رسانۀ ملی؛ اعتبار و ضرورت تغییر
عملکرد رسانه ملی همواره در مرکز توجه افکار عمومی قرار داشته، و این توجهات عموماً در قالب انتقاد بروز یافتهاند. با این حال، رسانه ملی در سالهای اخیر با دستیابی به درکی بهتر از تغییرات اجتماعی، پیشرفتها در فناوری اطلاعاتی و ارتباطاتی و خواستههای مخاطب، تلاش جدیتری را برای حفظ و افزایش مخاطب خود به کار بسته است. از جمله برنامههای موفقی که توانستند رسانه ملی را تا حدود زیادی در صدر رسانههای مورد توجه مردم بنشانند میتوان به پخش زنده و ۲۴ ساعته حادثه پلاسکو و آواربرداریهای متعاقب آن، تهیه و پخش مناظرههای انتخاباتی و نیز چند برنامه تلویزیونی اشاره نمود که همگی نشانههایی از تحول اساسی در رویکرد این رسانه به شمار میروند.
پخش زنده مراسم قرعهکشی مسابقات جام جهانی از تلویزیون را میتوان شاهدی دیگر برای تصدیق تحول نسبی پیشگفته در سیاستهای رسانه ملی محسوب کرد. فضای مجازی و رسانهای کشور در روزهای منتهی به مراسم قرعهکشی حاوی گمانهزنیهای مختلفی بود که اغلب آنها ضمن یادآوری سابقه پخش ناقص و یا عدم پخش اینگونه مراسم (عموماً به دلیل پوشش خاص بانوان حاضر در محل مراسم) سرنوشتی مشابه را برای مراسم اخیر پیشبینی میکردند. موضوع به حدی عمومیت یافت که پای لژیونرهای فوتبالیست نیز به میان کشیده شد که از مجری مراسم میخواستند لباسی را انتخاب کند که قابل پخش از تلویزیون ایران نیز باشد. در هر حال، و با اینکه مجری مزبور لباس چندان مناسبی هم انتخاب نکرده بود، سیاستگزاران، مدیران و تهیهکنندگان تلویزیون جمهوری اسلامی ایران با ارزیابی صحیح از شرایط اجتماعی و فضای رسانهای موجود، توانستند با تهیه برنامهای حرفهای و پخش زنده مراسم مزبور، مخاطبان خود را از گسیلشدن به سمت رسانههای رقیب بیگانه بازدارند؛ رسانههایی که با تدارک برنامههایی مشابه، زمینه بهرهبرداری حداکثری از این مناسبت را فراهم کرده بودند. تهیه و پخش میزگردهای تخصصی که در آنها نمایندگان دیدگاههای مختلف مشارکت دارند از دیگر برنامههایی است که میتوان آنها را جزو نقاط درخشان عملکرد رسانه ملی دانست.
با این حال، و علیرغم تحولات مثبت مذکور، به نظر میرسد رسانه ملی هنوز از شتاب لازم برای همگامی با تغییرات اجتماعی، و ذائقه و درک مخاطب برخوردار نشده است، که شاید بتوان دلایل آن را در سازوکار بازخوردگیری از مخاطب و نیز نظام خاص تصمیمسازی در این رسانه جست که ملاحظات گفته و ناگفتهای را بر دوش آن گذاشته و حرکت سریع و بهنگام آن را که ضرورت فعالیت رسانهای است، کند مینماید. به عنوان مثالی در این خصوص، میتوان به عملکرد رسانه ملی در زلزله اخیر کرمانشاه اشاره نمود. با اینکه رسانه از همان لحظات اول تلاش میکرد با پخش گزارشهای زنده و مستقیم از محل زلزله، وظیفه اطلاعرسانی خود را به خوبی انجام دهد، اما مواردی نظیر انفعال و تأخیر شبکههای استانی در انعکاس اخبار حادثه، لحن سرشار از هیجان و اضطراب مجریها در استودیو، عدم استفاده از خبرنگاران آموزشدیده و آشنا با مدیریت بحران در محل حادثه، پخش گزارشهای تصویری با زاویه بسته و فاقد صدای محیطی از جمله عواملی بودند که احتمالاً بخش عظیمی از مخاطبان را وادار میکرد برای دستیابی به گزارشهای واقعیتر به کانالهای خبری تلگرامی و اینستاگرامی و یا شبکههای ماهوارهای بیگانه مراجعه کنند؛ شبکههایی که با غنیمت شمردن فرصت و با تعمیم برخی تصاویر و گزارشهای موبایلی شهروندان، ناکارآمدی سازمانها و نهادهای مدیریت بحران را القاء کرده و حتی حضور مقامات ارشد نظام و فرماندهان نظامی و … را نیز نمایشی جلوه میدهند.
