گرایش اجتماعی به رفتار حزبی در انتخابات: دورنمایی امنیتساز
یکی از ویژگیهای نوین انتخاباتی در ایران که انتخابات اخیر شوراهای شهر تهران و انتخابات گذشته مجلس شورای اسلامی را از خود متأثر ساخت، گرایش عمومی به پشتیبانی از یک فهرست واحد انتخاباتی بود. این گرایش در شمار قابل توجهی از حوزههای انتخابی از جمله حوزههای انتخابی تهران، اصفهان، مشهد،کرمان، قزوین، سمنان و اردبیل نمود داشت که باتوجه به اهمیت اساسی این حوزههای انتخابی، بیانگر نوعی آمادگی اجتماعی و سیاسی برای مشارکت سیاسی بر پایه رفتار حزبی در جامعه ایران است.
ضمن آنکه نشانههای دیگری از رفتار انتخاباتی بروز نمود که جلوهای سراسری داشت و به طریقی دیگر یادآور زمینههای رفتار انتخاباتی حزبپایه بود. عدم اقبال عمومی به چهرههای مشهور و همچنین عدم کامیابی نامزدهایی که بیشتر بر تصویرسازیهای ظاهری تأکید کرده بودند در جلب آرای مردمی از جمله مهمترین این رفتارها بود. رفتارهایی که به نوعی بازگوکننده توجه به امر تخصصهای مربوطه و احتراز از گرایشهای عوامانه و سطحی هستند و در اثر آموزشهای سیاسی و نشر کارکردهای حزبی در یک جامعه نشو و نمو خواهند کرد.
اهمیت وقوع این پدیدهها از یکسو به این دلیل است که فرضیه عدم تناسب رفتار حزبی با ویژگیهای روانشناختی و رفتاری جامعه ایران را – دستکم در جوامع شهری توسعهیافتهتر – با تردید روبرو میکند و از دیگر سو ضرورت شکلگیری نظام حزبی ریشهدار و کارآمد را که یکی از کاستیهای بنیادی سازوکار انتخاباتی در ایران است، گوشزد مینماید. شکلگیری نظام حزبی کارآمد و آراستهگی سازوکار انتخاباتی به آن، کارویژههای راهبردی این سازوکار را به سمت افزایش ضریب امنیت ملی هدایت خواهد کرد.
افزایش تقاضای مشارکت سیاسی در جوامع درحال گذاری همانند ایران نیازمند نهادهای لازم جهت جذب این تقاضاهاست. احزاب سیاسی از مهمترین این نهادها میباشند که در هدایت این تقاضاها به مجاری قانونی و جلوگیری از بروز آنها به صورت آشوبها و جنبشهای اعتراضی ایفای نقش میکنند. نظام حزبی امکان کنترل و بسیج منابع و امکانات را در هر دو سطح مادی و انسانی به وجود میآورند و به مثابه پل ارتباطی میان جامعه و دولت عمل میکند.
بهواسطه این نظام درخواستهای گروههای اجتماعی به نظام سیاسی منتقل و امکان انتقال خواستهای دولت به درون جامعه و بسیج امکانات و منابع در جهت تأمین این خواستها فراهم میشود. شناسایی صحیح اطلاعات و تقاضاها توسط نظام سیاسی (با دستیاری نظام حزبی)، به گزینش و تدوین سیاستهای متناسب توسط نظام سیاسی انجامیده، ضریب هماهنگی میان نظام سیاسی و نظام اجتماعی را افزایش داده و به تعادل سیستمی میانجامد.
بازتاب این امر افزایش کارآیی نظام سیاسی و درنتیجه ارتقای سطح رضایتمندی اجتماعی است. درصورت ضعف نظام حزبی، خواستهها و تقاضاهای جامعه وارد سیستم سیاسی نشده و به سوی نیروهای اپوزیسیون نظام سوق یابد یا این که سیستم سیاسی به نحوی کاذب به تعیین این خواستهها و تقاضاها بپردازد. در نتیجه بروندادهای سیستم سیاسی با خواستها و نیازهای محیط اجتماعی منطبق نبوده و میان سیستم سیاسی و اجتماعی ناهماهنگی ایجاد میشود. به این ترتیب میان حکومت و جامعه شکاف ایجاد شده و با ایجاد نارضایتی در جامعه نطفههای بیثباتی و ناامنی شکل میگیرد. بنابراین افزایش ضریب امنیت سیستم، یکی از دستاوردهای قوامیابی نهادهایی نظیر احزاب سیاسی است. بهطور کلی نظامهای حزبی نقش امنیتساز خود را از طریق کارویژههای زیر اجرا میکنند:
- ایجاد آگاهی سیاسی در میان اعضا و هواداران، شکل دادن به افکار عمومی و ممانعت از انحراف رفتار اجتماعی به سمت واکنشهای بیثبات کننده؛
- حل مسالمتآمیز منازعات اجتماعی و ممانعت از بروز خشونتآمیز این منازعات بهواسطه آموزش سیاسی افراد و افزایش سطح آگاهی سیاسی؛
- ادغام اجتماعی و جامعهپذیری سیاسی در سطوح فردی، گروهی و اجتماعی؛
- افزایش انسجام سیاسی با ایجاد کانالهای ارتباطی میان گروههای غیرمرتبط و حتی متخاصم و وارد کردن آنها در مجموعهای از روابط متقابل؛
- واگذاری مناصب سیاسی به افراد شایسته از طریق تربیت کادرهای سیاسی؛
- جلوگیری از انحراف حکومت از مصالح و منافع ملی بهواسطه کارکرد انتقادی احزاب اپوزیسیون؛
- توانایی بسیج عمومی در شرایط اضطراری و بحرانی؛
- افزایش مشروعیت نظام سیاسی با فراهمسازی زمینه برای مشارکت افراد جامعه، آموزش سیاسی، افزایش آگاهی سیاسی، تحرک اجتماعی، شایستهسالاری، جامعهپذیری سیاسی و برقراری ارتباط میان جامعه و حکومت.
به این ترتیب فعالیت احزاب باعث بروز هنر سیاست میشود که نتیجه آن متوازن کردن منافع گوناگون و حتی متضاد و برقراری ثبات و امنیت جامعه است. با وجود این، مشاهده میشود که برخی از اندیشمندان بر نقش مخرب و تفرقهافکنانه احزاب سیاسی تأکید کردهاند و بسیاری از شواهد تاریخی نیز، به ویژه در کشور ما، این موضوع را تأیید میکند. در این خصوص باید توجه داشت که فعالیت مثمرثمر نظام حزبی نیازمند بسترسازی مناسب و برداشتن موانع سترگ و فراوانی است که بر سر راه شکلگیری یک نظام حزبی کارآمد در ایران وجود دارد.
لیست بلندی از این موانع را – از موارد ساختاری گرفته تا فرصتطلبیهای سیاسی – میتوان فهرست کرد. کمرنگی فرهنگ سیاسی مشارکتی، مسالمتجویانه و مبتنی بر منافع ملی؛ عدم تکمیل فرایند ملتسازی؛ تشبث به هویتهای اولیه (هویتهای قومی و محلی)؛ چندپارگی هویتی – ایدئولوژیک جامعه ایران (باتوجه به منابع هویتساز ملی، دینی و جهانی)؛ شکافهای اجتماعی فعال (بهویژه شکاف سنت و تجدد، شکاف طبقاتی و شکافهای قومی-مذهبی) که در تلفیق با ضعف فرهنگ سیاسی مشارکتی قابلیت جلوه خشونتبار دارند؛ وجود زمینههای مداخله بیگانگان؛ اقتصاد رانتی؛ توسعهنیافتگی اقتصادی؛ عدم پیوند ارگانیک احزاب موجود با گروهها و نیروهای اجتماعی مرجع؛ شکلگیری احزاب خلقالساعه در آستانه انتخابات و غیره از آن جملهاند.
با این همه، وجود موانع سترگ و گاه ساختاری در برابر ایجاد یک نظام حزبی کارآمد در ایران را نباید به معنای وادادگی در اینخصوص و پرهیز از کوشندگی در این مسیر گرفت. یک شیوه مطلوب آن است که به رفع در دسترسترین کاستیهای موجود در این زمینه روی آورد و رویکردی تدریجی در قبال رفع موانع پایندهتر داشت. ضمن آنکه باید توجه داشت که چنانکه در بالا اشاره شد نظام حزبی خود نیز در از میان برداشتن برخی از این موانع – مانند ضعف فرهنگ سیاسی و انتشار هویت ملی – موثر بوده و روند گرایش جامعه ایران به رفتار حزبی نیز سنگ بنای این سازواره اجتماعی- سیاسی خواهد بود.
روندهای حادث شده در انتخابات اخیر (گرایش به فهرستهای انتخاباتی، عدم اقبال به چهرههای مشهور و تصویرسازیهای ظاهری و جز آن) نشانگر آن است که رفتار انتخاباتی جامعه ایران در حال گذار از کنشهای فردمحورانه و مبتنی بر منفعت شخصی است. تداوم این روند بیانگر آن خواهد بود که جامعه ایران این احساس را در خود پرورانده است که افراد سیاسی و منافع شخصی عینیتهایی گذرا و ناپایدارند و ثبات، امنیت و رفاه جز از مسیر فرایندهای پایدار گذر نخواهد کرد. نهادسازی منطبق با این میل جدید نیاز جامعه ایرانی است. احزاب سیاسی درصورتی که از خاستگاه اجتماعی پاینده برخوردار بوده و پیوندی ارگانیک با نیروهای اجتماعی داشته باشند پاسخگوی این نیاز در حال شکلگیری خواهند بود.