راهبرد جدید ضدتروریسم ایالات متحده آمریکا

دولت ترامپ اخیراً سند «استراتژی ملی مقابله با تروریسم»[۱] را منتشر کرده است. این دومین باری است که سندی با این عنوان توسط دولت آمریکا ارائه می‏‌شود. اولین بار سندی با این عنوان در سال ۲۰۱۱ یعنی دوران ریاست جمهوری باراک اوباما منتشر شد. البته قبل از اوباما، سندی تحت عنوان «استراتژی ملی مبارزه با تروریسم»[۲] در سال‏‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۶ از سوی دولت جورج بوش منتشر شده بود.

در استراتژی ملی مقابله با تروریسم دولت ترامپ، اتهاماتی متوجه جمهوری اسلامی ایران شده است. در این سند ادعا شده که ایران به‏ مثابه مهم‏‏ترین دولت حامی تروریسم، تهدیدهایی متوجه آمریکا و جهان می‌‏کند و وعده داده شده که آمریکا با این تهدیدها و آنچه رئیس جمهور آمریکا در مقدمه این سند از آن به‏ عنوان «شبکه‏ تروریستی جهانی ایران» نام برده، مقابله خواهد کرد.

دشمنان آمریکا

بر اساس استراتژی ملی مقابله با تروریسم منتشرشده توسط دولت ترامپ، آمریکا و متحدانش با چشم‌‏انداز تروریستی پیچیده روزافزونی مواجه‏ هستند و طیف متنوعی از بازیگران تروریستی از تکنولوژی‌‏ها و تاکتیک‌‏های نوین برای پیشبرد دستورکارهای خود استفاده می‏‌کنند. همچنین، در این سند گفته شده که به موازات افزایش شمار گروه‏‌ها، شبکه‏‌ها و افرادی که از روندهای جهانی مانند ظهور شیوه‏‌های امن‌‏تری از ارتباطات، گسترش رسانه‌‏های اجتماعی و جمعی و بی‌‏ثباتی مستمر در برخی مناطق بهره‌‏برداری می‏‌کنند، تهدید تروریسم برای آمریکا به‏‌شکل پویاتر و گسترده‌‏تری در حال رشد است.

این سند، از «تروریست‏‌های اسلام‏‌گرای رادیکال»[۳] به‏‌عنوان تهدید اصلی تروریستی فراملی برای آمریکا و منافع حیاتی آن نام برده است. در رأس این تهدید، داعش و القاعده قرار گرفته‏‌اند که «پیوسته نیت و توانایی حمله به میهن[۴] و منافع آمریکا و تداوم طرح‌‏ریزی حملات جدید و الهام‌‏بخشی به افراد مستعد برای انجام اعمال خشونت‏‌آمیز در درون آمریکا را نشان داده‌‏اند».

همچنین، در این سند عنوان شده که این گروه‌‏ها درصدد بهره‌‏برداری از ضعف حکمرانی، مناقشه‌‏ها، بی‌‏ثباتی‌‏ها و مظالم سیاسی و مذهبی دیرینه برای حذف نفوذ آمریکا در کشورهای اسلامی و بازسازی جامعه اسلامی [خلافت] هستند. علاوه بر این، این گروه‌‏ها روش‌‏هایی را برای به چالش‌‏کشیدن اقدامات ضدتروریستی آمریکا ایجاد کرده‌‏اند؛ از جمله ایجاد نهادهای حکومتی شبه‏‌دولتی در پناه‏گاه‏‌های‏شان، به‏‌کارگیری ابزارهای انفجاری پیچیده برای غلبه بر ابزارهای امنیت هوایی و استفاده از تولیدات رسانه‌‏ای با کیفیت بالا برای استخدام افراط‏‌گرایان در غرب.

در استراتژی ملی مقابله با تروریسم دولت ترامپ، اولویت به تهدید داعش داده شده است؛ هرچند از تهدید القاعده نیز به‏‌عنوان «تهدیدی پایدار» برای میهن و منافع آمریکا در سراسر جهان سخن گفته شده است. بوکوحرام، تحریر طالبان پاکستان و لشکر طیبه از جمله گروه‌‏های دیگری هستند که هرچند توان و انگیزه‌‏های کمتری برای حمله به میهن آمریکا و منافع این کشور دارند، اما هنوز هم تهدیدهایی متوجه اشخاص و منافع آمریکایی در خارج می‏‌کنند و یا اینکه به‌‏واسطه روابط‏شان با داعش و القاعده، تهدید بالقوه‏‌شان علیه منافع آمریکا افزایش یافته است.

پس از تروریسم اسلام‏گرای رادیکال، ایران در این سند به ‏عنوان تهدید دیگری برای آمریکا مطرح شده است. در این مورد، اتهاماتی مبتنی بر حمایت از گروه‏‌های شبه‏‌نظامی و تروریستی در سراسر خاورمیانه و پرورش شبکه‌‏ای از عاملان که تهدیدی را بر آمریکا و جهان تحمیل می‌‏کنند، به ایران وارد شده است. گفته ‏شده که این گروه‏‌ها به ‏ویژه حزب‏ الله لبنان در همکاری با ایران، از تروریسم و ابزارهای نامتقارن دیگری برای گسترش نفوذ خود در عراق، لبنان، سرزمین‏‌های فلسطینی، سوریه، یمن و بی‌‏ثبات‏‌سازی رقبای‏شان استفاده می‏‌کنند. در مورد حزب ‏الله عنوان شده که این گروه دارای قدرت اطلاعاتی و نظامی، ذخایر بزرگی از تسلیحات پیچیده و شبکه گسترده‌‏ای از عاملان و هواداران در خارج از جمله افرادی در آمریکاست.

همچنین، به نیروی قدس سپاه پاسداران اشاره شده و این ادعا که ایران از این نیرو، که بازوی پشتیبانی اصلی تروریستی آن است، برای حمایت مالی و مادی، آموزش و هدایت حزب ‏الله و گروه‌‏های عملیاتی شیعی دیگر در بحرین، عراق، سوریه و یمن استفاده می‏‌کند، مطرح شده است. همچنین، نیروی قدس به حمایت از حماس و گروه‌‏های فلسطینی دیگر متهم شده است. بر این اساس، ادعا شده که نیروی قدس سپاه پاسداران با عاملانی که در سراسر جهان دارد، توانایی هدف‏ قراردادن منافع آمریکا و احتمالاً خاک این کشور را دارد.

علاوه بر دو تهدید فوق، در این سند گفته شده که طیف گسترده‏‌ای از جنبش‏‌های جدایی‌‏طلب، انقلابی و ملی‏‌گرا در خارج که از خشونت استفاده می‏‌کنند و تمایل به بی‌‏ثبات‏‌سازی جوامع دارند، زندگی آمریکایی‏‌ها را به خطر می‏‌اندازند. جنبش مقاومت شمال اروپا[۵] و گروه اقدام ملی نونازی[۶] دو نمونه‏‌ای هستند که در این مورد به آنها اشاره شده است. گفته شده که این گروه‏‌ها ممکن است از هدف قراردادن منافع آمریکا پرهیز کنند، اما ترورها و بمب‌‏گذاری‏‌های پی‏‌درپی‏‌شان علیه اهداف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، اشخاص و منافع آمریکایی در خارج را در معرض خطر قرار می‌‏دهد.

تروریست‌‏های داخلی، آخرین تهدیدی هستند که در این سند به آن‏ها پرداخته شده است. عنوان شده است که این تروریست‏‌ها نه از ایدئولوژی اسلام‌‏گرای رادیکال، بلکه از اشکال دیگر افراط‏‌گرایی خشونت‌‏آمیز انگیزه می‏‌گیرند؛ مانند تندرو‏های نژادگرا، افراطیون حامی حقوق حیوانات، تندروهای طرفدار محیط زیست، افراط‏‌گرایان طرفدار ایده شهروند مستقل[۷] و تندروهای شبه‏‌نظامی. چنین گروه‏‌هایی در تلاش برای پیشبرد دستورکارهای خود از طریق اعمال خشونت‌‏آمیز و مبتنی بر زور هستند. گفته شده که تروریسم داخلی در آمریکا و قربانیان و هزینه‏‌های آن در حال افزایش است.

راه‏کارهای مقابله با تروریسم      ‏   

علاوه بر تعیین دشمنان تروریستی آمریکا، استراتژی ملی مقابله با تروریسم دولت ترامپ برنامه‏‌ها و راه‏کارهایی در زمینه‌‏های مختلف از جمله تعقیب تهدیدهای تروریستی از مبدأ؛ جلوگیری از دسترسی تروریست‏‌ها به منابع حمایت مالی، مادی و لجستیکی؛ مدرن‏ و یکپارچه‏‌کردن مجموعه‌‏ای از ابزارها و مجوزهای مرزی آمریکا برای مقابله با تروریسم و حفاظت از میهن؛ حفاظت از زیرساخت‏‌های آمریکایی و ارتقای آمادگی مقابله با تروریسم؛ مقابله با تلاش‏‌های تروریست‏‌ها در ترویج افرا‏ط‌‏گرایی و استخدام نیرو و تقویت قابلیت‏‌های ضدتروریستی شرکای بین‌‏المللی برای مقابله با تروریسم ارائه کرده است.

تأکید بر همکاری با شرکا در برخورد با تروریسم، یکی از موضوعات مهم این سند است که مورد توجه تحلیل‌‏گران قرار گرفته است. در این سند گفته شده که «این استراتژی، آمریکا را در اولویت قرار می‏‌دهد[۸] و بر حفاظت از میهن از طریق افزایش استحکام مرزها، تقویت وضعیت امنیتی در همه ورودی‏‌ها به خاک آمریکا، حفاظت از زیرساخت‏‌های حیاتی و تسهیل آمادگی مقابله با تروریسم تأکید دارد». با این حال، بلافاصله پس از آن عنوان شده که «این استراتژی این مسئله را به رسمیت می‌‏شناسد که در اولویت‏‌بودن آمریکا به معنای آمریکا به ‏تنهایی[۹] نیست…». برخی معتقدند این نوعی تحول آرام در شعار معروف «اول آمریکا» ترامپ است. 

نتیجه‌‏گیری

استراتژی ملی مقابله با تروریسم دولت ترامپ به ترتیب اولویت، تروریسم اسلام‌‏گرای رادیکال (داعش، القاعده و گروه‌‏های دیگری مانند بوکوحرام، لشکر طیبه و تحریر طالبان پاکستان)، ایران و گروه‏‌های حامی آن، برخی گروه‏‌های ملی‌‏گرا، تجزیه‏‌طلب و انقلابی و تروریسم داخلی را چهار تهدید تروریستی برای آمریکا معرفی کرده است.

تفاوت این سند با استراتژی ملی مقابله با تروریسم ۲۰۱۱ آمریکا در این است که استراتژی ۲۰۱۱ کاملاً متمرکز بر القاعده و زیرشاخه‏‌ها و هوادارانش بود و در آن به موارد دیگر از جمله حزب‏ الله، حماس، فارک (نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا)، گروه‌‏های تروریستی در درون آمریکا و اتهام حمایت ایران و سوریه از تروریسم به صورت حاشیه‏‌ای به ‏عنوان نگرانی‏‌های تروریستی دیگر آمریکا که باید به آن‏ها توجه شود، اشاره شده بود.

در حالی که نسخه اخیر، تهدیدهای تروریستی متنوعی را مطرح، داعش را در صدر تهدیدات تروریستی آمریکا و همچنین، تهدید ایران را بسیار برجسته کرده که با توجه به دیدگاه بدبینانه و به ‏شدت افراطی دولت ترامپ و به ‏ویژه مقامات سیاست خارجی و امنیت ملی او نسبت به جمهوری اسلامی ایران، موضوع عجیبی نیست.

به هر حال، آن‏ها در چارچوب کارزار فشار حداکثری علیه ایران، تلاش می‏‌کنند از هر فرصتی برای برجسته‏‌کردن تهدید جمهوری اسلامی ایران و القاء ضرورت برخورد با چنین تهدیدی استفاده می‏‌کنند. لیست دولت‏‌های حامی تروریسم آمریکا بیش از آنکه مبتنی بر واقعیت باشد، همیشه موضوعی سیاسی بوده و همواره از آن به ‏عنوان ابزاری برای فشار بر کشورهای مخالف آمریکا استفاده شده است.

برای نمونه، ترامپ در سال ۲۰۱۷ در پی افزایش تنش‌‏ها با پیونگ‌‏یانگ، کره شمالی را به فهرست کشورهای حامی تروریسم افزود، اما در استراتژی ملی مقابله با تروریسم دولت او هیچ نامی از کره شمالی برده نشده است (به‏ دلیل تحولی که در روابط آمریکا و کره شمالی اتفاق افتاده است). در ضمن، نام هیچ‏کدام از حامیان اصلی حامی تروریسم از جمله عربستان سعودی در لیست تهدیدهای تروریستی آمریکا نیست؛ در حالی که رژیم سعودی به‌‏عنوان حامی ایدئولوژی افراطی- تکفیری وهابیت، نقش بی‏‌بدیلی را در شکل‏‌گیری بسیاری از ایده‏‌ها و گروه‏‌های افراط‏‌گرا و تروریستی در سراسر جهان ایفا کرده است.

[۱] National Strategy for Counterterrorism

[۲] National Strategy for Combating Terrorism

[۳] Radical Islamist terrorists

[۴] Homeland

[۵] Nordic Resistance Movement

[۶] Neo-Nazi National Action Group

[۷] Sovereign citizen extremism

[۸] America First

[۹] America alone

افزایش حساسیت‌های حقوق بشری نسبت به عربستان، پاشنه آشیل بن سلمان

عربستان سعودی در ماه‌‏های اخیر چند فعال حقوق زنان را که ارتباطاتی با کانادا داشتند و اعضای خانواده آن­ها شهروند کانادا شده­‌اند، دستگیر کرده است. در پاسخ به این اقدام، خانم «کریستینا فریلند» وزیر امور خارجه کانادا روز سوم اوت در یک اظهارنظر توئیتری نوشت که عمیقاً بابت دستگیری فعالان حقوق زنان در عربستان نگران است و از حکومت این کشور خواست که «فوراً» آن­ها را آزاد کند.

یک روز بعد، وزارت خارجه کانادا نیز در توئیتی از عربستان سعودی خواست که فوراً این افراد و تمام فعالان حقوق بشری که در این کشور بازداشت هستند را آزاد کند. وزارت خارجه عربستان نیز در یک رشته پاسخ توئیتری ضمن محکوم‏‌کردن این موضع‌­گیری کانادا، آن را دخالت در امور داخلی خود دانست و یک سلسله اقدامات تند و تهاجمی را علیه کانادا اعلام کرد.

عربستان به سفیر کانادا در این کشور اعلام کرد که ظرف ۲۴ ساعت عربستان را ترک کند، سفیر خود را از کانادا فراخواند، اعلام کرد که همه مبادلات تجاری و سرمایه­‌گذاری خود را در این کشور تعلیق خواهد کرد، پروازهای مستقیم به تورنتو را لغو و اعلام کرد همه دانشجویانی که با بورس دولتی در کانادا تحصیل می‌­کنند، از این کشور خارج شوند. فراتر از این، عربستان تهدید کرد که با هر کشور غربی که بخواهد درباره استبداد سیاسی در این کشور سخن بگوید، روابط تجاری خود را قطع خواهد کرد. عادل الجبیر وزیر خارجه این کشور در توئیتر خود نوشت: «پادشاهی عربستان در امور داخلی دیگر دولت­‌ها دخالت نمی‌­کند و هر گونه تلاشی برای دخالت در امور داخلی خود را نیز نمی‌­پذیرد و با آن محکم برخورد خواهد کرد».

این در حالی است که واکنش شدید و تهاجمی این کشور تنها به یک اظهارنظر توئیتری ضمن اینکه می­‌تواند سرمایه­‌گذاری­های خارجی را در عربستان تحت تأثیر قرار دهد، بار دیگر عربستان را به مرکز توجهات و انتقادات افکار عمومی و رسانه­‌های غربی خواهد آورد و در آینده صداهای بیشتر و بلندتری در غرب در انتقاد از رفتارهای عربستان چه در داخل و چه در منطقه به گوش خواهد رسید. جمهوری اسلامی ایران نیز می‌­تواند با بهره‌­گیری از این فرصت، ضمن تلاش برای به چالش کشیده‏‌شدن تصویر مصنوعی و غیرواقعی عربستان در افکار عمومی غرب، انتقادات را متوجه این کشور نموده و به این طریق سیاست­‌های مخرب و غیرسازنده عربستان در منطقه را به چالش بکشد.

اعتراض کانادا

به طور کلی، حقوق بشر موضوع محوری در سیاست خارجی کانادا و به ویژه دولت جدید این کشور است. این کشور برخلاف آمریکا و کشورهای اروپایی، منافع مهم و حیاتی در خاورمیانه نداشته و وابستگی چندانی به کشورهایی مانند عربستان سعودی ندارد که با مطرح‌‏کردن انتقادهای حقوق بشری، منافع خود را به خطر بیاندازد اما بحث اخیر تا حدودی ریشه در تحولات دو سال گذشته در رابطه با روابط کانادا با عربستان دارد.

بحث نحوه واکنش به وضعیت حقوق بشر عربستان در کانادا از سال ۲۰۱۶ که این کشور یک توافق ۵/۱۱ میلیارد دلاری برای فروش تسلیحات به کانادا منعقد کرد، همواره مطرح بوده است. پس از انتشار ویدئوهایی مبنی بر استفاده از این تسلیحات و تجهیزات کانادایی در سرکوب اعتراضات شیعیان در عربستان، انتقادها در این زمینه افزایش یافت. دولت کانادا اعلام کرد که تحقیقاتش در این زمینه نشان می­‌دهد که عربستان در جریان این اعتراضات نقض آشکار حقوق بشری انجام نداده است و دولت این کشور تلاش کرده است تا حتی‌­الامکان از برخورد خشونت‌­آمیز با معترضین پرهیز کند. انتشار همین خبر و تحقیق صورت‏ گرفته در این زمینه، توجهات را به وضعیت حقوق بشر در عربستان افزایش داد. در چنین شرایطی، انتقاد صریح و تند وزیر خارجه کانادا از بازداشت فعالان حقوق زنان در عربستان بیشتر جنبه داخلی داشته و می‌­تواند موقعیت دولت را در افکار عمومی این کشور تقویت کند.

 دولت جاستین ترودور که با حمایت از توافق تسلیحاتی دولت محافظه­‌کار قبل از خود با عربستان، با نارضایتی بسیاری از کانادایی‌­ها مواجه شد، حال می­‌خواهد با مطرح‏‌کردن انتقادات حقوق بشری، به نوعی وضعیت خود را در افکار عمومی بهبود دهد. به ویژه که عربستان از اهمیت زیادی در اقتصاد کانادا برخوردار نیست؛ حجم تجارت دو کشور سال گذشته کمی بیشتر از سه میلیارد دلار بود و عربستان بیستمین شریک تجاری کانادا محسوب می‌شود. همچنین، این کشور تنها نه درصد نفت خود را از عربستان وارد می­‌کند.

دلایل واکنش شدید عربستان به کانادا

شاید پاسخ تند و شدید عربستان آن هم به یک توئیت برای بسیاری از تحلیل­گران تعجب برانگیز باشد اما این موضوع یک تصمیم اتفاقی و ناگهانی نبود و ریشه در نگرش‌­ها و سیاست­‌های محمد بن سلمان ولیعهد این کشور دارد که عملاً قدرت را در عربستان در اختیار گرفته است. برای این واکنش تند بن سلمان به کانادا می‌­توان چند دلیل را برشمرد:

نخست اینکه بن سلمان می‌­خواهد به دولت‌­های غربی اعلام کند که اصلاحات او مذهبی، اجتماعی و اقتصادی است نه سیاسی. بن سلمان همواره تلاش کرده است که دولت‌­های غربی را متقاعد کند از سیاست­‌ها و برنامه‌­های او حمایت کنند. در این راستا، او تلاش کرده است سیاست­ خارجی جدید و تهاجمی عربستان را برای تغییرات داخلی و منطقه‌­ای که مطلوب دولت­های غربی است، الزامی جلوه دهد و حمایت آن­ها را از سیاست‌­هایی مانند محاصره قطر و مقابله با ایران جلب کند.

علاوه بر این، او تلاش کرده است تا با انجام اصلاحاتی مانند تضعیف پلیس مذهبی در عربستان، تقویت حقوق زنان و اعطای برخی امتیازات مانند اعطای حق رانندگی به آن­ها، توسعه مکا‌‌‌ن­های تفریحی و سرگرمی و بازگشایی تئاترها و کنسر‌‌ت­های موسیقی، خود را به عنوان چهره اصلاح­گر مطلوب غربی‌ها معرفی کرده و حمایت آن­ها را جلب نماید. او حتی تلاش کرده است تا دولت‌­های غربی را متقاعد کند که برای مبارزه با فساد و پیشبرد برنامه‌های اصلاحی، از بازداشت شاهزادگان و حذف رقبای سیاسی خود در داخل حمایت کنند.

در واقع، او به نوعی از غرب می­‌خواهد تا حامی قدرت و اقتدار سیاسی او باشند تا او در عوض بتواند اصلاحات مدنظر غرب در حوزه­‌های مختلف به ویژه مبارزه با بنیادگرایی اسلامی را تحقق ببخشد. در این چهارچوب، او نه تنها مطالبه­‌ای مانند آنچه وزیر خارجه کانادا از او داشته را در راستای آزادی‌­های سیاسی دانسته و با آن مخالف است، بلکه تصور می­‌کند که برای پیشبرد بهتر برنامه­‌های خود باید اتفاقاً آزادی بیان را محدود کند تا از بروز بحث و اختلاف نظر در جامعه درباره اصلاحات مدنظر خود جلوگیری نماید.

بن سلمان همچنین نمی­‌خواهد به جز خودش کس دیگری برای انجام این اصلاحات تشویق شود و به عنوان مثال این گونه القا شود که اصلاحات او در رابطه با حقوق زنان و اقداماتی مانند اعطای حق رانندگی به آن­ها، نتیجه کمپین برخی طرفداران حقوق زنان در داخل و یا فشار دولت­‌های غربی در این زمینه بوده است. بنابراین، او در عین حالی که این حقوق را به زنان اعطا می‌­کند، با هرگونه توصیه و انتقاد دولت­‌های خارجی در این زمینه برخورد کرده، فعالان حقوق زنان را دستگیر  و آن­ها را از مصاحبه با رسانه­­‌ها منع می­‌کند. در واقع، او می­‌خواهد روایت موجود در این زمینه را در رسانه­‌ها کنترل کرده و بیش از هر کسی خود را به عنوان منادی و مغز متفکر این اصلاحات معرفی نماید.

با این حال مهمترین دلیل این رفتار عربستان، فرستادن پیامی قاطع و روشن به دیگر دولت­‌های غربی بود مبنی بر اینکه هرگونه انتقاد از وضعیت حقوق بشری عربستان برای آن­ها هزینه‌‏ساز خواهد بود. موضوع انتقاد دولت­­‌های غربی از عربستان در زمینه حقوق بشر بحث جدیدی نیست. حتی آمریکا به عنوان اصلی­‌ترین حامی و متحد این کشور همواره انتقادهایی نسبت به عربستان مطرح کرده که در دولت ترامپ نیز تا حدودی این انتقادات تداوم یافته است هرچند او در سایه روابط ویژه با عربستان کمتر به این مسئله پرداخته و آن را به انتقادات خصوصی و محرمانه تنزل داده است.

اما عربستان معمولا حساسیت زیادی نشان نمی‌­داد و اکثراً این انتقادها را نادیده می‌­گرفت. با این حال، به نظر می­‌رسد در دوره بن سلمان این الگو تغییر کرده است. عربستان می­‌خواهد به متحدان غربی خود به ویژه کشورهای اروپایی این پیام را بدهد که انتقاد از وضعیت حقوق بشر در این کشور دیگر تحمل نخواهد شد و برای کشوری که این کار را انجام دهد، هزینه­ خواهد داشت.

اگرچه عربستان سعودی در سال­‌های اخیر برخوردهایی نیز با سوئد و آلمان به دلیل انتقاد آن­ها از سیاست‌­های عربستان داشته است اما کانادا برای فرستادن پیام قاطع عربستان در این زمینه گزینه کم­‌هزینه و راحت­‌تری بود. از یک سو به نظر می‌‏رسد عربستان به نوعی از چراغ سبز و رضایت ضمنی دولت آمریکا در رابطه با برخورد خود با کانادا آگاه بوده و دعواهای ماه‌‏های اخیر آمریکا با کانادا خیال ریاض را از عدم مخالفت آمریکا با مواضع تند نسبت به کانادا راحت کرده است؛ به طوری که پس از بروز تنش در روابط دو طرف، وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد در این مسئله دخالتی نخواهد کرد و از طرفین خواست که اختلافات خود را حل کنند.

علاوه بر این همانطور که اشاره شد، دوطرف روابط اقتصادی چندان گسترده­‌ای ندارند و این مسئله به عربستان امکان داد تا با شدت و قاطعیت بیشتری پیام خود را منتقل کند. کانادا سال گذشته تنها کمی بیشتر از ۷۰ میلیون دلار کالا از عربستان وارد کرده است، در حالی که این رقم برای کشوری مانند آلمان بیش از ۲۱۱ میلیون دلار بود.

پیامدها برای عربستان

اگرچه اتحادیه اروپا تا حدودی با مواضع کانادا همراهی کرد و از عربستان سعودی خواست که جزئیات بیشتری درباره فعالان دستگیرشده ارائه دهد اما با توجه به اینکه آمریکا موضع محکم و قاطعی در این زمینه نگرفت، عملاً صدای واحد و متحدی از دولت­­‌های غربی در رابطه با عربستان و انتقاد از وضعیت حقوق بشر این کشور شنیده نشد و انتظار نمی­‌رود این روند در آینده نیز تغییر چندانی بکند. دولت کانادا هم بدون حمایت متحدان غربی گزینه­‌های زیادی برای پاسخگویی به عربستان و اعمال فشار بر این کشور ندارد و تنها می‌­تواند از اعتراضات دیپلماتیک استفاده کرده و یا میزان خرید نفت از عربستان را کاهش دهد.

در واقع، هزینه‌­های کانادا از این اقدام با توجه به اعلام عربستان مبنی بر خروج دانشجویان عربستانی که با بورس دولتی در کانادا مشغول به تحصیل بودند و تعداد آن­ها به بیش از ۱۶ هزار نفر می رسد که کمک مالی مهمی به دانشگاه‏‌های کانادا محسوب می­‌شود، بیش از دستاوردهای آن خواهد بود. ضمن اینکه به نظر می­‌رسد دولت­‌های غربی به ویژه کشورهای اروپایی به خوبی این پیام را دریافت کرده‌­اند و تمایلی ندارند که وارد بحران مشابهی با عربستان سعودی شوند. مخصوصاً که عربستان در حال حاضر روابط ویژه و نزدیکی با دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا داشته و حمایت دولت این کشور را در این زمینه دارد.

عربستان سعودی حتی در دو سال گذشته این الگوی رفتاری را با سازمان­‌های بین­‌المللی نیز در پیش گرفته است و گزارش­‌های انتقادی نسبت به وضعیت حقوق بشر خود را با تهدید یا تطمیع مالی حذف و یا دستکاری کرده است. بنابراین، به نظر نمی‌‏رسد در آینده نزدیک این روند تغییر چندانی بکند و شاهد حمایت و همراهی این کشورها با کانادا در مقابل عربستان یا طرح انتقادات مستقل در رابطه با وضعیت حقوق بشر در عربستان باشیم.

با این حال، در سطوح غیررسمی و رسانه­‌های غربی، واکنش‌­های جدی‌­تری به عربستان را شاهد بودیم؛ برنی سندرز سناتور آمریکایی نحوه رفتار عربستان و واکنش این کشور به کانادا را «بی­‌حرمتی» دانست. سوزان رایس سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل در صفحه توئیتر خود خواستار حمایت آمریکا و اتحادیه اروپا از کانادا شد تا به گفته او نشان دهند که در زمینه حقوق بشر و حقوق زنان کوتاه نمی­‌آیند.

پیتر سالیزبوری کارشناس اندیشکده چتم هاوس نیز از نبود حمایت قاطع دولت­­‌های غربی از کانادا آن هم درباره موضوعی که همواره آن را فریاد زده‌­اند، یعنی حقوق بشر انتقاد کرد و آن را «شرم‌­آور» دانست. علاوه بر این، کارشناسان غربی ابراز نگرانی کرده‌اند که نبود واکنش قاطع و هماهنگ به عربستان و توجه‏‌نکردن دولت ترامپ به این مسئله در سیاست خارجی، سایر دولت­‌های اقتدارگرا را نسبت به حقوق بشر غیرمنعطف‌­تر خواهد کرد و قدرت مانور غرب در برابر آن­ها را کاهش خواهد داد.

فراتر از این، این واکنش شدید، گسترده و ناگهانی عربستان به یک توئیت، نگرش منفی نسبت به سیاست خارجی این کشور ایجاد می­کند و ضمن افزایش بدبینی­‌ها در این زمینه به طور مثال می‌­تواند سرمایه­‌گذاری­ خارجی را در عربستان که این کشور به آن­ نیاز مبرم دارد، تحت تأثیر قرار دهد. اگر تنها یک توئیت یا انتقاد از وضعیت حقوق بشری عربستان، چنین واکنشی در پی داشته باشد، سرمایه­‌گذاران خارجی با نگرانی و عدم اطمینان بیشتری مواجه خواهند بود.

نتیجه‌‏گیری

از زمان روی کارآمدن بن سلمان به عنوان ولیعهد، او از یک سو به دنبال جلب حمایت غربی­‌ها از سیاست­‌های خود در مقابله با ایران بوده است و از سوی دیگر، تلاش کرده تا خود را در قامت رهبری مدرن و اصلاح­گر که می­‌تواند چهره عربستان و خاورمیانه را مطابق خواست غربی­‌ها متحول کند، نشان دهد. او برای این هدف از طیف مختلفی از ابزارها شامل به کارگیری شرکت­‌های لابی، خرید روزنامه­‌نگاران و ستون­‌نویسان رسانه­‌های مطرح آمریکایی، حمایت شخصی یوسف ­العتیبه سفیر پرنفوذ امارات در آمریکا و حتی کمک و حمایت لابی‌­های اسرائیلی در آمریکا بهره برده است.

در نتیجه به‏‌کارگیری این شبکه گسترده و پرنفوذ، جهان غرب بن سلمان را رهبری مدرن تصور می‌­کند که باید از تمام اقداماتش حمایت شود. علاوه بر این، او توانسته­ است با سیاست خرید سکوت رسانه‌­ای درباره بحران یمن، افکار عمومی غرب را در نوعی بی‌­اطلاعی و عدم حساسیت نسبت به این مسئله نگه دارد. با این حال اقدام اخیر این کشور در رابطه با کانادا باعث افزایش حساسیت و توجه رسانه­‌ها و افکار عمومی در غرب نسبت به عربستان و سیاست­‌های این کشور شده است؛ موضوعی که بن­ سلمان با صرف هزینه زیاد تلاش کرده تا مانع از آن شود. این اتفاق، چند روز بعد با حمله عربستان به اتوبوس حامل دانش ­آموزان یمنی تکمیل شد که بازتاب و توجه زیادی در رسانه‌­های غربی داشت.

ترکیب و همزمانی این دو رویداد می‌­تواند ضمن فراهم‌‏کردن فرصت برای به چالش‌‏کشیدن تصویر غیرواقعی عربستان در غرب، به نوعی نورافکن­‌ها را به سمت این کشور بتاباند و به مصونیت عربستان در اقدامات خود و حمایت بی‏‌قید و شرط دولت‌­های غربی از آن پایان دهد. همانطور که اشاره شد، واکنش‌های انتقادآمیز زیادی در سطح مقامات غیردولتی و کارشناسان غربی به رفتارهای عربستان مطرح شده است. هرچند نمی‌­توان توقع داشت که این موضع­‌گیری‌­ها در آینده نزدیک به سیاست رسمی دولت­‌های غربی تبدیل شوند اما این اتفاق دقیقاً همان چیزی است که عربستان از آن نگران بوده و در سال­‌های اخیر سعی کرده مانع از آن شود.

با توجه به فضای کنونی و همچنین در آستانه سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر که نام عربستان همچنان با آن پیوند خورده است، می‌­توان از این فرصت برای افزایش توجه و حساسیت افکار عمومی و رسانه­‌های غربی نسبت به عربستان استفاده کرد. یک حساب توئیتری منتسب به حکومت عربستان در پاسخ به انتقادات کانادا عکسی را منتشر کرد که در آن یک هواپیمای خطوط پروازی کانادا به سمت برج مشهوری در شهر تورنتو می‏رود (یادآور حملات ۱۱ سپتامبر) و در توضیح این عکس نوشت: «کسی که در مسئله‌­ای که به او ربط ندارد، دخالت می­‌کند، به چیزی می‌‏رسد که خوشایندش نیست».

هرچند مقامات دولت عربستان این حساب توئیتری را مسدود و  اعلام کردند درباره آن تحقیق می‌­کنند اما انتشار این پیام باعث خشم و نگرانی مردم کانادا و همچنین افکار عمومی جهان غرب شد و واکنش‌­های زیادی به آن صورت گرفت. همسویی منافع برخی کشورهای منطقه مانند قطر با ایران در این زمینه، می­‌تواند فرصت مناسبی را برای ایران فراهم کند تا ضمن افزایش توجهات و فشارها بر عربستان، خود را تا حدودی از مرکز انتقادات و جوسازی­‌های رسانه‌­ای دور کند.

عزیزالله حاتم‏‌زاده- همکار علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی

سمینار تروریسم، افراط‌گرایی و امنیت منطقه‌ای در غرب آسیا

سمینار تروریسم، افراط‎گرایی و امنیت منطقه‎ای در غرب آسیا برگزار شد.

سمینار یک روزه «تروریسم، افراط‌گرایی و امنیت منطقه‌ای در غرب آسیا» از مجموعه سمینارهای مقدماتی کنفرانس امنیتی تهران در مرکز پژوهش‎های وزارت امور خارجه برگزار شد. بررسی تروریسم و افراط‌گرایی که یکی از موضوعات و مسایل اصلی کنفرانس امنیتی تهران است به پژوهشکده مطالعات راهبردی و مرکز پژوهش‎های وزارت امور خارجه، محول شده بود. پس از فراهم آوردن مقدمات علمی، سمینار «تروریسم، افراط‌گرایی و امنیت منطقه‌ای در غرب آسیا» در ۲۱ آذرماه ۱۳۹۶ با حضور سید محمود علوی، وزیر اطلاعات و صاحب‏نظران دانشگاهی و تصمیم‌گیری، برگزار شد.

در این سمینار  علاوه بر مراسم افتتاحیه سه پنل با تمرکز بر سه محور «ریشه‌ها و زمینه‌های تروریسم و افراط‌گرایی در غرب آسیا»، «تأثیرات و پیامدهای تروریسم و افراط‌گرایی در غرب آسیا» و «سیاست‌های و راهبردهای مقابله با تروریسم و افراط‌گرایی در غرب آسیا» برگزار شد. واکاوی بسترها و ریشه‏‌های آموزشی، فرهنگی و سیاسی گسترش افراط‏گرایی و تروریسم در منطقه، بنیادهای اقتصادی تروریسم، رابطه آن با فساد و پیامدهای اقتصادی جریان‏‌های افراط‏‌گرا ، میزان اثربخشی و یا ناکامی در مقابله با تأمین مالی تروریسم، شیوه‌های تبلیغی گروه‌های تروریستی، سازوکارهای مقابله با تروریسم از سوی کشورها و سازمان‏های بین‏‌المللی و نتایج عملکرد آنها، تأثیر افراط‏‌گرایی و تروریسم بر بازیگران منطقه‏‌ای همچون رژیم صهیونیستی و نیز بازیگران فرامنطقه‌‏ای مانند اتحادیه اروپا و در نهایت بایسته‌‏های ضروری برای مقابله مؤثر با جریان‏های افراط‏‌گرا، محورهای اصلی پنل‏‌ها بود که توسط صاحب‏نظران ارائه شدند.

در مراسم افتتاحیه سمینار حجت الاسلام و المسلمین سید محمود علوی، وزیر اطلاعات به سیر تحول اندیشه‏های سلفی و زمینه‌های سیاسی و اجتماعی شکل‌گیری دکتر سیدمحمد علویگروه‌های تکفیری و تروریستی در منطقه و جهان پرداخت و در خصوص داعش گفت: داعش امروز زمین را از دست داده است ولی همچنان وجود دارد و اسلحه خود را بر روی زمین نگذاشته است  و به دنبال تصاحب زمین در مناطقی چون افغانستان، پاکستان، آسیا میانه و یا هر نقطه دیگری است تا بتواند ایده خلافت را احیا کند. دشمنان اسلام درصددند جریان افراطی را که منشا تروریسم است‌، به‌عنوان دین اسلام به جهانیان معرفی کنند، به‌نحوی که اسلام را منشأ تروریسم قلمداد کنند.

وزیر اطلاعات با تشریح عوامل موثر در شکل‌گیری تروریسم، استعمار را یکی از این عوامل عنوان کرد و در خصوص اهداف آن گفت: استعمار برای این که عطش و علاقه‌مندی جوانان مسلمان به انقلاب اسلامی را از بین ببرد و آن را از مسیر اصلی خود منحرف کند، تلاش کرد یک انقلاب اسلامی بدلی ایجاد و از شکل‌گیری یک محوریت جامع در این زمینه جلوگیری کند. وی ایجاد چهره‌های بدلی در جهان اسلام، ایجاد حاشیه امن برای رژیم صهیونیستی، درگیر ساختن مسلمانان با همدیگر و تشدید فقر و عقب‌ماندگی در منطقه را هدف‌های دیگر استعمار در ایجاد جریان‌های افراطی و تروریسم در منطقه دانست و افزود: استکبار با حمایت از جریان‌های تکفیری و تروریستی تلاش داشت از گسترش جریان مقاومت جلوگیری کند. آنها جریان‌های تروریستی را ایجاد کردند تا مسلمانان را به درگیری بین خود مشغول کنند، چنانکه تفنگ‌ها از سمت صهیونیست‌ها به سمت خود مسلمانان نشانه رفت. آنها با حمایت از جریان‌های تکفیری و تروریستی سعی کردند کشورهای اسلامی را در عقب‌ماندگی و فقر نگاه دارند و متأسفانه کشورهایی چون لیبی، افغانستان، عراق و سوریه قربانی این اهداف شدند.

وزیر اطلاعات با بیان این که استکبار همواره از تروریسم و بستر آن برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرده است، توضیح داد: آنها با حمایت از تروریست‌ها و جریان‌های تکفیری در منطقه تلاش کردند جنگ و درگیری را به داخل کشورهای اسلامی بکشانند تا اسرائیل از کانون توجه مسلمانان خارج شود و استعمارگران بتوانند سیاست‌های خود را آسان‌تر به‌پیش ببرند.

در آغاز این همایش، دکتر سجادپور، رئیس مرکز آموزش و پژوهش‌های وزارت امور خارجه، کنفرانس امنیتی تهران را نوعی اجماع ملی در زمینه مسائل امنیت منطقه‌ای در بین نخبگان و پژوهشگران داخل کشور خواند و پژوهشکده مطالعات راهبردی را برگزارکننده اصلی این کنفرانس معرفی کرد.

دکتر محمود یزدان‌فامدکتر محمود یزدان‌فام، دبیر همایش و رئیس پژوهشکده مطالعات راهبردی، هم با بیان این که هدف از برگزاری همایش، شناخت عمیق و دقیق تروریسم و افراط‌گرایی در منطقه و تأثیر آن بر امنیت منطقه غرب آسیا است، در طرح موضوع سمینار گفت: در طی چهار سال گذشته تروریسم در جهان به شدت گسترش یافته است. داعش از یکصد کشور جهان عضوگیری کرده و صدها عملیات انتحاری انجام داده و هزاران نفر را کشته و میلیون‌ها نفر را آواره کرده است. دو کشور عراق و سوریه به صورت تمام عیار درگیر تروریسم و افراط‌گرایی هستند. جمهوری اسلامی ایران یکی از قربانیان تروریسم است. به نظر می‌رسد تروریسم و افراط‌گرایی با همه شکست‌هایی که متحمل شده، مرزهای ملی و منطقه‌ای را درنوردیده و همچنان تهدیدی جدی علیه همه کشورهای جامعه بین‌المللی به شمار می‌آید. بنابراین مبارزه موثر با تروریسم نیازمند شناخت درست و دقیق تروریسم و همکاری مستمر و فراگیر بین دولت‌ها است.

دبیر سمینار در خصوص نحوه برنامه‌های سمینار گفت: این سمینار علاوه بر افتتاحیه دارای سه پنل تخصصی است که در آن پدیده تروریسم و افراط‌گرایی از جنبه‌های گوناگون بررسی می‌شود. پنل نخست به بررسی ریشه‎های و زمینه‌های شکل‌گیری تروریسم از ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فکری و فرهنگی اختصاص دارد. در پنل دوم آثار و پیامدهای تروریسم بر اقتصاد، امنیت منطقه و بازیگران موثر در آن از جمله کشورهای خلیج فارس، اتحادیه اروپا و رژیم صهیونیستی پرداخته می‌شود. در پنل سوم سیاست‌ها و راهبردهای مقابله با تروریسم و افراط‌گرایی در قالب سه مقاله درس‌های داعش، تروریسم نوین و راه‌های مقابله با آن، و راهبرد مقابله با تأمین مالی تروریسم بررسی می‌شود.

همچنین دکتر سید جلال دهقانی فیروزآبادی، دبیر علمی کنفرانس امنیتی تهران، با اشاره به این که این چهارمین سمینار از مجموع ۹ سمینار کنفرانس امنیتی تهران است، گفت: برآیند این کنفرانس قرار است این باشد که چگونه جمهوری اسلامی ایران می‌تواند الگوی امنیت بومی را در سطوح نظری و عملی مطرح کند. دیگر این که می‌خواهیم نگاه ما به‌عنوان بزرگترین کشور منطقه تبیین شود و چهره‌ای که به‌واسطه تبلیغات دروغین علیه ما ایجاد شده است اصلاح شود. دکتر دهقانی فیروزآبادی با بیان این که می‌خواهیم فارغ از بحث‌های جناحی به نظر نسبتاً واحدی در موضوع امنیت برسیم که بیانگر نگاه ایران باشد و بعد آن را به منطقه منتقل و سپس در سطح بین‌الملل مطرح کنیم، ابراز امیدواری کرد با همکاری همه نهادهای تولیدکننده و ترویج‌کننده امنیت بتوانیم این کنفرانس را برای سال‌ها در شأن ایران برگزار کنیم.

پس از برگزاری پنل‌های تخصصی در مراسم اختتامیه این سمینار دبیران پنل‌ها گزارشی از موضوعات مطرح شده در هر کدام از پنل‌ها را ارائه کردند. دبیر سمینار در سخنانی با ابراز خرسندی از کیفیت قابل قبول برگزاری این سمینار، چنین برنامه‏‌های علمی را شیوه‏ای مؤثر برای شناخت درست،  جلوگیری از غافل‌گیری راهبردی کشور و سیاستگذاری‏‌های هوشمند دانست که در راستای گسترش تعامل، مشارکت و همکاری با کشورهای منطقه و ارتقای امنیت ملی کشورمان برگزار می‌شود.

لازم به یادآوری است که برخی از مقالات ارائه شده در این سمینار در آخرین فصلنامه مطالعات راهبردی چاپ و در اختیار علاقمندان قرار گرفته است که در آدرس زیر در دسترس می‌باشد:

http://quarterly.risstudies.org/

USA-KSA

آمریکا و متحدان منطقه ‏ای و تحدید ایران

زمانی که نتایج انتخابات آمریکا پیروزی دونالد ترامپ و ورود او به کاخ سفید را نهایی کرد، موج بزرگی از اظهار تعجب همراه با سرخوردگی در سراسر جهان به راه افتاد. حتی افراد زیادی از پذیرش این واقعیت سیاسی طفره می‏رفتند و سعی در توجیه آن داشتند. به گونه‏ ای که برخی از مقام‏ های اطلاعاتی آمریکا مکرراً روسیه را به دست‏ داشتن در برنامه انتخاباتی آمریکا و دستکاری به نفع ترامپ متهم می‏کردند.

علت این امر نیز شعا‏رهای انتخاباتی به ظاهر عجیب و غریب ترامپ و زیر سؤال بردن ساختارها و اصول پذیرفته شده حاکم بر فضای بین‏ المللی بود. ساختارها و الگوهایی که مدت زمان نسبتاً طولانی برای شکل‏ گیری آن‏ها صرف شده بود. فرسوده و اضافی بودن سازمان ناتو، تجدید نظر در تعاملات با چین، سواری مجانی کشورها و به ویژه عربستان از آمریکا و احمقانه خواندن برجام از آن جمله‏ اند.

این روند حتی با شروع به کار دولت ترامپ و صدور فرمان‏ های اجرایی از جمله ساخت دیوار حائل بین مکزیک و آمریکا، ممنوع‏ الورود کردن اتباع هفت کشور مسلمان از جمله ایران به خاک آن کشور و… ادامه پیدا کرد. پس از گذشت چند ماه، ترامپ در بسیاری از اقدامات و سیاست‏های خود از جمله تعاملات با چین، برجام و شکل تعامل با عربستان تجدید نظر کرد. روندی که ترامپ در پیش گرفته، بسیاری از تحلیل‏گران را بر آن داشته است تا از ابهام، آشفتگی و حتی ناآشنایی ترامپ با سیاست سخن بگویند.

در این راستا، وی برخلاف رؤسای جمهور سابق آمریکا مقصد اولین و پراهمیت‏ ترین دور سفر خارجی خود را عربستان و رژیم صهیونیستی اعلام کرده است. ترامپ در این سفر علاوه بر پادشاه عربستان با مقامات ۱۷ کشور عربی– اسلامی حوزه خلیج فارس و آفریقا نیز دیدار می‏کند. همچنین، استقبال ویژه ترامپ از محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در کاخ سفید و گفت‏ و‏ گوی آن‏ها در باب پایان‏ دادن به نزاع تاریخی فلسطین و رژیم صهیونیستی باعث شده است سفر ترامپ برای ایران حائز اهمیت تلقی شود. به عبارت دیگر، این سفر از آن جهت برای ایران حائز اهمیت است که عربستان و رژیم صهیونیستی سیاست خصمانه‌ای در برابر ایران در پیش گرفته و بارها نارضایتی خود را از افزایش قدرت و نفوذ منطقه ‏ای ایران ابراز کرده‌اند.

بنابراین سؤال اصلی این است که دولت جدید آمریکا با محوریت کشورهای عربی منطقه و به ویژه عربستان و رژیم صهیونیستی چه سیاست‏هایی را در منطقه خاورمیانه پیگیری می‏کند؟ این سیاست‏ها چه پیامدهایی برای جمهوری اسلامی ایران دارند؟ و ایران چه راهبرد و سیاست‏هایی را باید در پیش گیرد؟ برای پاسخ به پرسش فوق، پس از یافتن چارچوبی در سیاست خارجی دولت جدید آمریکا، به اهداف آمریکا و متحدان منطقه‏ ای آن می‏پردازیم. در نهایت نیز راهبردهای ایران در این زمینه تشریح می‏ شود.

ترسیم خطوط اصلی سیاست خارجی ترامپ

وجه مشترک تمامی شعارهای انتخاباتی، فرمان‏ های اجرایی و تغییر رویه‏ های ترامپ بازگرداندن آمریکا به جایگاه واقعی خود بر پایه منفعت است. این موضوع به وضوح در شعارها و مناظره‏ های انتخاباتی وی نیز مطرح می‏شد به گونه ‏ای که این شعار مردم طبقه متوسط و پایین آمریکا را به وجد آورده بود و آن‏ها با پلاکاردهایی با این مضمون در سخنرانی‏ های وی شرکت می‏کردند.

اگرچه دولت بوش و اوباما نیز این هدف را دنبال می‏کردند اما ترامپ آن‏ها را به افراط و تفریط در قبال توانایی‏ های سخت‏ افزاری و نرم‏ افزاری آمریکا متهم می‏کند. به عبارت دیگر، بوش با تحمیل هزینه جنگ‏ های گزینشی به آمریکا، وجهه آن را در سطح بین‏المللی و به ویژه در خاورمیانه خدشه‏ دار کرد؛ باراک اوباما نیز با جهان‏بینی کانتی و دکارتی به جهان هابزی وارد شد و با تأکید غیرواقع‏ بینانه بر ارزش‏های لیبرالیستی منفعت واقعی آمریکا را نادیده گرفت.

بنابراین، ترامپ بر اساس سوابق کاری و الزامات عصر سرمایه‏ داری به این مهم پی برده است که توان اقتصادی زیربنای تمامی فعالیت‏های سیاسی، اجتماعی و نظامی است. در این راستا، وی آمریکا را با چهار دسته از کشورهای ارزش‏ محور، منفعت‏ محور، تلفیقی و ایدئولوژیک در سیاست خارجی مواجه می‌بیند. دسته اول شامل کشورهایی است که وجه مشترک‌شان با آمریکا ارزشی است، مثل کشورهای اروپایی. دسته دوم کشورهایی را در بر می‏گیرد که از لحاظ ارزشی با آمریکا تفاوت دارند، اما از لحاظ اقتصادی آمریکا نمی‏تواند از آن‏ها چشم ‏پوشی کند، مانند عربستان.

دسته سوم کشورهایی هستند که از حیث ساز‏و‏کار اقتصادی به آمریکا شباهت دارند اما از لحاظ ارزشی با آن همسو نیستند اگر چه در این راه گام برداشته‏ اند. این در حالی است که کشورهای ایدئولوژیک نه از حیث ارزشی با آمریکا همسو هستند و نه از لحاظ اقتصادی سیستم مشترکی دارند. کره شمالی و ایران را می‏توان نمونه‏ های بارز این دسته از کشورها دانست.

از دیدگاه ترامپ، سه دسته نخست از این کشورها در دو دهه گذشته همواره در حال سوء استفاده از آمریکا بوده ‏اند زیرا آمریکا تا به امروز امنیت آن‏ها را تأمین کرده است و می‏کند، به ویژه امنیت دسته اول و دوم این کشورها؛ در حالی که آن‏ها هزینه‏ های لازم را برای این امر پرداخت نکرده‏ اند. به همین جهت آمریکا با بدهی‏ های فراوان خارجی و مشکلات عدیده داخلی دست و پنجه نرم می‏کند که حاصل آن تنزل جایگاه آمریکا بوده است.

در مقابل، کشورهای ایدئولوژیک نیز عوامل اصلی هزینه‏ های گزاف آمریکا بوده‏ اند که صلح و امنیت بین ‏المللی را به مخاطره افکنده‏ اند. بر این اساس وی معتقد است که با وضعیت کنونی اگر آمریکا در درون ساختارها و الگوهای پذیرفته‏ شده عمل کند، نمی‏تواند قدرت آمریکا را بازگرداند و به همین جهت سعی در تهدید و نه از بین بردن آن‏ها دارد زیرا خود وی نیز از این موضوع آگاه است.

این الگوها در کوتاه مدت شکل نگرفته‏ اند که وی توانایی برچیدن آن‏ها را در دوران محدود حکومت خود داشته باشد. بنابراین سعی ترامپ بر این است تا بدین طریق هر چهار دسته از کشورها را وادار نماید تا به سود آمریکا هزینه کنند. بر این اساس، می‏توان گفت سیاست خارجی ترامپ تلفیقی از سیاست‏های بوش و اوباما در بهره‏ گیری از قدرت نظامی و تأکید بر ارزش‏های آمریکایی است، با این تفاوت که وی شیوه امتیاز و سهم‏ خواهی از کشورهای مختلف را با هدف کاهش هزینه ‏ها و افزایش منابع درآمدی آمریکا آموخته است.

 

اهداف آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان در منطقه

بدون در نظرگرفتن این موضوع که چه کسی و از کدام حزب قدرت را در آمریکا در دست دارد، رژیم صهیونیستی و عربستان به عنوان دو نمونه از کشورهای ارزش‏ محور و منفعت‏ محور جایگاه راهبردی را در سیاست خارجی آمریکا دارند. در برخی دوره‏ ها نوع حمایت آمریکا از این کشورها تغییر پیدا می‏کند.

در دوره اوباما به دلیل تأکید بر قدرت نرم، تهاجمی‏ شدن سیاست عربستان و توافق بر سر برنامه هسته‌ای ایران، واشینگتن تمایل زیادی به حمایت از سیاست‌های عربستان در منطقه نداشت اما بعد از روی کار آمدن ترامپ، دولت آمریکا و عربستان احساس نزدیکی بیشتری دارند. اکنون پرسش اصلی این است که آمریکا چه اهدافی را از هم‏گرایی دوباره با عربستان که سیاست خارجی تهاجمی و فعال را در پیش گرفته است، دنبال می‏کند؟ در مقابل عربستان از آمریکای چه خواسته‏ هایی دارد؟

ترامپ در دوران رقابت‏ های انتخاباتی، عربستان را به گاوی شیرده تشبیه کرده بود و از قربانی‏ کردن آن در صورت قطع دلارها و طلاهای آن به آمریکا سخن گفته بود. همچنین ادعا کرده بود که عربستان باید سه چهارم ثروت خود را بابت حمایت‏های داخلی و خارجی نیروهای نظامی آمریکا به آن کشور بپردازد. اما در حال حاضر وی برخلاف تمام رؤسای جمهور آمریکا مقصد اولین دور سفر خارجی خود را عربستان اعلام کرده است و به دلیل اهمیت این سفر، عربستان نیز ۶۸ میلیون دلار هزینه صرف استقبال از وی کرده، از سران کشورهای منطقه برای دیدار با ترامپ دعوت کرده و صدها میلیارد دلار قرارداد نظامی آماده کرده  است. مقامات سعودی این سفر را تاریخی می‌دانند. بنابراین، بر اساس جهان‏بینی منفعت‏ محور ترامپ با رویکرد بازگرداندن آمریکا به جایگاه واقعی آن می‏توان چهار هدف عمده را برای سفر وی در نظر گرفت:

نخست با بهره‏ گیری از نیروی نظامی در سطح محدود متحدان سنتی را به حمایت امیدوار کند، به عبارت دیگر، نه مانند بوش که با استفاده از نیروهای نظامی در سطح وسیع هزینه‏ های زیادی برای آمریکا به بار آورد و نه مانند اوباما که با استفاده‏ نکردن از نیروی نظامی باعث دوری نسبی متحدان خود شد.

دوم اینکه با فروش تسلیحات به کشورهای نفت‏ خیز حوزه خلیج‏ فارس و به ویژه عربستان منبع درآمدی آمریکا را افزایش دهد. در سفر ترامپ به عربستان تنها در بخش دفاع و خریدهای فوری سعودی‌ها از آمریکا، توافق شد ریاض ۱۱۰ میلیارد دلار سلاح از آمریکا بخرد و در طول ۱۰ سال تا ۳۵۰ میلیارد دلار دیگر در این زمینه هزینه شود. در مقابل دولت ترامپ هم وعده داده تا خط مونتاژ برخی تولیدات دفاعی خود را به عربستان منتقل کند که از جمله آن قرارداد غول‌های تسلیحاتی آمریکا یعنی لاکهید مارتین، جنرال داینامیک، رایتون، جنرال الکتریک با سعودی‌هاست.

آمریکا طبق این توافق باید خط مونتاژ بالگردهای نظامی بلک هاوک را به عربستان منتقل کند. تحقیقات، برنامه‌ریزی و ساخت ۵۰درصد از نیازهای ارتش عربستان به انواع خودروهای زرهی شامل تانک و خودروهای سبک و سنگین نیز به آمریکایی‌ها واگذار شد که خط تولید این محصولات باید در داخل عربستان ایجاد شود. خرید و ارتقای سیستم‌های دفاع موشکی تاد و پاتریوت یکی دیگر از توافق‌های دو کشور است که سعودی‌ها مقابله با توان موشکی ایران را به شکل مشخص در این قرارداد مورد توجه قرار داده‌اند. برآورد می‌شود که ارزش توافق‌های امضاشده میان دو کشور بالغ بر ۵۰۰ میلیارد دلار باشد.

سوم این که آمریکا سعی دارد با گسترش و تعمیق پیوندهای خود با کشورهای منطقه به ویژه عربستان و رژیم صهیونیستی موقعیت و جایگاه خود را تقویت، از متحدین خود حمایت و از نفوذ ایران در منطقه جلوگیری و موقعیت آن را تضعیف نماید.

در مقابل عربستان نیز انتظار دارد تا ترامپ دو هدف اصلی آن‏ها را برآورده کند، نخست اینکه با فشار بیشتر و وضع تحریم‏ های غیرهسته‏ ای علیه ایران توان آن را برای دخالت فزاینده در مسائل داخلی کشورهای عربی کاهش دهد، دوم اینکه آمریکا در شکل گیری و حمایت از ناتوی نظامی عربی که بر اساس الگوی اروپایی «یکی برای همه و همه برای یکی» است پیش‏قدم شود. یکی از دلایل اصلی دعوت  عربستان از سران ۱۵ کشور عربی به همراه ترکیه و پاکستان برای دیدار با ترامپ در عربستان نیز همین است. نکته قابل توجه این است که عربستان سعی دارد با شکل دادن به اتحاد چندجانبه با همراهی و حمایت اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل و آمریکا دایره سیاست‏های تهاجمی خود را برای مقابله با ایران گسترش دهد.

در این میان ترامپ چراغ سبزهایی به رژیم صهیونیستی مبنی بر از سرگیری شهرک‏ سازی در سرزمین‏ های اشغالی نیز نشان داده است. این در حالی است که اوباما قطعنامه شورای امنیت در مورد محکومیت شهرک‏ سازی های غیرقانونی آن رژیم را وتو نکرد و برای اولین بار پس از ۳۷ سال رژیم صهیونیستی در شورای امنیت محکوم شد. با وجود این، ترامپ نیز استراتژی اوباما در رابطه با صلح رژیم صهیونیستی و فلسطین را دنبال می‏کند. این موضوع از دیدار محمود عباس با ترامپ در کاخ سفید و همچنین مخالفت‏ نکردن محمود عباس از دیدار با نتانیاهو زیر نظر آمریکا به وضوح مشخص است.

بنابراین اهداف ترامپ از سفر به اسرائیل را می‏توان صلح بین رژیم صهیونیستی و فلسطین عنوان کرد، حال این صلح می‏تواند مانند استراتژی اوباما به شکل تشکیل دو دولت باشد یا راه حل دیگر (مهاجرت فلسطینیان به اردن و …) تفاوتی برای ترامپ نمی‏کند، مشروط بر اینکه در مرحله آخر صلح را به ارمغان بیاورد. بنابراین می‏توان این گونه گفت که رژیم صهیونیستی ادامه شهرک‏ سازی‏ های غیرقانونی خود را با حمایت ترامپ خواستار است که در نهایت با کاهش نفوذ ایران در فلسطین تحدید فعالیت‏های منطقه‏ ای ایران مد نظر است.

به طور کلی می‏توان این گونه عنوان کرد که با توجه به جهان‏بینی اقتصاد محور ترامپ احتمال مداخله نظامی آمریکا در منطقه بسیار کم است. با وجود این، هدف اصلی وی را می‏توان مهار ایران از طریق ایجاد موازنه قدرت بین کشورهای منطقه، فروش سلاح‌های بیشتر به دولت‌های عرب ثروت‌مند و کاهش حساسیت‌‌ها نسبت به آغاز بهبود روابط اعراب و رژیم صیهونیستی عنوان کرد.

راهبردهای ایران در مقابله با آمریکا و متحدان منطقه‏ای

آمریکا از بی ‏ثباتی منطقه خاورمیانه به اندازه ثبات آن بهره می‏برد. به همین دلیل نیز لزومی نمی ‏بیند در راستای برقراری صلح و امنیت در منطقه هزینه کند. دلیل این امر را نیز می‏توان به فقدان توانایی قدرت‏های بزرگ رقیب آمریکا برای دخالت در منطقه دانست. بنابراین با توجه به این اصل و تمرکز بر جهان‏بینی دولت جدید آمریکا نقطه ثقل راهبردهای ایران در شرایط کنونی باید با هدف تقویت بنیان‏های اقتصادی و حفظ منافع منطقه‏ ای پایه‏ گذاری شود.

بدین منظور باید دو محور جلوگیری از شکل‏ گیری اجماع جهانی علیه ایران و همزمان با آن گسترش فعالیت‏ های منطقه ‏ای در اولویت قرار گیرد. محور نخست گسترش مناسبات اقتصادی و سیاسی ایران با جامعه بین‏ المللی را تسهیل می‏ بخشد و این موضوع از احتمال وضع تحریم‏ های غیرهسته ‏ای علیه ایران می‏ کاهد. محور دوم نیز منافع حیاتی و راهبردی ایران را در منطقه حفظ و تأمین می‏کند.

شاید در نگاه اول محورهای پیشنهادی دارای تناقض و حتی متضاد باشند، اما هر دو محور را می‏توان به برجام ربط داد. بدین گونه که به منظور دست‏یابی به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) تلاش‏ های زیادی از سوی ایران و اعضای گروه ۵+۱ صورت گرفته است. به همین جهت در حال حاضر هر دو گروه از کشورها برای حفظ و عمل به مفاد آن پافشاری می‏کنند. این امر فرصت مناسبی را برای ایران فراهم کرده است تا تعامل سازنده‏ ای با جامعه بین‏ المللی برقرار کند.

اصلی ‏ترین مزیت این تعامل برای ایران نیز مزایای اقتصادی بوده است. بنابراین، ایران باید مناسبات اقتصادی خود را با اعضای دائم شورای امنیت و به ویژه آلمان، انگلیس، فرانسه، چین ، روسیه و تا حد امکان آمریکا تقویت کند. به عبارت دیگر، این وضعیت باید تا جایی گسترش پیدا کند که آن‏ها به این نتیجه برسند که اقدامات منفی علیه جمهوری اسلامی ایران چه از سوی خود آن‏ها و چه از سوی آمریکا برای آن‏ها هزینه‏ زاست. این موضوع برای کشورهای منطقه‏ ای مانند ترکیه نیز صدق می‏کند.

از طرفی دیگر، در شرایط کنونی آمریکا به دنبال بازتعریف سیاست منطقه‌ای خود و ارزیابی اجرای برجام است. دولت ترامپ اعلام کرده است که فعالیت‏ های منطقه‏ ای ایران مخالف روح برجام است. اما متحدان آمریکا چنین دیدگاهی را از ترامپ نمی‏پذیرند و فعالیت‏های منطقه‏ ای ایران و برجام را دو موضوع جداگانه می‏دانند. به همین جهت ترامپ با همراهی متحدان منطقه‏ ای خود (کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و اسرائیل) سعی در مهار ایران دارد.

در مقابل ایران نیز به منظور گسترش فعالیت‏های منطقه‏ ای خود باید سعی در تقویت روابط خود با کشورهای اروپایی، چین و به ویژه روسیه که از قدرت تأثیرگذاری زیادی برخوردارند، باشد. این دو کشور اخیر که روابط نزدیکی با ایران دارند، در طول سال‏های گذشته اشتراک منافع بسیاری با ایران در مسائل سیاسی و اقتصادی پیدا کرده‌اند و ایران باید سعی در تقویت و گسترش این منافع مشترک به حوزه‏ های دیگر باشد.

نتیجه‏ گیری

شعارهای انتخاباتی و همچنین اقدامات و سیاست‏های روزهای نخست ریاست جمهوری ترامپ باعث شد تا بسیاری از تحلیل‏گران از بی‏ تجربگی و ناآشنایی ترامپ با سیاست سخن بگویند. اما توجه به صیرورت سیاست ترامپ باعث شد تا هدف اصلی وی که بازگرداندن آمریکا به جایگاه واقعی خود بود نادیده گرفته شود. ترامپ با توجه به سوابق کاری و الزامات عصر سرمایه‏ داری به این نتیجه رسیده است که هدف وی تنها با محور قراردادن اقتصاد محقق می‏ شود.

در این راستا وی با چهار دسته از کشورهای ارزش‏ محور، منفعت‏ محور، تلفیقی و ایدئولوژیک در سیاست خارجی مواجه بود. کشورهایی که به زعم وی همواره در حال سوء استفاده از آمریکا بوده ‏اند. به همین جهت وی بهترین روش برای کاهش هزینه و افزایش منابع درآمدی آمریکا را زیر سؤال‏ بردن ساختارها، اصول و رویه‏ های بین ‏المللی قرار داد تا کشورها به حداقل‏ ها قناعت کنند. به عبارت دیگر، کشورها به امتیاز و سهم ‏دهی به آمریکا قناعت کنند تا اینکه روابط خود با آمریکا را وارد مرحله تنش نمایند و در قالب جدیدی الگوهای رفتاری خود را معین کنند. به عبارت دیگر، سیاست خارجی ترامپ تلفیقی از سیاست خارجی بوش و اوباما است.

عربستان و اسرائیل نیز از این قاعده مستثنی نیستند. ترامپ با اعلام کردن مقصد اولین دور سفر خارجی خود به دو کشور مذکور به دنبال اهداف اقتصادی است. اهدافی که از بازارهای داغ تسلیحات در منطقه به دست می‏ آید، بدون اینکه مورد تنفر مردم قرار گیرد. عربستان که در سال‏های اخیر سیاست خارجی تهاجمی و فعال را دنبال می‏کند، سعی دارد با پشتیبانی و حمایت آمریکا فعالیت‏های منطقه ‏ای ایران را محدود کند تا به مرور زمان تبدیل به قدرت هژمون منطقه‏ ای شود و یا حداقل توازن را به منطقه بازگرداند.

در این میان چراغ سبزهای ترامپ مبنی بر ادامه شهرک‏ سازی‏ های غیرقانونی اسرائیل در سرزمین‏ های اشغالی و همچنین دیدار محمود عباس و ترامپ و گفتگوی آن‏ها برای صلح اسرائیل و فلسطین همگی از تحدید فعالیت‏های منطقه‏ ای ایران حکایت دارد. بر این اساس تاکتیک‏ های ایران باید محور جلوگیری از اجماع جهانی علیه خود و همچنین گسترش فعالیت‏ های منطقه‏ ای استوار باشد.

بدین منظور پایبندی به برجام و گسترش روابط اقتصادی با کشورهای انگلیس، آلمان، روسیه، چین و تا حد امکان فرانسه باید در اولویت قرار گیرد تا جایی که آن‏ها به هزینه‏ زابودن اقدامات منفی خود و دیگران علیه ایران آگاه باشند. همچنین تقویت روابط سیاسی با چین و به ویژه روسیه اهمیت بسیاری پیدا می‏کند زیرا این دو کشور از قدرت تأثیرگذاری بسیاری در سطح بین‏ المللی برخوردارند.

حامد مهربان کارشناس ارشد مسایل عربستان