جمهوری اسلامی ایرانسیاستیادداشت راهبردی

آسیب‎های نظام انتخاباتی کشور

در جمهوری اسلامی با گذار از دولت خودکامه پهلوی به نظم نوین سیاسی، انتخابات مهم‌ترین مکانیزم مؤثر بر تحولات، پویش‌ها و فراگردهای سیاسی در سیاست داخلی ایران بوده است. انتخابات بستری برای رقابت و چالش‌های جناحی و گروهی، فرصتی برای تحول و تغییر گفتمان‌های سیاسی، ابزاری برای بیان تقاضاها، عاملی در روشن‌شدن مواضع افراد و جناح‌ها و نیز زمینه‌ای برای برخورد نهادهای درگیر نظام سیاسی در امر انتخابات، زمینه‌ای برای انشعاب‌ها و ائتلاف‌های جناحی، عاملی در تعدیل و توازن قدرت اشخاص و جناح‌ها، محملی برای سیاسی‌شدن شدید فضای سیاسی و مکانیزم تغییر و گردش نخبگان و سیاست‌ها در کشور بوده است.

بر این مبنا، هرچند انتخابات در جمهوری اسلامی در فرایندی بلندمدت یکی از مهم‌ترین مکانیزم‌های مشروعیت‌‌آفرینی، ثبات‌بخشی و تحکیم بنیان‌های اجتماعی و دمکراتیک نظام بوده است، در عین حال با آسیب‌های ساختاری و کارکردی مهمی مواجه می‌باشد که اصلاحات مستمر قوانین  انتخابات در سه دهه اخیر نتوانسته تغییر جدی در روندهای گذشته ایجاد نماید و بر همین مبنا هزینه‌های بزرگی برای کشور، ملت و نظام در پی داشته است. این تحلیل کوتاه به مهم‌ترین آسیب‌های نظام انتخاباتی کشور می‌پردازد که آنها را می‌توان به صورت تیتروار در محورهای زیر خلاصه نمود:

 

– شخصی، خانوادگی و قبیله‌ای‌شدن انتخابات در شهرهای کوچک و محفلی‌شدن آن در شهرهای بزرگ؛

– حاکمیت اصل مشهوریت، روابط نسبی و ثروت به جای خبرگی و شایستگی بر رقابت‌ها و نتایج انتخاباتی در بیشتر حوزه‌های انتخاباتی؛

– فقدان برنامه‌های راهبردی جریان‌ها و کاندیداها و رقابت اشخاص به جای برنامه‌ها و اهداف؛

– فقدان شفافیت هزینه‌های مالی جریان‌های سیاسی و کاندیداهای منفرد و نقش‌آفرینی محافل ثروت؛

– سوءاستفاده کاندیداهای متنفذ از امکانات و منابع سازمان‌های دولتی و غیردولتی، به ویژه مقامات و مسئولان نهادها و مؤسسات عمومی غیردولتی مانند دانشگاه آزاد، بنیادها و یا شهرداری‌ها که مکلف به استعفای از مسئولیت خود نیستند؛

– فقدان سازوکارهای رسانه‎ای جامع و غیردولتی و مستقل برای معرفی کاندیداها که نتیجه آن عدم شناخت کافی رأی‌دهندگان از منتخبین خود می‌باشد؛

– بی‌اعتمادی مردم به کارآمدی سازوکار انتخابات برای حل مشکلات و بروز بیگانگی سیاسی نسبت به نظام؛

– بدکارکردی سازوکارهای مدنی، رسانه‌ای و نظارتی و تبدیل‌شدن انتخابات به مکانیزم اعتراض و حرکت‌های جنبشی؛

– کوتاه ‌بودن فرصت فعالیت‌ها و رقابت‌های انتخابات رسمی برای شناخت لازم و کافی از کاندیداها و جریان‌ها (در اکثر کشورها مدت زمان لازم برای رقابت‌های انتخاباتی سه ماه تا یک سال می‎باشد)؛

– عدم مسئولیت‌پذیری منتخبین و جریان‌های سیاسی پیروز در قبال عملکرد دوران حضور در قدرت و تخطی از اهداف و برنامه‌های خود؛

– پنهان‌شدن برخی جریان‌ها و کاندیداها در پشت آرمان‌های انقلاب و نظام و یا شعارهای مردم‌سالارانه؛

– سوق‌یافتن نارضایتی‌ها و اعتراض‌های ناشی از ناکارآمدی مقامات، ضعف جریان‌های سیاسی و نهادهای انتخابی به اصل نظام در بلندمدت؛

– بهره‌گیری از روش‌های غیرقانونی و غیراخلاقی برای غلبه بر حریف؛

– عدم شفافیت در برخی مراحل انتخابات مانند مرحله تجمیع آرا و امکان سوء استفاده برخی محافل متنفذ و فراهم‌سازی بستر اعتراض‌ها و خشونت‌های جمعی؛

– ظهور جریان‌های خلق‌الساعه و فصلی انتخاباتی به مثابه چتربازان فرصت‌طلب و غیبت زودهنگام؛

– مشارکت غیرحزبی و مسئولیت‌ناپذیری و ناتوانی جریان‌های سیاسی در کنترل التهاب‌ها و خشونت‌های اعتراضی؛

– فقدان و یا ضعف شدید عرصه عمومی لازم برای گفتگو، تعاملات پیوند مردم و کاندیداها؛

– پیش‌بینی‌ناپذیری رفتار انتخاباتی گروه‌های اجتماعی به خاطر عدم شکل‌یابی و صورت‌بندی ناپایدار رفتار انتخاباتی.

 

راهبرد خروج از چرخه باطل

 با توجه به تجربه کشورهای دنیا در یک صد سال اخیر در تأسیس نظام‌های انتخاباتی موفق بایستی یادآوری و تأکید نمود که مشارکت و رقابت نهادی ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای کارآمدسازی مکانیزم انتخابات و سیاست مدرن می‌باشد. در تمثیلی ساده، مشارکت و رقابت انتخاباتی غیرحزبی را می‌توان سیستم خودروی بدون موتور دانست. چنانکه خودروی بدون موتور فقط چهار چرخ دارد، انتخابات بدون احزاب نیز کاریکاتوری از انتخابات خواهد بود. به همین دلیل است که احزاب را چرخ‌دنده دموکراسی دانسته‌اند.

بر این مبنا، انتخابات حزبی و مبتنی بر رقابت فهرست‌های انتخاباتی احزاب، کم‌هزینه‌ترین و خیرالموجودین و به عبارتی مهم‌ترین روش و مکانیزم شناخته‌شده برای کارآمدسازی نهاد انتخابات، تبدیل آن به مهم‌ترین مکانیزم افزایش قدرت و مشروعیت نظام سیاسی، جهت‌دادن به انتخاب بهینه توده‌ها و کاهش هزینه‌های سیاسی و مالی برای انتخاب مقامات اجرایی و تقنینی می‌باشد. مزیت‌ها و فواید این الگوی جایگزین، به مثابه ضرورتی برای نظام مشارکت انتخاباتی در دهه‌های آتی را می‌توان در نکات زیر برشمرد؛

– مکانیزم غربال‌گری مستمر درون احزاب و تشکل‌ها و حضور کاندیداهای خبره در انتخابات؛

– پیش‌گیری از فردی و شخصی‌شدن انتخابات و غیررسمی‌شدن فعالیت‌های انتخاباتی؛

– کاهش تأثیر محافل مالی و صنفی خاص مانند پیمانکاران برای مدیون‌سازی کاندیداهای منفرد؛

– رقابت برنامه‌ها به جای شخصیت‌ها و افراد؛

– کادرسازی مستمر، نخبه‌پروری، و جایگزینی نسل جدید مدیران عالی‌رتبه و سیاست‌مداران؛

– افزایش مسئولیت‌پذیری و میزان پاسخ‌گویی احزاب و تشکل‌ها در عرصه سیاست و انتخابات؛

– کاهش بلاتکلیفی مردم در شناخت کاندیداها؛

– کاهش فشار مالی به کاندیداهای منفرد و فرصت لازم برای معرفی آنها در سطوح منطقه‌ای و ملی؛

– پیش‌بینی‌پذیر و قاعده‌مند نمودن رفتارهای سیاسی و اجتماعی؛

– تقویت فرهنگ سیاسی عقلانی و جامعه‌پذیری سیاسی نسل جدید و تضعیف فرهنگ سیاسی عشیره‌ای؛

– تقویت منابع اجتماعی مشروعیت نظام و پرستیژ سیاسی جمهوری اسلامی در سطح منطقه و جهان.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا