، به منافع متناقض کشورهای مختلف با یکدیگر و حساسیتهای هر کدام از آنها و از جمله ایران توجهی نشان نمیداد. در واقع این جنبش برای بازیابی اعتماد از دسترفته خود نزد ایران، تلاش تأثیرگذاری نکرد بلکه در مقابل، به برخی مواضع، روابط و رفتارهای حساسیتبرانگیز خود ادامه داد. از این رو جمهوری اسلامی ایران نتوانست به این جنبش اطمینان دوبارهای داشته باشد. سوم آنکه خالد مشعل به عنوان رئیس دفتر سیاسی این جنبش و مواضع وی که در برخی مواقع به دور از حسن نیت برای ازسرگیری رابطه با تهران بود، امید تغییر مواضع حماس در جهت نزدیکی دوباره به جبهه مقاومت با محوریت ایران را بر باد داده بود.
پس از انتخابات جدیدی که در ساختار سیاسی حماس روی داد، رویکرد حماس نسبت به جبهه مقاومت با محوریت ایران، نزدیکتر شد. بر این مبنا پس از آنکه اسماعیل هنیه که رویکرد نزدیکتری به ایران نسبت به مشعل داشت، قدرت را در دست گرفت و نیز یحیی سینوار که به دنبال احیای روابط با ایران بود، به ریاست دفتر حماس در نوار غزه انتخاب شد و همچنین اکثریت شورای دفتر سیاسی حماس از کسانی انتخاب شدند که ساختار فکری آنها متمرکز بر مقاومت نظامی و جهادی علیه اسرائیل بود؛ چرخش به سوی ایران در کنار سایر تغییر مواضع این جنبش، به صورت جدی خود را نشان داد و در دیدار مردادماه هیئت بلندمرتبه حماس از ایران بروز یافت.
در مردادماه، هیئتی از حماس به ریاست «عزت الرشق» که یکی از مخالفان رابطه با ایران بود، به منظور شرکت در مراسم تحلیف رئیس جمهور به ایران سفر کرد. این هیئت طی سفر خود، با مقامات ارشد سیاسی و نظامی کشورمان دیدار داشتند. اگر چه هدف سفر «قدردانی از زحمات ایران در حمایت از مقاومت» عنوان شد، اما نشانهها حاکی از آن بود که مذاکره و رایزنی درباره عادیسازی هر چه بیشتر روابط غزه و تهران، محور گفتگوهای دو طرف را تشکیل میداد. مواضع چند روز گذشته یحیی سینوار در مورد ازسرگیری رابطه با سوریه و نیز اذعان به کمکهای مالی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران به شاخه نظامی این جنبش، نشانههای دیگری مبنی بر پیشبرد موفق عادیسازی روابط بین تهران و نوار غزه تلقی میشود.
به نظر میرسد حماس برای برونرفت از چالشهایی که با آن مواجه است، برنامه عملگرایانه جامع و منسجمی را دنبال میکند که در آن بهبود روابط با ایران، مصر و نیز حضور مؤثر در ساختار قدرت فلسطین از جمله اهداف اصلی آن به شمار میآید. در سیاستهای حماس در چهارچوب برنامه مذکور، آشفتگی و تناقض در مواضع و رفتارها تا حدود بسیاری کاسته شده است به گونهای که اعتماد و اطمینان ایران به این جنبش، تسریع شده و روند صعودی قابل ملاحظهای را طی کرده است.
آنچه مشخص است اینکه تغییراتی که حماس در پیش گرفته است اعم از تغییر در سند سیاسی، تغییر در مواضع در قبال ایران و نیز تشکیلات خودگردان، تغییرات ظریف، آگاهانه و هوشیارانهای است که در نتیجه اشراف این جنبش بر واقعیتها و معادلات موجود در مناسبات کنونی حماس بازیگران منطقه و نیز موقعیت خود این جنبش است. ضمن آنکه نشان از تکامل در هویت سازمانی حماس به عنوان یک نهاد حاکم در نوار غزه، در پی انباشت تجربههای حکومتداری نیز دارد.
حماس از یک سو تعدیل در ادعاهایی که میتواند موجب هزینه برای این جنبش در سطح منطقهای و بینالمللی شود را دنبال میکند تا فضای تنفس سیاسی خود را نسبت به فضای کنونی بازتر نماید. از سوی دیگر درصدد است تا ارتباط خود را با تمام کشورهای منطقه حفظ کرده و روابط خود با ایران و قطر و ترکیه را همزمان با تنشزدایی با برخی کشورهای رقیب همچون مصر و عربستان دنبال کند. با این تفاوت که حماس در مرحله جدیدی که در آن وارد شده است بر خلاف سیاستهای قبلی خود تلاش دارد به حساسیتهای هر کدام از کشورها توجه کرده و «خارج از بازی محورها»، منافع خود را دنبال نماید.
در واقع به نظر میرسد حماس در مرحله پیش رو تلاش خواهد کرد تا موازنه منفی با سایر کشورها را با موازنه مثبت که موجب اعتمادزدایی از این جنبش از نگاه برخی کشورهای حامیاش به ویژه ایران شده بود، جایگزین نماید. بدیهی است نزدیکی دوباره به جمهوری اسلامی ایران در منافع این جنبش جایگاه بالایی دارد اگرچه دوراندیشی و آیندهنگری مصلحتمحور، روابط با سایر کشورها را نیز برای این جنبش ناگزیر کرده است.
با توجه به اینکه حماس برای جمهوری اسلامی ایران همواره موقعیت قابل ملاحظهای داشته است و نخبگان سیاسی و مجرب مسائل فلسطین بر این امر واقفند که از دستدادن حماس برای ایران هزینهبر بوده و یکی از سرمایههای مهم در خارج از مرزها را از دست کشور میگیرد؛ به نظر میرسد پذیرش حماس بهرغم تفاوتهایی که ممکن است با مواضع ایران داشته باشد، موضعی قابل قبول بوده و رهاکردن آن به معنای دادن برگه برنده به کشورهای رقیب منطقهای از یک سو و رژیم صهیونیستی از سوی دیگر است.
دکتر وحیده احمدی- عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی