باتلاق سیاسی رژیم صهیونیستی و نفس‌‏های آخر حیات سیاسی نتانیاهو

انتخابات دوباره کنست که در روزهای آخر شهریورماه برگزار شد، نتایج ناامیدکننده‏‌ای را برای حزب پیروز دوره قبل انتخابات یعنی لیکود که از سال ۲۰۰۶، کرسی ساختار سیاسی این رژیم را بر عهده دارد، رقم زد. حزب آبی و سفید با دستیابی به ۳۳ کرسی کنست (دو کرسی از انتخابات قبل کمتر) در مرتبه نخست و پس از آن حزب لیکود با دستیابی به ۳۲ کرسی (شش کرسی از انتخابات قبل کمتر) در مرتبه دوم قرار گرفت.

بدین شکل حزب لیکود که در انتخابات نافرجام فروردین گذشته توانسته بود با تعداد اندک رأی بیشتری که کسب کرده بود، ادعای پیروزی در انتخابات را داشته باشد، مأیوس‌‏تر از انتخابات قبلی برای تشکیل دولت خیز برداشت. با این حال انتخابات بیست ‏و دوم کنست نه تنها بن‏‌بست سیاسی انتخابات قبلی را برطرف نکرد بلکه بر پیچیدگی اوضاع افزود. در حالی که در انتخابات قبل، نتانیاهو با یک کرسی بیشتر، مأمور تشکیل کابینه شد، این بار بنی‏ گانتس آن یک کرسی بحث‏‌برانگیز را به دست آورد و ادعای پیروزی بر رقیب خود یعنی لیکود را سر داد. با وجود این، در واقعیت نه تنها هر دو حزب چند کرسی خود را در مقایسه با انتخابات قبلی از دست دادند بلکه هر دو از دستیابی به اکثریت آرا یعنی ۶۰ کرسی برای تشکیل دولت بازماندند. از این رو تشکیل دولت همچنان در هاله‏‌ای از ابهام باقی ماند.

رووین ریولین رئیس جمهور رژیم صهیونیستی، برای خروج از کلاف سردرگم تشکیل دولت و ممانعت از برگزاری دور سوم انتخابات و اجتناب از هزینه‌‏های بیشتر مالی و فرسودگی توان مبارزاتی و روانی احزاب و رأی‌دهندگان، تلاش کرد ابتکار عمل را در دست بگیرد و روزنه‏‌ای برای خروج از این بن‏‌بست بیابد. از همین رو نتانیاهو و گانتس را دعوت به مذاکره در مورد دولت وحدت ملی کرد و حتی پیشنهاد نخست‏‌وزیری دوره‏‌ای نیز که بر اساس آن دو سال نتانیاهو نخست‏‌وزیر بوده و و دو سال دیگر بنی گانتس این مأموریت را انجام دهد، به میان آمد. با این حال گانتس حاضر به ائتلاف با حزب لیکود تحت سکانداری نتانیاهو نشد با این استدلال که حزب آبی و سفید یک کرسی بیشتر از لیکود را به دست آورده و باید رهبر حزب آبی و سفید برای دور نخست مأمور تشکیل کابینه شود. ضمن اینکه گانتس پرونده فساد نخست‏‌وزیر کنونی را مانع مشروعیت و ادامه کار نتانیاهو دانست.

آرایش احزاب برای ائتلاف با دو حزبی که شانس تشکیل ائتلاف را داشتند نیز پرماجرا و سرشار از تناقض‏ است. ائتلاف راست به رهبری لیکود در حدود ۵۵ کرسی (شاس، اتحاد یهودی تورات، یامینا) و ائتلاف چپ میانه به رهبری آبی و سفید ۴۴ کرسی (کار-گشر و اتحاد دموکراتیک) و با حمایت بی‏‌سابقه عرب‏‌ها که به امید اخراج نتانیاهو از قدرت صورت گرفت، ۵۴ کرسی را در اختیار دارد. حزب «اسرائیل خانه ما» به رهبری آویگدور لیبرمن با هشت کرسی می‏‌تواند صحنه را به نفع هر کدام از احزاب تغییر دهد. از این رو مهره شاه‌‏ساز[۱] انتخابات به شمار می‌‏آید.

با این حال  لیبرمن رئیس این حزب نه حاضر است با لیکود به واسطه حضور مذهبی‌‏های حریدی ائتلاف کند و نه ائتلاف با آبی و سفید را به واسطه حضور چپ‏ها برمی‌‏تابد. وی تمایل به تشکیل دولتی «لیبرال و ملی‏‌گرا» مبتنی بر ائتلافی متشکل از احزاب لیکود و آبی و سفید با حمایت حزب خود دارد. در این شرایط هم دردسر احزاب حریدی و اولتراارتدوکس را خنثی کرده و هم از نبود احزاب چپ در ائتلاف پیروز خرسند است. هدف لیبرمن، تشکیل دولت سکولار است که برای موضوعات مذهبی مانند موضوع سربازی طلبه‏‌های یهودی نیز سیاست‏‌های سکولار اتخاذ کند؛ موضوعی که مطالبات احزاب مذهبی متحد لیکود را از گردونه خارج می‏‌کند.

عرب‏‌ها نیز هرچند برای اعمال فشار بر نتانیاهو حامی گانتس شدند اما اعلام کردند که وارد ائتلاف نخواهند شد. آنها همواره بر این نظر بوده‌‏اند که حضور و مشارکت آنها در دولت به معنای آن است که در اقدامات رژیم صهیونیستی علیه کرانه باختری، نوار غزه و حتی سایر عرب‏‌های منطقه سهیم و شریک هستند. بنابراین برای آنکه متهم به خیانت به همنوعان خود نشوند، از این کار صرف‏نظر می‏‌کنند. ضمن اینکه قانون دولت یهود هرگونه انگیزه عرب‌‏ها برای حضور در دولت و پیشبرد مطالبات و منافعشان را از میان برده و حضور عرب‏‌ها را در واقعیت موجود نادیده گرفته است.

در این شرایط عرب‌‏ها از فهرست احزاب آماده ائتلاف با بنی گانتس خط خورده و شرط اکثریت برای حزب گانتس از اعتبار ساقط شده است. در نتیجه رئیس‏‌جمهور رژیم صهیونیستی نتانیاهو را مشروط به اینکه در صورت ناکامی در تشکیل ائتلاف، دستور انحلال کنست و انتخابات جدید از سوی وی داده نشود و این امکان برای نفر بعد یعنی گانتس فراهم آید، برای تشکیل دولت انتخاب کرد.

پس از ناکامی نتانیاهو برای تشکیل دولت در فرصت قانونی که به وی داده شده بود، نوبت به گانتس رسید اما وی نیز با شکست در تشکیل ائتلاف با ۶۱ کرسی کنست، بن‏‌بست سیاسی این رژیم را تثبیت کرد. در این میان لیبرمن نیز اعلام کرد که ائتلاف با گانتس بدون لیکود، به معنای دولت اقلیت است که از ثبات لازم برای اتخاذ و اجرای تصمیمات مهم کشور برخوردار نیست. بنابراین حزب آبی و سفید نیز مأیوس از تشکیل دولت، ناکامی خود را در تشکیل دولت، اعلام کرد.

طبق ماده ۱۰ قانون پایه رژیم صهیونیستی در حال حاضر هر کدام از اعضای کنست اعم از نتانیاهو و گانتس، از فرصت بیست و یک روزه‌‏ای[۲] برخوردارند که حمایت اکثریت را برای نخست‏‌وزیری به دست آورند. هر کدام از اعضای کنست که در این فرصت ۲۱ روزه (تا ۱۱ دسامبر، ۲۰ آذر) بتواند حمایت اکثریت را کسب کند، از سوی رئیس‏‌جمهور به عنوان نخست‏وزیر انتخاب خواهد شد و در یک فرصت ۱۴ روزه برای تشکیل دولت اقدام خواهد کرد.

در شرایطی که این فرصت نیز به نتیجه نرسد، سومین انتخابات کنست در کمتر از یک‏سال برگزار خواهد شد. هرچند این شرایط در قانون رژیم صهیونیستی پیش‌‏بینی شده است اما تا کنون این رژیم با چنین شرایطی مواجه نشده بود. این در حالی است که رویدادهای دیگری همچون کیفرخواست بنیامین نتانیاهو، اوضاع را پیچیده‏‌تر کرده و حتی اجماع داخلی لیکود را نیز به هم ریخته است.

در اواخر آبان‏‌ماه، اویخای مندلبلیت، دادستان کل رژیم صهیونیستی در سه مورد دریافت رشوه، فریب و سوءاستفاده از اعتماد عمومی علیه بنیامین نتانیاهو نخست‏‌وزیر پرسابقه رژیم صهیونیستی اعلام جرم کرد؛ اقدامی که در تاریخ سیاسی این رژیم بی‏‌سابقه بوده است. نتانیاهو کیفرخواست دادستان را تلاشی برای کودتا علیه دولت خود قلمداد کرد و حامیان خود را به خیابان‏‌های این رژیم کشاند. وی در سخنرانی خود بر تقابل راست‏گرایی خود علیه چپ‏گراها ادعا کرد: «می‏‌خواهند من به عنوان نخست‌‏وزیر جناح راست را سرنگون کنند. من همواره برخلاف جناح چپ و رسانه‏‌های حامی آنها طرفدار بازار آزاد بوده‌‏ام. نه تنها در اقتصاد، بلکه خواهان یک کشور ازاد قوی هستم نه کشور ضعیف و حقیری که به دشمنان خود تعظیم کند».

سخنرانی نتانیاهو نه تنها اوضاع را آرام نکرده است بلکه ساکنان خشمگین را به تجمع و شعار علیه وی کشانده است به گونه‏ای که رسانه‏‌ها از مرگ سیاسی نتانیاهو  را اعلام می‏‌کنند. هزاران نفر از مخالفان وی در روزهای گذشته و پس از اعلام دادستانی این رژیم تجمع کردند و خواهان کناره‏‌گیری وی از قدرت شدند. در حال حاضر دوره رسیدگی قضایی به پرونده نتانیاهو آغاز شده است. این در حالی است که دادستان اعلام کرده طی این دوره، نتانیاهو ملزم نیست که از سمت خود کناره‏‌گیری کند. دیوان عالی نیز که گروه‌‏های سیاسی و مدنی صدور حکم کناره‌‏گیری نتانیاهو از قدرت را از آن خواسته بودند، با این درخواست مخالفت کرد. درخواست کناره‌‏گیری نتانیاهو از سوی هم‏‌حزبی‌‏های لیکودی وی، چالش عمیق‏‌تری را برای نخست‏‌وزیر کنونی این رژیم رقم زده است.

گیدون سعار  یکی از رقبای نتانیاهو برای رهبری حزب لیکود در روزهای اخیر، وی را متهم کرده است که با امتناع از کناره‏‌گیری، بن‏‌بست سیاسی را پیچیده‌‏تر کرده است. سعار مدعی شده است که در صورت برگزاری سریع انتخابات درون‏‌حزبی، برخلاق نتانیاهو، از توانایی تشکیل دولت برخوردار است و با این اقدام، از انتخابات دور سوم ممانعت خواهد کرد. در این میان بنی گانتس رقیب اصلی نتانیاهو نیز ضمن انتقاد شدید از سوی، گسترش خشونت و جنگ داخلی را هشدار داد.

وی امتناع نتانیاهو از قدرت را گروگان‏کشی از ساکنان این رژیم توصیف و اعلام کرده که مشکلات حقوقی نخست‏‌وزیر کنونی این رژیم و اتهام‏‌سازی علیه دستگاه قضایی و استفاده از کلمات احساسی برای تهییج افکار عمومی، تکرار اشتباه نتانیاهو در دوره رابین است که ممکن است خطر خشونت را که به ترور رابین منجر شد، جدی سازد. صحنه داخلی برای رهبر حزب لیکود از هر جهاتی متشنج و مأیوس‌‏کننده است. وی در ماه‏‌های اخیر تلاش گام‏‌های بزرگی را برداشت تا وضعیت خود را تثبیت کند و دولت ائتلافی را تشکیل دهد اما گویا هیچ‏کدام از آنها تا کنون نتوانسته است وی را از خطر سقوط از پرتگاه قدرت و اعتبار در این رژیم نجات دهد.

نتانیاهو برای بقای خود در قدرت در ماه‏‌های اخیر، اقداماتی همچون وعده امتیازات بیشتر به احزاب مذهبی و راست‏گرا به منظور تثبیت اتحاد با آنها را در دستور کار قرار داده بود. اظهارات نتانیاهو مبنی بر انضمام غور اردن به رژیم صهیونیستی با هماهنگی آمریکا، (غور اردن شهرک‏های یهودی غیرقانونی را دربرگرفته و گفته می‏‌شود در حدود یک چهارم کرانه باختری را شامل می‏‌شود)، برگرفته از طرح ناکام آمریکا موسوم به معامله قرن است که در حال حاضر نتانیاهو به عنوان وعده‌‏ای قابل ملاحظه برای جلب حمایت راست‏گرایان و حریدی‌‏ها در این رژیم مطرح کرده است. وعده‌‏ای که با واکنش شدید تشکیلات خودگردان مواجه شده است.

محمود عباس تشکیلات خودگردان فلسطین تهدید کرده است که «اگر نتانیاهو چنین کاری را عملیاتی سازد، به سازمان ملل و دیوان کیفری بین‏المللی شکایت برده و تمام روابط با اسرائیل را بدون قید و شرط قطع خواهیم کرد». هرچند روابط رژیم اسرائیل و تشکیلات خودگردان پس از کارشکنی‌‏های مداوم این رژیم با حمایت آمریکا قطع شده است اما دو طرف هنچنان بر معاهدات امضاشده فیمابین و نیز سازوکارهای امنیتی متقابل پایبند بوده‌‏اند. در اوضاع وخیم معیشتی و در برهه‌‏ای که آمریکا بودجه تشکیلات را به شدت کاهش داده و این سازمان با مشکلات اقتصادی دست‏ و پنجه نرم می‏‌کند، تهدید قطع روابط امنیتی که به معنای اعمال فشار بیشتر از سوی رژیم صهیونیستی و بلوکه‏‌کردن درآمدهای مالی تشکیلات به دست این رژیم است، جای تردید دارد.

ادعای هماهنگی بدون چون و چرا با آمریکا از دیگر ترفندهای انتخاباتی نتانیاهو در چند ماه اخیر بوده است. وی از روابط خود با ترامپ به عنوان یکی از برگ‏ه‌ای برنده یاد می‌‏کند و  خود را شایسته‏‌ترین فرد ساختار سیاسی این رژیم برای بهره‌‏برداری از این روابط معرفی می‏‌کند. در این چارچوب، نتانیاهو اعمال فشار روزافزون کاخ سفید بر ایران را  در کارنامه سیاسی خود ثبت می‌‏کند. به همین منوال مواضع این رژیم در قبال فلسطینی‏‌ها نیز در ظاهر به نام آمریکایی‌‏ها و در واقع به کام نتانیاهو، تبلیغ می‏‌شود. موضع مایک پمپئو در مورد شهرک‏‌های غیرقانونی کرانه باختری که به معنای تغییر موضع رسمی آمریکا در این خصوص است، از مهمترین این موارد در ماه‏‌های گذشته بوده است.

پمپئو در این زمینه ادعا داشته که ایجاد شهرک‌ها در کرانه باختری «به خودی خود، با قوانین بین المللی در تناقض نیستند». این نه تنها تغییر موضع دولت اوباما در مورد اعمال فشار بر اسرائیل برای توقف شهرک‏‌سازی محسوب می‌‏شود بلکه دومین قدم محسوس آمریکا پس از شناسایی بلندی‌‏های جولان در استقبال از زمین‏‌خواری‌‏های غیرقانونی و نامشروع این رژیم است. نتانیاهو با خرسندی از این تصمیم، آن را تصحیح یک اشتباه تاریخی توصیف کرده و سایر کشورها را به پیروی از این موضع دعوت کرده است. موضعی که انتقاد کشورهایی همچون روسیه، ترکیه، اتحادیه عرب، اتحادیه اروپا، سازمان ملل و حتی کنگره این کشور  را برانگیخته است. با وجود این، نتانیاهو مصمم است از همه این مواضع برای بقای خود در قدرت استفاده کند. وی این مواضع و قدم‌‏های کاخ سفید را نتیجه تلاش‏‌های خود در راستای «وطن‌‏پرستی» عنوان می‏‌کند.

 نتانیاهو در تماس تلفنی با ترامپ  ضمن قدردانی از موضع این کشور در قبال شهرک‏‌های غیرقانونی، موضع مشترک با واشینگتن در مورد ایران را تکرار کرد؛ تنها روزنه‌‏ای که می‏‌تواند در این روزهای بی‏‌اعتباری، حضور وی را تا حدودی برای راست‏گراها قابل تحمل‏‌تر سازد. در این میان وی با بهره‏‌گیری از وقایع آبان‏ماه در ایران، فرصتی برای انتقاد از پیوستن کشورهای اروپایی (بلژیک، دانمارک، فنلاند، هلند، نروژ و سوئد) به اینستکس به دست آورد.

موضوع پیمان دوجانبه دفاعی یکی دیگر از ریسمان‌‏هایی است که نتانیاهو تلاش دارد برای ماندن در قدرت به آن چنگ بیندازد. وی در گفتگوی تلفنی که با ترامپ صورت داد، به این مسئله یک بار دیگر تأکید کرد. با این حال، در شرایطی که اعتبار نتانیاهو به شدت ویران شده است، عملی‏‌کردن این تصمیم بعید به نظر می‏‌آید. گانتس رقیب نتانیاهو با انتقاد از این برنامه، هشدار داد که این امر می‌‏تواند استقلال و ازادی عمل نظامی این رژیم را خدشه‏‌دار کند. البته نگرانی گانتس به نظر می‏‌رسد بیش از آنکه به آزادی عمل نظامی این رژیم مربوط باشد، به مجری آن یعنی نتانیاهو بازمی‏‌گردد.

از این رو این احتمال وجود دارد که اگر مجری این طرح، گانتس می‏‌بود، وی در تنگ‏‌کردن روابط نظامی با آمریکا تردیدی به خود راه نمی‌‏داد. در همین راستا وی نتانیاهو را که با مشکلات حقوقی مواجه است، برای تصمیم‌‏گیری در این مورد مجاز ندانسته است. در این میان به نظر می‌‏رسد تا وقتی که دولت این رژیم تشکیل نشود و ثبات نسبی در این رژیم برقرار نشود، کاخ سفید نیز علاقه‏‌ای به عملی‏‌کردن این اقدام ندارد. به ویژه آنکه تیم ترامپ تا کنون هر آنچه می‏‌توانسته‌‏اند برای نجات حیات سیاسی نتانیاهو انجام داده‌‏اند. شناسایی بلندی‌‏های جولان و شناسایی شهرک‌‏های غیرقانونی مهمترین گام‏‌های آنها برای حمایت انتخاباتی از نتانیاهو بود که در عمل نتیجه‌‏ای برای نخست‏‌وزیر پرچالش این رژیم به بار نیاورد.

بنیامین نتانیاهو نخست‏وزیر کنونی رژیم صهیونیستی، در چارچوب تلاش‏‌های خود برای ابقای خود در این سمت، آرزوی دیرینه نفتالی بنت یکی از راست‏گرایان تندرو از حزب «راست جدید» که در دولت‌‏های ‏ قبل در پست‏‌های دیگر وزارتی همچون وزیر آمورش این رژیم مشغول بود را برآورده کرد و وی را به سمت وزیر دفاع منصوب کرد. با این حرکت تاکتیکی، حزب راست جدید در دوران دولت انتقالی در حزب لیکود ادغام و احتمال پیوستن حزب راست جدید به ائتلاف بنی گانتس منتفی شد. بنت در موضعی که درباره وقایع آبان‏ماه ایران گرفت، خواستار وصل اینترنت شد. وی همچنین در مواضعی که رسانه‌‏های ایران، آن را بازتاب گسترده‌‏ای دادند و جالب آنکه رسانه‌‏های صهیونیستی نیز این پوشش را به عنوان یکی از خبرهای خود کارکردند، مدعی شد که فرصت طلایی برای ضربه به ایران به دست آمده و باید به صورت گسترده مواضع ایران در سوریه را هدف قرار داد.

به نظر می‌‏رسد سوارشدن دوباره بر اریکه قدرت برای بنیامین نتانیاهو که بعد از یک دهه سکانداری این رژیم، در حال حاضر مأیوسانه به موقعیت خود چشم دوخته است، بعید به نظر می‌‏آید. وی که به دلیل دامن‌‏زدن به خشونت و اظهارات خصمانه علیه اسحاق رابین و رسوایی سیاسی وی، یکی از مسببین اصلی قتل او شناخته می‏‌شود، در حالی در سراشیبی سقوط قرار گرفته که ممکن است رسوایی ناشی از پرونده‌‏های فساد مالی خود و خانوده‌‏اش، برگ آخر کارنامه سیاسی‏‌اش باشد. یکه‌‏تازی لجوجانه در جریان مذاکرات با تشکیلات خودگردان، گستاخی بی‏شرمانه در تضییع حقوق فلسطینی‏‌ها و چنگ‏‌انداختن به حق مسلم آنها، تحریک کاخ سفید برای بره‌م‏زدن قوانین و قراردادهای پذیرفته‌‏شده بین‌‏المللی، وی را در این سال‌ها به یکی از چهره‏‌های منفور تبدیل کرده بود.

با وجود این، هرچند اخراج نتانیاهو از دنیای سیاست از هر زمان دیگری نزدیک‏تر و در دسترس‌‏تر شده است اما باید به یاد داشت که وی یکی از فریبکارترین افراد برای تبدیل مسائل امنیتی این رژیم به وزن آرای خود در انتخابات است. در صورتی که کنست تا ۲۰ آذر، فرد جدید را برای تشکیل دولت معرفی نکند و دور سوم انتخابات در این رژیم به عنوان تنها راه حل ممکن رقم بخورد، وی همچنان نخست‌‏وزیر دولت انتقالی خواهد ماند و فرصتی را برای تلاش در راستای احیای وضعیت خود به دست خواهد آورد و چه بسا برای ابقای خود در قدرت، به قمار سیاسی دست زده و این رژیم را به سمت یک بزنگاه امنیتی در قالب تنش و جنگ در منطقه هدایت کند. البته این در شرایطی است که دستگاه قضایی این رژیم، اعلام جرم علیه وی را مانعی برای ادامه کار وی اعلام نکند یا به هر طریقی وی موفق به اخذ مصونیت برای فعالیت سیاسی شود که البته با توجه به فضای سیاسی کنونی این رژیم، دور از انتظار به نظر می‌‏رسد.

دکتر وحیده احمدی/ عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی


[۱]kingmaker

[۲] Grace Period

گام چهارم کاهش تعهدات؛ واکنش احتمالی اروپا و راهبرد ایران

در آستانه گام چهارم کاهش تعهدات، سه پرسش مهم پیش روی مقامات تصمیم‌گیر کشور قرار دارد: نخست، آیا ایران باید گام چهارم کاهش تعهدات هسته‌ای را بردارد یا تهدید اروپا مبنی بر خروج از برجام را جدی گرفته و از این اقدام منصرف شود؟ دوم، در صورت برداشتن این گام از سوی ایران، واکنش اروپایی‌ها چه خواهد بود و آیا آن‏ها تهدید خود مبنی بر خروج از برجام را عملی خواهند کرد؟ و سوم اینکه راهبرد ایران در صورت برداشتن گام چهارم چه باید باشد؟

در پاسخ پرسش نخست باید گفت هیچ دلیلی در شرایط فعلی وجود ندارد که دولت ایران را مجاب کند راهبرد کاهش تعهدات هسته‌ای خود را ادامه ندهد. به عبارت دیگر، اگر هدف ایران از کاهش گام به گام تعهدات هسته‌ای را فشار بر اروپا برای عمل به وعده‌های خود و یا در عین حال فشار اروپا بر آمریکا برای کنارگذاشتن سیاست فشار حداکثری علیه ایران و پذیرش شروط ایران بدانیم، باید گفت هنوز هیچ کدام از این اهداف برآورده نشده است.

با مفروض‌گرفتن برداشتن گام چهارم کاهش تعهدات از سوی ایران، در پاسخ به پرسش دوم باید گفت به چند دلیل مهم اروپایی‌ها تهدید خود مبنی بر خروج از برجام را عملی نخواهند کرد. نخست اینکه اروپایی‌ها به هیچ وجه تمایل ندارند در شرایط کنونی نظارت بر برنامه هسته‌ای ایران را از دست دهند؛ دوم نمی‌خواهند با خروج بی‌نتیجه خود بر تنش‌ها و عدم‌قطعیت‌های موجود دامن بزنند؛ سوم ترامپ را متحد قابل اعتمادی نمی‌بینند و تمایل ندارند بیش از این به اعتبار سیاست خارجی اروپا لطمه بزنند؛ چهارم به آینده تلاش‌های دیپلماتیک و میانجی‏گرانه خود امیدوارند و چندان عاقلانه به نظر نمی‌رسد که با خروج از برجام در جهت عکس این تلاش‌ها گام بردارند. اروپایی‌ها تنها زمانی از برجام خارج می‌شوند که اولاً ارزش افزوده امنیتی برجام برای آن‏ها به کلی از بین برود؛ ثانیاً سیاست خارجی ایران به سیاست خارجی تهاجمی و غیرقابل کنترل تبدیل شود و ثالثاً تلاش‌های میانجی‏گرانه آن‏ها با موانعی سخت از سوی ایران مواجه شود.

جمهوری اسلامی ایران باید دو سیاست را به طور هم‏زمان در پیش گیرد: نخست، تداوم کاهش گام به گام تعهدات هسته‌ای؛ و دوم پیگیری مقاومت فعال و اعلام مستمر آمادگی برای مذاکره در شرایطی که منافع ایران تأمین شود. این دو سیاست، مکمل یکدیگرند و هر یک بدون دیگری نتیجه مطلوب را در پی نخواهد داشت. در واقع، نتیجه مقاومت باید نهایتاً به‌وسیله دیپلماسی نقد و تثبیت شود و در مقابل، دیپلماسی موفق از دل مقاومت و ایجاد اهرم‌های کسب امتیاز بیرون می‌آید. بنابراین، این نحوه درست به‌کارگیری هم‏زمان هر دوی این اهرم‌هاست که کشور را به هدف خود می‌رساند.

از ترکیب این دو اهرم است که «مقاومت فعال و نتیجه‌بخش» حاصل می‌شود. در واقع، باید این نکته مهم را در نظر داشت که راهبرد مقاومت و کاهش تعهدات نباید به بسته‌شدن درهای دیپلماسی در سیاست خارجی ختم شود، بلکه درست برعکس باید با دیپلماسی تعامل‌گرا و فعال در عرصه بین‌المللی عجین باشد. واقعیت این است که دیپلماسی فعال دولت دوازدهم نقش غیرقابل انکاری در پیشبرد موفقیت‌آمیز راهبرد مقاومت داشته است.

با این حال، این مقاومت فعال هنوز منجر به این نشده که دولت ایالات متحده را متقاعد سازد که زمان آن فرا رسیده سیاست بی‌نتیجه فشار حداکثری را کنار گذارده و با رعایت احترام و منافع ایران پای میز مذاکره بنشیند. بنابراین، لازم است تا آن زمان، راهبرد مقاومت فعال و کاهش تعهدات به شکلی هوشمندانه و حساب‌شده ادامه یابد. از این رو، مطلوب است که جمهوری اسلامی ایران در چارچوب «راهبرد مقاومت فعال» در عین حال که روند کاهش تعهدات را ادامه می‌دهد، درهای دیپلماسی را برای نقدکردن عواید مقاومت خود باز بگذارد.

یاسر نورعلی‌وند/ عضو عیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی    

اعتراضات عراق

تحلیل روندشناسانه ناآرامی‌های گسترده در عراق

از سال ۲۰۰۸ تا کنون، عراق همواره به صورت نوبه‌‏ای شاهد وقوع اعتراضات مردمی کوچک و بزرگی بوده است، اما ناآرامی‏‌های خونین مهر و آبان‏ماه ۱۳۹۸ را می‌‏بایست به جهات متعدد پدیده‏ای جدید دانست. اعتراضات سال‏های گذشته عموماً از سوی نخبگان و احزاب سیاسی هدایت و راهبری می‌‏شدند و هدف سهم‏‌خواهی از قدرت در آن‏ها برجستگی بیشتری داشت که طبعاً بر مطالبات محدود متمرکز بوده و جنبه ساختارشکن به خود نمی‏‌گرفت؛ اما آنچه در مهر و آبان امسال رخ داد، بیانگر شکل‏‌گیری پدیده‏ای است که بیشتر می‌‏بایست در قالب جنبش‌‏های نوین اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

این پدیده مانند سایر جنبش‌‏های اجتماعی معاصر –که نمونه آن را در قیام‌‏های موسوم به عربی در منطقه طی سال‏‌های ۱۱-۲۰۱۰ شاهد بوده‏‌ایم- فاقد رهبری و سازمان‏دهی مشخص بوده و در قالب جامعه شبکه‌‏ای و با بهره‏‌گیری از شبکه‏‌های اجتماعی، بخش‏های مختلف جامعه –که ناراضی و سرخورده از وضعیت موجود بوده و ساخت موجود را برای حل مسائل و حتی بیان مطالبات خود کارآمد و مشروع نمی‏‌انگارند- را گرد هم آورده و روایت تازه‌‏ای از هویت عراقی (و نه دولت- ملت در عراق) ارائه کرده که با مقاومت در برابر جریان‏های مسلط و گفتمان قدرت، خود را به نمایش ‏گذاشته و بازنمایی می‌‏کند.

شکل‏‌گیری این جنبش، بیانگر دل‏زدگی بخش محذوف جامعه از قواعد و ترتیبات صوری دموکراسی و اصلاحات دستوری و از بالاست که حتی در قالب ایجاد نظام حزبی، پارلمانتاریسم و انتخابات نتوانسته امر سیاسی در جامعه به شدت متکثر و نفوذپذیر عراق را سامانی نو بخشد.

هم‏زمانی این اعتراضات با مقدمه‌‏چینی برگزاری آئین بزرگ راه‏پیمایی اربعین حسینی و فضاسازی رسانه‌‏های وابسته به عربستان سعودی، امارات و بحرین برای نفی پیوندهای ایران و عراق و تحت‌الشعاع قراردادن این آئین شیعی نیز دغدغه‌‏آفرین بود، اما در عمل برگزاری مطلوب این راه‏پیمایی، خط بطلانی بر چنین مدعایی کشیده و توانست این‏گونه فضاسازی‏‌ها را به حاشیه ببرد.

سرخوردگی از تنظیمات نظام طایفی، احزاب و رهبران سیاسی، عراق را مستعد رشد گونه‌‏ای از سیاست خیابانی کرده است. این امر نیاز به گفتگو برای ایجاد وفاق جمعی، ورای تمهیدات و ساختارهای ناکارآمد موجود را بیش از گذشته ضروری کرده و لاجرم می‌‏بایست طرحی نو در انداخت. نقطه آغازین، شناسایی و به رسمیت شناختن این جنبش و مطالبات متعاقب آن و پرهیز از نگرش توطئه‏‌نگر، ابزاری و یا تلقی آن به مثابه پدیده‏ای گذرا و موسمی است.

در خصوص نسبت این جنبش اجتماعی با منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران و به عنوان بایسته و پیش‌‏نیاز سیاست‏گذاری در این حوزه می‌‏توان گفت برخلاف برخی دغدغه‌‏ها در داخل و فضاسازی رسانه‏‌ای در خارج، این جنبش به ‏رغم سوگیری انتقادی نسبت به مداخله خارجی در عراق، لزوماً و منطقاً سرشت ستیزگرانه با هویت و جامعه ایرانی ندارد. در تأیید این مدعا می‌‏توان به این نکته اشاره کرد که آئین بزرگ راه‏پیمایی اربعین حسینی در مهرماه امسال به شکلی بزرگتر از گذشته و با حضور بیش از سه میلیون زائر ایرانی در همان مناطق و در شهرهایی برگزار شد که محل اعتراضات بودند. برخلاف فضاسازی رسانه‌‏های وابسته به عربستان و امارات که در طول مدت برپایی تجمع‌‏های اعتراضی به زمینه‏‌سازی برای تحت ‏الشعاع قراردادن مراسم اربعین و نفی پیوند ایران عراق مشغول بودند، در طول برگزاری مراسم اربعین، این پیوند استحکام و پایداری خود را نشان داد.

در عین حال، می‏‌بایست بر پذیرش واقعیت تحول در جامعه عراق، گذار نسلی، پیدایش گفتمان‏ها، نمادها و نهادهای جدید در عراق و تلاش برای برقراری تعامل و دیالوگ با آن با مشارکت نهادهای غیردولتی و مدنی همتای آن‏ها در ایران تأکید ورزید. به همین ترتیب، ایجاد زمینه گفتگو و تعامل میان فعالان این جنبش جدید با سرآمدان جامعه شیعی و کابینه عادل عبدالمهدی و کمک به این دولت برای پاسخ‏گویی به مطالبات آن‏ها می‏‌تواند علاوه بر استحکام نهادهای سیاسی و مدنی در عراق به ویژه جامعه شیعی، تقویت مناسبات آن‏ها با ایران را به همراه داشته باشد.

گروه مطالعات بین‌الملل

تظاهرات عراق

ارزیابی علل چرخه تداوم اعتراض‌ها در عراق

عراق بار دیگر شاهد اعتراض های ضد دولتی بود. این اعتراض‌ها نیز مانند رخدادهای سال گذشته به خشونت کشیده شد که مطابق اعلام وزارت بهداشت عراق بیش از ۱۰۰ کشته و بیش از ۶ هزار زخمی داشته است. در این نوشتار ماهیت اعتراض‌ها، علل آن و چرایی بروز خشونت‌های گسترده بررسی می‌شود. عراق طی سال‌های اخیر همواره شاهد شکل‌گیری اعتراض‌های ضددولتی بود که اغلب این اعتراض‌ها نیز به خشونت کشیده می‌شد. اعتراض‌های مردم بصره در سپتامبر ۲۰۱۸ و آتش زدن کنسولگری ایران در این شهر، یکی از بارزترین اعتراض‌ها در عراق بود. نکته حایز اهمیت و وجه مشترک این است که اغلب اعتراض‌های عراق در سال‌های اخیر در بغداد، پایتخت و استان‌های شیعه‌نشین برگزار شد.

با این حال، اعتراض‌های اخیر با اعتراض‌های سال‌های گذشته پنج تفاوت مهم دارد. نخستین تفاوت مربوط به تلفات بالای اعتراض‌های اخیر در عراق است که بیش از ۱۰۰ کشته و بیش از ۶ هزا زخمی داشته است. دومین تفاوت این است که ناآرامی‌های اخیر برخلاف سال‌های گذشته که با فراخوان مقتدی صدر، رهبر جریان صدر شکل می‌گرفت، این بار هیچ گروه سیاسی شناسنامه‌داری بانی و طراح تجمعات نبوده است و حتی مقتدی صدر طی بیانیه‌ای از مردم خواست تا آرامش را حفظ کنند.

سومین تفاوت مهم این است که در اعتراض‌های اخیر برای نخستین بار علیه مرجعیت عراق شعار سر داده شد، در حالی که از یک سو فتوای سال ۲۰۱۴ آیت‌الله سیستانی برای تشکیل حشد الشعبی و استقبال گسترده جوانان عراقی از این فتوا نشان از جایگاه برجسته مرجعیت نزد مردم عراق دارد و از سوی دیگر مرجعیت عراق نه تنها دخالتی در سیاست ندارد بلکه همواره حمایت از مطالبه‌ها و منافع مردم را اولویت خود قرار می‌دهد. چهارمین تفاوت این است که در اعتراض‌های اخیر، معترضان شعار «الشعب یرید اسقاط النظام» (ملت براندازی نظام را می‌خواهد) را سر دادند.

این در حالی است که این شعار در کشورهای دارای نظام دیکتاتوری کاربرد داد نه در عراق که انتخابات پارلمانی آن به موقع برگزار می‌شود و مردم هر ۴ سال یک بار اعضای پارلمان را انتخاب می‌کنند و پارلمان منتخب مردم نیز رئیس‌جمهوری و نخست وزیر را انتخاب می‌کند. پنجمین تفاوت این است که معترضان، برخی از رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و برخی گروه‌ها و شخصیت‌های عراقی در حالی برگزاری انتخابات پارلمانی جدید و استعفای دولت را خواستار شدند که از عمر این دولت کمتر از یک سال می‌گذرد و نارضایتی‌ها از گذشته انباشت شده است. بر همین اساس نیز عادل عبدالمهدی، نخست وزیر عراق، خطاب به مردم این کشور اعلام کرد تظاهرات‌کنندگان حق دارند خواستار مبارزه با فساد شوند، اما تغییر اوضاع زمان‌بر است.

علل شکل‌گیری اعتراض‌ها در عراق

مهم‌ترین علت اعتراض‌ها و در واقع جرقه آن در نارضایتی‌های مردمی است. عراق به دلیل در اختیار داشتن دومین ذخایر بزرگ نفتی در جهان و صادرات روزانه بیش از ۳ میلیون و ۶۰۰ هزار بشکه نفت در زمره کشورهای ثرومند عربی است، اما مردم عراق از وضعیت اقتصادی و اجتماعی ناراضی هستند. مطابق برخی آمارها، میزان بیکاری در میان جوانان تحصیل‌کرده عراقی به بیش از ۴۰ درصد می‌رسد.

بر همین اساس نیز بازیگران اصلی اعتراض‌های اخیر عراق را جوانان تحصیل‌کرده تشکیل می‌دادند. پیش از اعتراض‌های اکتبر ۲۰۱۹، گروهی از فارغ‌التحصیلان بیکار مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری، در بغداد به مدت ۵۰ روز در مقابل وزارت آموزش عالی عراق تحصن کرده بودند. علاوه بر این، مردم عراق به شدت از ضعف خدمات اجتماعی ناراضی هستند. مردم ساعت‌ها در روز به برق دسترسی ندارند، وضعیت بهداشتی در این کشور ضعیف است و دستیابی مردم به آب آشامیدنی نیز سخت است.

دومین عامل مهم در شکل‌گیری اعتراض‌ها، فساد گسترده در عراق است. عراق دوازدهمین کشور در میزان بالای فساد است. برخی گزارش‌ها حاکی از این است که از زمان سرنگونی رژیم بعثی در عراق، دستکم ۴۳۱ میلیارد دلار اختلاس شده است. فساد اقتصادی به پدیده‌ای افسار گسیخته در عراق تبدیل شده و بخش زیادی از بودجه‌های دولتی را می‌بلعد بدون اینکه در مقابل آن خدماتی به مردم ارائه شود. مردم عراق از این میزان بالای فساد به ستوه آمده‌اند، در حالی که وضعیت معیشتی و اجتماعی آنها وضعیت نامناسبی دارد.

در واقع، میزان بالای فساد و ناتوانی دولت در مبارزه با آن سبب شکل‌گیری بحران ناکارآمدی دولت و همچنین بحران اجتماعی ناشی از نارضایتی مردم از دولت شد. نکته مهم این است که دولت عراق اکنون در حالی وعده خدمات رفاهی و استخدام جوانان در دستگاه‌های دولتی را داده است که هم‌اکنون نیز سالیانه مبلغی در حدود ۵۱ میلیارد دلار در عراق صرف پرداخت حقوق می‌شود. این میزان پرداخت حقوق به کارمندان سبب کاهش شدید بودجه عمرانی و تداوم ضعف خدمات اجتماعی به مردم عراق شده است.

چرایی تبدیل اعتراض‌های مسالمت‌آمیز به خشونت‌های گسترده

تبدیل اعتراض‌های مسالمت‌آمیز مردم عراق به خشونت دلایل داخلی و خارجی دارد که برخی از مهم‌ترین این دلایل عبارتند از:

الگوی رفتاری برخی جریان‌های داخلی و نادیده گرفتن “استبداد صدامی” از سوی جوانان عراقی

واقعیت این است که جامعه عراقی یک جامعه یکدست و منسجم نیست. این یکدست و منسجم نبودن، عراق را به یک کشور مستعد نزاع و ناآرامی تبدیل کرده است. این استعداد به حدی است که هسته مرکزی داعش در عراق شکل گرفت. در همین حال، نزاع سیاسی درون‌گروهی نیز در عراق در سطح بالایی قرار دارد، به نحوی که برخی شخصیت‌ها و جریان‌های عراقی بدون اینکه در نظر بگیرند دولت عبدالمهدی عمری کمتر از یک سال دارد، همه مسئولیت اعتراض‌ها را متوجه این دولت کرده و برکناری آنرا خواستار هستند. از سوی دیگر، بازمانده‌های بعثی‌ها که مورد حمایت بازیگران خارجی نیز قرار دارند، در مناطق مختلف عراق فعال هستند و جوانان این کشور را که فقر، ظلم و “استبداد صدامی” را ندیده‌اند به ضدیت با دولت، رفتارهای هیجانی و خرابکاری‌های اجتماعی سوق می‌دهند و این از علل مهم شکل‌گیری خشونت از درون اعتراض‌های ضد دولتی در عراق است.

الگوی رفتاری دولت عراق

اگرچه دولت عراق در اعتراض‌های اخیر بر حق مردم برای برگزاری تظاهرات و همچنین تلاش دولت برای رسیدگی به مطالبه‌های مردم تاکید کرد، اما نیرو‌های امنیتی عراق پیش از آغاز اعتراض‌های اخیر به شکل خشونت‌آمیز به تحصن ۵۰ روزه فارغ‌التحصیلان این کشور که در اعتراض به بیکاری انجام شده بود، پایان دادند. در جریان این برخورد، تعدادی از دختران و زنان مجروح و به شدت احساسات عمومی جریحه‌دار شد. پس از این واقعه، جوانان بصره برای همدردی با این دختران و زنان، به دولت هشدار دادند که در بصره تظاهرات بزرگی برپا خواهند کرد.

مداخله محور عربستان، آمریکا و رژیم صهیونیستی

یکی از مهم‌ترین دلایل کشیده شدن اعتراض‌های مسالمت‌آمیز مردم عراق به خشونت‌های خیابانی، مداخله محور سه‌گانه عربستان، آمریکا و رژیم صهیونیستی است. مداخله این بازیگران در امور داخلی عراق از طریق شبکه‌های مجازی، برجسته‌سازی اعتراض‌ها، بهره‌گیری از عناصر داخلی و همچنین نیروهای نظام‌شان در عراق انجام شد. در همین راستا، در شبکه‌های مجازی هشتگ «العراق ینتفض» یعنی «عراق به پا خیز» ساخته شد که تحلیل‌ها نشان داد ۷۹ درصد از توئیت این هشتگ از داخل عربستان و توسط ربات انجام شد. ۵۸ هزار اکانت سعودی در ترند کردن هشتگ‌ آشوب‌های عراق مشارکت کرده و ۲۰۰ ربات نیز ۱۳ هزار توئیت را برای ترند استفاده کردند.

در واقع، شبکه‌سازان و شبکه‌داران نقش مهمی در برجسته‌سازی و بزرگ‌نمایی اعتراض‌های مردمی عراق و تبدیل این اعتراض‌ها به خشونت‌های داخلی ایفا کردند. برخی عناصر داخلی به خصوص بازمانده‌های بعثی و «الصرخیه‌» که تحت حمایت کشورهای خارجی قرار دارند، در خشونت‌های عراق نقش ایفا کردند. شمار زیادی از نظامیان آمریکایی نیز در عراق حضور دارند و برخی از منابع نیز از نقش این نظامیان در جهت دادن اعتراض‌ها به سمت خشونت خبر دادند. اما سوال مهم این است که چه دلایلی برای مداخله بازیگران خارجی در اعتراض‌های مردمی عراق وجود دارد؟ در این خصوص می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • نارضایتی از سیاست خارجی مستقل دولت عراق

دولت عراق به خصوص در کمتر از یک سالی که از عمر دولت عبدالمهدی می‌گذرد، نشان داد در عرصه سیاست خارجی به دنبال استقلال در تصمیم‌سازی است. در همین راستا، دولت عراق با تحریم‌های ضد ایرانی آمریکا همراه نشد، به طرح امنتی دریانوردی آمریکا نپیوسته است و مرز القائم در مرز عراق با سوریه را بازگشایی کرد. همچنین پس از اینکه، در ماه‌های گذشته به مواضع حشد الشعبی در عراق حمله کرد، این کشور در صدد خرید تجهیزات نظامی از روسیه از جمله سامانه‌های دفاعی S400 و S300 روسی برآمد و “فالح فیاض”، مشاور امنیت ملی عراق در همین راستا به روسیه کرد.

نارضایتی از سیاست خارجی مستقل سبب بهره‌گیری از اعتراض‌های ضددولتی در عراق و کشاندن آن به سمت خشونت از سوی بازیگران خارجی به خصوص مثلث عربستان، آمریکا و رژیم صهیونیستی شد. در همین زمینه “سید جلال سادتیان”، سفیر سابق ایران در بریتانیا، گفت: «زمینه‌های سیاسی نارضایتی از نفوذ خارجی در عراق مزید بر علت شده، ولی اصل قضیه همان بیکاری و ضعف اقتصادی و تبعیض‌هایی است که در عراق وجود دارد. نارسایی در خدمت‌رسانی به مناطق و قشر‌های مختلف وجود دارد، اما بعضاً جریان‌های داخلی و جریان‌های بیرونی عراق از این بستر‌ها سوء استفاده کردند. در این مقطع به نظر می‌رسد جریان‌های بیرونی قوی‌تر وارد شده اند.»

  • معرفی رژیم صهیونیستی به عنوان عامل حمله به حشد الشعبی

چند روز پیش از آغاز اعتراض‌ها در عراق، عادل عبدالمهدی، پس از پایان کار کمیته بررسی حمله‌های هوایی به انبارهای مهمات حشد الشعبی، نتایج آن را اعلام و رسماً رژیم صهیونیستی را عامل این حمله معرفی کرد. حشد الشعبی نیز پس از این موضوع اعلام کرد که رژیم صهیونیستی منتظر پاسخ این حمله‌ها باشد. این موضوع عامل مهمی برای اعمال فشار بر دولت عراق و متمرکز کردن توجه آن به مسایل داخلی محسوب می‌شود.

  • نارضایتی از عزل عبدالوهاب ساعدی

عادل عبدالمهدی، نخست وزیر عراق و فرمانده نیروهای مسلح این کشور چند روز پیش از آغاز اعتراض‌های اخیر، ژنرال عبدالوهاب ساعدی، قائم مقام نیروهای ضدتروریسم عراقی را از سمت خود برکنار کرد. ژنرال الساعدی در جریان مبارزه با تروریسم داعشی نقش زیادی داشته است. این تصمیم عبدالمهدی مورد بهره‌برداری بازیگران خارجی قرار گرفت. آمریکا تلاش زیادی انجام داد تا عبدالوهاب ساعدی را به عنوان فاتح موصل معرفی و اعتراض‎‌های مردم عراق را علیه این تصمیم عبدالمهدی فراهم کند. در همین حال، تلاش زیادی انجام شد تا برکناری الساعدی به حشد الشعبی و فشار فرماندهان آن بر نخست وزیر عراق نسبت داده شود. بر همین اساس نیز هشتگی با عنوان (# کلنا عبدالوهاب الساعدی) ساخته شد و ذیل آن نیز عکس‌ها و فیلم‌هایی را به نمایش گذاشته‌اند که نشان می‌دهد ژنرال الساعدی در جریان جنگ با داعش و آزاد سازی موصل به غیرنظامیان کمک می‌کند.

  • شکست از محور مقاومت در یمن و سوریه

یکی از دلایل اصلی بهره‌گیری بازیگران خارجی از اعتراض‌های عراق برای اعمال فشار بر دولت این کشور، تأثیرگذاری بر محور مقاومت است. اعتراض‌های عراق با شکست‌های متوالی عربستان سعودی در جنگ علیه یمن و همچنین با موفقیت‌های ارتش سوریه در عملیات آزادسازی ادلب همزمان شد. محور عربی/عبری/غربی این شکست‌ها را به طور مجزا ارزیابی نمی‌کند بلکه آنرا در سطح کلان محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران می‌بیند. بر همین اساس، عراق برای ایجاد شکاف در محور مقاومت و تضعیف این محور انتخاب شد زیرا عراق هم روابط نزدیکی با جمهوری اسلامی ایران دارد و هم اینکه حشد الشعبی جایگاه مهم و برجسته‌ای در عراق دارد. از این رو، در تظاهرات اخیر عراق نیز مانند رخدادهای سال گذشته علیه جمهوری اسلامی ایران و همچنین در مخالفت با حشد الشعبی شعار سر داده شد.

  • تأثیرگذاری بر راهپیمایی گسترده اربعین حسینی

تظاهرات اخیر در عراق همزمان با آغاز راهپیمایی اربعین شروع شد. راهپیمایی اربعین یکی از بزرگ‌ترین اجتماعات انسانی با محوریت مذهب است. راهپیمایی اربعین به نوعی قدرت نرم محور مقاومت در منطقه غرب آسیا است که هر ساله نیز با افزایش شمار راهپیمایان همراه است. ممانعت از برگزاری گسترده راهپیمایی اربعین یکی از اهداف اصلی به انحراف کشاندن اعتراض‌های مسالمت‌آمیز مردم عراق و تبدیل آن به خشونت‌های خیابانی است.

نتیجه‌گیری

اعتراض‌های ضد دولتی در عراق موضوع تازه و عجیبی نیست. بسترهای داخلی برای شکل‌گیری اعتراض‌ها نیز به دلیل آمار بالای بیکاری جوانان تحصیل‌کرده، ضعف شدید خدمات اجتماعی و حجم گسترده فساد اداری فراهم است. با این حال، برخی بازیگران ناراضی داخلی و عربستان سعودی و آمریکا به همراه رژیم صهیونیستی که به خصوص از پیروزی‌های محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران و سیاست خارجی مستقل دولت بغداد رضایت ندارند، تلاش کردند اعتراض‌های مسالمت‌آمیز مردمی را که دولت عبدالمهدی نیز حق مردم را برای برگزاری این اعتراض‌ها به رسمیت شناخت، به انحراف کشانده و آنرا به سمت خشونت‌های خیابانی هدایت کنند. اگرچه این اعتراض‌ها با تصمیم‌های دولت متوقف شده، اما بدون شک آخرین اعتراض‌های مردمی نخواهد بود و بسترهای چرخه تداوم این اعتراض‌ها همچنان فراهم است.

سید رضی عمادی- دکترای روابط بین‌الملل