چرخش سیاست امارات به سمت ایران؛ تاکتیکی یا راهبردی؟
امارات بعد از انقلابهای عربی سیاست محافظهکارانه را کنار گذاشت و سیاست تهاجمی و مداخلهجویانه را در پیش گرفت. از اینرو ابوظبی نقش مهمی در سرکوب خیزشهای مردمی در بحرین، سرنگونی معمر قذافی دیکتاتور سابق لیبی، پشتیبانی از خلیفه حفتر در بحران طرابلس، حمایت از کودتای عبدالفتاح السیسی در مصر و همکاری با عربستان سعودی در ائتلاف علیه یمن ایفا کرده است. بعد از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ، محمد بنزاید ولیعهد امارات نیز سیاست تنشزایی و فشار حداکثری را در قبال ایران در پیش گرفت. لیکن بررسی تحولات و روندهای یک ماه گذشته حاکی از چرخش تدریجی سیاست تنشزایی ابوظبی به سیاست بیطرفی نسبت به تهران بوده است. از اینرو در نوشتار پیشرو پس از بررسی روندهای یک سال گذشته به دلایل چرخش سیاست امارات به سمت ایران پرداخته میشود.
نشانهها و روندهای چرخش سیاست امارات به سمت ایران
روابط ایران و امارات طی سالهای گذشته تحت تأثیر عواملی در سطوح سهگانه داخلی، منطقهای و بینالمللی، روند نزولی داشته و طی یک سال گذشته به پایینترین سطح خود رسیده است، به نحوی که دولت امارات ضمن کاهش سطح روابط خود با جمهوری اسلامی ایران، نه تنها از سیاست خصمانه واشینگتن علیه تهران حمایت کرد بلکه حتی دولت آمریکا را برای اعمال فشارهای اقتصادی علیه تهران تحریک میکرد.
بررسی روندهای موازی و سلسلهوار اقدامات و اظهارات مقامات امارات حاکی از آن است که ابوظبی طی یک سال گذشته به همراه ریاض سیاست فشار حداکثری را در قبال تهران اتخاذ کرده اما طی یک ماه اخیر سیاست تنشزایی و فشار حداکثری امارات نسبت به تهران به تدریج در حال کاهش و در حال حاضر ابوظبی به دنبال اتخاذ سیاست بیطرفی است.
نقطه اوج سیاست تنشزایی ابوظبی در قبال تهران، تحریک و تشویق دونالد ترامپ برای خروج از برجام بوده است. در همین راستا در ۹ مه ۲۰۱۸ وزارت خارجه امارات در بیانیهای با حمایت از خروج ترامپ، از توافق هستهای ایران اعلام کرد: «از جامعه بینالمللی و کشورهای شریک در برجام میخواهیم تا بهمنظور ریشهکن کردن سلاح هستهای و سایر سلاحهای کشتار دستهجمعی و برای حفظ ثبات و امنیت بینالمللی موضع رئیسجمهور آمریکا را بپذیرند.»
گام بعدی ابوظبی در تشدید تنش، متهم نمودن ایران به نقشآفرینی در حوادث اخیر منطقه بوده است. پیرامون حادثه انفجارهای فجیره و دریای عمان عبدالخالق عبدالله، مشاور پیشین ولیعهد ابوظبی در توئیتی نوشت: «این اقدام در خلیج عمان و نه در خلیج (فارس) اتفاق افتاد و منابع ایرانی نخستین کسانی بودند که این خبر را منتشر کردند و معنیاش این است که ایران در این امر نقش داشته است.» ابتسام الکتبی، رئیس مرکز سیاست خارجی امارات و عضو هیئت مشورتی شورای همکاری خلیج فارس نیز در صفحه شخصی توئیتر خود نوشت: «اقدام خرابکارانه انجام شده توسط ایران در نزدیکی آبهای امارات متحده عربی، ماهیت ایران و زیر پا گذاشتن قوانین بینالمللی را تأیید میکند.»
الکتبی در حادثه حمله راکتی ناموفق به سفارت آمریکا در بغداد نیز در راستای تشدید تنش بین ایران و آمریکا در توئیتر نوشت: «اصابت موشک در نزدیکی سفارت آمریکا در بغداد بدین معناست که ایران از مرحله هدف قرار دادن منافع متحدان آمریکا به تهدید مستقیم و ضربه به منافع خود آمریکا رفته است.»
گام سوم ابوظبی در تشدید تنش، تحریک دونالد ترامپ به حمله نظامی علیه ایران بوده است. بعد از سرنگونی پهپاد آمریکایی توسط نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، عبدالخالق عبدالله، مشاور پیشین ولیعهد ابوظبی در واکنش به عدم حمله نظامی ترامپ به ایران در صفحه شخصی خود در توئیتر نوشت: «آقای ترامپ چرا اینگونه رفتار میکنید؟ شما هیچ درکی ندارید؛ فکر میکردیم شما با اوباما متفاوت هستید.»
از این زمان به بعد چرخشی نرم در سیاست خارجی امارات در قبال ایران شکل گرفته است. در واقع اصرار ایران بر اتخاذ سیاست مقاومت حداکثری همزمان با انجام اقدامات مقتدرانه و حساب شده در منطقه نظیر: سرنگون کردن پهپاد پیشرفته آمریکایی گلوبال هاوک و توقیف نفتکش انگلیسی استینا ایمپرو باعث شد که انگیزه امارات برای روی آوردن به گفتوگو با ایران به منظور هدف قرار نگرفتن منافع آن در آینده بیشتر شود.
بارزترین نماد و نشانه این عقبنشینی، اظهار نظر عبدالله بنزاید آلنهیان، وزیر خارجه امارات درخصوص حادثه حمله به نفتکشها در دریای عمان بود. وزیر خارجه امارات گفته است که «ما نمیتوانیم کشوری را در خصوص حمله به نفتکشها به عنوان متهم معرفی کنیم؛ زیرا هیچ شواهدی در دست نداریم… ما در منطقهای حساس و مهم برای جهان قرار داریم و تمایلی به تنش بیشتر در این منطقه نداریم.»
دومین نشانه از عقبنشینی در سیاست خارجی ابوظبی، خروج نیروهای امارات از یمن میباشد. امارات که از آغاز ائتلاف توفان قاطعیت علیه یمن با کلید زدن جنگ از طریق حملات زمینی، هوایی و دریایی کمک بسیار بزرگی به عربستان و نیروهای مزدور عبدربه منصور هادی کرده بود از ابتدای ماه جولای ۲۰۱۹ شمار بزرگی از نیروهای خود را از این کشور خارج کرده است. در همین راستا عبدالخالق عبدالله در توئیتی نوشت: «جنگ در یمن برای امارات تمام شده و همین مانده که رسماً اعلام شود. امارات از حالا همه ثقل سیاسی و دیپلماتیک خود را برای حل [بحران] و تحقق صلح برای ملت یمن به کار خواهد گرفت.»
سومین نشانه از چرخش در سیاستهای امارات در قبال تهران گشایشهای جدید در روابط اقتصادی با ایران است. در همین راستا، سایت العربی الجدید از اعلام آمادگی امارات برای همکاری بانکی با ایران و صادرات نفت از طریق بنادر این کشور خبر داده است. فرشید فرزانگان، رئیس اتاق بازرگانی ایران و امارات نیز تصریح میکند که این روزها فضا نسبت به گذشته بهتر شده است و حاکمان امارات به این واقعیت رسیدهاند که نمیتوانند کشوری با ظرفیت ایران را از معاملات و معادلات اقتصادی منطقه حذف کنند و راهی جز تعامل ندارند.