در این میان، تأکید رسانه بر تأخیر در امدادرسانی اولیه سازمانهای دولتی و پخش برخی گزارشها از اعتراضهای شهروندان، در کنار تهیه و پخش گزارشهایی مبسوط از اقدامات برخی نهادهای غیردولتی از جمله مواردی بود که احتمالاً ذهن مخاطب را درگیر حاشیهها مینمود. این حاشیهها در بهترین حالت، اعتماد مردم نسبت به نهادهای دولتی را از بین میبرد، و در بدترین حالت، اعتماد به همه نهادهای حاکمیتی، از جمله نهادهای انقلابی و خود رسانه ملی را تضعیف مینماید. پیامد این وضعیت نیز چیزی جز انفعال و بیاعتنایی شهروندان نسبت به پیامهای رسانه نخواهد بود. از دیگر نمونههایی که میتوان تحولات و عملکرد مثبت رسانه ملی را تحتالشعاع قرار دهد میتوان به غلبه نوعی نگاه جناحی در نحوه پوشش خبری برخی رویدادها اشاره کرد که ممکن است برخی مخاطبان را در اعتمادکردن به صحت گزارشها و پیامهای رسانه در تردید اندازد. در هر حال، گریزی از این واقعیت نیست که پیام رسانه هرقدر هم که ارزشمند و مقدس باشد، اگر نظر مثبت مخاطب را جلب نکند و یا بدتر از آن، حس منفی در وی ایجاد کند، نه تنها ارزشمند نخواهد بود، بلکه خود به منبع بیاعتمادی و تهدید تبدیل خواهد شد.
با در نظر داشتن مقدمات فوق، باید خاطرنشان ساخت که موقعیتهایی نظیر مناسبتهای مذهبی، ورزشی، سیاسی، اجتماعی و… در عرصهها و سطوح مختلف محلی، ملی و بینالمللی فرصتهایی ذیقیمت هستند که رسانه ملی میتواند با استفاده از توان منحصر به فرد سختافزاری و نرمافزاری خود، از آنها برای جذب مخاطب سود جوید. در این میان، حتی رویدادهای ناگواری نظیر زلزله یا فوت شخصیتهای ملی و محلی نیز بخشی از فرصتهای مزبور به شمار میروند. با این حال، شاید بتوان گفت رسانه ملی فقط هنگام مناسبتهای مذهبی، آن هم تا حدودی، در صدد استفاده از این فرصتها برمیآید و سایر فرصتها عموماً یکی پس از دیگری از دست میروند.
برونسپاری پروژههای افکارسنجی که عموماً توسط مرکز پژوهش و سنجش افکار صدا و سیما انجام میشود، میتواند تصویر دقیقتری از نگرش افکار عمومی نسبت به برنامههای رسانه در اختیار مسئولین آن قرار دهد. رسانه ملی همچنین میتواند با تعمیق درک خود از شتاب تحولات و اوضاع خطیر اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و…، ضمن غنیمتشمردن فرصتهای موجود و توجه هرچه بیشتر به ذائقه و فهم مخاطب، جذب و حفظ مخاطبان را به صورت ویژه در دستور کار خود قرار دهد. اجتناب حداکثری از توجیه خطاهای اشخاص وابسته به نظام و یا مسئولین سازمانها و نهادهای مختلف، واگذاری حداکثری اقدامات صرفاً تبلیغی به نهادهای غیر رسمی سنتی نظیر مساجد و منابر و سایر گروههای مرجع، پرهیز از ارائه گزارشهای سوگیرانه جناحی، ایجاد تحول در شیوۀ مصاحبه با مقامات ارشد نظام نظیر رئیس جمهور و نیز تهیه و پخش گزارشها و مصاحبههای چالشی و جدی با سایر رؤسای قوا، مقامات ارشد و مسئولین نهادهای مختلف اجرایی و انقلابی از جمله راهکارهایی است که میتواند رسانه را در دستیابی به جایگاهی واقعاً «ملی» یاری رساند.
گروه مطالعات ایران