اقدامات ترامپ و منطق مواجهه با آن
صدور دستورات جنجالی در هفته اول کاری
دونالد ترامپ بعد از استقرار در کاخ سفید به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا، در همان هفته اول کاری چند فرمان جنجالی صادر کرده است که نشان از عزم او برای اجرای شعارهای انتخاباتی خود دارد. او در اولین اقدام، دستوری صادر کرد که بر اساس آن، به وزارت خدمات بهداشتی و انسانی و دیگر سازمانهای مربوطه این اختیار داده میشود در راستای کاهش بار مالی قانون بهداشتی- درمانی دولت اوباما معروف به «اوباماکِر» (۱) برای اشخاص، بیمهها، تأمینکنندگان خدمات سلامت و دیگران، مواد این قانون را به گونهای که مناسبتر میدانند تفسیر کنند و بخشهایی از آن را که در این مورد صلاح میدانند «لغو کنند، به تعویق بیندازند، معافیت اعطاء کنند یا اجرای آن را به تأخیر بیندازند».
هرچند اساساً لغو قانون مذکور در اختیار رئیس جمهور نیست و فرمان صادرشده از سوی ترامپ این قانون را لغو نمیکند، اما بر اساس ارزیابی کارشناسان، دستور ترامپ نه تنها موانع مهمی در مسیر اجرای «اوباماکِر» ایجاد میکند، بلکه باعث آشفتگی، بیثباتی و افزایش عدم قطعیت در بازار بهداشت و سلامت آمریکا خواهد شد. برخی معتقدند هدف دولت ترامپ این است که با ایجاد چنین وضعیتی، «اوباماکِر» را ناکارآمد جلوه داده و به این ترتیب، شرایط را برای لغو این قانون توسط کنگره فراهم کند. ترامپ سپس سراغ وعدههای دیگر خود رفت. او دستور اجرایی دیگری صادر کرد که به موجب آن، وزارت امنیت داخلی موظف به «فراهم آوردن تمام شرایط مقتضی برای طراحی و ساخت دیواری فیزیکی در مرزهای جنوبی آمریکا» شده است.
رئیس جمهور آمریکا همچنین دستور اجرایی دیگری صادر کرد که طبق آن، شهرهایی که مهاجران غیرقانونی را پناه میدهند (۲)، واجد شرایط دریافت کمکهای مالی فدرال نخواهند بود. او همچنین طی دستوری، خواستار از سر گرفتن برنامه معروف به «سیاست شهر مکزیکو» (۳) که از زمان ریگان مطرح و محل نزاع دایمی دموکراتها و جمهوریخواهان بوده، شده است. بر اساس این تصمیم، بار دیگر کمکهای مالی به سازمانها و نهادهایی که سقط جنین را به عنوان گزینه ای برای تنظیم خانواده مطرح میکنند، ممنوع شد.
از زمان ریگان تا کنون، روسای جمهوری دموکرات این برنامه را لغو و در مقابل جمهوریخواهان آن را از سر گرفتهاند. ترامپ در اقدام بعدی و در راستای یکی دیگر از شعارهای تبلیغاتی خود، طی دستوری خروج آمریکا از پیمان «مشارکت ترانس- پاسیفیک» را اعلام کرد. او در راستای شعار دیگری، دستوری مبنی بر تجدید فرآیند ساخت خط لوله کیستون اکسل و ساخت خط لوله داکوتا صادر کرد. این اقدام در راستای تقویت زیرساختهای انرژی آمریکا عنوان شده است. رئیس جمهور آمریکا در راستای یکی دیگر از شعارهای خود مبنی بر محدودکردن لابیگریهای مقامات دولتی، دستوری صادر کرد که بر اساس آن، هرگونه لابیگری مقامات دولتی برای حکومتهای خارجی برای همیشه و هرگونه لابیگری از سوی آنها در راستای منافع سازمانها و نهادهای داخلی نیز به مدت ۵ سال از زمان خروج آنها از مشاغل دولتی ممنوع است.
دستور اجرایی دیگر آقای ترامپ، در راستای تغییر ترکیب اعضای شورای امنیت ملی آمریکا بوده است. طبق این دستور، استیو بنن مشاور ارشد ترامپ، که به نژادپرستی، ضدیت با زنان و افکار ناسیونالیستی معروف است، پایۀ ثابت جلسات شورای امنیت ملی خواهد بود. علاوه بر این، فرمانده ستاد مشترک ارتش و مدیر اطلاعات ملی تنها در جاهایی که مسائل مرتبط با مسئولیت و تخصص آنان مطرح است، حق حضور در جلسات شورای امنیت ملی را دارند. این مورد دوم در دوران جورج بوش هم وجود داشت، اما حضور مشاور ارشد رئیس جمهور در جلسات شورای امنیت ملی یک بدعت محسوب میشود. دستور اجرایی دیگر ترامپ که بسیار مهم بوده و باعث جنجالهای گستردهای شده است، ممنوعیت موقت ورود شهروندان ۷ کشور از جمله ایران به آمریکا به مدت ۳ ماه و نیز ممنوعیت موقت پذیرش پناهندگان طی بازه زمانی ۴ ماهه است.
همۀ این اقدامات رئیس جمهور جدید آمریکا با واکنشهای منفی داخلی و خارجی نسبتاً گستردهای مواجه شده است. حتی جمهوریخواهان تندرویی مانند سناتور جان مک کین و لیندسی گراهام نیز با بیشتر اقدامات ترامپ به این شکل موافق نیستند و در برابر او موضع گرفتهاند. با این حال، به نظر میرسد حداقل در کوتاهمدت ترامپ تصمیم دارد به این مسیر ادامه دهد و دستورات جنجالبرانگیزی صادر کند. به نظر میرسد همانگونه که به قدرت رسیدن او محصول جنجالهای انتخاباتی بود، تداوم حیات سیاسیاش نیز وابسته به جنجالسازی است.
ایجاد جنجال برای رسیدن به قدرت و ماندن در قدرت، ویژگی کلیدی همۀ حرکتهای پوپولیستی است و رفتار و اقدامات ترامپ نیز در چارچوب همین قاعده قابل درک است. نباید فراموش کرد که پایگاه رأی ترامپ عمدتاً طبقات هیجانی جامعه آمریکا و کسانی است که نسبت به روندهای موجود در سیاست داخلی و خارجی آمریکا ناراضی، سرخورده و ناامید هستند و فکر میکنند که تشکیلات سیاسی ایالات متحده توان یا ارادۀ تغییر وضع موجود در راستای منافع آنان را ندارد. کسی که چنین پایگاهی را نمایندگی میکند قاعدتاً باید نشان دهد که میخواهد تغییر ایجاد کند، حتی اگر نتواند در عالم واقع موفق شود و برنامههایش با شکست مواجه گردد. تاریخ نمونههای فراوانی در این مورد به یاد دارد.
شیوه مناسب پاسخ به اقدامات ترامپ
شیوه منطقی برخورد با اقدامات چنین فردی برای جمهوری اسلامی ایران چیست؟ این سوال بسیار مهمی است و در حال حاضر یکی از پرسشهای کلیدی پیشروی سیاستمداران کشورمان است. به هر حال، اقدامات آمریکا اولاً برای کل جهان پیامد دارد و ثانیاً برای جمهوری اسلامی ایران، که یکی از مهمترین اهداف دشمنیها و فشارهای آمریکا طی حدود ۴ دهۀ اخیر بوده است، اهمیت افزونتری دارد. در شرایطی که برای اولین بار بعد از حدود ۴ دهه دشمنی، ایران و آمریکا نام خود را به عنوان طرفین اصلی یکی از بزرگترین توافقات جهانی در زمینه هستهای، که برخی به آن توافق قرن لقب دادهاند ولی ترامپ آن را بدترین توافق تاریخ خوانده است، ثبت کردهاند، این مسئله اهمیت دوچندانی پیدا میکند.
برخی معتقدند باید با همان زبانی که ترامپ سخن میگوید و به همان شیوهای که رفتار میکند، پاسخ او را داد؛ یعنی پاسخ متقابل همشکل. تجارب گذشته نشان میدهد چنین روشی هرچند ممکن است باعث اقناع ذهنی نوع خاصی از مخاطبان سیاست خارجی کشورمان شود، در بلندمدت تأثیرات بسیار منفی و مخربی بر منافع و امنیت ملی ایران برجای خواهد گذاشت. این روش نه تنها باعث تقویت و تشدید وحدت نگاه مبتنی بر دشمنی با ایران در آمریکا و تمرکز تلاش این کشور بر ضربهزدن به منافع و امنیت ملی ایران میشود، بلکه میتواند ایجاد اجماع جهانی علیه کشورمان را برای واشینگتن بسیار تسهیل کند.
برای درک این نکته کافی است دور دوم ریاست جمهوری جورج بوش و دور اول ریاست جمهوری باراک اوباما را به یاد بیاوریم. بسیاری از ضربهها و زیانهایی که در این دوران به ایران وارد شد، محصول پیگیری چنین تفکر یا رویکردی بوده است. منظور این نیست که ایران نباید به سخنان و اقدامات مقامات آمریکایی پاسخ متقابل ندهد. اتفاقاً باید پاسخ بدهد، چون انفعال در سیاست خارجی ممکن است در بلندمدت به ضرر منافع و امنیت فیزیکی و هستیشناختی کشورمان باشد. با وجود این، پاسخ متقابل باید منطقی و متناسب با واقعیتهای جهانی و منابع، امکانات و نیازهای کشورمان باشد و نه لزوماً همشکل با سخنان و اقدامات مقامات آمریکایی. در روابط بین الملل، خیلی وقتها میتوان با اقدامات ایجابی چنان پاسخی به رفتارها و کنشهای سلبی داد، که هزینه رفتار بازیگر مسئول کنش سلبی او را مجبور به کوتاهآمدن از موضع خود کند.
در چنین چارچوبی، پاسخ مناسب و منطقی به اقدام دولت ترامپ در منع موقت ورود شهروندان ایرانی به آمریکا ممکن است اقدام متقابل همشکل نباشد، بلکه شاید تلاش برای افشای حقیقت این اقدام غیرمنطقی، نابخردانه و ننگین دولت آمریکا از شیوههای مختلف از جمله دیپلماسی رسمی (مانند همکاری نزدیکتر با کشورهایی که نسبت به اقدامات ترامپ ناراضی هستند: مثل خیلی از دولتهای اروپایی) و عمومی و استفاده از پتانسیلهای بازیگران غیردولتی مانند شهروندان و نهادهای مدنی بسیار کارسازتر باشد و بهتر بتواند آمریکا را مجبور به تجدیدنظر در رفتارها و اقدامات خود بکند. در مجموع، به نظر میرسد اقدامات جنجالی ترامپ در صورت تداوم میتواند شکافهای جدی در درون آمریکا به ویژه میان نخبگان این کشور و همچنین در سیاست خارجی آن به خصوص میان واشینگتن و متحدانش ایجاد کند.
در چنین فضایی، پاسخهای تند به سخنان و رفتارهای دولتمردان آمریکایی، صرفاً میتواند ایران را در سیبل هدف تندروهای تیم ترامپ قرار دهد و برخی از شکافهای درونی آمریکا را ترمیم کند. دومینیک تیرنی (۴)، استاد کالج اسوارتمور و محقق ارشد موسسه پژوهشهای سیاست خارجی، در مقالهای با عنوان «آیا آمریکا نیاز به یک دشمن دارد؟» (۵) تحلیل آموزندهای از فرهنگ راهبردی آمریکا ارائه کرده است. او معتقد است «هویت آمریکاییها بر یک میراث مشترک کهن و تاریخی استوار نیست و به جای آن مبتنی بر مجموعهای از ایدهآلهای سیاسی بر اساس کیش حقوق فردی و دموکراسی است. این بنیان شکنندهای برای وحدت در یک کشور قارهمانند متشکل از تودههایی از سراسر جهان است. [در نتیجه] وجود «دیگری» ممکن است برای تحکیم هویت آمریکایی حیاتی باشد و احساس استثناگرایی سیاسی را تقویت کند».
این نکته مهم را جورج کنان، دیپلمات برجسته و نظریهپرداز معروف آمریکایی، در کتاب «در پایان یک قرن» (۶) به این شکل عنوان کرده است: «به نظر میرسد یک تمایل شدید آمریکایی وجود دارد که در همۀ زمانها به دنبال «تنها مرکز خارجی شر» که تمام دردسرهای آمریکا ناشی از آن است، میگردد؛ به جای پذیرش این مسئله که ممکن است منابع چندگانهای از مقاومت در برابر اهداف و اقدامات ما وجود داشته باشد و این منابع نیز ممکن است نسبتاً مستقل از یکدیگر باشند». در چنین شرایطی، بهترین توصیهای که میتوان مطرح کرد، تلاش برای قرارنگرفتن در جایگاه «تنها مرکز خارجی شر» در سیاست خارجی آمریکاست؛ چیزی که در دورۀ ترامپ، ایران بیش از همیشه به آن نیاز خواهد داشت.
Obamacare1
۲ sanctuary cities
۳ Mexico City Policy
۴ Dominic Tierney
۵ Does America Need an Enemy?, The National Interest, November-December 2016
۶ At a Century’s Ending: Reflections, 1982-1995