چهارمین و عمدهترین نشانه از تحول در سیاستهای ابوظبی در قبال تهران، ازسرگیری نشستهای گارد ساحلی ایران و امارات پس از شش سال وقفه است. ششمین نشست مقامهای گارد ساحلی ایران و امارات در ۳۰ جولای ۲۰۱۹ در تهران برگزار شد. نماینده امارات در این نشست، سرتیپ محمدعلی مصباح الاحبابی، فرمانده گارد مرزی این کشور بود که در رأس هیئت نظامی به تهران سفر و با سردار قاسم رضایی، فرمانده مرزبانی نیروی انتظامی، دیدار و بر ضرورت تحکیم روابط دیپلماتیک و همکاری مشترک به منظور تقویت امنیت مرزهای مشترک دو کشور تأکید کردند. اگرچه سفر هیئت بلندپایه نظامی امارات به تهران در شرایط عادی ممکن است امری عادی باشد اما در شرایط تنشزای منطقه اینگونه نیست؛ به خصوص که به دنبال این سفر، مسئولان وزارت خارجه امارات درباره نتایج آن ابراز خرسندی کردند و در اولین روز ماه آگوست دو طرف اعلام کردند یادداشت تفاهم درباره امنیت مرزها به امضاء رسیده است.
دلایل چرخش سیاست امارات به سمت ایران
چرخش تدریجی سیاست خارجی امارات در قبال ایران در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی قابل تحلیل و ارزیابی است.
در سطح داخلی میتوان از مخالفت و انتقاد امیرنشینهای دوبی، شارجه و رأسالخیمه از سیاستهای منطقهای بنزاید، ولیعهد ابوظبی نام برد. محمد بنزاید که بیشترین تکیهاش بر اقتصاد نفتی است، سیاست امارات را مبتنی بر بلندپروازیهای نظامی و سیاسی اداره میکند. سبکوسیاق وی تفاوت بسیاری با مسلک تجاری و مسالمتآمیز پدرش شیخ زاید دارد که باعث توسعه و پیشرفت چشمگیر امارات شده است.
در حقیقت رویکرد تنشزای ابوظبی نسبت به تهران و مشارکت در ائتلاف علیه یمن ضربهای به وحدت و پیوند بین امیرنشینهای هفتگانه وارد کرده است. در این میان محمد بنراشد آلمکتوم، حاکم دوبی از همان آغاز با سیاستهای مداخلهجویانه کشورش در امور داخلی دیگر کشورها مخالف بود. حاکم دوبی میگوید: «درصورتی که فردی بخواهد کار بزرگی برای مردمش انجام دهد باید اولویت وطنش باشد نه کشورهای دیگر» در واقع این نقد متوجه محمد بنزاید، ولیعهد ابوظبی بود.
در این میان، روابط با ایران از مؤلفههای اصلی تنش و اختلافات داخلی در امارات بوده است؛ چون امارت دوبی بیشترین بهره را از روابط با تهران میبرد. حجم مبادلات تجاری میان ایران و امارات در سال ۲۰۱۷ به ۱۳ میلیارد دلار رسید که ۹۰ درصد آن از طریق دوبی صورت گرفت. شرکتهای ایرانی فعال در امارات به دلیل تبعیت ابوظبی از تحریمهای واشینگتن مجبور به ترک این کشور و ثبت شرکتهای خود در عمان، قطر و ترکیه شدهاند و این مسئله سطح تنش میان ابوظبی و دوبی را افزایش داده است.
اعتراض دوبی به سیاستهای ضد ایرانی ابوظبی در برهه اخیر نیز تشدید شده و این انتقادات در توئیتهای محمد بنراشد آلمکتوم، نایب رئیس و نخستوزیر امارات نمود پیدا کرد، به طوری که وی در حساب شخصی خود در توئیتر نوشت: «تاریخ قضاوت خواهد کرد که حکام عرب اکنون از دستاوردهای عظیم خود صحبت میکنند یا سخنان پوچ و بیارزشی را بر زبان میآورند.» در مقابل عبدالخالق عبدالله، که از خط مشی سیاسی ابوظبی پیروی میکند، در توئیتی نوشت: «کشور از امنیت اقتصادی خوبی برخوردار است و میتوانیم از حجم نفوذ خارجی بکاهیم.» در پاسخ به وی خلف احمد الحبتور، تاجر اماراتی نیز گفته بود: «هرگونه شیطنت علیه ایران، اقتصاد امارات را ویران میکند و ما از رهبران کشور میخواهیم به دنبال راهحل این بحران باشند.»
در سطح منطقهای نیز دلیل چرخش امارات به سمت ایران، نگرانی و هراس ابوظبی از اتخاذ راهبرد تهاجمی انصارالله بوده است. بهرهگیری جنبش انصارالله از پهپادها و موشکهای کروز که قادر به ایجاد اختلال در رادارها و دستیابی به اهدافشان در داخل عربستان هستند بیانگر تغییر معادلات نظامی در میدان نبرد یمن است. مجموع عملیاتهای پهپادی انصارالله و ارتش یمن طی دو ماه گذشته علیه اهدافی در عربستان سعودی بیش از ۷۰ عملیات بوده است. عامل اصلی عقبنشینی امارات از یمن نیز بهطور عمده در نگرانی این کشور از رویکرد انصارالله نهفته است؛ از آن جهت که این احتمال میرود که نیروهای انصارالله همان استراتژی را درخصوص اماراتیها دنبال کنند که در خصوص عربستانیها اجرا میکنند و به حملات موشکی و پهپادی به تأسیسات حیاتی امارات متوسل شوند. هرچند سران ابوظبی از دور جدید حملات انصارالله در امان بودهاند، اما بدیهی است که به دلیل سطح بالای آسیبپذیری امارات در مقایسه با عربستان و شکننده بودن فضای سیاسی – اقتصادی پس از وقوع عملیات، در فضایی از ترس و نگرانی بیوقفه بهسر میبرند.
از آنجا که امارات، انصارالله را بهعنوان بازوی تهران قلمداد میکند که علاوه بر نبرد در یمن، میتواند در صورت نیاز تهران، به کنشگری علیه ابوظبی دست بزند، سفر هئیت بلندپایه نظامی امارات به تهران را میتوان با هدف ممانعت از تسری عملیاتهای پهپادی و موشکی انصارالله به امارات تحلیل و ارزیابی نمود. گواه این مدعا این است که چند روز پس از سفر هئیت بلندپایه نظامی امارات به تهران، محمد البخیتی، از سران ارشد و عضو دفتر سیاسی گروه انصارالله یمن خبر داد که این گروه پس از تغییر ملموس مواضع سیاسی و نظامی ابوظبی، حملات خود به امارات را به تعلیق درآورده است.
علاوه بر آن، ابوظبی با درک پیامدهای مخرب هرگونه تقابل احتمالی آمریکا با ایران، در ماه اخیر تلاشهایی برای نزدیک شدن به تهران انجام داده است. بدیهی است که جنگ احتمالی میان ایران و آمریکا، جنگی محدود و کوتاه مدت نخواهد بود. از اینرو هرگونه درگیری میان ایران و آمریکا میتواند سبب افزایش ناامنی در سطح منطقه و در درون کشورهای متحد آمریکا در خلیج فارس به ویژه امارات متحده عربی شود. امارات یکی از متحدان واشینگتن است که بیش از همه کشورها از پیامدهای جنگ با ایران متضرر خواهد شد به خصوص که فرودگاههای مهم و بینالمللی دوبی و ابوظبی از لحاظ مسافت به ایران نزدیکتر هستند. در همین راستا، حزام الحزام، کارشناس سعودی در توئیتی مینویسد: «ابوظبی و ریاض گمان میکنند که [جنگ] بازی کودکان است… ایران میتواند امارات را با یک ریتوئیت ساقط کند.»
علاوه بر آن تشدید تنش و وقوع جنگ در منطقه خلیج فارس برخلاف منافع امارات که به شدت به حضور تجار و شرکتهای بینالمللی وابسته است خواهد بود. همچنین در صورت بسته شدن احتمالی تنگه هرمز امکان صادرات نفت برای امارات میسر نخواهد بود. این امر خسارتهای اقتصادی سنگینی را برای ابوظبی به دنبال خواهد داشت. تبعات و پیامدهای اقتصادی نیز به نوبه خود افزایش نارضایتی مردمی را علیه حکام این کشور در پی خواهد داشت. لذا برای جلوگیری از این مهم، ابوظبی سعی دارد با کاهش تنش، بستر را برای مذاکره با تهران فراهم کند.
در واقع هدف از چرخش امارات به سمت ایران، بیطرف نگه داشتن این کشور از درگیری منطقهای است. درگیری منطقهای نه تنها باعث تحقق هدف امارات در کاهش تنشهای منطقه نمیشود، بلکه در صورت وقوع هرگونه جنگ، اماراتیها خود را در معرض خطر میبینند. در همین راستا، یاسر أبوهلاله تحلیلگر شبکه الجزیره مینویسد: «اینکه برخلاف عربستان سعودی، امارات پیامدها و تأثیرات ویرانگر جنگ با ایران را درک کرده است… پیام ایران به میانجیگران واضح و صریح بوده است اینکه در اولین روز جنگ، پیامدهای غیرقابل تصوری خواهد داشت.»
در سطح بینالمللی نیز چند رویداد موجب تجدید نظر و ایجاد چرخش در سیاستهای امارات در قبال ایران شده است. ادراک مقامات عربی از جمله اماراتیها از دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا همانند جورج بوش پسر بود. لذا مقامات و نخبگان این کشور معتقد بودند فرجام تقابل تهران و واشینگتن جنگ است و میبایست تنها منتظر جرقه این جنگ بود. سرنگونی پهپاد پیشرفته آمریکایی گلوبال هاوک این جرقه را زد، اما در نهایت جنگ نشد. دونالد ترامپ از اینکه ایران به جای هواپیمای آمریکایی که ۵۵ سرنشین داشت پهپاد را سرنگون کرد، تشکر نمود. این واکنش، حیرت کشورهای عربی را برانگیخت. در همین راستا عبدالخالق عبدالله، مشاور پیشین ولیعهد ابوظبی در صفحه شخصی خود در توئیتر نوشت «آقای ترامپ معتقد بودیم شما با اوباما متفاوت هستید.» در واقع عدم واکنش نظامی آمریکا موجب ناامیدی امارات از اقدام نظامی واشینگتن علیه ایران شد. خبرگزاری آناتولی نیز در گزارشی از منابع نزدیک به افراد مطلع در امارات مینویسد پس از آنکه اعلام شد ایران یک هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی را ساقط کرده است، شاهزادههای امارات نشستی سری برگزار کردند. در این نشست، محمد بنزاید ولیعهد ابوظبی و محمد بنراشد آلمکتوم حاکم دوبی حضور داشتند. در این نشست، محمد بنراشد ضمن انتقاد سیاست خارجی کشور گفته است: «امیدواریم که شاید ایالات متحده علیه تهران اقدام نظامی انجام دهد، اما دونالد ترامپ خواستار گفتوگو با ایران شده است، حتی بعد از آنکه این کشور هواپیمای ایالات متحده را ساقط کرد. اگر واشینگتن تهران را بمباران کند، در آن صورت ایرانیها احتمالاً در پاسخ، امارات را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم و از طریق حوثیها هدف قرار میدهند.» در واقع اصرار رئیسجمهور آمریکا بر گفتوگو با ایران و عدم تمایل وی به جنگ، موجب شده است که مقامات اماراتی بدون نگرانی و با آزادی عمل بیشتری به سمت گفتوگو با ایران گام بردارند.
عامل دوم چرخش سیاست ابوظبی در قبال تهران، توقیف نفتکش انگلیس توسط ایران بود. بعد از توقیف نفتکش انگلیسی استینا ایمپرو، وزیر امور خارجه انگلستان قول داد پیامدهای سختی برای ایران داشته باشد ولی در همان حال اطمینان داد دولت انگلستان به دنبال گزینههای نظامی نیست. مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا نیز اعلام کرد کشتیهای انگلیسی مربوط به خود انگلستان میشوند و آمریکا مسئول تأمین امنیت تردد کشتیهای سایر کشور از جمله انگلیس نیست. تصمیم واشینگتن این پیام را به مقامات ابوظبی منتقل نمود که آمریکا برای تأمین امنیت مهمترین متحدش یعنی انگلیس مسئولیتی احساس نمیکند، چه برسد به کشورهای عربی که در اولویت دوم متحدین آمریکا قرار دارند. به همین دلیل به محض اینکه نفتکش انگلیسی توقیف شد، عربستان فوراً نفتکش ایران که به بهانههای واهی نزد خود نگه داشته بود را آزاد کرد.
ناکامی واشینگتن در تشکیل ائتلاف بینالمللی دریایی نیز از دیگر عوامل تأثیرگذار در چرخش سیاست امارات به سمت ایران بوده است. تلاشهای گسترده آمریکا برای ایجاد «ائتلاف حمایت از آزادی ناوبری در خلیجفارس» تاکنون موفق نبوده است. دعوت مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا از ژاپن، کرهجنوبی، فرانسه و آلمان برای حفاظت از کشتیهای خود در آبهای خلیجفارس نتایج ملموسی نداشته و باعث شده است که پمپئو اعلام کند تشکیل ائتلاف در تنگه هرمز زمانی بیشتر از حد پیشبینیها را میطلبد. به ویژه اینکه ژاپن و آلمان برای کاهش تنش بر راهحلهای دیپلماتیک تأکید دارند. پیرامون ناکامی آمریکا در تشکیل ائتلاف بینالمللی، نشریه پولتیکو در یادداشتی تحت عنوان «ائتلاف تکنفره ترامپ» به موضوع تلاش واشینگتن برای تشکیل ناوگان حفاظتی بینالمللی در تنگههرمز پرداخته است و با اشاره به دیدار مقامهای مرزبانی ایران و امارات و اجتناب امارات از متهم کردن مستقیم تهران در حملات اخیر به نفتکشها در خلیج فارس، آن را نشانهای از عدم موفقیت کاخسفید برای تشکیل این ائتلاف دریایی دانسته است.
نتیجهگیری
طی یک ماه گذشته سیاست فشار حداکثری ابوظبی نسبت به تهران به سیاست بیطرفی تبدیل شده است. از جمله این تغییرات جدید، خروج نیروهای امارات از یمن، گشایشهای جدید در روابط اقتصادی با ایران و اعزام هئیت بلندپایه نظامی برای برگزاری ششمین نشست مشترک گارد ساحلی به تهران بوده است.
البته رویکرد سیاست امارات در چرخش به سمت ایران بیش از آنکه اقدامی راهبردی باشد جنبه تاکتیکی دارد و نمیتوان آن را تغییر سیاستهای منطقهای ابوظبی قلمداد کرد؛ زیرا سیاست جدید امارات نسبت ایران با هدف عبور از شرایط بحرانی و تنشزای منطقه اتخاذ شده است. به بیان دیگر ابوظبی به دلیل درک تبعات خطرناک هرگونه تقابل نظامی با ایران در منطقه به دنبال تجدید نظر در سیاست فشار حداکثری خود در برابر تهران و اتخاذ سیاست بیطرفی است.
در واقع امارات به دنبال فاصلهگیری از سیاستهای ریاض و واشینگتن نیست و ابوظبی همچنان بر همراهی با ریاض در اتخاذ و پیگیری سیاستهای منطقهای اصرار میورزد. در همین راستا است که انور قرقاش، وزیر مشاور در امور خارجه امارات گفت که ایجاد شکاف میان عربستان و امارات از راه ایران، یمن و یا دیگران غیرممکن است.
البته این احتمال ممکن است که عربستان مذاکرات میان امارات و ایران را به چشم راستیآزمایی بنگرد و آمادگی ایران برای همکاری و گفتوگو با طرفی که دشمنی کمتری با تهران دارد، بسنجد. به خصوص که عبدالله المعلمی، نماینده عربستان در سازمان ملل در ماه گذشته در سخنرانی خود از آمادگی دیپلماتیک ریاض برای تعامل با تهران خبر داده بود. پایگاه خبری دبکا نیز اخیراً مدعی شد که محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی به طور جدی درحال بررسی گفتوگو با تهران است.
در پایان این نکته لازم به ذکر است که اگر عربستان همراستا با امارات به سمت تنشزدایی با ایران گام بردارد، میتوان به بهبود روابط ایران با کشورهای عربی و ایجاد ثبات و امنیت در منطقه امیدوار شد؛ در غیر این صورت نمیتوان انتظار چندانی از تنشزدایی و گسترش روابط دوجانبه ایران با کشورهای متحد ریاض از جمله امارات داشت.
سیدعلی نجات – پژوهشگر مسائل خاورمیانه