تأثیر مدارس و آموزش و پرورش بر وضعیت آسیبهای اجتماعی دانشآموزان
در این نوشتار به یک محور پرداخته خواهد شد: رابطه مدرسه با آسیبهای اجتماعی. مدرسه به عنوان نمود بارز تصمیمات و سیاستهای نهاد آموزش و پرورش، چه تأثیری بر آسیبهای اجتماعی دارد؟ بدیهی است برای پاسخ به این پرسش، تمام عواملی که در چارچوب مدرسه نقشآفرینی میکنند از سیاستهای کلان، کارگزاران این سطح همچون معلمان و دستاندرکاران، محتوای آموزشی تا محیط و فضای مدرسه باید مورد توجه قرار گیرد.
از این رو، در برخی ابعاد که سیاستها و خطمشیهای کلان مد نظر قرار میگیرد، باید به آموزش و پرورش به معنای ساختار سیاستگذار در جمهوری اسلامی پرداخته شود و در ابعادی که محیط تعامل همسالان از یک سو و بازخورد سیاستهای آموزش و پرورش در میان دانشآموزان از سوی دیگر مد نظر است، باید سطح بحث را از آموزش و پرورش به محیط مدرسه به عنوان کارگزار این عرصه تقلیل داد.
مدرسه و نقش آن در بازتولید کژتابیهای اجتماعی
مدرسه میزبان روایتهایی است که فرد در محیط خانواده به عنوان محیط ابتدایی که تجربه کرده، ساخته است؛ یعنی چگونگی درک خود و ساختن معنای مخصوص به خود که در ارتباطات وی با والدین ساخته شده است. «چه کسی هستم»، «چگونه این موضوعات را احساس میکنم» و «میخواهم چگونه رفتار کنم»، تأملاتی است که در ذهن فرد در محیط خانه شکل میگیرد و در محیط مدرسه ابراز میشود. محیط مدرسه، فضایی است که فرد فرصت برای صحبت درباره این تجربیات و تأملات را که نمود معناسازی برای وی است، مییابد.
معناسازی که از طریق روایتهای فرد پیش میرود، در بستر بهاشتراکگذاری و تعامل با گروه همسالان و حتی معلمان و مربیان دچار تغییر میشود، زیرا با سایر روایتها تلاقی مییابد و با پذیرش یا انکار مواجه میشود. در هر صورت، تغییر در معناسازی به دلیل ابعاد بزرگتر تعامل در محیط مدرسه در مقایسه با محیط خانه، تغییرات چشمگیرتری به خود میگیرد.
با اعطای فرصتی که مدرسه در اختیار فرد برای معناسازی از طریق بازگویی روایتهای خود قرار میدهد، هویت وی در بستر ارتباط و اتصال با همسالان، خانواده و محیط اطراف ساخته میشود. به واسطه شیوهای که فرد با دیگران رفتار میکند و شیوهای که دیگران با وی رفتار میکنند، فرد خود را درک میکند، یعنی خود را به عنوان «خود» ادراک مینماید. بنابراین، مدرسه نقش مهمی در خودسازی و روند هویتیابی فرد ایفا میکند، به ویژه آنکه بین تصور از خود و کژتابیهای عمیق اجتماعی همبستگی وجود دارد. از این منظر فرد در مدرسه نخستین محیط رها از خانواده را تجربه میکند، هرچند روایتهای خانه به مدرسه را وارد کرده و نمود آنها را در رفتارهای مختلف خود نشان میدهد.
با این توضیحات، میتوان قائل به نقشی بینابین برای مدرسه در مورد کژتابیهای اجتماعی شد. از آن رو که بستر بدهبستان روایتهای مختلف و معناهای متفاوت از پدیدههاست، فضای جامعهای که فرد در آن رشد و نمو و تعامل میکند را بازنمایی میکند و از آن رو که بخش مهمی از هویت فرد یعنی ادراک خود از «خود» و محیط اطراف وی را میآفریند، نقش بازتولیدکننده را بر عهده میگیرد. در این میان، کارکرد مدرسه به عنوان نهادی برای تربیت اخلاقی و رشد معنوی مطابق با تعریفی که در ابتدای این بخش آمد باید میانجیگری و وساطت مؤثر بین روایتهای درست و نادرست و معناگذاریهای مطلوب و نامطلوب سیال در این محیط باشد. تلاش برای فربهسازی روایت مطلوب از پدیدهها و تثبیت معنای مقبول از آنها، نقش مدرسه به عنوان کنشگر مؤثر در قبال آسیبها و کژتابیهای اجتماعی را تعیین میکند.
کنشگری در قبال آسیبهای اجتماعی
مقابله با آسیبهای اجتماعی در محیط مدرسه، نیاز به کنش و عملکرد سطح بالاتر یعنی آموزش و پرورش اعم از سیاستگذاری، عملکرد کارگزاران و سیاستگذاران این حوزه و ارتباط با سایر نهادها دارد. بیشترین تمرکز در حوزه مقابله آموزش و پرورش با آسیبهای اجتماعی که در سیاستگذاریهای این جلسات و کمیتههای آن مورد تأکید قرار گرفت، در حیطه پیشگیری بود که در مرحله عملیاتیکردن با عنوان کلی «توانمندسازی دانشآموزان، معلمان و والدین»، برخی استانهای کشور را پوشش داد.
بر این اساس، آموزش و پرورش باید برنامهها و سیاستهایی را در دستور کار قرار میداد که در نتیجه آنها آموزش دانشآموزان و افزایش توانایی و مهارت کودکان برای خودمراقبتی ارتقا پیدا میکرد. این برنامهها طبق گفتههای مسئولان و مدیران آموزش و پرورش در برنامههایی شامل «اجرای طرحهای پیشگیرانه ویژه دانشآموزان در مدارس، آموزش توانمندسازی والدین در قالب دورههای آموزشی و مشاورههای خانوادگی، طرح مداخلات آموزشی و روانی اجتماعی ویژه دانشآموزان، اجرای طرح مدرسه پویا و محله امن در برخی مدارس مراکز استان، توزیع برخی کتابچهها ویژه والدین و دانشآموزان، تعریف و تدوین نقشههای خطرپذیری مدارس در برخی شهرها، برگزاری آزمون سلامت روانی و رفتاری در برخی مدارس، ایجاد اتاقهای فکر دانشآموزی در حوزه پیشگیری از آسیبهای اجتماعی در برخی مدارس، برگزاری جلسات کمیته پیشگیری از آسیبهای اجتماعی در ادارههای کل آموزش و پرورش»، به پیش برده شده است.
در کنار برنامه توانمندسازی که آموزشمحور تلقی میشود، در قالب برنامه دیگری با عنوان «نهضت فرهنگی پیشگیری»، برنامههای مناسبتی همچون برگزاری نمایشگاهها یا برنامههایی در قالب هفته بهداشت و روان، هفته مقابله با مواد مخدر یا جشنوارههایی مانند جشنواره نوجوان سالم و…، اجرا میشود. سومین برنامهای که در حال حاضر تلاش میشود به صورت منسجم و مستمر، مدارس مختلف در سطح کشور را بر اساس مختصات و زمینههای مختلف در وقوع آسیبهای اجتماعی پوشش دهد، طرح نماد است.
طی برنامه «نماد» یا «نظام مراقبت اجتماعی دانشآموزان» که سند آن در سال ۱۳۹۵، تدوین شد، مدارس و نهادهای مهم دیگری اعم از قوه قضائیه، وزارت بهداشت، سازمان مدیریت برنامه و بودجه، بهزیستی، وزارت تعاون، کمیته امداد، نیروی انتظامی، ستاد مبارزه با مواد مخدر، صداوسیما، هلال احمر، دانشگاه شهید بهشتی (به عنوان سرگروه دانشگاههای دیگر)، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی مأموریت یافتهاند با یکدیگر همکاری کرده و در قالب سه مرحله مهارتهای ارتقایی پیشگیرانه (انتشار کتابهای مرتبط، تربیت مدرسان طرح نماد و…)، غربالگری (پاسخگویی به پرسشنامههای هدفمند توسط مربیان و معلمان در مورد وضعیت دانشآموزان) و بستههای حمایتی خدمتی (با توجه به شرایط و وضعیتهای متفاوت آسیب، به افراد خدمات قضایی یا مالی یا مشاورهای یا انتظامی داده میشود) دانشآموزان را تحت پوشش قرار دهند. به عنوان نمونه، کانون «یاریگران زندگی» که با استفاده از نمایندگان تشکلهای دانشآموزی و همکاری نیروی انتظامی و ناجا راهاندازی شده، در قالب طرح نماد بوده که فعالیتهای پیشگیری در حوزه اعتیاد برنامهریزی و اجرا میشود.
زمینههای آسیبهای اجتماعی در مدارس
برای بررسی مهمترین کژتابیها و آسیبهای اجتماعی در مدارس باید آگاهی نسبتاً دقیقی از خاستگاه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دانشآموزان کسب کرد. بر این اساس مدارسی که در مناطق شمال شهر قرار داشته با مدارسی که در مناطق پائین شهر یا حاشیهای قرار دارند، مدارس دخترانه با مدارس پسرانه، مدارس دورههای ابتدایی و راهنمایی با متوسطه، مدارس تهران با شهرستان و شهرستانهای مختلف به واسطه آداب و رسوم متفاوت، شغل والدین، روابط والدین، تعداد فرزندان، گرایشهای مذهبی و در سطوح دیگر نوع تفریحات، نوع ارتباطات خانوادگی، رسانهها و جنس برنامههای تلویزیونی و ماهوارهای هر کدام زمینههای مهمی در سطح و شدت آسیبهای اجتماعی هستند که باید از یکدیگر تفکیک شده و نقش هر کدام در بروز آسیبها مورد مطالعه قرار گیرد.
یکی از مهمترین زمینههای بروز آسیبهای اجتماعی را باید مسئله فقر دانست. فقر برای دانشآموز همچون تور گستردهای عمل میکند که بسیاری از آسیبهای اجتماعی را در خود محصور میکند. رفتارهای جنسی آسیبزا همچون تنفروشی، اضطراب، خودکمبینی و احساس حقارت که در رفتارهای خشونتآمیز خود را نشان میدهد، گرایش به سوی جرائمی همچون دزدی، جابهجایی و مصرف مواد مخدر و ترک تحصیل از مهمترین آسیبهایی است که در پی این مسئله نمود پیدا میکند. مسئله فقر در بروز آسیبهای اجتماعی به اندازهای حائز اهمیت است که نه تنها باید به مثابه زمینه بروز آسیبها، بلکه خود در نقش یکی از آسیبهای مهم اجتماعی باید دیده شود.
فضای مجازی، یکی دیگر از چالشهای فراروی دانشآموزان است. نوع و میزان استفاده، مهمترین چالشی است که دانشآموزان، والدین و نیز مسئولان مدارس را به خود مشغول کرده است. دسترسی به دامنه وسیعی از اطلاعات طبقهبندینشده، حجم انبوهی از تصاویر برساخته و غیرواقعی در زمینههای مختلف، کانال پنهانی برای ارتباطگیری و دوستیابی، فضای نامحدود برای بازیهای سرگرمکننده، امکان بهاشتراکگذاری سریع عکس و تصویر و… موجب شده دانشآموزان نیز مانند اکثر والدین خود، یارای مقاومت در مقابل این جذابیت عصر جدید را نداشته باشند.
با توجه به توضیحات فوق میتوان چنین نتیجه گرفت که به فراخور زمینههایی که در حال حاضر در جامعه وجود دارد، آسیبهای اجتماعی در میان دانشآموزان به دو صورت نمود مییابد: آسیبهای آشکار و آسیبهای پنهان. به نظر میرسد مهمترین آسیبهای اجتماعی آشکار در انحرافات جنسی، فرار از مدرسه و ترک تحصیل، مصرف دخانیات اعم از سیگار و قلیان و مصرف برخی مواد روانگردان نمود داشته است.
آسیبهای اجتماعی پنهان، بیشتر ناظر بر آسیبهایی است که هرچند به ظاهر نمود خاصی نداشته و برای مسئولان و سیاستگذاران حساسیتزا نیست، اما تأثیرات آن در بلندمدت، قابل ملاحظه خواهد بود. اضطرابها و استرسهای دانشآموز در محیط خانواده و مدرسه، تمرکز بیش از اندازه بر امتحانهای خرد و بزرگ مانند کنکور، حجم وسیع تبلیغات کلاسها و کتابهای کمکآموزشی، دانشآموز ایرانی را تبدیل به توده راکد و منفعلی از اضطراب و استرس کرده که به جای فراگیری مهارتهای فردی و اجتماعی با هدف بهترزیستن، به صورت ماشینی حجم گستردهای از حفظیات و قوانین ریاضی و فیزیک و شیمی را بر خود بار میکند و بدون آنکه نتیجه خاصی از آن را برداشت کند، هر ساله وی را موظف میدانند این بار را به سرانجام برساند. در این چرخه، دانشآموز تبدیل به ابژه سرمایهگذاران مختلف بنگاههای آموزشی از یک سو و غفلت و بیتوجهی سیاستگذاران حوزه آموزش و پرورش از سوی دیگر شده است. ریاکاری عملی، بیصداقتی، بیتوجهی روزافزون در قبال ارزشها، هنجارها و بایدها و نبایدهای فرهنگی و اجتماعی و مذهبی از آسیبهای دیگری است که همچنان با نگه سنتی و نسخههای قدیمی به بحث گذاشته میشود.
وحیده احمدی/ عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی