جمهوری اسلامی ایرانفرهنگیادداشت راهبردی

فصل جشنواره‌های فرهنگی؛ آسیب‌ها و انتظارات نهفته در سیاست‌ فرهنگی

آسیب‌ها و انتظارات نهفته در سیاست‌ فرهنگی

با فرارسیدن فصل زمستان، فضای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آستانه برگزاری جشنواره­‌های فرهنگی فجر قرار می­‌گیرد. جشنواره موسیقی فجر، جشنواره تئاتر فجر، جشنواره مد و لباس فجر، جشنواره شعر فجر و در نهایت جشنواره فیلم فجر اصلی‌ترین فستیوال­‌های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران خواهند بود که هرساله به مناسبت ایام پیروزی انقلاب اسلامی برگزار می‌­گردند.

معاونت هنری، معاونت فرهنگی و سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با همکاری ده­‌ها نهاد فرهنگی دولتی و غیردولتی به همکاری با یکدیگر پرداخته و با صرف بودجه‌­ای البته قابل اعتنا و نیروی انسانی متعدد این جشنواره­‌ها را برپا می­‌نمایند. ناگفته پیداست که این میدان‌­های فرهنگی از حیث محتوای توزیع‌شده و البته به واسطه جنس جشنواره­ای خود برخلاف میدانی چون نمایشگاه بین­‌المللی کتاب تهران یا نمایشگاه­‌های کتاب استانی، مخاطبی عمومی؛ به معنای گسترده در طبقات اجتماعی و پراکنده در سطح کشور نداشته و ضمن تاکید بر بافت و کارکرد جشنواره‌ها،‌ جامعه هدف «خاص و محدودی» را پوشش می­‌دهند.

گرچه این نوشتار قصد آسیب‌­شناسی این جشنواره‌­ها یا واردآوردن خدشه‌­ای بر زحمات برگزارکنندگان آن را ندارد اما پرسش این است که با توجه به یدک‌کشیدن عنوان «فجر»؛ که قاعدتاً فجر انقلاب اسلامی را به ذهن متبادر می‌­نماید، این جشنواره‌ها در آستانه چهل سالگی انقلاب اسلامی از چه نسبتی با سیاست‌­های فرهنگی نظام اسلامی برخوردار بوده و با نگاهی گذرا از چه اختلال­‌های احتمالی برخوردار است.

نوعی نگاه پیرامون ماهیت جشنواره:

گرچه جشنواره در ابعاد معاصر آن پدیده­‌ای راه‌یافته از «خارج به ایران» محسوب می­‌شود اما فضای فرهنگی ایران به صورت سنتی با جشنواره بیگانه نیست. جالب این که در زبان عربی واژه جشنواره با عنوان «مهرجان» خطاب شده که معرب واژه «مهرگان» فارسی است. هم از این رو مواردی چون جشن‌های «مهرگان»، «تیرگان» و «عید غدیر» و «عید فطر» شکلی نظیر جشنواره داشته و به صورت عمومی و دسته­‌جمعی برگزار می‌شده است.

شایان ذکر است در دوره پهلوی دوم، نوع نگاه سطحی و غیربومی به مسئله جشنواره به ویِه در غالب جشن هنر شیراز، تاثیرات ناخوشاندی را در حافظه تاریخی ایرانی اعم از سیاستگذار و مردم به جاگذاشت که وجوه گسترده و خیابانی جشنواره را با بی­‌میلی و تهدیدپنداری مواجه نموده است. هم از این روست که مسئله‌ای چون چهارشنبه‌سوری به پذیرش یا سیاستی فراگیر نیانجامیده و برخی موارد همچون «جشن سده» تاملاتی را برانگیخته است.

اهمیت در این مسئه نهفته است که امری انسجام‌بخش نظیر فضای مجازی و تعاملات درون آن با کاربران پرتعدادش در جامعه ایرانی قطعا در چارچوب «غیرعینی» باقی نمانده و میلی مفرط به بروز در سطح «خیابان» دارد. مسائلی نظیر پارک آب و آتش و آب‌­بازی را می‌توان در این زمینه صورت‌بندی نمود و البته نمی‌بایست به فراموشی سپرد. شاید این دست تجمعات در فضاها و با تعداد به برگزاری خود ادامه می‌دهند که از نظرها دور است!.

انتظارات از جشنواره‌های فرهنگی دهه فجر:

این نوشتار درصدد نیل به ادراکی صحیح، جامع و منصفانه از ماهیت و کارکرد جشنواره‌­ها در محورهای خود است. به این سبب از جشنواره­‌ها انتظاراتی کلان همچون کم­‌کردن هزینه حکمرانی یا نقش‌آفرینی­‌های کلان در عرصه‌­های ملی یا فراملی ندارد، بلکه ابتنای اساسی بر کارکرد جشنواره‌­ها به مثابه میدانی فرهنگی برای سیاست­‌های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران است. جشنواره­‌های فرهنگی به مثابه میدان فرهنگی برپاشده توسط جمهوری اسلامی ایران حاصل برقراری و برهم‌کنش روابط میان دو عرصه است:

  1. اصول، ارزش‌­ها و آرمان­های نظام در عرصه اسلام شیعی، ایران و انقلاب اسلامی که در قالب سیاستگذاری فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، اصیل­ترین و عالی­ترین سطح راهبری را بازتولید، تجویز و نظارت می­‌نماید. رئوس مدنظر حضرت امام خمینی (ره)، منویات رهبر معظم انقلاب و نهاد ولایت فقیه، مراجع عظام تقلید و فتاوا، قانون اساسی، نمایندگان مردم در مجالس خبرگان و شورای نگهبان و دستگاه‌­های نظارتی است.
  2. سیاست­‌های فرهنگی که جنبه عملی و اجرایی سیاستگذاری فرهنگی و متولی تجلی رئوس مدنظر نظام و انقلاب اسلامی است که توسط نهادها و سازمان­‌های فرهنگی سیزده‌­گانه داخلی به منصه ظهور می­‌رسد.[۱]

حاصل فعالیت و نتیجه اَعمال و برنامه­‌های این نهادها به تولید «سرمایه فرهنگی» داخلی می‌­انجامد که شناساترین اَشکال آن نظیر فیلم و سینما، نمایش، موسیقی، هنرهای نمایشی و… در میدان­‌های فرهنگی همچون جشنواره‌های فجر عرضه می‌­شود.

از این رو مفروض این نوشتار نیز ناظر بر این واقعیت است که هرچقدر میدان­‌های فرهنگی برپاشده توسط سیاست­‌های نظام در خدمت سرمایه فرهنگی مقوم سیاستگذاری فرهنگی آن بوده باشد، دین خود را ادا نموده و هر چقدر میدان فرهنگی به عرصه‌­ای برای عرضه سرمایه فرهنگی بی­‌نسبت یا معارض با گفتمان فرهنگی مدنظر نظام تبدیل گردد، تبعاً از مدار «فجر انقلاب اسلامی» خارج شده است. از این رو اصلی­ترین انتظار نظام و سیاستگذاری کلان را می­‌توان در عدم زاویه‌یابی و تعارض جشنواره‌­ها با اهداف کلان نظام و رئوس آن از یک سو و بازنمایی ارزش­‌های مدنظر وی ارزیابی می‌شود.

آسیب‌های جشنواره‌های فرهنگی دهه فجر:

با نگاهی گذارا به کارنامه جشنواره­‌های فرهنگی فجر انقلاب اسلامی و اخذ نظر کارشناسان حوزه فرهنگ اصلی‌ترین آسیب‌های منتسب به این «میدان‌های فرهنگی» را می‌توان به شرح ذیل برشمرد :

  • تعدد مراکز سیاستگذار فرهنگی دخیل در برپایی جشنواره‌ها که به ناهماهنگی و ناهماهنگی و تعارض میان دستگاه‌های فرهنگی اجرایی می‌انجامد.
  • عدم تدوین شاخص‌های مناسب و قابل رصد برای ارزیابی و نظارت بر سیاست‌های فرهنگی جشنواره‌ها که به انواع و اقسام ارزیابی و داوری از سوی افراد متعدد انجامیده است.
  • برخورد اداری، شکلی، روزمره، سطحی و شعاری با برگزاری جشنواره‌ها از سوی نهادهای مجری سیاست‌های فرهنگی.
  • پیش‌بینی‌نکردن سازوکارهای اجرایی و عدم تعیین و تفکیک مسئولیت دستگاه‌های فرهنگی براساس اهمیت، مکان و زمان درخصوص این جشنواره‌ها.
  • کم توجهی به نهادهای مردمی و سازمآن‌های مردم نهاد در اجرای جشنواره‌های فرهنگی.
  • ضعف آینده‌نگری، پویایی و روزآمدی سیاست‌های فرهنگی جشنواره‌ها متناسب با تغییرات محیطی و مقتضیات زمان (رشد فناوری‌های نوظهور، تغییر در گرایش‌های نسل‌های جدید و…).
  • تدوین سیاست‌های فرهنگی نوظهور و بی‌سابقه در جشنواره‌ها بدون توجه به واقعیت‌های موجود و تجربه در اجرا که در برخی موارد به تنها یک بار اجرا و توقف در دفعات بعدی انجامیده است.
  • ضعف در نظارت دقیق و به موقع بر سیاست‌های فرهنگی جشنواره‌ها.
  • کم‌توجهی به نظارت همگانی و خودکنترلی در اجرای سیاست‌های فرهنگی جشنواره‌ها.
  • تناقض در سیاست‌های اعمالی و جاری‌نبودن یا امتناع از اجرای سیاست‌های فرهنگی در دستگاه‌های فرهنگی مجری یا دخیل و همکار در جشنواره‌ها.
  • مشخص‌نبودن ارتباط میان سیاست‌های فرهنگی جشنواره‌ها با سایر حوزه‌ها نظیر حمایت ملی، تامین جوایز، تبلیغات و اطلاع‌رسانی و…
  • عدم تمرکز و اولویت‌بندی سیاست‌ها، پراکندگی‌ها، عدم انسجام و تکثر مطالب و سرفصل‌های سیاست‌های فرهنگی جشنواره‌ها که گه‌گاه تا یک روز قبل از برگزاری همچنان در سردگمی به سر می‌برد.
  • ضعف در آموزش، تربیت و تعمیق عناصر دست‌اندرکار و مجری جشنواره‌ها به باورهای دینی به ویژه در نسل‌های جدید.
  • ورود منافع سیاسی بعضا به صورت مقطعی یا رویکردهای جناحی و گروهی در اعمال سیاست‌های فرهنگی جشنواره‌ها.
  • کلی‌گویی و ابهام در برخی موارد از سیاست‌های فرهنگی جشنواره‌ای که به‌گونه‌ای انتزاعی، غیرقابل اجرا و شعاری تدوین شده‌ است.
  • امکان برداشت‌ها و تفاسیر مختلف و سلیقه‌ای از سیاست‌های فرهنگی جشنواره‌ها در میان عناصر سینمایی، تئاتر، شعر و مد و لباس و موسیقی.
  • ضعف متداوم در ابتنای سیاست‌های فرهنگی جشنواره‌ها و اجرای آن براساس تمدن و فرهنگ غنی اسلامی – ایرانی به عنوان پیشرآن‌های آینده‌ساز.
  • اولویت‌نداشتن واقعی سیاست‌های فرهنگی جشنواره‌ای در مقایسه با سایر خط‌مشی‌های اقتصادی، سیاسی و …؛ در واقع در بسیاری از مواقع تنها هدف برگزاری فیزیک و شکل جشنواره است و به همین حد بسنده می‌شود.
  • ضعف در ارائه الگوها، نمودها و نمادهای موفق ارزشی، بومی، منطقه‌ای و ملی منطبق با سیاست‌های فرهنگی جشنواره‌ای.
  • فراگیری دخالت افراد غیرمتخصص در حوزه سیاست‌های اجرایی جشنواره‌ای.
  • کم توجهی و عدول از سیاست‌های فرهنگی اصلی نظام و انفعال در مواجهه با تهاجم فرهنگی غرب.
  • شتابزدگی در بازدهی و نتیجه‌گیری زودهنگام از سیاست‌های فرهنگی جشنواره ای به گونه‌ای که در سب اختتامیه برخی جشنواره‌‌ها، اهداف محقق شده معرفی می‌گرددند.
  • احساس بیگانگی، کاهش اهمیت و اعتبار جشنواره‌‌ها نزد برخی از اقشار مردم و نسل‌های جدید. 

راهبردهای اجرایی

با توجه به آسیب‌های فوق و براساس ظرفیت بالای فرهنگ اسلامی نسبت به مرزشکنی و نیل به وضعیت پیشتازی در موقعیت راهبردی فرهنگی در عرصه جهانی و سیاست‌گذاری فرهنگی، می‌توان به برخی راهبردهای نظری و عملی برای آسیب‌زدایی و ارتقای سیاست‌های فرهنگی جمهوری اسلامی در عرصه جشنواره‌های فرهنگی ایران اشاره نمود:

  • ایجاد سازگاری، هماهنگی و همسویی میان سیاست‌های فرهنگی دستگاه‌های فعال و تأثیرگذار در عرصه جشنواره‌های فرهنگی (بخش دولتی و غیردولتی) در سطوح مختلف محلی، ملی و منطقه‌ای؛
  • تدوین شاخص‌های دقیق و قابل رصد، جامع، صریح، روشن و هدفمند برای ارزیابی و نظارت بر سیاست‌های فرهنگی براساس ابرسیاست‌ها، سیاست‌های کلان و واقعیات فرهنگی جامعه و تغییرات محیط داخلی و بین‌المللی؛
  • ارتقای انگیزه و تشویق فعالیت‌های فرهنگی در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، راهبردی و رسانه‌ای به منظور زمینه‌سازی برای بروز ابتکارات، نوآوری‌ها، خلاقیت‌ها در عرصه جشنواره‌های فرهنگی؛
  • ایجاد تفاهم و وفاق میان نخبگان فکری، فرهنگی درخصوص سیاست‌های فرهنگی براساس چارچوب نظری و منظومه فکری ابرسیاست‌ها و سیاست‌های کلان فرهنگی ترسیم شده از سوی رهبر معظم انقلاب برای حل تعارضات بین سیاست‌های فرهنگی مختلف، شکل‌گیری کامل زنجیره حکمرانی ملی در زمینه‌های فرهنگی (ارتباط مستحکم سیاست‌های عمومی فرهنگی و خط مشی نهادها و سازمان‌های دولتی و خصوصی با ابرسیاست‌ها و سیاست‌های کلان فرهنگی) و دوری از استیلای سیاست و منفعت‌طلبی سیاسی بر فرهنگ؛
  • مشخص‌کردن ضوابط و قوانین اجرایی بر سیاست‌های فرهنگی اعمالی در جشنواره‌ها، کارآمدسازی و اصلاح ساختار و کارکرد بخش‌های فرهنگی کشور در تبدیل سیاست‌های کلان و ابر سیاست‌ها به سیاست‌های خرد (همچون جشنواره‌ها) تطابق سیاست‌های اعلامی با سیاست‌های اعمالی عرصه فرهنگی و تطبیق ساختارهای اجتماعی با اهداف و سیاست‌های فرهنگی همراه با زمان‌بندی مشخص در راستای نقشه راه و مهندسی کلان فرهنگی کشور؛
  • تقویت آموزش در جهت ترویج و گسترش فرهنگ عمومی و ارتقای آگاهی‌های مدیران و کارکنان نهادهای فرهنگی به منظور تحقق ابر سیستم ملی فرهنگی و آموزشی در راستای ترجیح، منابع ملی بر منافع فردی و جناحی، جامعه‌پذیری ارزشی و تقویت استقلال فرهنگی و فرهنگ استقلالی؛
  • ترجیح کیفیت و اصالت‌دادن به آن باتوجه به نیازسنجی، مخاطب شناسی و میزان اثربخشی جشنواره‌های فرهنگی و شناخت ابعاد آگاهی‌بخشی و اندیشه‌ورزی در سیاست‌های فرهنگی به منظور بسترسازی برای تسهیل و تقویت فعالیت‌های فرهنگی متنوع و متکثر و افزایش تحرک و اجتهاد فرهنگی؛
  • گسترش میزان تبادل فرهنگی میان بخش‌های دولتی و غیردولتی در جهت افزایش تحرک فرهنگی – اجتماعی و ارتباط فرهنگی میان نهادهای دولتی و غیردولتی؛
  • اهتمام به نقش نهادهای واسط اجتماعی و فرهنگی و نهادینه‌شدن مشارکت فرهنگی و فرهنگ مشارکتی به عنوان مشارکت جمعی و سرمایه اجتماعی در جشنواره‌های فرهنگی؛
  • ایجاد سامانه‌ای برای نظارت دقیق و به موقع بر سیاست‌های فرهنگی با تأکید بر نظارت همگانی و خودکنترلی در اجرای سیاست‌های جشنواره‌ای؛
  • اتخاذ رویکرد پیشتاز در سیاست‌های تقابلی نسبت به سیاست‌ها و تهاجم فرهنگی دشمن براساس گفتمان فرهنگی و تمدنی اسلامی – ایرانی به عنوان پیشرآن‌های آینده‌ساز و مراقبت نسبت به الگوبرداری‌های ناشیانه از نگرش‌های غربی در جشنواره‌های فرهنگی.

نتیجه‌گیری

با وجود نظریات و دیدگاه‌های متفاوت نسبت به مفهوم سیاست‌ فرهنگی، تمایز تعریف و توجه خاص در رویکرد اسلامی – ایرانی به مقوله فرهنگ باعث می‌شود که زمینه مساعدی برای برقراری ارتباط ویژه میان آن با مقوله مدیریت، برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری ایجاد گردد. این وضوع هنگامی اهمیت مضاعف می‌یابد که دریابیم مقوله سیاست‌ فرهنگی و الگوهای اجرای آن همچون جشنواره‌های فرهنگی حتی در کشورهایی که نگاه حداقلی به مقوله فرهنگ دارند نیز بیش از گذشته، مطرح شده است. رابطه دوسویه فرهنگ و سیاست‌گذاری، ظرفیت بالقوه بالایی در ایجاد تحولات فرهنگی و مدیریتی در کشورمان دارد که بخش بسیار کوچکی از آن به فعلیت رسیده است.

بررسی نکات فوق نشان می‌دهد که به رغم تصویب اصول سیاست‌های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، این موضوع نیازمند تلاش علمی، تحلیل و بررسی آسیب‌شناسانه به ویژه در بعد اجرایی آن است. تنوع مفاهیم نظری و رویکردهای مدیریتی و عدم تدوین الگوهای بومی کارآمد و اثربخش سیاست‌ فرهنگی، منجر به از دست رفتن فرصت‌های ذی‌قیمت فرهنگی و بروز زمینه‌های فراوان آسیب‌رسان در حوزه فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران شده است. از سوی دیگر، نظریه‌های و قالب‌های فرهنگی غرب نظیر جشنواره‌ها چه در بعد جهانی و چه در بعد تعاریف و مدل‌های تحلیلی فرهنگی در کشوری مانند ایران که دارای فرهنگ و تمدن مذهبی است نمی‌تواند جواب‌گوی سیاست‌گذاری‌های فرهنگی باشد؛ به خصوص با شکل‌گیری نظام اسلامی و فرهنگ انقلاب اسلامی که الگویی فراتر از الگوهای موجو در دنیا ارائه داده و اکنون دین را در صحنه اجتماع و حکومت به عنوان یک عنصر فکری و فرهنگی مطرح کرده است.

[۱]  نهادهای فرهنگی داخلی عبارتند از: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان صدا و سیما، سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان اوقاف و امور خیریه، وزارت ورزش و جوانان، جهاد دانشگاهی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، سازمان حج و زیارت، کمیته امدادامام خمینی(ره).(دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی،۱۳۹۲)

عطاءالله مقدم­‌فر؛ دکتری سیاستگذاری عمومی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا