حکم اعدام سه تن از معترضان ناآرامیهای آبان ۹۸: پیوند حاکمیت قانون و بایستههای امنیت ملی
در نیمه دوم تیرماه ۹۹، بنابر گفته، سخنگوی قوه قضائیه، حکم حد اعدام صادره از سوی دادگاه انقلاب درباره سه تن از معترضانی که در ناآرامیهای آبان ماه ۹۸ دست به خشونت بر ضد اموال و مکانها زده بودند، از سوی دیوان عالی کشور تایید شد. حکم بدوی در دادگاه انقلاب به طور مشخص و صریح اعلام نشده است ولی دلیل صدور حکم اعدام به جهت اتهام محاربه، مشارکت در تخریب و تحریق به قصد مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران و نیز سرقت مسلحانه اعلام شده است. تایید حکم دادگاه انقلاب در دیوان عالی کشور به عنوان بالاترین مرجع قضایی، سبب واکنشهای گوناگونی شد که بیشتر آنها جنبه بینالمللی داشته و در فضای سایبر نمود یافته است. به نظر میرسد که منطق مبتنی بر قانون میتواند شایستهترین راهبرد در رویارویی با این واکنشها باشد.
الف. ارزش حاکمیت قانون
بالاترین ارزش در هر جامعهای به ویژه دستگاه قضایی آن، حاکمیت قانون است و نباید به بهانه مصلحت یا فشار مقام یا نهادی این ارزش نادیده گرفته شود. در پروندههای قضایی نیز، حکم عادلانه و قانونی فرع بر رسیدگی قانونی و عادلانه است؛ درو اقع آنچه مهم است فرآیند رسیدگی قانونی و عادلانه است. به هر اندازه که فرآیند رسیدگی، شفاف و با پاسداشت مقررههای قانونی و حقوق متهم، بزهدیده و جامعه باشد؛ آنگاه نباید پروایی از اجرای حکم داشت؛ هرچند که شمار بسیاری به آن خرده بگیرند. آنچه در پروندههای دادگاه انقلاب به ویژه درباره سه تن از متهمان به تخریب و احراق اموال سبب نقد میشود، همانا چالشهای مربوط به فرآیند رسیدگی است که هنگامی به واکنشها میانجامد که حکم قطعی صادر شده است. به سخن دیگر اگر فرآیند رسیدگی به صورت قانونی و عادلانه باشد، جامعه نسبت به آن حساس نمیشود و حتی اگر محکومیت نیز ویژگیهای قانونمندی و عادلانهبودن را به زعم افکارعمومی نداشته باشد، باز هم این حساسیت پدید نمیآید یا ماهیت سیاسی و شدید پیدا نمیکند. از این رو، باید پروندههای امنیتی و مهم را از این جهت که کدام شعبه باید رسیدگی کند و به چه اندازه علنی و شفاف باشد و در چه مسیری رسیدگی شود، دستهبندی کرد. گاهی نیاز است که رسیدگی به پروندههای امنیتی به ویژه اگر از سنخ آشوب و ناآرامیهای اجتماعی باشد، با شعبههای ناشناخته و به صورت علنی باشد تا شهروندان همزمان در جریان رسیدگی قانونی و نیز رافت و گذشت نظام اسلامی در حق متهمان باشد. چنین رسیدگیای بسیار بیشتر از صدور حکم اعدام و تایید آن میتواند تاثیرگذار باشد و بایستههای امنیتی را برآورده کند. در پرونده اعدامهای سه گانه، اتهام محاربه به ویژه با درنظر گرفتن قیدهای قانون مجازات اسلامی درباره وجود دو قصد خاص ( قصد ایجاد ناامنی در محیط و قصد جان یا مال یا ناموس مردم) و ایجاد ناامنی در محیط و علم مرتکب به موضوع جرم، مبهم و نارسا است و با اینکه متهمان دست به قتل کسی نزده و برای ارعاب عمومی شهروندان نیز تیغ نکشیدهاند، از این رو، بس دشوار است که بتوان نسبت به آنها اتهام محاربه روا داشت. با این حال حتی اگر قاضی بر این باور باشد، شایسته آن است که دلیلهای استوار و قانع کننده بیاورد. از سوی دیگر دستگاه قضا، پرونده شخصیت این سه تن را هم آشکار نکرده تا همگان قانع شوند که همه بررسیهای شخصیتی و خانوادگی و وضعیت محکومان در صدور رای مورد توجه بوده است.
این نکته هم باید در نگاه مقامهای قضایی باشد که شورش در نظام کیفری ایران به خودی خود بزه نیست؛ چون در نظام حقوقی ایران از همان زمان مشروطه، آزموده شده که در شورش و آشوب، انگیزشها و احساسها فرمان میرانند نه خرد و منطق. در قانونهای گوناگون نیز بیان شده که نسبت به شورشیان در آغاز از زبان اندرز و سپس هشدار بهره گرفته میشود و نه خشونت؛ چون انگاره بر این است که شورشیان در یک سپهر بیقانونی و هرج و مرج دست به خشونت میزنند و در قیاس با طراحان شورش یا مرتکبانی مانند تروریستها یا سارقان حرفهای مسلح یک بزهکار راستین به شمار نمیروند. از همین روست که گاه مرز چنین پدیدههایی حتی با حق اعتراض همگانی نیز همسان میشود و به چهره حقی در میآید که شهروند برای خود در برابر حکومت قائل است.
ب: بایسته های امنیت ملی
واکنشهای منفی به تایید حکم اعدام سه تن از شرکتکنندگان در آشوبهای آبان ۹۸، به گونهای گسترده بود که برخی از این واکنشها به مقامهای ایرانی نیز بر میگردد. چنین واکنشهای گستردهای تا هنگامی که ابعاد و درونمایه پرونده کیفری و پرونده شخصیت از سوی دستگاه قضا آشکار نشود؛ تاثیر منفی بر امنیت ملی خواهد گذارد و جدا از آن میتواند آسیبی جدی به کارآمدی دستگاه قضا و امیدواری افکار عمومی به آن وارد کند که در دوران رئیس جدید و در اثر رویکردهای حرفهای ایشان پدید آمده است. این آسیب هنگامی برجستهتر میشود که بدانیم، رئیس دستگاه قضا در این مقطع میتواند با توجه به اختیارهای قانونی، رسیدگی دوباره به پرونده را بخواهد.
روی هم رفته سه راهبرد قضایی را میتوان درباره تایید حکم اعدام آقایان مرادی، تمجیدی و رجبی به کار گرفت. نخست، آشکار کردن پرونده آنها و نشاندادن به جامعه مبنی بر اینکه فرآیند رسیدگی با قانون سازگار بوده و درباره این سه تن، تحقیقات بایسته انجام گرفته، پرونده شخصیت تشکیل شده و رای مستند و موجه صادر شده است. این اقدام منجربه اقناعسازی افکارعمومی توسط دستگاه قضا میشود و رویه حرفهای و قانونی دستگاه قضا در نزد افکارعمومی تقویت میگردد. این اقناعسازی البته با ارایه مدارک فرآیند رسیدگی و دسترسی وکلا به آن میسر است نه تنها بیان شفاهی یکجانبه و کلی مبنی بر قانونیبودن رسیدگی.
دوم، اعاده دادرسی که متصدی پذیرش اعاده، دیوان عالی کشور است. اعاده دادرسی شیوه فوقالعاده اعتراض به آرای قطعی است که اگر شعبه دیوان احراز کند که رای مغایر با یکی از بندهای تجویز کننده اعاده است، میتواند رسیدگی دوباره به پرونده را بخواهد. با این حال محورهای اعاده دادرسی طبق بندهای مقرر در ماده ۴۷۴ قانون آیین دادرسی کیفری، خاص و محدود است و ممکن است طبق قانون، موردی که با مجوزهای اعاده دادرسی سازگار باشد، به دست نیاید.
سوم، اعاده دادرسی خاص از طریق رئیس قوه قضائیه که شایستهترین روش رویارویی با پرونده است. طبق ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری، در صورتیکه رییس قوه قضاییه رأی قطعی صادره از هریک از مراجع قضایی را خلاف شرع بیّن تشخیص دهد، با تجویز اعاده دادرسی، پرونده را به دیوانعالی کشور ارسال تا در شعبی خاص که توسط رییس قوه قضاییه برای این امر تخصیص مییابد رسیدگی و رأی قطعی صادر نماید. از آنجا که تشخیص محاربه به عنوان یکی از حدود الهی، میتواند جدا از چهره قانونی، چهره فقهی هم داشته باشد؛ رئیس دستگاه قضا میتواند از این منظر، به بررسی پرونده بپردازد و اگر به راستی، رفتار محکومان با محاربه سازگار نباشد؛ مبادرت به تجویز اعاده دادرسی نماید.
نتیجه اینکه، باید این راهبرد در دستگاه قضایی پررنگ شود که تهدیدهای امنیتی از یک سنخ نیستند و به یک روال نباید موضوع رسیدگی قرار بگیرند. همچنانکه باید شعبههای باتجربه و اختصاصی برای رسیدگی به اتهامهای مرتبط با مسائل امنیتی بنیاد بگیرد تا شایستهترین تصمیم را در این راستا بگیرد. به هر حال تهدیدهایی از سنخ آشوب و شورش، در همان حال دارای فرصتهایی است که تا دستگاه قضا و فراتر از آن نظام سیاسی ایران، نشان دهد که اقتدارش در مدارا کردن با معترضین است.
حسن عالیپور / عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی