انتخابات ریاست جمهوری و ضرورت بازتولید گفتمان اصولگرایی
روند برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و فراز و فرودهای آن و همچنین نتایج برآمده از آن، واجد برخی علائم و نشانهها و در عین حال، درسهاست که میتواند در فهم و تبیین برخی آسیبپذیریهای فضای رقابتهای سیاسی در کشور که میتوانند امنیت ملی جمهوری اسلامی را نیز در ابعاد گوناگون تحت تأثیر قرار دهند، راهگشا و مؤثر باشد. از جمله این مؤلفهها و موارد میتوان به موقعیت و وضعیت جناح اصولگرا اشاره کرد.
در واقع، اصولگرایی و جناح اصولگرا، یکی از مهمترین و قدیمیترین جریانهای سیاسی کشور است و شخصیتهای مهمی در طول تاریخ جمهوری اسلامی، سکانداری و رهبری آن را بر عهده داشته و همچنان نیز دارند. بنابراین، ضعف این جریان و به ویژه ضعف گفتمانی و ناتوانی یا کمتوانی این جریان در بازتولید گفتمانی خود در مقاطع سرنوشتساز و نقاط عطف تاریخی همچون انتخابات، میتواند جامعه سیاسی کشور را با نوعی عدم توازن و خلاء مواجه کند که نتیجه آن جز تعضیف کلیت نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن، آسیبپذیری امنیت ملی کشور نیست. این وضعیتی بود که در جریان دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تجلی یافت.
نمود نخست این پدیده را میتوان در نبود متولی مشخص برای جریان اصولگرایی در جریان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم جستجو کرد. در واقع، نه مجموعه جمنا و نه هیچ کاندیدایی، تا پایان انتخابات نپذیرفتند که پرچمدار و نامزد اصولگرایی در این دوره از انتخابات باشند و همگی به صراحت اعلام نمودند که به طور مستقیم و فراجناحی در انتخابات شرکت کرده و در پی جذب رأی همه سلایق سیاسی جامعه از جمله اصلاحطلبان و اصولگرایان هستند. در این میان، تنها مهندس مصطفی میرسلیم بود که به عنوان نامزد یکی از احزاب جناح اصولگرا و در واقع، قدیمیترین حزب این جریان در انتخابات شرکت کرد که البته در روزهای پایانی انتخابات نیز حزب مذکور با صدور بیانیهای به طور تلویحی از نامزد اصلی طیف اصولگرایان در انتخابات حمایت نمود و در واقع، این ارتباط گسسته شد.
علاوه بر این، در عرصه تبلیغات انتخاباتی و نحوه جذب آراء مردمی نیز عمدتاً به سوی بهرهگیری از وعدهها و شعارهایی رفتند که سمت و سوی آنها حمایت از اقشار محروم و آسیبپذیر اقتصادی از طریق توزیع پول در میان دهکهای پائین درآمدی در جامعه بود. صرف نظر از امکان یا امتناع تحقق این وعدهها در فضای کنونی اقتصاد در جامعه ایرانی، آنچه مهم است اینکه این نوع شعارها و وعدهها قاعدتاً در چارچوب و در مرکزیت گفتمان اقتصادی جناح راست و اصولگرا قرار ندارد و به لحاظ مبانی فکری اقتصادی در خارج از آن تعریف میشود.
به بیان دیگر، آنچه در این کانون قرار میگیرد حمایت از اصول اقتصاد بازار آزاد با محوریت سرمایهداری تجاری است که همواره این جناح متولی حمایت گفتمانی از آن بوده است و مردمگرایی اقتصادی از طریق توزیع پول، قاعدتاً در حاشیه این گفتمان قرار میگیرد و نه در مرکزیت آن. غیر از این مورد، میتوان گفت که بهرهگیری از یک خواننده زیرزمینی موسیقی پاپ نیز فرسنگها با رویکرد فرهنگی این جناح و اصول گفتمانی حاکم بر آن فاصله داشت.
بر این اساس میتوان گفت این انتخابات برای جناح اصولگرا به مثابه علامت و نشانه نوعی از جادررفتگی گفتمانی بود و نیاز به بازسازی گفتمانی و در واقع، بازتولید گفتمان اصولگرایی را بیش از پیش نمایان ساخت. در واقع، گفتمان جناح راست یا اصولگرا در بطن خود دارای عناصر و دقایقی است که نیاز امروز و دغدغه بسیاری از اقشار جامعه ایرانی به شمار میرود و کمرغبتی یا بیاعتنایی اصولگرایان به آنها، این نیازها و دغدغهها را در فضای کنونی جامعه سیاسی ایران، بدون متولی و بدون منادی کرده است.
دقایق و عناصری همچون حمایت و صیانت از کیان و امنیت خانواده و نقش محوری زن در آن، حمایت و تبلیغ و ترویج ارزشهای دینی و مذهبی در عرصه اجتماع و روابط اجتماعی، حمایت و تقویت اصول اقتصاد بازار آزاد از طریق حمایت از سرمایهداری مفید تجاری در برابر هجوم سرمایهداری مالی و پولی، تأکید بر ارزش امنیت در جامعه و نقش بیبدیل نیروهای نظامی– امنیتی در تأمین آن و تأکید بر قدرتیابی کشور در سطح منطقهای از طریق تعمیق استقلال سیاسی و جلوگیری از هضمشدن در نظام جهانی، از جمله این عناصر و دقایق است که در گفتارهای انتخاباتی جناح اصولگرا کمرنگ شده و در انتخابات اخیر، تقریباً ردپایی از آنها یافت نمیشد.
به نظر میرسد در این برهه زمانی، جناح اصولگرا میبایست فارغ از دغدغه نتیجه انتخابات و پیروزی یا شکست در انتخابات بعدی، استراتژی «بازگشت به خویش» را در عرصه گفتمانی در دستور کار قرار دهد و با دفاع عقلانی و روزآمد از این عناصر و دقایق، به بازتولید گفتمان اصولگرایی در عرصه رقابتهای سیاسی در جامعه ایرانی بپردازد. این سطح از مسئولیتپذیری، ترمیمکننده آسیبپذیریهای امنیتی در جامعه سیاسی جمهوری اسلامی ایران است و در عین حال، پاسخگوی بسیاری از نیازها و دغدغههای اجتماعی در عرصه سیاسی خواهد بود. البته، این بازنگری در سطح استراتژیک میتواند پاسخگوی خواست اصولگرایان برای پیروزی بر رقیب در انتخابات در دورههای بعد نیز باشد. به بیان دیگر، اصولگرایان میبایست برای پیروزی در رقابتهای سیاسی، تلاش خود را نه معطوف بر تغییرات تاکتیکی و مقطعی، بلکه متمرکز بر تغییرات در سطح راهبردی و بلندمدت کنند.