جهاد اکبر خواص؛ ضرورت ورود به گام دوم انقلاب
بیانیه راهبردی رهبری که در آستانه دهه پنجم انقلاب اسلامی منتشر شده است بواسطه برخورداری از متنی فصیح و شفاف نیازمند طرح پرسشهای از نوع چیستی نیست که نیازمند تولید متنهای توضیحی و تحلیلها و تفسیرهای بعضاً تکراری باشد. برای اینکه متن این بیانیه راهبردی همچون برخی از ایدهها محدود و متوقف در شعار نماند و بالعکس در کلیت نظام جریان بیابد؛ آنچه که باید از سوی همگان و بویژه نهادها و مراکز متولی امر انجام شود؛ طرح بحث از چرایی و چگونگی است. اینجاست که بیانیه راهبردی با کاربست مفهوم«گام دوم»، خود وارد مبحث چگونگی می شود.
بدیهی است لازمهی برداشتن گام دوم همچون دوی امدادی مستلزم دوندهای چابک، تازه نفس و پرانگیزه است که نه بخواهد مسیری که دونده پیشین طی نموده است را غیرمعقولانه از نو بپیماید و هم اینکه ضمن تقدیر و قدرشناسی از مجموعهای از دوندگان با عزم که پیشگامان جهاد و مبارزه بودهاند؛ راهشان را مجاهدانه بپیماید. اما مسأله کلیدی اینجاست که پیش از ورود دونده جدید، دونده پیشین باید عزم و اراده لازم برای اهدای چوب به دونده جوان را داشته باشد؟! بنابراین، معمای بیانیه، همین نقطه وصل است و لازمه حل این معما جهاد اکبرِ صاحبان نقش.
حضرت آیت الله خامنهای در آستانه دهه پنجم انقلاب اسلامی و ورود به فصل جدیدی از زندگی جمهوری اسلامی ایران در شرایطی که کشور از یک سو در برخی حوزههای موضوعی دستاوردهای خیرهکنندهای را ثبت کرده و از سویی دیگر بواسطه هجمه همهجانبه دشمن و نیز برخی کژکارکردیهای نهادهای داخلی با مشکلات متعددی بویژه در موضوع معیشت مواجه است، در بیانیهای راهبردی، ضمن تبیین ویژگیهای مسیر پرافتخار پیمودهشده در چهل سال گذشته و البته تصریح بر وجود مشکلاتی که ریشه در زاویهداشتن سیاستها و رویکردهای مجریان از اصول لایتغیر گفتمان انقلاب اسلامی دارد[۱]؛ با تأکید بر امید واقعبینانه به آینده در برداشتن گام بزرگ دوم به سمت آرمانها، الزامات این جهاد بزرگ را در ۷ سرفصل اساسی بیان کردند.
نکتهای که شاید در مقدمه این نوشته توجه به آن مورد تذکر است اینکه متن بیانیه بگونهای شفاف و فصیح سازماندهی شده که ضرورتی بر تفسیر و تحلیل محتوای متن برای احصاء گزارههای مستتر یا ایدههای پنهان در آن نیست. این تذکر از این منظر حائز اهمیت است که بدانیم متنی فصیح و شفاف همچون بیانیه رهبری نیازمند طرح پرسشهای از نوع چیستی نیست، بلکه تمرکز باید بر پرسشهایی از نوع چرایی و بویژه چگونگی باشد. بنابراین، نه اینکه بخواهیم بازنشر، مرور و بازخوانی متن را انکار کنیم، اما ضرورت چندانی بر تولید متنهای متعدد و البته تکراری از سوی نهادها و موسسات مختلف در تحلیل محتوای متن نیست که متأسفانه تأمل اساسی در بیانیه راهبردی را در حد تحلیل و تفسیرهای سطحی تقلیل میدهد و چه بسا از فصاحت و وزن عبارات آن میکاهد. برای اینکه متن این بیانیه راهبردی همچون برخی از ایده ها محدود و متوقف در شعار نشود و بالعکس در کلیت نظام جریان بیابد؛ آنچه که باید از سوی همگان و بویژه نهادها و مراکز متولی امر انجام شود؛ طرح بحث از چرایی و چگونگی است.
- چگونه میتوان ضمن پایبندی به اصول لایتغیر، منعطفانه برخی رویههای ناکارآمد را تغییر داد؟
- چگونه میتوان با ابتنای بر دالهای گفتمانی انقلاب اسلامی و توجه عمیقتر به به مبادی و مبانی مکتب امام (ره)، راه پیش رو را جهشی پیمود؟
- جمهوری اسلامی ایران چرا و چگونه بماند؟
بدون تردید، پاسخ به این پرسشهای چالش برانگیز، مستلزم مرور گذشته انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران و بیش از آن بازبینی و درکی عمیق از گفتمان انقلاب اسلامی به عنوان موتور و شالوده سیاستگذاریهای نظام است. از طرفی دیگر، ورود به سوالات چرایی و چگونگی مستلزم نگاهی واقعبینانه و آسیبشناسانه به گذشته انقلاب و نظام است:
- جمهوری اسلامی ایران در کدام حوزههای موضوعی موفق و در کدام حوزهها ناموفق یا کمموفق بوده است؟ چرا؟
- آیا انداموارههای نظام بطور متعادل و متناسب با هم رشد کرده است یا اینکه دستها بلند و پاها کوتاه شده است؟
- چه رابطهای میان این حوزههای موضوعی با یکدیگر وجود دارد؟
- برای یافتن راه پیش رو، چه تناسبی باید میان این حوزههای موضوعی و بطور خاص سیاستگذاریهای کلان نظام با یکدیگر ایجاد شود؟
- چرا نظام جمهوری اسلامی ایران همزمان با دستاوردهای راهبردی انقلاب عظیم اسلامی، گاهاً در تامین برخی نیازهای سهل و روزمره دچار ضعف و ناکارآمدی است؟
- چرا باید اجازه داد انقلاب اسلامی و اصول مترقی و الهی آن بواسطه عدهای معدود از چپاولگران و مالاندوزان مفسد و مدیران ناشایست و بیانگیزه به حاشیه کشانده شود و مورد نقد بدخواهان قرار گیرد؟ چرا هزینه این عده معدود را همهی انقلاب پرداخت کند؟
علی ایحال، هرچند که پرداختن به پرسشهای فوق برای برداشتن گامهای بعدی ضروری است؛ لیکن آنچه که رهبر معظم انقلاب مقتدرانه و در کوران القای یأس و ناامیدی مردم از سوی دشمن و نیز در مواجهه با طرحها و پیشنهادات برخی عناصر داخلی بر آن پای میفشرد، تداوم راه انقلاب در مسیر آرمانها و در ظرف گفتمان انقلاب اسلامی است. اینجاست که بیانیه راهبردی با کاربست مفهوم«گام دوم»، خود وارد مبحث چگونگی میشود.
بدیهی است لازمه برداشتن گام دوم همچون دوی امدادی مستلزم دوندهای چابک، تازهنفس و پرانگیزه است که نه بخواهد مسیری که دونده پیشین طی نموده است را غیرمعقولانه از نو بپیماید و هم اینکه ضمن تقدیر و قدرشناسی از مجموعهای از دوندگان با عزم که پیشگامان جهاد و مبارزه بودهاند؛ راهشان را مجاهدانه بپیماید. اما مسأله کلیدی اینجاست که پیش از ورود دونده جدید، دونده پیشین باید عزم و اراده لازم برای اهدای چوب به دونده جوان را داشته باشد؟! بنابراین، معمای بیانیه، همین نقطه وصل است و لازمه حل این معما جهاد اکبرِ صاحبان نقش.
اکنون باید دید آنها که برای چهل سال با جانفشانی و البته شجاعت و پایمردی راه انقلاب را پیمودهاند و در انواع بحرانها و نبردها با دشمن مجاهدانه ایستادهاند، میتوانند در جهاد اکبر نیز سرافراز بمانند یا اینکه همچون بسیاری از خواص تاریخ، تاب گذر از گذرگاه نهایی یا همان جهاد با نفس را ندارند. باید دید، در کارزار و امتحان سخت ولایتپذیری، عیار هر یک از این پیشگامان چند است. کدامیک حاضراند عاملانه ولی زمانه را یاری کنند و کدامیک خطشکنانه مشمول السابقون فی الخیرات میشوند، کدامیک مشمول منتظرین و توابین؟ انتظار میرود، بیش از همه و پیش از همه این انتقال از منصوبین رهبر فرزانه انقلاب در مجموعههای متنوعی همچون امامان جمعه، مسئولین محترم و نمایندگان محترم ولی فقیه در استانها و نهادهای انقلابی و نظایر آن آغاز شود تا زمینه برای جابجاییهای مشابه در سایر قوای کشور فراهم شود.
علیرضا خسروی / عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
[۱] – «بدانید که اگر بیتوجّهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهههایی از تاریخ چهلساله نمیبود ــ که متأسّفانه بود و خسارتبار هم بود ــ بیشک دستاوردهای انقلاب از این بسی بیشتر و کشور در مسیر رسیدن به آرمانهای بزرگ بسی جلوتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت»