رویکرد اروپا در قبال ایران؛ از بازگشت به تعامل توام با فشار تا حرکت به سمت تعامل توام با اجبار

سیاست کنونی اتحادیه اروپا و قدرت‌های بزرگ آن در قبال ایران از دو وجه بارز «تعامل» (تلاش برای حفظ برجام و اجرایی‌کردن اینستکس) و «فشار» (تهدید به فعال‌سازی مکانیسم ماشه، توسل به سازمان ملل در مورد برنامه موشکی و طرح مجدد موضوع حقوق بشر) برخورداست. سوال مهم این است که هدف اروپا از اتخاذ این […]

چرایی و چگونگی ناکارآمدسازی نظام‌‏های سیاسی

این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش است که دولت‏‌ها چرا، چگونه و با استفاده از چه استراتژی‏ و ابزارهایی در راستای ناکارآمدسازی نظام‏‌های سیاسی رقیب و ناهم‏سو اقدام می‏‌کنند و امکان یا احتمال موفقیت یا شکست سیاست ناکارآمدسازی به چه عواملی بستگی دارد؟

کارآمدی و ناکارآمدسازی

کارآمدی عبارت است از «تحقق عینی توان نظام سیاسی در انجام کارکردهای اساسی حکومت؛ به گونه‌‏ای که اکثریت مردم و گروه‏‌های قدرتمند درون نظام، تحقق آن را به عینه مشاهده کنند». بر این اساس، وقتی از ناکارآمدسازی سخن گفته می‌‏شود، منظور هر اقدام بیرونی (خارجی) است که در راستای جلوگیری از تحقق عینی توان نظام سیاسی در برآورده‌‏کردن خواسته‏‌ها، نیازمندی‏‌ها و انتظارات اکثریت مردم و گروه‏‌های قدرتمندی که آن نظام سیاسی آن‏ها را نمایندگی می‏کند، صورت می‌‏پذیرد.

جلوگیری از تحقق شعارها و اهدافی که نظام سیاسی بر مبنای آن و برای برآوردن آن‏ها ایجاد شده نیز تلاشی برای ناکارآمدسازی است. دو دسته از بازیگران ممکن است در راستای ناکارآمدسازی نظام سیاسی اقدام کنند: یکی، گروه‌‏های ناراضی و تخریب‏گر داخلی مانند گروه‏‌های تروریستی، شورشی، تجزیه‌‏طلب و یا باندهای تبهکاری که جرایم سازمان‌‏یافته مرتکب می‏‌شوند و دیگری، دولت‌‏های رقیب یا دشمن.

نمونه بارز دسته اول، گروه‏‌های افراطی و تروریستی هستند که در منطقه غرب آسیا، برخی از کشورها را با مشکلات بسیار زیادی مواجه نموده و در عمل، مانع تحقق بسیاری از کارکردهایی که از یک نظام سیاسی انتظار می‌‏رود، شده‌‏اند و آن‏ها را دچار بی‏‌ثباتی و شکنندگی کرده‌‏اند. در مورد دسته دوم، نمونه‏‌ها و تجارب فراوانی وجود دارد. دولت‌‏های رقیب و دشمن با تاکتیک‌‏ها و ابزارهای مختلفی که در دسترس دارند، سعی می‏‌کنند در متغیرهای مربوط به کارآمدی یکدیگر اختلال ایجاد کنند. این سیاستی برای امتیازگیری یا مقابله است.

چرایی ناکارآمدسازی

تلاش برای ناکارآمدسازی نظام‏‌های سیاسی هم ممکن است هدفمند باشد (به ‏عنوان سیاست یا پروژه)؛ یعنی یک یا چند دولت سیاست یا پروژۀ آگاهانه و عامدانه‌‏ای را برای اختلال در متغیرهای مربوط به کارآمدی نظام سیاسی خاصی با اهداف مشخصی برگزینند و اعمال کنند؛ و هم این امکان وجود دارد که ناکارآمدسازی، پیامد سیاست‏‌های یک یا چند دولت باشد که دامن‏گیر دیگری یا دیگران می‌‏شود. در واقع، ممکن است اثرات جانبی سیاست‏‌های یک یا چند دولت، متوجه کارآمدی دولت یا دولت‏‌های دیگری شود و بر کارآمدی آن‏ها تأثیر منفی بگذارد؛ به ویژه در عصر جهانی‌‏شدن و افزایش وابستگی دولت‏‌ها به یکدیگر و به فضاهای جهانی و مشترک به ویژه در حوزه‏‌های اقتصادی و تجاری، این امکان کاملاً وجود دارد.

نوع اول ناکارآمدسازی، نیت‏‌مند و مبتنی بر سیاست و اهداف مشخصی است. هدف یا اعمال فشار بر طرف مقابل در راستای ایجاد تغییر در سیاست‌‏ها و رفتار خود مطابق انتظار و میل عامل یا عاملان ایجاد فشار است و یا اینکه بازیگر اعمال‏‌کننده قدرت و فشار، اساساً با موجودیت نظام سیاسی هدف مشکل دارد و قصد دارد آن را ناکارآمد کرده و از میان بردارد (مانند اقدامات آمریکا در تضعیف و براندازی نظام‌‏های سیاسی متمایل به اتحاد شوروی در زمان جنگ سرد) یا فشارهای مستمر وارد کند تا آن نظام سیاسی از درون دچار فروپاشی شود (مانند سیاستی که آمریکا و هم‏پیمانانش در برابر اتحاد جماهیر شوروی در پیش گرفتند).

تاکتیک‏‌های ناکارآمدسازی

۱-اقدام پنهان: اقدام پنهان، با هدف تغییر خط‏ مشی سیاسی، بازیگران یا نمادهای حکومتی یک کشور انجام می‏‌گیرد؛ به‏ طوری که نقش عنصر مداخله‌‏گر در آن پنهان بماند و اگر هم این نقش برملا شود، مداخله‏‌گر بتواند آن را انکار کند. از اقدام پنهان به‏ عنوان یکی از کارکردهای اطلاعات و گزینه سوم دیپلماسی یاد شده است. در واقع، اقدام پنهان زمانی در دستور کار قرار می‏‌گیرد که جنگ امکان‌‏پذیر نباشد و دیپلماسی عادی نیز نتواند هدف را تأمین کند؛ بوروکراسی هم دست و پاگیر باشد و نیاز به پاسخ به یک مسئله یا چالش وجود داشته باشد (به ‏ویژه نیاز به پاسخ سریع باشد).

۲-تحریم و فشار اقتصادی: فشارهای اقتصادی با هدف ایجاد خلل در کارکردهای دولت هدف، به ‏طوری که آن دولت در تحقق عینی کارکردهای مورد انتظار از خود دچار مشکل شود و در نتیجه ناگزیر به تجدید نظر در سیاست‌‏ها و رفتار خود گردد یا سیاست‌‏های خاصی را مطابق با خواسته‌‏ها و اهداف فشارآورنده برگزیند، اعمال می‏‌شوند. تحریم و محاصره اقتصادی دولت سالوادر آلنده در شیلی در اوایل دهه ۱۹۷۰ توسط آمریکا نمونه مشخصی از تلاش برای ناکارآمدسازی یک نظام سیاسی با اهرم اقتصاد است.

۳-خرابکاری: تجربه نشان داده زمانی که آمریکایی‌‏ها با تحریم و جنگ اقتصادی آشکار نمی‏‌توانند طرف مقابل خود را به زانو درآورند و اقدام نظامی را نیز پرهزینه یا ناکارآمد تصور می‏‌کنند، سازمان‏‌های اطلاعاتی آن‏ها به خرابکاری روی می‏‌آورند. از خرابکاری هم به‌‏عنوان بخشی از جنگ اقتصادی پنهان علیه طرف مقابل استفاده می‏‌شود و هم برای واردکردن ضربه‌‏های استراتژیک، شوک‌‏آور و نمادین به او. بمب‎گذاری معادن کوبا، به آتش‏‌کشیدن بزرگ‏ترین فروشگاه تعاونی هاوانا، آتش‌‏زدن مزارع نیشکر کوبا، آلوده‌‏کردن کشتی‌‏های حامل شکر کوبا و رشوه‌‏دادن به یک کارخانه آلمانی برای فروش بلبرینگ‌‏های معیوب به صنایع کوبا، از جمله اقدامات آمریکا در راستای خرابکاری علیه اقتصاد حکومت کاسترو در دهه ۱۹۶۰ بوده است.

۴-جنگ روانی: جنگ روانی عبارت است از استفاده از تبلیغات یا استفاده تبلیغاتی از ابزارهای مختلف برای برهم‌‏زدن تعادل ذهنی و فکری تصمیم‌‏گیرندگان، نخبگان و جامعه حکومت هدف؛ به ‏طوری‏که حریف دچار سردرگمی یا اشتباه محاسباتی شده و بدون جنگیدن، مغلوب شود. تخریب حکومت و نخبگان حکومتی و ضربه‌‏زدن به وحدت نخبگان سیاسی، یکی از تاکتیک‌‏های مهم جنگ روانی است که هدفش، نشان‌‏دادن چهره‌‏ای نامطلوب از حکومت و حاکمان و ایجاد اختلاف و فاصله میان نخبگان و جامعه با نظام سیاسی و نخبگان حکومتی است.

سرخوردگی و ناامیدی جامعه از تحقق کارکردهای مورد انتظار از حکومت و در نتیجه، بی‌‏تفاوت‏‌شدن مردم نسبت به سرنوشت کشور یا شوراندن مردم علیه حکومت، هدف اصلی بسیاری از تلاش‌‏های جنگ روانی است. البته، باید به این نکته توجه داشت که معمولاً از تاکتیک‏‌ها و ابزارهای جنگ روانی در کنار اقدامات دیگر و با هدف شدت‏‌بخشیدن به اثرات آن‏ها استفاده می‏‌شود. در جریان سرنگونی حکومت آلنده در شیلی، رسانه‌‏ها و عوامل نفوذی متعلق به سیا به آرامی شروع به گزارش‌‏دادن درباره کمبود کالاهای اساسی، قبل از اینکه در حقیقت کمیاب شوند، کردند. این تبلیغات آرام و خزنده نتیجه مطلوب داد؛ زیرا مردم شروع به احتکار کالاهای اساسی کردند و در نتیجه کمبودهای واقعی ایجاد شد.

۵-امنیتی‏‌سازی: اگر بازیگر یا بازیگران امنیتی‏‌کننده، متشکل از یک یا چند کشور یا نهاد (مانند شورای امنیت) موفق شوند کشور یا نظام سیاسی خاصی را به دلیل رفتار و اقداماتش، تهدیدی وجودی برای ارزش مشترکی (مانند صلح و امنیت بین‌‏المللی) برسازی کنند و حمایت کافی از سوی مخاطبان خود (بازیگران دیگر) را به دست آورند، بازیگر امنیتی‌‏شده تحت فشار قرار می‏‌گیرد و دیگر نمی‌‏تواند مانند بازیگری عادی به فعالیت‏‌های خویش در عرصه بین‌‏المللی و داخلی بپردازد. در واقع، امنیتی‏‌سازی موفق، مشروعیت لازم را برای اعمال فشار بر بازیگر امنیتی‏‌شده و برخورد با آن فراهم می‏‌آورد و به این ترتیب، آن بازیگر دیگر در شرایط عادی قرار ندارد و نمی‌‏تواند کارکردها و کارویژه‌‏های مورد انتظار از خود را به شکل مطلوبی به انجام برساند. زمانی که امنیتی‏‌سازی توسط یک قدرت بزرگ یا نهاد تأثیرگذار بین‏‌المللی (مانند شورای امنیت) و با پشتیبانی تعداد قابل توجهی از بازیگران بین‌‏المللی صورت می‌‏گیرد، فشار بر بازیگر امنیتی‏‌شده زیاد خواهد بود و به احتمال زیاد پیامدهای منفی شدیدی متوجه کارآمدی آن می‏‌شود.

۶-دستکاری اولویت‌‏های حکم‏رانی حکومت هدف: قراردادن حکومت هدف در شرایطی که مجبور شود ابعاد قدرت خود را به صورت نامتوازن توسعه دهد، یکی از شیوه‏‌های دستکاری اولویت‏‌های آن حکومت است. این را می‌‏توان «دام توسعه نامتوازن» نامید. نمونه بارز آن، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است. آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، اتحاد شوروی را در بازی یا دام توسعه نامتوازن انداخت. آمریکا با پیگیری سیاست‌‏های تقابل‌‏جویانه و رقابتی، شوروی را تحریک می‌‏کرد تا بیشتر درگیر نظامی‏گری و رقابت‌‏های امنیتی شود تا از تقویت متوازن ابعاد مختلف قدرت خویش غافل بماند (نمونه بارز آن، طرح ابتکار دفاع استراتژیک یا جنگ ستارگان بود که توسط دولت ریگان دنبال شد). دام توسعه نامتوازن، شوروی را به ابرقدرتی نظامی- امنیتی با اقتصادی ضعیف و توسعه‏‌نیافته تبدیل کرد؛ به ‏طوری که در ساخت تسلیحات عظیم و پیچیده پیشرو بود و تلاش می‏‌کرد در تولید و ذخیره سلاح از رقیب خود عقب نماند، اما هم‏زمان در ساده‌‏ترین مسائل معیشتی و روزمره جامعه خود درمانده بود.

نمونه دیگر دستکاری اولویت‏‌های حکومت هدف، «دام هم‌‏طرازی» است. در دام هم‌‏طرازی، حکومت هدف، تحریک می‏‌شود تا فراتر از ظرفیت‏‌ها و توانش در حوزه خاصی برنامه‌‏ریزی، سرمایه‌‏گذاری و اقدام کند؛ به ‏طوری‏که در نهایت از تحقق برخی کارکردهای مهم مورد انتظار از خود غافل بماند. نفوذ، شیوه بسیار مهم دیگری برای دستکاری در اولویت‏‌های حکومت هدف است. نفوذ دو بُعد دارد؛ یک بُعد سخت و یک بُعد نرم. بُعد سخت نفوذ، معطوف به فعالیت‌‏های اطلاعاتی و جاسوسی و تلاش برای ورود به حریم تصمیم‌‏سازی، تصمیم‏‌گیری و حتی محیط اجرایی و عملیاتی طرف مقابل با هدف شناخت و اثرگذاری بر آن است. بُعد نرم نفوذ اما معطوف به فعالیت‏‌های نرم و تلاش برای به ورود به ذهن و اندیشه طرف مقابل و دستکاری ذهنیت و محاسبات اوست.

مهدی شاپوری/ عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی

تأثیر مدارس و آموزش و پرورش بر وضعیت آسیب‌‏های اجتماعی دانش‌‏آموزان

در این نوشتار به یک محور پرداخته خواهد شد: رابطه مدرسه با آسیب‌‏های اجتماعی. مدرسه به عنوان نمود بارز تصمیمات و سیاست‏های نهاد آموزش و پرورش، چه تأثیری بر آسیب‏‌های اجتماعی دارد؟ بدیهی است برای پاسخ به این پرسش، تمام عواملی که در چارچوب مدرسه نقش‌‏آفرینی می‏‌کنند از سیاست‏‌های کلان، کارگزاران این سطح همچون معلمان و دست‏‌اندرکاران، محتوای آموزشی تا محیط و فضای مدرسه باید مورد توجه قرار گیرد.

از این رو، در برخی ابعاد که سیاست‌‏ها و خط‏‌مشی‏‌های کلان مد نظر قرار می‏‌گیرد، باید به آموزش و پرورش به معنای ساختار سیاست‏گذار در جمهوری اسلامی پرداخته شود و در ابعادی که محیط تعامل همسالان از یک سو و بازخورد سیاست‌‏های آموزش و پرورش در میان دانش‌‏آموزان از سوی دیگر مد نظر است، باید سطح بحث را از آموزش و پرورش به محیط مدرسه به عنوان کارگزار این عرصه تقلیل داد.


مدرسه و نقش آن در بازتولید کژتابی‏‌های اجتماعی

مدرسه میزبان روایت‌‏هایی است که فرد در محیط خانواده به عنوان محیط ابتدایی که تجربه کرده، ساخته است؛ یعنی چگونگی درک خود و ساختن معنای مخصوص به خود که در ارتباطات وی با والدین ساخته شده است. «چه کسی هستم»، «چگونه این موضوعات را احساس می‏کنم» و «می‏خواهم چگونه رفتار کنم»، تأملاتی است که در ذهن فرد در محیط خانه شکل می‌‏گیرد و در محیط مدرسه ابراز می‏‌شود. محیط مدرسه، فضایی است که فرد فرصت برای صحبت درباره این تجربیات و تأملات را که نمود معناسازی برای وی است، می‏‌یابد.

معناسازی که از طریق روایت‏‌های فرد پیش می‏‌رود، در بستر به‌‏اشتراک‏‌گذاری و تعامل با گروه همسالان و حتی معلمان و مربیان دچار تغییر می‏‌شود، زیرا با سایر روایت‏‌ها تلاقی می‌‏یابد و با پذیرش یا انکار مواجه می‌‏شود. در هر صورت، تغییر در معناسازی به دلیل ابعاد بزرگ‏تر تعامل در محیط مدرسه در مقایسه با محیط خانه، تغییرات چشم‏گیرتری به خود می‌‏گیرد.

با اعطای فرصتی که مدرسه در اختیار فرد برای معناسازی از طریق بازگویی روایت‏‌های خود قرار می‏‌دهد، هویت وی در بستر ارتباط و اتصال با همسالان، خانواده و محیط اطراف ساخته می‏‌شود. به واسطه شیوه‏ای که فرد با دیگران رفتار می‏کند و شیوه‏ای که دیگران با وی رفتار می‌‏کنند، فرد خود را درک می‏‌کند، یعنی خود را به عنوان «خود» ادراک می‏‌نماید. بنابراین، مدرسه نقش مهمی در خودسازی و روند هویت‌‏یابی فرد ایفا می‏‌کند، به ویژه آنکه بین تصور از خود و کژتابی‌‏های عمیق اجتماعی همبستگی وجود دارد. از این منظر فرد در مدرسه نخستین محیط رها از خانواده را تجربه می‏‌کند، هرچند روایت‏‌های خانه به مدرسه را وارد کرده و نمود آن‏ها را در رفتارهای مختلف خود نشان می‌‏دهد.

با این توضیحات، می‏‌توان قائل به نقشی بینابین برای مدرسه در مورد کژتابی‏‌های اجتماعی شد. از آن رو که بستر بده‌‏بستان روایت‌‏های مختلف و معناهای متفاوت از پدیده‏‌هاست، فضای جامعه‌‏ای که فرد در آن رشد و نمو و تعامل می‌‏کند را بازنمایی می‌‏کند و از آن رو که بخش مهمی از هویت فرد یعنی ادراک خود از «خود» و محیط اطراف وی را می‌‏آفریند، نقش بازتولیدکننده را بر عهده می‏‌گیرد. در این میان، کارکرد مدرسه به عنوان نهادی برای تربیت اخلاقی و رشد معنوی مطابق با تعریفی که در ابتدای این بخش آمد باید میانجی‏گری و وساطت مؤثر بین روایت‌‏های درست و نادرست و معناگذاری‏‌های مطلوب و نامطلوب سیال در این محیط باشد. تلاش برای فربه‏‌سازی روایت مطلوب از پدیده‌‏ها و تثبیت معنای مقبول از آن‏ها، نقش مدرسه به عنوان کنش‏گر مؤثر در قبال آسیب‌‏ها و کژتابی‌‏های اجتماعی را تعیین می‏‌کند.

کنش‏گری در قبال آسیب‏‌های اجتماعی

مقابله با آسیب‌‏های اجتماعی در محیط مدرسه، نیاز به کنش و عملکرد سطح بالاتر یعنی آموزش و پرورش اعم از سیاست‏گذاری، عملکرد کارگزاران و سیاست‏گذاران این حوزه و ارتباط با سایر نهادها دارد. بیشترین تمرکز در حوزه مقابله آموزش و پرورش با آسیب‏‌های اجتماعی که در سیاست‏گذاری‏‌های این جلسات و کمیته‏‌های آن مورد تأکید قرار گرفت، در حیطه پیش‏گیری بود که در مرحله عملیاتی‌‏کردن با عنوان کلی «توان‏مندسازی دانش‌‏آموزان، معلمان و والدین»، برخی استان‏‌های کشور را پوشش داد.

بر این اساس، آموزش و پرورش باید برنامه‏‌ها و سیاست‏‌هایی را در دستور کار قرار می‏‌داد که در نتیجه آن‏ها آموزش دانش‌‏آموزان و افزایش توانایی و مهارت کودکان برای خودمراقبتی ارتقا پیدا می‌‏کرد. این برنامه‏‌ها طبق گفته‌‏های مسئولان و مدیران آموزش و پرورش در برنامه‏‌هایی شامل «اجرای طرح‌‏های پیش‏گیرانه ویژه دانش‌‏آموزان در مدارس، آموزش توانمندسازی والدین در قالب دوره‌‏های آموزشی و مشاوره‌‏های خانوادگی، طرح مداخلات آموزشی و روانی اجتماعی ویژه دانش‏‌آموزان، اجرای طرح مدرسه پویا و محله امن در برخی مدارس مراکز استان، توزیع برخی کتابچه‏‌ها ویژه والدین و دانش‏‌آموزان، تعریف و تدوین نقشه‏‌های خطرپذیری مدارس در برخی شهرها، برگزاری آزمون سلامت روانی و رفتاری در برخی مدارس، ایجاد اتاق‏های فکر دانش‌‏آموزی در حوزه پیش‏گیری از آسیب‏‌های اجتماعی در برخی مدارس، برگزاری جلسات کمیته پیش‏گیری از آسیب‌‏های اجتماعی در اداره‌‏های کل آموزش و پرورش»، به پیش برده شده است.

در کنار برنامه توانمندسازی که آموزش‏‌محور تلقی می‏‌شود، در قالب برنامه دیگری با عنوان «نهضت فرهنگی پیش‏گیری»، برنامه‏‌های مناسبتی همچون برگزاری نمایشگاه‏‌ها یا برنامه‏‌هایی در قالب هفته بهداشت و روان، هفته مقابله با مواد مخدر یا جشنواره‌‏هایی مانند جشنواره‏ نوجوان سالم و…، اجرا می‏‌شود. سومین برنامه‏‌ای که در حال حاضر تلاش می‏‌شود به صورت منسجم و مستمر، مدارس مختلف در سطح کشور را بر اساس مختصات و زمینه‏‌های مختلف در وقوع آسیب‌‏های اجتماعی پوشش دهد، طرح نماد است.

طی برنامه «نماد» یا «نظام مراقبت اجتماعی دانش‌‏آموزان» که سند آن در سال ۱۳۹۵، تدوین شد، مدارس و نهادهای مهم دیگری اعم از قوه قضائیه، وزارت بهداشت، سازمان مدیریت برنامه و بودجه، بهزیستی، وزارت تعاون، کمیته امداد، نیروی انتظامی، ستاد مبارزه با مواد مخدر، صداوسیما، هلال احمر، دانشگاه شهید بهشتی (به عنوان سرگروه دانشگاه‏های دیگر)، دانشگاه علوم بهزیستی و توان‏‌بخشی مأموریت یافته‌‏اند با یکدیگر همکاری کرده و در قالب سه مرحله مهارت‏‌های ارتقایی پیش‏گیرانه (انتشار کتاب‏های مرتبط، تربیت مدرسان طرح نماد و…)، غربال‏گری (پاسخ‏گویی به پرسش‏نامه‏‌های هدفمند توسط مربیان و معلمان در مورد وضعیت دانش‌‏آموزان) و بسته‏‌های حمایتی خدمتی (با توجه به شرایط و وضعیت‌‏های متفاوت آسیب، به افراد خدمات قضایی یا مالی یا مشاوره‏ای یا انتظامی داده می‏‌شود) دانش‌‏آموزان را تحت پوشش قرار دهند. به عنوان نمونه، کانون «یاری‏گران زندگی» که با استفاده از نمایندگان تشکل‌‏های دانش‌‏آموزی و همکاری نیروی انتظامی و ناجا راه‌‏اندازی شده، در قالب طرح نماد بوده که فعالیت‌‏های پیش‏گیری در حوزه اعتیاد برنامه‏‌ریزی و اجرا می‏‌شود.

زمینه‌‏های آسیب‌‏های اجتماعی در مدارس

برای بررسی مهم‏ترین کژتابی‏‌ها و آسیب‏‌های اجتماعی در مدارس باید آگاهی نسبتاً دقیقی از خاستگاه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دانش‌‏آموزان کسب کرد. بر این اساس مدارسی که در مناطق شمال شهر قرار داشته با مدارسی که در مناطق پائین شهر یا حاشیه‌‏ای قرار دارند، مدارس دخترانه با مدارس پسرانه، مدارس دوره‌‏های ابتدایی و راهنمایی با متوسطه، مدارس تهران با شهرستان و شهرستان‏های مختلف به واسطه آداب و رسوم متفاوت، شغل والدین، روابط والدین، تعداد فرزندان، گرایش‌‏های مذهبی و در سطوح دیگر نوع تفریحات، نوع ارتباطات خانوادگی، رسانه‏‌ها و جنس برنامه‏‌های تلویزیونی و ماهواره‏ای هر کدام زمینه‏‌های مهمی در سطح و شدت آسیب‌‏های اجتماعی هستند که باید از یکدیگر تفکیک شده و نقش هر کدام در بروز آسیب‏‌ها مورد مطالعه قرار گیرد.

یکی از مهم‏ترین زمینه‏‌های بروز آسیب‌‏های اجتماعی را باید مسئله فقر دانست. فقر برای دانش‌‏آموز همچون تور گسترده‌‏ای عمل می‏‌کند که بسیاری از آسیب‌‏های اجتماعی را در خود محصور می‏‌کند. رفتارهای جنسی آسیب‌‏زا همچون تن‌‏فروشی، اضطراب، خودکم‏بینی و احساس حقارت که در رفتارهای خشونت‌‏آمیز خود را نشان می‌‏دهد، گرایش به سوی جرائمی همچون دزدی، جابه‏‌جایی و مصرف مواد مخدر و ترک تحصیل از مهم‏ترین آسیب‏‌هایی است که در پی این مسئله نمود پیدا می‏‌کند. مسئله فقر در بروز آسیب‌‏های اجتماعی به اندازه‌‏ای حائز اهمیت است که نه تنها باید به مثابه زمینه بروز آسیب‏‌ها، بلکه خود در نقش یکی از آسیب‏‌های مهم اجتماعی باید دیده شود.

فضای مجازی، یکی دیگر از چالش‌‏های فراروی دانش‌‏آموزان است. نوع و میزان استفاده، مهم‏ترین چالشی است که دانش‌‏آموزان، والدین و نیز مسئولان مدارس را به خود مشغول کرده است. دسترسی به دامنه وسیعی از اطلاعات طبقه‌‏بندی‌‏نشده، حجم انبوهی از تصاویر برساخته و غیرواقعی در زمینه‏‌های مختلف، کانال پنهانی برای ارتباط‏‌گیری و دوست‏یابی، فضای نامحدود برای بازی‌‏های سرگرم‏‌کننده، امکان به‌‏‏اشتراک‏‌گذاری سریع عکس و تصویر و… موجب شده دانش‏‌آموزان نیز مانند اکثر والدین خود، یارای مقاومت در مقابل این جذابیت عصر جدید را نداشته باشند.

با توجه به توضیحات فوق می‌‏توان چنین نتیجه گرفت که به فراخور زمینه‌‏هایی که در حال حاضر در جامعه وجود دارد، آسیب‏‌های اجتماعی در میان دانش‎آموزان به دو صورت نمود می‌‏یابد: آسیب‏‌های آشکار و آسیب‏‌های پنهان. به نظر می‏‌رسد مهم‏ترین آسیب‏‌های اجتماعی آشکار در انحرافات جنسی، فرار از مدرسه و ترک تحصیل، مصرف دخانیات اعم از سیگار و قلیان و مصرف برخی مواد روان‏گردان نمود داشته است.

آسیب‌‏های اجتماعی پنهان، بیشتر ناظر بر آسیب‏‌هایی است که هرچند به ظاهر نمود خاصی نداشته و برای مسئولان و سیاست‏گذاران حساسیت‌‏زا نیست، اما تأثیرات آن در بلندمدت، قابل ملاحظه خواهد بود. اضطراب‏‌ها و استرس‌‏های دانش‌‏آموز در محیط خانواده و مدرسه، تمرکز بیش از اندازه بر امتحان‏‌های خرد و بزرگ مانند کنکور، حجم وسیع تبلیغات کلاس‏‌ها و کتاب‌‏های کمک‌‏آموزشی، دانش‌‏آموز ایرانی را تبدیل به توده راکد و منفعلی از اضطراب و استرس کرده که به جای فراگیری مهارت‏‌های فردی و اجتماعی با هدف بهترزیستن، به صورت ماشینی حجم گسترده‌‏ای از حفظیات و قوانین ریاضی و فیزیک و شیمی را بر خود بار می‌‏کند و بدون آنکه نتیجه خاصی از آن را برداشت کند، هر ساله وی را موظف می‏‌دانند این بار را به سرانجام برساند. در این چرخه، دانش‌‏آموز تبدیل به ابژه سرمایه‌‏گذاران مختلف بنگاه‌‏های آموزشی از یک سو و غفلت و بی‌‏توجهی سیاست‏گذاران حوزه آموزش و پرورش از سوی دیگر شده است. ریاکاری عملی، بی‏صداقتی، بی‏‌توجهی روزافزون در قبال ارزش‌‏ها، هنجارها و بایدها و نبایدهای فرهنگی و اجتماعی و مذهبی از آسیب‌‏های دیگری است که همچنان با نگه سنتی و نسخه‏‌های قدیمی به بحث گذاشته می‏‌شود.

وحیده احمدی/ عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی


سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» به مثابه سرمایه نمادین

۱۳ دیماه، سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بر اثر حمله تروریستی ایالات متحده به فرودگاه بغداد به همراه نه تن از هم‏رزمانش به درجه رفیع شهادت نائل شد. نوشتار حاضر در پی این رویداد به زوایای شخصیتی آن شهید به مثابه سرمایه‏‌ای نمادین برای جامعه ایرانی و امت اسلامی می‌‏پردازد و بر ضرورت پاسداشت این سرمایه تأکید می‏‌کند.

سرمایه سمبولیک؛ مبنایی برای تکوین همه سرمایه‌ها

در مطالعات جامعه‌شناختی، تا کنون شش نوع سرمایه موضوع تحقیق و بررسی قرار گرفته‌اند که عبارتند از سرمایه انسانی، سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی، سرمایه اجتماعی، سرمایه سیاسی و سرمایه نمادین. در میان این سرمایه‏‌ها، پنج‌ گونه نخست، عمدتاً هویتی مستقل و مشخص دارند، اما سرمایه نمادین یا سمبلیک که هم بعد انسانی و هم بعد غیرانسانی دارد، هویتی مستقل از دیگر سرمایه‌ها ندارد و به نوعی با همه آن‏ها مرتبط است و از این رو می‌تواند مبنائی برای شکل‌گیری و ترمیم همه انواع این سرمایه‌ها باشد.

سرمایه نمادین نقطه اوج هر ۵ سرمایه دیگر است. به‌ عبارت‌ دیگر، زمانی که هر یک از سرمایه‌های اقتصادی، اجتماعی، انسانی، فرهنگی و سیاسیِ جامعه، به بالاترین نقطه شهرت برسند، به سرمایه نمادین تبدیل می‌شوند. اقتصاددانان نیز بر این عقیده‌‏اند که سرمایه نمادین مادر سرمایه‌هاست و می‌تواند به رشد و تکثیر سایر سرمایه‌ها کمک کند. سرمایه نمادین، به این معنا زمانی شکل می‌گیرد که عناصر یکی از این انواع سرمایه‌ها به حدی فراگیر، شناخته‌شده و اثرگذار شوند که به مرز افتخار رسیده، اقبال عمومی را جلب کرده و بتوانند کانون اجماع و وحدت عمومی و ملی شوند و احترام و ستایش انواع و اقسام سلایق اجتماعی، سیاسی، هنری و مانند آن را جلب کنند.

این نوع سرمایه‌ها چون عمومیت می‌یابند، می‌توانند مبنایی برای تولید و بازتولید دیگر سرمایه‌ها و ترمیم آن‌ها شوند. به این معنا، کارکرد اصلی سرمایه‌های نمادین، به ویژه سرمایه‌های نمادین انسانی، تکثیر و جذب انواع دیگر سرمایه‌هاست. سرمایه‏‌های نمادین قابلیت آن را دارند که ثبات، آرامش و اجماع را به جامعه هدیه کنند. سرمایه‏‌های نمادین همچنین می‏توانند شکاف‏‌های اجتماعی را ترمیم ‏کنند، ارزش‌‏آفرین باشند، اخلاق انسانی را احیا و هنجارهای فراموش‏‌شده را بازآفرینی و در مجموع، هزینه زیست جمعی را کاهش دهند.

ضرورت بازتولید سرمایه نمادین در جامعه ایرانی

جامعه ایرانی در شرایط کنونی با نوعی بحران و فرسودگی در سرمایه‌های اقتصادی و اجتماعی روبه‌روست. در بعد اجتماعی، نتایج پیمایش‌های گوناگون نشان می‌دهد که اعتماد افقی و عمودی در سطح اجتماعی و امید جامعه به آینده به شدت آسیب دیده و نرخ آسیب‌های اجتماعی ناشی از بیکاری و فقر افزایش یافته است. روند افزایشی بیکاری، تورم، فقر، فساد اقتصادی، اعتیاد، طلاق، تن‌فروشی و افسردگی دست به دست هم داده و جامعه‌ای با آسیب‏‌های متراکم را شکل داده‌اند.

بر این اساس، فضای اجتماعی ایران، به شدت نیازمند تزریق سرمایه‌ای است که با اتکا به آن بتواند دیگر صور سرمایه، از جمله سرمایه اجتماعی و سرمایه اقتصادی را بازتولید و بازآفرینی کند و این مهم ممکن نمی‏شود مگر با اتکا و بهره‏‌گیری از سرمایه‏‌های نمادین و بازنمایی آن‏ها. جامعه ایرانی به شدت نیازمند احساس پیروزی و شادی، الفت و دوستی و مهر و محبت، امید و اعتماد، هم‏دلی و همکاری و تخلیه نگرانی‏‌ها و ناراحتی‏‌های خود از طریق واسطه‏‌ای است که بتواند همه اقشار اجتماعی را به هم پیوند دهد و این امکان‏پذیر نخواهد بود، مگر آنکه سرمایه اجتماعی از طرق جایگزین یعنی از طریق تولید و بازتولید سرمایه سمبولیک یا نمادین ترمیم شود.

سردار شهید سلیمانی؛ مصداق بارز سرمایه نمادین

پس از شهادت سردار سپهبد قاسم سلیمانی، میلیون‏ها تن از مردم کشورمان حتی بسیاری از آن‏ها که معترض وضع موجود یا منتقد نحوه حکم‏رانی مسئولین هستند در یک رستاخیز جمعی، به پا خاسته و در تشییع پیکر پاک ایشان و دیگر سرداران شهید مشارکت کردند. در این رستاخیز جمعی تمامی اقشار و گروه‌‏های اجتماعی از جمله نسل‌‏های جدید، اقوام گوناگون، ادیان و مذاهب مختلف، گرایش‌‏های سیاسی مختلف و حتی بعضاً مخالفین جمهوری اسلامی و همچنین سبک‏‌های زندگی متفاوت حضور یافتند و شاهد شکوه عینی وحت ملی بودیم.

سردار سلیمانی برای مذهبی‌ها مالک ‌اشتر را بازنمایی می‌کرد و غیرمذهبی‌ها او را آریو برزن و رستم و آرش می‌خواندند. برخی او را چون علمدار کربلا می‌دانستند و برخی سرباز فداکار وطن. شهید سلیمانی به ‌راستی، نماد روح جمعی همه ایرانیان حتی در گستره منطقه‌‏ای و تمدنی ایران اسلامی و سمبل شکوه و بزرگی این تمدن است. علت این عشق وافر به ایشان، علاوه بر جان‏فشانی‌هایی که برای وطن کرده بود، ریشه در نگرش ایشان به کلیت جامعه ایرانی به ‌مثابه خانواده خود داشت و این نگرش برای مردم باورپذیر بود.

این سطح از دربرگیری و شمول‏گرایی در کنش‏های گفتاری و رفتاری و حتی پنداری، در کمتر مسئول و کارگزاری در نظام قابل رؤیت است. ایشان بارها گلایه کرده بود که چرا برخی، گروه‌های دیگر مردم را به نام اصلاح‌طلب، اصول‏گرا، بد‌حجاب و … از نظام جدا می‌کنند. بر این اساس، سردار سلیمانی شخصیتی فراگیر و حلقه اتصال بسیاری از گروه‌‏ها و جریان‏‌ها به حاکمیت جمهوری اسلامی به شمار می‏‌رفت.

به بیان دیگر، سرمایه نمادین سردار سلیمانی واجد و مولد سرمایه سیاسی نیز برای جمهوری اسلامی بود و بسیاری از افراد که حتی جمهوری اسلامی یا انقلاب اسلامی را به هر علتی قبول نداشتند، به ایشان عشق و علاقه می‌ورزیدند و از طریق ایشان، خودآگاه یا ناخودآگاه به نظام گره می‌خوردند و مشروعیت نظام را تأیید می‌کردند. از این رو، «قاسم سلیمانی» را می‌‏توان مصداق کامل و اتم سرمایه نمادین دانست.

از جمله وظایف و بایسته‏‌های هر جامعه و نظام سیاسی و دستگاه سیاست‏گذاری در هر کشوری، حفظ و پاسداشت سرمایه‏‌های نمادین جامعه و بهره‏‌گیری از آن‏ها در جهت ارتقاء انسجام ملی و تأمین اهداف و منافع ملی است. بر این اساس، وظیفه مهم ما از این پس حفظ و پاسداری از جایگاه و تصویر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به مثابه سرمایه‌‏ای نمادین برای جامعه ایرانی و اسلامی و بازنمایی حقیقی از تصویر آن شهید به مثابه نمادی از به هم پیوستگی و هم‏دلی آحاد جامعه ایرانی و امت اسلامی با هر سلیقه و گرایشی است.

فرزاد پورسعید/ عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی

ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی ۹۴

ویژه شهادت سردار سلیمانی – ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی – شماره ۹۴ – بهمن ۱۳۹۸

شهید سلیمانی، هم شجاع بود، هم با تدبیر بود؛ صِرف شجاعت نبود؛ بعضی‌ها شجاعت دارند امّا تدبیر و عقل لازم برای به کار بردن این شجاعت را ندارند. بعضی‌ها اهل تدبیرند امّا اهل اقدام و عمل نیستند، دل و جگر کار را ندارند. این شهید عزیزِ ما هم دل و جگر داشت -به دهان خطر می‏‌رفت و ابا نداشت؛ نه فقط در این حوادث این روزها، [بلکه] در دوران دفاع مقدّس هم در فرماندهی لشکر ثارالله همین جوری بود؛ خودش و لشکرش- هم با تدبیر بود؛ فکر می‌کرد، تدبیر می‏‌کرد، منطق داشت برای کارهایش. این شجاعت و تدبیرِ توأمان، فقط در میدان نظامی هم نبود، در میدان سیاست هم همین جور بود؛ بنده بارها به دوستانی که در عرصه‌ی سیاسی فعّالند این را می‏‌گفتم؛ رفتار او را، کارهای او را [می‌‏دیدم]. در عرصه‌ی سیاست هم، هم شجاع بود، هم با تدبیر بود؛ سخنش اثرگذار بود، قانع‌کننده بود، تأثیر‌گذار بود. از همه‌ی اینها بالاتر، اخلاص او بود؛ با اخلاص بود؛ این ابزار شجاعت و ابزار تدبیر را برای خدا خرج می‏‌کرد؛ اهل تظاهر و ریا و مانند اینها نبود. اخلاص خیلی مهم است. ماها تمرین کنیم در خودمان اخلاص را.. (بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم ۱۳۹۸/۱۰/۱۸)

در شماره ۹۴ ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی (ویژه شهادت سردار سلیمانی) می‌خوانید:

سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی » به مثابه سرمایه نمادین/فرزاد پورسعید(عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی)
دیماه، سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بر اثر حمله تروریستی ایالات متحده به فرودگاه بغداد به همراه نه تن از هم رزمانش به درجه رفیع شهادت نائل شد. نوشتار حاضر در پی این رویداد به زوایای شخصیتی آن شهید به مثابه سرمایه‌ای نمادین برای جامعه ایرانی و امت اسامی می‌پردازد و بر ضرورت پاسداشت این سرمایه تأکید می‌کند. خرید این مقاله

شهادت سردار سلیمانی و اتحاد ملی/مجتبی قلی‌پور(عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی)
سردار سلیمانی از محبوب‌ترین شخصیت‌های ایران کنونی و محبوب‌ترین شخصیت نظامی ایران بود. محبوبیت او در زمان حیاتش، پس از شهادت و به ویژه در مراسم تشییع
پیکر او نمودی شگرف یافت، به نحوی که در زمانۀ گسست رو به تزاید مردم و حکومت از یک سو و قطبی‌شدگی فزایندۀ جامعه از سوی دیگر، نماد وحدت و همدلی فراگیر ایرانیان شد. چرا و چگونه او توانست به چنین محبوبیت فرا گیری دست یابد؟ و چگونه می‌توان از وحدت و همدلی‌ای که حاصل شهادت اوست و اندوختۀ سرمایۀ اجتماعی جامعه و سرمایۀ سیاسی حکومت را تقویت کرده، پاسداری کرد؟ در پاسخ، به برخی ویژگی‌های شخصیتی سردار سلیمانی خواهیم پرداخت و از جمله به عملکرد او که توانسته به «تیموس» ایرانیان پاسخ دهد. همچنین، بر محورهای پرهیز از بهره‌برداری سیاسی از وضعیت کنونی، ضرورت به رسمیت شناختن ماهیت طیف‌گونه و متنوع وحدت کنونی، لزوم توجه بیشتر به عنصر ملیت و هویت ملی در وحدت آفرینی برای جامعه به موازات عناصر مذهب و مکتب و تأکید بر کارآمدی و به ویژه کارگزار کارآمد و درستکار به مثابۀ کانون مشروعیت سیاسی تأکید خواهد شد. خرید این مقاله

حمله موشکی آمریکا علیه سردار سلیمانی و همراهان وی از نگاه حقوقی: هست‌ها و بایدها/حسن عالی‌پور(عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی)
در بامداد جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ (سوم ژانویه ۲۰۲۰) در پی حمله موشکی آمریکا از طریق پهپاد به فرودگاه بغداد، سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و ابومهدی المهندس معاون تشکیلات حشدالشعبی و هشت تن دیگر از همراهان این دو، به شهادت رسیدند. از دید حقوقی، کشتن یک مقام عالی‌رتبه نظامی ایران که بر پایه نشانه‌های اطمینان‌آور به عنوان مقام رسمی و سیاسی به عراق سفر کرده بود، آن هم در محیط پیرامونی فرودگاه بغداد می‌تواند ابعاد گوناگون غیرقانونی بودن اقدام آمریکا را نشان دهد که در این گزارش با توجه به واقعیت‌های پرونده، به ماهیت این رفتار غیرقانونی پرداخته می‌شود. خرید این مقاله

شهادت سردار سلیمانی و امنیت هستی‌شناختی رژیم صهیونیستی/وحیده احمدی(عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی)
شهادت سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس جمهوری اسلامی ایران، از مهم‌ترین رویدادهای ناگواری بود که معادلات رژیم صهیونیستی را از خود متأثر ساخته است. این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش است که این حادثه چه تأثیری بر امنیت هستی شناختی رژیم صهیونیستی گذاشته است؟ فرضیه نوشتار حاضر این است که شهادت سردار سلیمانی به عنوان یکی از مهم‌ترین چهره‌های جبهه مقاومت هرچند در کوتاه مدت، در راستای منافع رژیم صهیونیستی تلقی می‌شود اما در رویکرد بلندمدت، چالش‌های امنیتی این رژیم را افزایش می‌دهد. خرید این مقاله

ترورهای هدفمند در محور مقاومت؛ تحلیل مقایسه‌ای الگوی رفتاری رژیم صهیونیستی و ایالات متحده/غلامرضا سالارکیا(دکترای مدیریت دولتی، استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه)
در این نوشتار تلاش م یشود با تمرکز بر روی موارد تاریخی ترورهای هدفمند رژیم صهیونیستی و ایالات متحده، الگوهای رفتاری این دو در ترورهای هدفمند مشخص شود. در همین میان نیز جایگاه و رویکرد ترورهای هدفمند در سیاست رژیم صهیونیستی و ایالات متحده مورد بازشناسی قرار م یگیرد. در انتها با مد نظر قراردادن الگوهای منتج شده، به بررسی این موضوع می پردازیم که الگوی ترور شهید قاسم سلیمانی در کدامیک از آ نها جای دارد. خرید این مقاله

پیامدهای ترور سردار سلیمانی بر محور مقاومت/مهدی شاپوری(عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی)
پیامدهای ترور سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی بر محور مقاومت در سه سطح قابل تحلیل است. در سطح تحلیل فردی، سردار سلیمانی شخصیتی خاص با ویژگی‌های منحصر به فرد بود که او را به فرماندهی کاریزما و قدرتمند در محور مقاومت تبدیل کرده بود. همان‌گونه که وجود چنین شخصیتی تأثیر اساسی بر انسجام و تقویت بازیگران و گروه‌های مقاومت داشت، نمی‌توان انتظار داشت که فقدانش تأثیرگذار نباشد. در سطح تحلیل نهادی، به نظر می‌رسد پس از ترور سردار سلیمانی، انگیزه پیگیری گفتمان مقاومت و حمایت از نیروهای مقاومت از سوی جمهوری اسلامی ایران نه تنها تضعیف نمی‌شود، بلکه تقویت نیز خواهد شد. در سطح تحلیل ساختاری، پایداری محور مقاومت پس از ترور سردار سلیمانی به شرایط داخلی و بین‌المللی جمهوری اسلامی و توان پشتیبانی آن از نیروهای مقاومت و البته متغیرهای مداخله‌گر دیگری به ویژه فشار منطقه‌ای و بین‌المللی بر محور مقاومت شرایط داخلی کشورهایی که گروه‌ها و نیروهای مقاومت در آن‌ها فعال هستند، بستگی دارد. خرید این مقاله

نظم منطقه‌ای در آسیای غربی در پرتو شهادت سردار قاسم سلیمانی/امین پرتو(همکار علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی)
به دنبال ترور ناجوانمردانه و شهادت سردار سپهبد قاسم سلیمانی، فرمانده سرافراز نیروی قدس سپاه پاسداران، گمانه‌های متعددی در خصوص آینده نظم منطقه‌ای در آسیای غربی مطرح شده است. در حالی که نیروهای محور مقاومت، هدف راهبردی خود را از این پس، «اخراج آمریکا از منطقه » اعلام کرده‌اند، متقاباً آمریکا با افزایش حضور نظامی در منطقه از طریق استقرار تعداد بیشتری نیروی زمینی، هواپیماهای جنگنده، کشتی‌های جنگی و سیستم‌های پدافند هوایی و موشکی، کوشیده است به راهبرد انتقامی نیروهای مقاومت واکنش نشان دهد. تحلیل نظم منطقه‌ای در این صحنه تقابل جدید پس از شهادت مظلومانه سردار سلیمانی، موضوع نوشته حاضر است. خرید این مقاله

ارزیابی وا کنش‌های بین‌المللی به ترور سردار قاسم سلیمانی/یاسر نورعلی‌وند(عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی)
ترور سردار شهید قاسم سلیمانی به دستور مستقیم ترامپ، با موج گسترده‌ای از واکنش‌های مختلف و پراکنده در جامعه جهانی همراه بود. بررسی و ارزیابی این واکنش‌ها و دسته‌بندی‌ها آ نها کمک می‌کند ضمن اینکه تصویر شفا فتر و روش نتری از موضع‌گیری جامعه جهانی به این رویداد داشته باشیم، نسبت آن‌ها با منافع جمهوری اسامی ایران را به شکل بهتری مورد شناسایی قرار دهیم. خرید این مقاله

شهید سردار سلیمانی؛ از بن‌بست رویکردهای غیرگفتمانی تا پیشران گام دوم انقلاب اسلامی/علی‌رضا خسروی(عضو هیئت علمی دانشگاه تهران)
شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی به عنوان یکی از نمادهای انقلابی‌گری، به محور و منشأ برپایی رستاخیزی برای نفرت و خشم علیه استکبار و به پیشران اصلی گام دوم انقلاب اسامی مبدل شده است. شهادت حاج قاسم‌ها و خیزش خشمگینانه مردم در تعارض با استکبار، بن‌بست رویکردهای غیرگفتمانی و گشایندگی رویکردهای گفتمانی را یادآور شده است. خرید این مقاله

خرید مستقیم ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی شماره ۹۴ با تخفیف ویژه

ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی 93

ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی – شماره ۹۳ – دی ۱۳۹۸

در شماره ۹۳ ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی می‌خوانید:

  • تأثیر مدارس و آموزش و پرورش بر وضعیت آسیب‏‌های اجتماعی دانش‏‌آموزان
  • ضرورت ارتقاء عدالت در دسترسی به خدمات سلامت
  • حضور اتباع افغانی در ایران؛ ملاحظات و چالش‏‌ها
  • چرایی و چگونگی ناکارآمدسازی نظام‏‌های سیاسی
  • راه‌کارهای برون‌رفت از شرایط حاضر در کشور
  • الزامات سیاست خارجی کارآمد در «گام دوم انقلاب»
  • مسائل و چالش‌‏های سیاست خارجی و پیامدهای داخلی آن
  • مهندسی انتخابات افغانستان؛ سناریوها و چالش‌های جمهوری اسلامی ایران
  • رویکرد اروپا در قبال ایران؛ از بازگشت به تعامل توأم با فشار تا حرکت به سمت تعامل توأم با اجبار
  • گروه ویژه اقدام مالی: کارکردها، دیدگاه‌‏ها و راهبردها
  • مسائل و چالش‌های پژوهش راهبردی در کشور
  • تهدیدات نسبت به منافع حیاتی آمریکا

خرید مستقیم ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی شماره ۹۳ با تخفیف ویژه