فصلنامه شماره 77

فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات راهبردی- شماره ۷۷

پژوهشکده مطالعات راهبردی به منظور توسعه و انباشت سرمایه پژوهشی در خصوص مسایل بنیادین ایران اسلامی و با هدف ارتقاء جایگاه و تعمیق مطالعات بومی در حوزه بررسی‏‏‏های راهبردی و امنیت ملی، از بهار ۱۳۷۷ اقدام به انتشار فصلنامه مطالعات راهبردی نمود تا محملی برای پیوند میان حوزه علمی و نظام تصمیم‌گیری و اجرایی کشور باشد و به ارتقاء سطح دانش مدیران نظام جمهوری اسلامی و پژوهش‏گران کشور کمک نماید.
فصلنامه مطالعات راهبردی از آغاز تا کنون، به طور منظم انتشار یافته و از شماره ۴۶ (زمستان ۱۳۸۸)، موفق به اخذ درجه علمی- پژوهشی از کمیسیون نشریات علمی وزارت علوم،تحقیقات و فناوری شده است. از این تعداد، ۲۳  شماره به صورت ویژه نامه به چاپ رسیده که از مهمترین آنها می‏‌توان به ویژه نامه‌های «جهانی‏ شدن»، «ایمان و ایمنی»، «۱۱ سپتامبر»، «روش و نظریه در مطالعات استراتژیک»، «امنیت نرم»، «امنیت انسانی در غرب آسیا» و «پلیس، امنیت و چشم‏‌انداز ۱۴۰۴»، اشاره کرد.
دوره و شماره: دوره ۲۰، شماره ۷۷ – شماره پیاپی ۳ (دوره ۳،‌شماره مسلسل ۷۷،)، پاییز ۱۳۹۶، صفحه ۱-۱۹۲
مواضع کلامی شیعه در برابر تروریسم-صفحه ۷-۲۶-سید محمد ساداتی‏ نژاد
استراتژی بازیگران و مسئله تروریسم در غرب آسیا-صفحه ۶۱-۸۸-محمود کلاهچیان؛ عبدالمحمود محمدی لرد
ضد تروریسم نوین-صفحه ۱۴۳-۱۷۸-فرزاد پورسعید

ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی – شماره ۶۹

تأمین امنیت ملی مستلزم شناخت همه‌جانبه و مستمر رویدادها، مسائل و عوامل مؤثر در آن است که پایه و اساس تصمیم‌گیری درست و راهبرد مقابله با چالش‌ها و تهدیدات ملی به شمار می‌آید. پژوهشکده مطالعات راهبردی در راستای فلسفه وجودی خود و تلاش برای کمک به فهم و حفظ امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، مصمم است رویدادها، مسائل و تحولات مؤثر بر امنیت ملی ایران را در سطوح گوناگون داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی بررسی و آن را به صورت ماهانه در قالب محصولی با عنوان «ماه‌نگار راهبردی دیده‌بان امنیت ملی» به مخاطبین و علاقمندان این حوزه عرضه نماید.

ماه‌نگار راهبردی دیده‌بان امنیت ملی پس از سه سال انتشار توانسته جایگاه درخور توجهی در میان مخاطبان خود پیدا کند و در این میان انتقادات، پیشنهادات و نظرات کارشناسان و مخاطبان، نقش مؤثری در بهبود کیفیت و روند رو به رشد آن داشته است. پژوهشکده مطالعات راهبردی امیدوار است انتشار این محصول در انباشت اطلاعات، شناخت عمیق تحولات، شکل‌دادن به اجماع نخبگان و راهنمایی به تصمیم‌گیرندگان و در نهایت، تأمین امنیت ملی مفید و مؤثر باشد.

 

[aparat id=”imoKf”]

اپوزیسیون قومی و جایگزینی فدرالیسم با دموکراسی؛ استراتژی یا تاکتیک؟

در روز شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۶، ائتلافی متشکل از گروه‌های مختلف اپوزیسیون قومی جمهوری اسلامی ایران با برگزاری کنفرانسی در شهر کلن آلمان، ائتلاف خود را تحت عنوان «شورای دموکراسی‌خواهان ایران» اعلام کردند. حضور گروه‌هایی همچون «جبهه متحد بلوچستان»، «سازمان فرهنگی و سیاسی خلق تورکمن»، «حزب تضامن دموکراسی اهواز»، «حزب دموکرات کردستان»، «حزب کومله کردستان ایران»، «حزب مردم بلوچستان» و «کانون فرهنگی و سیاسی آذربایجان» در ترکیب این ائتلاف، نشان می‌دهد که این ترکیب در قبال دولت یا موجودیت سیاسی به نام «جمهوری اسلامی ایران»، هم «سرنگونی‏‌طلب» است و هم «تجزیه‌طلب». علاوه بر این، سابقه فعالیت این گروه‌ها نشان می‌دهد که آن‌ها تا پیش از این نیز در ائتلافی دیگر با عنوان «کنگره ملیت‌های ایران فدرال» گرد هم آمده بودند و فعالیت می‌کردند. اکنون پرسش این است که این همکاری و ائتلاف، چرا در شرایط فعلی تغییر عنوان داده و با شعار جدید، یعنی «دموکراسی‌خواهی» به صحنه آمده است؟

گذر از فدرالیسم به دموکراسی؟

تحلیل محتوای بیانیه اعلام موجودیت و همچنین قطعنامه پایانی «شورای دموکراسی‌خواهان ایران» نشان می‌دهد این متون در برابر بیانیه‌ها و قعطنامه‌هایی که «کنگره ملیت‌های ایران فدرال» صادر می‌کردند، تغییری معنادار، هرچند نه بنیادین یافته و آن همانا گذار از تأکید بر ادبیات قوم‌گرایی و «حق تعیین سرنوشت ملت‌ها» به بهره‌گیری از ادبیات دموکراسی‌خواهانه و حقوق بشری به صورت ظاهری و نسبی و نه به گونه‌ای بنیادین و اساسی است. واقعی‏‌نبودن این تحول گفتمانی را می‌توان در لابه‌لای سطور بیانیه‌ها و قطعنامه‌های «شورای دموکراسی‌خواهان ایران» مشاهده کرد. برای مثال آنجا که این شورا در بیانیه اعلام موجودیت خود تأکید می‌کند که « ایران یک کشور کثیرالمله است که از ملیت‏ها و اقوام گوناگون همچون فارس، ترک آذربایجان، کرد، بلوچ، ترکمن، عرب، لُر و … تشکیل شده‌ است که روابط تاریخی بین آن‏ها و وضعیت کنونی‌شان سرنوشت مشترکی را برای آن‏ها رقم زده است»، نشان می‌دهد که همچنان از گفتمان قوم‌گرا و متعلق به گروه‌های تجزیه‌طلب بهره می‌گیرد و ایران را دارای ملتی یکپارچه نمی‌داند؛ هرچند که مانند ائتلاف «کنگره ملیت‌های ایران فدرال» دیگر از عباراتی همچون «ستم ملی» و مانند آن بهره نمی‌گیرد. اکنون پرسش آن است که اگر این چرخش زبانی و کلامی، بنیادین و رویکردی نیست، دلیل آن چیست؟ و چرا این تغییر عنوان روی داده است؟

تاکتیک؛ نه استراتژی

در فهم چرایی تغییر عنوان ائتلاف اپوزیسیون قومی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور می‌توان به سه دلیل مشخص و البته «احتمالی»، اشاره کرد:

دلیل نخست به سرنوشت تلاش‌های جدایی‌طلبانه «اقلیم کردستان» در عراق در ماه‌های گذشته باز می‌گردد. در واقع، سرنوشت این تلاش‌ها و بن‌بست پیش‌‏آمده در آن پروژه، نشان داد که قدرت‌های بزرگ و به ویژه ایالات متحده، به رغم برخی وعده‌ها، چندان از این رویکرد پشتیبانی نمی‌کند و به ویژه دولت ترامپ که حامی اصلی مادی و پرستیژی اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور است، به دنبال سرمایه‌گذاری در این پروژه‌ها نیست و نخواهد بود. بنابراین، اپوزیسیون قوم‌گرا نیز برای حفظ و تضمین تداوم این حمایت‌ها مناسب‌تر دیده است که حداقل «عنوان» و «برچسب» فعالیت‌های خود را تغییر دهد و خود را دموکراسی‌خواه جلوه دهد نه قوم‌گرا.

دلیل دوم این است که بهره‌گیری از عنوان «فدرالیسم» در دوره قبلی فعالیت این گروه‌ها کارساز نبود و موجب دستیابی به اهداف تعیین‌‏شده نشد. در واقع، عنوان فدرالیسم نیز برای این گروه‌های تجزیه‌طلب اصالت نداشت و در اصل فرمولی بود برای شکل‌گیری اتحاد بین اپوزیسیون سکولار و در عین حال، ایران‌گرای جمهوری اسلامی با اپوزیسیون قوم‌گرا و تجزیه‌طلب. به بیان دیگر، مخالفان و دشمنان جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده بودند که یکی از دلایل ناکامی اپوزیسیون جمهوری اسلامی در ضربه‏‌زدن به نظام، تفرقه و پراکندگی و اختلاف میان آن‌هاست و یکی از سطوحی که باید در آن به ایجاد اتحاد و ائتلاف و اتحاد پرداخت، سطح روابط میان اپوزیسیون ایران‌گرا و اپوزیسیون قوم‌گرای جمهوری اسلامی است و فرمولی که برای این اتحاد برگزیده شده بود، تأکید بر فدرالیسم بود. تجربه چند سال گذشته و در واقع، یک دهه گذشته نشان داد که این سازوکار مؤثر نبوده و در عمل اختلاف و شکاف میان این گروه‌ها افزایش یافته است. بنابراین در چارچوب جدید تلاش می‌شود با عبور و گذر ظاهری و تاکتیکی از گفتمان فدرالیسم به گفتمان دموکراسی‌خواهی مبتنی بر حقوق شهروندی، زمینه‌ها و بسترهای شکل‌گیری این اتحاد و ائتلاف بار دیگر فراهم شود و این زنجیره هم‌‏ارزی شکل گیرد. همچنانکه ائتلاف جدید در بیانیه خود تأکید می‏‌کند که: «تنها راه برون‌‏رفت از وضعیت بحرانی کنونی، گذار از نظام جمهوری اسلامی است که از طریق تفاهم و اتحاد نیروهای دموکرات و سکولار به دور از مرزبندی‌های مواضع سازمانی و فردی و با در نظر گرفتن واقعیت‏‌های تاریخی و امروزی جامعه‌ ایران صورت می‏پذیرد.»

سومین دلیل نیز شکست نسبی بنیادگرایی و افراط‌گرایی مذهبی در منطقه در ضربه‏‌زدن به جمهوری اسلامی ایران، به ویژه با شکست داعش در منطقه شامات اعم از عراق و سوریه است. این شکست، این امید را برای گروه‌های قوم‌گرا ایجاد کرده است که دشمنان و رقبای جمهوری اسلامی در منطقه و نظام بین‌الملل، بار دیگر به جای مؤلفه مذهبی، بر مؤلفه قوم‌گرایی برای ضربه‌‏زدن به جمهوری اسلامی سرمایه‌گذاری و تأکید کنند و به آن‌ها روی آورند و بروز چرخش زبانی در رویکرد اپوزیسیون قومی می‌تواند این چرخش راهبردی را در میان قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تسریع کند.

نتیجه‌گیری

در مجموع به نظر می‌رسد چرخش گفتمانی نسبی اپوزیسیون قومی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، از سطح تاکتیکی فراتر نخواهد رفت و در واقع، بیش از آنکه اصالت داشته باشد، طریقیت دارد. در عین حال، بعید به نظر می‌رسد که موجب شکل‌گیری اتحاد این گروه‌ها با دیگر گروه‌های اپوزیسیون به ویژه اپوزیسیون ایران‌گرای جمهوری اسلامی شود. در عین حال، این وضعیت می‌تواند پیامد مثبتی در داخل کشور داشته باشد و آن همانا تسریع امکان گذار قوم‌گرایان داخل کشور از گفتمان قومی مبتنی بر حق قومی و گروهی به گفتمان دموکراسی‌خواهی مبتنی بر حقوق شهروندی است.

توسعه بندر چابهار؛ الزامات و چالش‎ها

بندر چابهار تنها بندر اقیانوسی ایران است که کشور را از طریق خلیج عدن و دریای عرب به اقیانوس هند متصل می‎کند. این بندر دارای دو پایانه شهید بهشتی و شهید کلانتری است که هر کدام پنج لنگرگاه و مساحتی در حدود ۴۸۵ کیلومتر مربع دارند. به لحاظ تاریخی، بنادر جنوبی استان سیستان و بلوچستان به دلیل استقرار بر سواحل دریای عمان و اقیانوس هند، همواره مرکز تجارت و رفت و آمد دریایی بوده است. تاریخچه ساخت بندر چابهار به سال ۱۳۵۲ بازمی‏‌گردد که پیشبرد پروژه پس از انقلاب اسلامی و به دلیل کمبود منابع به تعویق افتاد. در سال ۲۰۰۳ ایران و هند مذاکراتی را در خصوص توسعه این بندر آغاز نمودند که با فشارهای سیاسی آمریکا بر هندوستان اجرای آن به تأخیر افتاد.

در سال ۱۳۹۵، توافقنامه ترانزیتی چابهار در تهران با حضور حسن روحانی رئیس جمهور ایران، نارندا مودی نخست وزیر هند و اشرف غنی رئیس‎جمهور افغانستان، توسط وزرای راه سه کشور امضا شد و در اوایل آذرماه ۱۳۹۶، فاز اول بندر شهید بهشتی با حضور مقامات ۱۷ کشور توسط رئیس جمهور ایران افتتاح شد. بندر چابهار در مسیر کریدور شمال – جنوب قرار دارد و قرار است که به عنوان آلترناتیوی برای مسیر کانال سوئز تعریف شود که به موجب آن، هزینه ترانزیت ۳۰ درصد ارزان‎تر و مسیر آن ۴۰ درصد کوتاه‎تر خواهد شد. چابهار، علاوه بر متصل کردن کشورهای آسیای جنوبی به آسیای مرکزی، کشورهای حوزه خلیج فارس، آسیای مرکزی و حوزه قفقاز را نیز به یکدیگر پیوند می‎دهد.

اهمیت ژئواکونومیک و ژئوپولیتیکی بندر چابهار

وزیر حمل و نقل هندوستان، نیتین گادگاری، بندر چابهار را «دروازه فرصت‎های طلایی» نامیده است. بهره‎برداری از این بندر تاکنون یک میلیارد دلار هزینه در برداشته و قرار است شرکت اپراتور ایرانی از محل تسهیلات صندوق توسعه ملی ۴۰۳ میلیون دلار تسهیلات وارد این بندر نماید. شرکت هندی ۸۵ میلیون دلار در گام نخست و ۱۵۰ میلیون دلار در گام دوم در این بندر سرمایه‎گذاری می‎کند. پیش‎بینی می‎شود سرعت ترانزیت و تجارت به طور چشم‎گیری افزایش یافته و حجم مبادلات هند و کشورهای حوزه اقیانوس هند با کشورهای آسیای میانه، روسیه، قفقاز و اروپا گسترش یابد. وضع معیشتی مردم شرق کشور از جمله سیستان و بلوچستان و به ویژه چابهار به دلیل ترانزیت کالا از بندر چابهار به کشورهای همسایه نظیر افغانستان، پاکستان و آسیای میانه رو به بهبود خواهد گذاشت و از مهاجرت و اشتغال کاذب در این نواحی خواهد کاست.

به خاطر قرار گرفتن در مسیر کریدور شمال – جنوب، بندر چابهار به توسعه همکاری بین بنادر ایران با بنادر دیگر کشورهای واقع در مسیر شمال – جنوب منجر خواهد شد که به کاهش تنش و ایجاد صلح و دوستی کمک شایانی خواهد کرد. آغاز به کار این بندر می‎تواند برای هر یک از کشورهایی که در مسیر کریدوری آن قرار دارند درآمد سالانه‌ای بالغ بر یک میلیارد دلار داشته باشد و سه بازار و مرکز حمل و نقل و توزیع بار جهانی یعنی خلیج فارس، اوراسیا و حوزه کشورهای جنوب و جنوب شرق آسیا با شرایطی سهل‎تر به یکدیگر دسترسی پیدا خواهند کرد. با ایجاد قطب‎های خارجی جدید تولیدی، اقتصادی و تجاری، پویایی هر چه بیشتر اقتصادی منطقه را شاهد خواهیم بود. همچنین به لحاظ استراتژیک بهره‎برداری و فعال‌شدن آن می‎تواند به عنوان یک وزنه متوازن‌کننده برای تنظیم روابط سیاسی _امنیتی دو همسایه و رقیب هسته‎ای جنوب آسیا، یعنی هند و پاکستان تلقی شود.

بندر چابهار برای هند به عنوان خروجی اقیانوس هند در کریدور ترانزیتی بزرگ بین‎المللی شمال – جنوب می‎باشد که دسترسی هند به آسیای میانه و روسیه و در نهایت بازارهای اروپایی را فراهم کرده است. در سال ۲۰۰۳، ایران، هندوستان و روسیه مذاکراتی را در خصوص کریدور شمال – جنوب آغاز کرده بودند که به دلیل نزدیکی هند به آمریکا و ترس از دست دادن حمایت آمریکا عملیاتی کردن مذاکرات با تأخیر مواجه شد. پس از برجام و به دنبال فعالیت‎های گسترده چین برای احداث و راه‎اندازی بندر گوادر در پاکستان (با فاصله دریایی ۱۰۰ کیلومتر و فاصله خشکی ۴۰۰ کیلومتر از بندر چابهار) و ایجاد زیرساخت‎های لازم برای ورود به اقیانوس هند و ساخت بزرگراه کاشغر در استان سین‎کیانگ چین و اثبات جدیت حضور پاکستان در کریدور شمال – جنوب، هندوستان بار دیگر به تکاپوی حضور در پروژه افتاد؛ چرا که توسعه بندر گوادر توسط چین سبب خواهد شد که پاکستان موقعیت اقتصادی و استراتژیک خود را در منطقه بهبود بخشد و به علت گذر بزرگراه کاشغر از منطقه مورد مناقشه هند و پاکستان یعنی منطقه کشمیر، پاکستان دست بالاتری را نسبت به هند در منطقه پیدا کند. از طرف دیگر، اختلافات ارضی بین چین و هند در مورد تبت و رقابت‎های تجاری و نظامی دو کشور و ترس از دست دادن بازارهای آسیای میانه، نگرانی هند از حضور چین را بیشتر کرده است. در سال ۲۰۱۶ که پروژه بندر گوادر تکمیل شده بود قرارداد بین افغانستان، ایران و پاکستان امضا گردید و در نوامبر ۲۰۱۷ تنها فاز اول پروژه مورد بهره‎بردای قرار گرفت.

موانع و الزامات توسعه بندر چابهار

موانع توسعه و بهره‎برداری از بندر چابهار را می‎توان در ابعاد بین‎المللی و داخلی بیان کرد. در بعد بین‎المللی وجود تحریم‎ها و کارشکنی‎های آمریکا تاکنون موجب تأخیر در عملیاتی‌شدن پروژه گردیده است. روابط چند جانبه هند با ایالات متحده آمریکا و تأکید آمریکا بر تضعیف نقش ایران و به ویژه در دوره تحریم و حتی منع کشورها از هرگونه روابط تجاری و اقتصادی با ایران و تحریم بانک مرکزی ایران و نیز سیاست‎های پرابهام و برخی مصوبات ضد ایرانی دولت ترامپ و کنگره آمریکا باعث دلسرد شدن شرکای ایران به خصوص هندوستان در کریدور شمال – جنوب گردیده است.

در عرصه مسائل و چالش‎های داخلیِ توسعه این بندر، می‎توان به ضعف زیرساخت‌های ارتباطی از جمله فرسودگی شبکه راه‎های کشور به خصوص شبکه ریلی و جاده‎ای اشاره نمود. با وجود توسعه و یا نوسازی این شبکه‎ها هنوز زیرساخت مناسب و در سطح استاندارهای بین‎المللی برای ترانزیت کالا در کریدور شمال – جنوب در کشور وجود ندارد و بازسازی آنها برای توسعه حمل و نقل منطقه‎ای و بهره‎گیری بهینه از بندر چابهار  ضروری و الزامی است. این در حالیست که بزرگراه در حال ساخت گوادر- سین‎کیانگ توسط چین به دلیل ظرفیت‌های بالا می‎تواند جذابیت بیشتری برای کشورها و تجار داشته باشد و از این حیث عدم توسعه و نوسازی به هنگام زیرساخت‎های ضروری و منطقه‎ای این بندر در بلندمدت می‎تواند فرصت‎های بهره‎برداری شایسته از چنین پروژه راهبردی را به شدت کاهش دهد.

همچنین از جمله چالش‎های غیرمسقیم طرح توسعه منطقه‎ای و بندر چابهار برخی ناامنی‎های مقطعی می‎باشد که توسط برخی گروه‎های تروریستی شکل می‏‌گیرد. وجود برخی جریان‎های رادیکال قومی- مذهبی در مرزهای بلوچستان ایران امنیت این منطقه و چابهار را با خطر مواجه کرده است به طوری که بارها شاهد اقدامات تروریستی و ضد امنیتی این گروه‎ها بوده‎ایم و همین مسئله نگرانی تجار را از امنیت کالاها و به تبع آن انتخاب مسیر امن رقیب را می‎تواند در پی داشته باشد.

در مجموع بایستی اشاره نمود که کریدور شمال _ جنوب یکی از بزرگترین مسیرهای حمل و نقل بین‎المللی و مسیر پیونددهنده اقیانوس هند با روسیه، آسیای میانه، قفقاز و بالاخره اروپا می‎باشد و به طبع وجهه و قدرت ژئوپلیتیکی کشورهایی که در مسیر این کریدور قرار دارند را افزایش خواهد داد. از طرفی افتتاح راه آهن باکو – ‎تفلیس – قارص در آبان ماه و موفقیت آن و امکان پیوند این خط آهن با کریدور شمال جنوب منجر به توسعه هر چه بیشتر این مسیر می‌شود. با وجود اینکه مذاکرات اولیه در مورد توسعه این کریدور بین ایران، هند و روسیه صورت گرفته بود و دیگر کشورها بعدا به این طرح پیوسته‎اند و لیکن به دلیل کارشکنی‏‎های هند و عدم جدیت ایران، ابتکار عمل به دست چین و پاکستان افتاد و با ساخت بندر رقیب گوادر در پاکستان و بزرگراه تازه تاسیس کاشغر – گوادر در مقابل شبکه راهی و ریلی فرسوده ایران و امنیت این منطقه، پاکستان انحصار تعیین شرایط را از ایران گرفت. در حال حاضر مزیت بندر چابهار ایران به بندر گوادر پاکستان، در امکان پیوستن کریدور شمال _جنوب به کریدور شرق_ غرب از طریق خط آهن باکو – تفلیس – قارص از مسیر ریلی است که برای این منظور باید هر چه سریعتر نسبت به ساخت راه آهن بین آذربایجان و ایران اقدام کرد.

سولماز حسن‌پور- کارشناس ارشد مطالعات منطقه‌ای

رسانۀ ملی؛ اعتبار و ضرورت تغییر

عملکرد رسانه ملی همواره در مرکز توجه افکار عمومی قرار داشته، و این توجهات عموماً در قالب انتقاد بروز یافته‏‌اند. با این حال، رسانه ملی در سال‏های اخیر با دستیابی به درکی بهتر از تغییرات اجتماعی، پیشرفت‏ها در فناوری اطلاعاتی و ارتباطاتی و خواسته‌‏های مخاطب، تلاش جدی‏تری را برای حفظ و افزایش مخاطب خود به کار بسته است. از جمله برنامه‏‌های موفقی که توانستند رسانه ملی را تا حدود زیادی در صدر رسانه‏‌های مورد توجه مردم بنشانند می‌‏توان به پخش زنده و ۲۴ ساعته حادثه پلاسکو و آواربرداری‏‌های متعاقب آن، تهیه و پخش مناظره‏‌های انتخاباتی و نیز چند برنامه تلویزیونی اشاره نمود که همگی نشانه‏‌هایی از تحول اساسی در رویکرد این رسانه به شمار می‏روند.

پخش زنده مراسم قرعه‏‌کشی مسابقات جام جهانی از تلویزیون را می‏توان شاهدی دیگر برای تصدیق تحول نسبی پیش‌‏گفته در سیاست‏‌های رسانه ملی محسوب کرد. فضای مجازی و رسانه‏‌ای کشور در روزهای منتهی به مراسم قرعه‌کشی حاوی گمانه‏‌زنی‏‌های مختلفی بود که اغلب آنها ضمن یادآوری سابقه پخش ناقص و یا عدم پخش این‏گونه مراسم (عموماً به دلیل پوشش خاص بانوان حاضر در محل مراسم) سرنوشتی مشابه را برای مراسم اخیر پیش‏‌بینی می‏‌کردند. موضوع به حدی عمومیت یافت که پای لژیونرهای فوتبالیست نیز به میان کشیده شد که از مجری مراسم می‏‌خواستند لباسی را انتخاب کند که قابل پخش از تلویزیون ایران نیز باشد. در هر حال، و با اینکه مجری مزبور لباس چندان مناسبی هم انتخاب نکرده بود، سیاستگزاران، مدیران و تهیه‌‏کنندگان تلویزیون جمهوری اسلامی ایران با ارزیابی صحیح از شرایط اجتماعی و فضای رسانه‌‏ای موجود، توانستند با تهیه برنامه‏‌ای حرفه‏‌ای و پخش زنده مراسم مزبور، مخاطبان خود را از گسیل‏‌شدن به سمت رسانه‏‌های رقیب بیگانه بازدارند؛ رسانه‏‌هایی که با تدارک برنامه‏‌هایی مشابه، زمینه بهره‌‏برداری حداکثری از این مناسبت را فراهم کرده بودند. تهیه و پخش میزگردهای تخصصی که در آنها نمایندگان دیدگاه‏‌های مختلف مشارکت دارند از دیگر برنامه‌‏هایی است که می‏توان آنها را جزو نقاط درخشان عملکرد رسانه ملی دانست.

با این حال، و علیرغم تحولات مثبت مذکور، به نظر می‌‏رسد رسانه ملی هنوز از شتاب لازم برای همگامی با تغییرات اجتماعی، و ذائقه و درک مخاطب برخوردار نشده است، که شاید بتوان دلایل آن را در سازوکار بازخوردگیری از مخاطب و نیز نظام خاص تصمیم‌‏سازی در این رسانه جست که ملاحظات گفته و ناگفته‌‏ای را بر دوش آن گذاشته و حرکت سریع و بهنگام آن را که ضرورت فعالیت رسانه‌‏ای است، کند می‏‌نماید. به عنوان مثالی در این خصوص، می‏توان به عملکرد رسانه ملی در زلزله اخیر کرمانشاه اشاره نمود. با اینکه رسانه از همان لحظات اول تلاش می‏‌کرد با پخش گزارش‏‌های زنده و مستقیم از محل زلزله، وظیفه اطلاع‌‏رسانی خود را به خوبی انجام دهد، اما مواردی نظیر انفعال و تأخیر شبکه‏‌های استانی در انعکاس اخبار حادثه، لحن سرشار از هیجان و اضطراب مجری‏‌ها در استودیو، عدم استفاده از خبرنگاران آموزش‏‌دیده و آشنا با مدیریت بحران در محل حادثه، پخش گزارش‌‏های تصویری با زاویه بسته و فاقد صدای محیطی از جمله عواملی بودند که احتمالاً بخش عظیمی از مخاطبان را وادار می‏‌کرد برای دستیابی به گزارش‏‌های واقعی‌‏تر به کانال‏‌های خبری تلگرامی و اینستاگرامی و یا شبکه‏‌های ماهواره‌‏ای بیگانه مراجعه کنند؛ شبکه‏‌هایی که با غنیمت شمردن فرصت و با تعمیم برخی تصاویر و گزارش‏‌های موبایلی شهروندان، ناکارآمدی سازمان‏‌ها و نهادهای مدیریت بحران را القاء کرده و حتی حضور مقامات ارشد نظام و فرماندهان نظامی و … را نیز نمایشی جلوه می‏دهند.

در این میان، تأکید رسانه بر تأخیر در امدادرسانی اولیه سازمان‏های دولتی و پخش برخی گزارش‌‏ها از اعتراض‏‌های شهروندان، در کنار تهیه و پخش گزارش‏‌هایی مبسوط از اقدامات برخی نهادهای غیردولتی از جمله مواردی بود که احتمالاً ذهن مخاطب را درگیر حاشیه‏‌ها می‏‌نمود. این حاشیه‏‌ها در بهترین حالت، اعتماد مردم نسبت به نهادهای دولتی را از بین می‌‏برد، و در بدترین حالت، اعتماد به همه نهادهای حاکمیتی، از ‏جمله نهادهای انقلابی و خود رسانه ملی را تضعیف می‌‏نماید. پیامد این وضعیت نیز چیزی جز انفعال و بی‏‌اعتنایی شهروندان نسبت به پیام‏‌های رسانه نخواهد بود. از دیگر نمونه‏‌هایی که می‏توان تحولات و عملکرد مثبت رسانه ملی را تحت‌‏الشعاع قرار دهد می‏توان به غلبه نوعی نگاه جناحی در نحوه پوشش خبری برخی رویدادها اشاره کرد که ممکن است برخی مخاطبان را در اعتمادکردن به صحت گزارش‏‌ها و پیام‏‌های رسانه در تردید اندازد. در هر حال، گریزی از این واقعیت نیست که پیام رسانه هرقدر هم که ارزشمند و مقدس باشد، اگر نظر مثبت مخاطب را جلب نکند و یا بدتر از آن، حس منفی در وی ایجاد کند، نه تنها ارزشمند نخواهد بود، بلکه خود به منبع بی‏‌اعتمادی و تهدید تبدیل خواهد شد.

با در نظر داشتن مقدمات فوق، باید خاطرنشان ساخت که موقعیت‌‏هایی نظیر مناسبت‏‌های مذهبی، ورزشی، سیاسی، اجتماعی و… در عرصه‏‌ها و سطوح مختلف محلی، ملی و بین‏‌المللی فرصت‏‌هایی ذی‏‌قیمت هستند که رسانه ملی می‏تواند با استفاده از توان منحصر به فرد سخت‌‏افزاری و نرم‌‏افزاری خود، از آنها برای جذب مخاطب سود جوید. در این میان، حتی رویدادهای ناگواری نظیر زلزله یا فوت شخصیت‏‌های ملی و محلی نیز بخشی از فرصت‏‌های مزبور به شمار می‌‏روند. با این حال، شاید بتوان گفت رسانه ملی فقط هنگام مناسبت‏‌های مذهبی، آن هم تا حدودی، در صدد استفاده از این فرصت‏‌ها برمی‏‌آید و سایر فرصت‏‌ها عموماً یکی پس از دیگری از دست می‏‌روند.

برون‏‌سپاری پروژه‌‏های افکارسنجی که عموماً توسط مرکز پژوهش و سنجش افکار صدا و سیما انجام می‌‏شود، می‏‌تواند تصویر دقیق‌‏تری از نگرش افکار عمومی نسبت به برنامه‏‌های رسانه در اختیار مسئولین آن قرار دهد. رسانه ملی همچنین می‌‏تواند با تعمیق درک خود از شتاب تحولات و اوضاع خطیر اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و…، ضمن غنیمت‏‌شمردن فرصت‏‌های موجود و توجه هرچه بیشتر به ذائقه و فهم مخاطب، جذب و حفظ مخاطبان را به صورت ویژه در دستور کار خود قرار دهد. اجتناب حداکثری از توجیه خطاهای اشخاص وابسته به نظام و یا مسئولین سازمان‏ها و نهادهای مختلف، واگذاری حداکثری اقدامات صرفاً تبلیغی به نهادهای غیر رسمی سنتی نظیر مساجد و منابر و سایر گروه‌‏های مرجع، پرهیز از ارائه گزارش‌‏های سوگیرانه جناحی، ایجاد تحول در شیوۀ مصاحبه با مقامات ارشد نظام نظیر رئیس جمهور و نیز تهیه و پخش گزارش‌‏ها و مصاحبه‏‌های چالشی و جدی با سایر رؤسای قوا، مقامات ارشد و مسئولین نهادهای مختلف اجرایی و انقلابی از جمله راهکارهایی است که می‏‌تواند رسانه را در دستیابی به جایگاهی واقعاً «ملی» یاری رساند.

گروه مطالعات ایران

نمایش نیکی هیلی علیه ایران؛ اهداف و پیامدها

نیکی هیلی، سفیر ایالات متحده آمریکا در سازمان ملل، روز ۲۳ آذر در پایگاهی نظامی در واشینگتن کنفرانسی خبری علیه جمهوری اسلامی ایران ترتیب داد؛ که در آن، بقایایی از آنچه این مقام آمریکایی آن‏ها را تسلیحات ایرانی خواند که توسط حوثی‏‌ها علیه عربستان سعودی بکار گرفته شده‌‏، پشت سر وی به نمایش گذاشته شده بود. او تلاش کرد به‌‏قول خودش شواهدی «غیرقابل انکار» از حمایت تسلیحاتی و موشکی ایران از حوثی‏‌ها در یمن ارائه کند. این مقام آمریکایی ضمن تأکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران قطعنامه‏‌های شورای امنیت مبنی بر ممنوعیت تجارت اسلحه توسط این کشور را نقض کرده است، به طرح ادعاها و اتهامات گسترده‏‌ای علیه ایران پرداخت و گفت که «توافق هسته‌‏ای نتوانسته هیچ تأثیری در راستای تعدیل رفتار این رژیم در حوزه‏‌های دیگر داشته باشد». سفیر آمریکا در سازمان ملل همچنین ایران را متهم به بی‏‌ثبات‏‌سازی منطقه کرد و گفت: «پیداکردن درگیری یا گروهی تروریستی در خاورمیانه که ایران ردپایی در سراسر آن نداشته باشد، بسیار دشوار است».

اهداف

چند دلیل و هدف را می‏توان برای ادعاها و اتهامات سفیر آمریکا در سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی مطرح کرد. رئیس جمهور آمریکا روز ۲۱ مهرماه استراتژی خود در قبال توافق هسته‏‌ای ایران را اعلام کرد که بر اساس آن، پایبندی ایران به این توافق تأیید نشد. در چنین شرایطی، طبق «قانون بررسی توافق هسته‌‏ای ایران» مصوب کنگره در سال ۲۰۱۵، کنگره آمریکا باید در طول ۶۰ روز راجع به سرنوشت این توافق تصمیم می‌گرفت. در واقع، ترامپ توپ را به زمین کنگره انداخت تا هزینه‏‌های ماندن یا نماندن در این توافق متوجه کنگره شود. در ۲۱ آذر مهلت ۶۰ روز به پایان رسید و کنگره به هیچ تصمیمی در این مورد نرسید. به این ترتیب، ترامپ باید کمتر از یک ماه دیگر باز هم در مورد تأیید یا عدم تأیید پایبندی ایران به برجام تصمیم بگیرد. احتمال اینکه وی بخواهد پایبندی ایران را تأیید کند، پایین است.

بنابراین، ممکن است قصد خروج از برجام را داشته باشد و نمایش نیکی هیلی نیز جزئی از برنامه خروج از این توافق و در واقع، بهانه‏‌ای برای توجیه این امر باشد. ناکامی دولت ترامپ در ایجاد اجماع علیه برجام و مقابله با جمهوری اسلامی ایران می‏تواند دلیل دیگری باشد. دولت کنونی آمریکا تا کنون تلاش زیادی در راستای ضربه‌‏زدن به برجام و امنیتی ‏کردن ایران به‏‌ویژه برنامه موشکی و سیاست‏های منطقه‌‏ای کشورمان انجام داده است و در واقع کنش گفتاری این دولت در رابطه با ایران هدفی جز این پیگیری نکرده است. با این حال، موفقیت چندانی به‏ دست نیاورده و نتوانسته مخاطبان کنش گفتاری خود را قانع کند که برجام توافق بدی است و تهدید ایران برای امنیت آن‏ها فوری است. در چنین شرایطی، اقدام نیکی هیلی اجرای نوعی نمایش است که تلاش دارد سنجه‏‌های عینی برای اثبات کنش گفتاری دولت ترامپ در مورد ایران برای این مخاطبان ارائه دهد. بوزان و همکاران معتقدند سنجه‏‌های عینی امنیت از مهم‏ترین «شرایط تسهیل‏‌کننده» کنش گفتاری امنیتی هستند. به نظر آن‏ها، اگر بتوان به امور مشخصی که عموماً تهدیدکننده تلقی می‏‌شوند اشاره کرد، احتمال قوی‏تری وجود دارد که بتوان تهدیدهای امنیتی را مجسم ساخت.[۱]

در واقع، نمایش بقایایی از تسلیحاتی که نماینده آمریکا در سازمان ملل ادعا کرده متعلق به ایران هستند و توسط حوثی‌‏های یمن علیه عربستان سعودی استفاده شده‏‌اند، در راستای تجسم تهدید ایران با استفاده از چند سنجه عینی برای مخاطبان کنش گفتاری آمریکاست و هدف آن، تسهیل موفقیت کنش گفتاری دولت کنونی آمریکا در امنیتی‏‌کردن جمهوری اسلامی ایران است؛ شبیه آنچه دولت جورج بوش برای کسب مشروعیت حمله به عراق انجام داد و یا نمایشی که نخست‏ وزیر اسرائیل در ماجرای کشتی «کارین ای» در سال ۲۰۰۲ برای افزایش فشار بین‏‌المللی بر ایران اجرا کرد؛ که در تصمیم بوش به قراردادن ایران در گروه موسوم به «محور شرارت» نقش مهمی داشت. تأکید نماینده آمریکا در سازمان ملل بر اینکه ایران قطعنامه‏‌های شورای امنیت درباره ممنوعیت تجارت تسلیحات توسط این کشور را نقض کرده است، تلاشی برای کشاندن پای ایران به شورای امنیت و از آن طریق، ایجاد اجماع جهانی و فشار بر کشورمان است؛ مانند آنچه در بحث هسته‌‏ای رخ داد.

به‏ نظر می‏رسد به حاشیه بردن مسئله قدس، هدف دیگری است. ترامپ اخیراً قدس را پایتخت اسرائیل اعلام کرده و دستور اجرای قانون کنگره آمریکا مبنی بر انتقال سفارت آمریکا از تل‏آویو به قدس را صادر نموده است. این موضوع باعث گسترش بدبینی‌‏ها و انتقادات از ایالات متحده در سطح جهان و به‏ ویژه در بین مسلمانان شده است. با توجه به اینکه این اقدام دولت ترامپ می‌‏تواند پیامدهای جدی برای منافع آمریکا در جهان و منطقه در پی داشته باشد، تأکید بر تهدید ایران در راستای انحراف نگاه‌‏ها از قدس و به حاشیه رفتن این اقدام تنش‌‏زای دولت آمریکا شود.

سرپوش گذاشتن بر فجایع یمن، که آمریکا و متحدانش مسبب اصلی آن هستند، احتمالاً یکی دیگر از اهداف آمریکایی‏‌ها از ایجاد چنین نمایشی علیه ایران است. به هر حال، در یمن فاجعه عظیمی رخ داده است که حتی باعث انتقادات ضمنی خود آمریکایی‏‌ها از سعودی‏‌ها نیز شده است. اما مسئله این است که آمریکا به‏ طور مستقیم و غیرمستقیم از جنایات سعودی‏ها در یمن حمایت کرده و نمی‏‌تواند در افکار عمومی جهان خود را مبرا نشان دهد. نشان‏‌دادن بقایایی از قطعات یک موشک و برخی تسلیحات دیگر مانند هواپیمای بدون سرنشین و راکت ضد زره که ادعا می‏‌شود ایران به حوثی‎‏ها داده تا علیه عربستان سعودی استفاده کنند، نوعی تلاش از سوی دولت آمریکا برای فرار به جلو و سشتن دستان خونین خود و متحدانش که آغشته به خون مردم مظلوم یمن است، به‌‏شمار می‏رود.

مسائل داخلی آمریکا نیز در این مورد بی ‏تأثیر نیست؛  به ویژه پرونده مداخله روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که با اعتراف مایکل فلین به دستورگرفتن از سوی یکی از دستیاران ارشد ترامپ برای برقراری ارتباط با روس‏ها، به نقطه حساسی رسیده و حتی برخی معتقدند ممکن است باعث استیضاح ترامپ و پایان زودهنگام ریاست جمهوری او شود. به هر حال، چنین نمایشی از سوی نیکی هیلی، ممکن است توجه و فشار افکار عمومی به‏ ویژه رسانه‏‌ها را حداقل برای مدت کوتاهی تا حدودی از این مسئله منحرف کند.

پیامدها

اگر دولت آمریکا موفق شود مخاطبان کنش گفتاری خود علیه ایران به‏ ویژه اروپایی‏‌ها را قانع کند که جمهوری اسلامی ایران تهدیدی برای صلح و ثبات منطقه و جهان است، فشارهای بین‌‏المللی بر ایران افزایش خواهد یافت. تجربه مسئله هسته‌‏ای نشان می‏‌دهد پیامدهای چنین سناریویی بسیار مخرب خواهد بود. در شرایط کنونی به ‏نظر می‏‌رسد چند موضوع مانع موفقیت آمریکایی‏‌هاست. اول اینکه اقدامات دولت ترامپ در حدود یک سال گذشته بازتاب نامناسبی هم در داخل و هم در خارج آمریکا داشته و میزان اعتماد به این دولت را بسیار پایین آورده است. این نکته بر به رسمیت شناختن یا نشناختن کنش گفتاری دولت آمریکا علیه ایران توسط مخاطبان آن تأثیرگذار است. بوزان و همکاران معتقدند سرمایه اجتماعی بیان ‏کننده یا بازیگر امنیتی‏‌کننده نقش مهمی در تسهیل و موفقیت کنش گفتاری دارد.[۲] به همین دلیل، از نظر آن‏ها، توفیق در امنیتی‏‌کردن مسائل را کسی که مسئله‏‌ای را امنیتی می‏‌کند، معین نمی‏‌سازد، بلکه به مخاطبان کنش گفتاری بستگی دارد: اینکه آیا این مخاطبان آن مسئله را چونان تهدیدی برای ارزشی مشترک می‌‏پذیرند؟[۳]

در واقع، وقتی مخاطبان کنش گفتاری دولت ترامپ اعتمادی به این دولت ندارند، دشوار است که در امنیتی‏‌کردن یک مسئله با آن همراهی کنند. موضوع دیگر این است که این‏گونه نمایش‌‏ها در گذشته تجربه شده و بی‌‏اساس‌‏بودن آن‏ها اثبات شده است. نمونه بارز آن، سندسازی‏‌های دولت بوش برای حمله به عراق بود که بعدها مشخص شد بسیاری از ادعاها درباره عراق درست نبوده است. مخاطبان کنش گفتاری آمریکا در رابطه با ایران این تجربه را به یاد دارند و به همین دلیل، حاضر نیستند به سادگی آنچه را که آمریکایی‌‏ها می‏گویند، به ‏عنوان حقیقت بپذیرند. نکته دیگر این است که کنش گفتاری دولت ترامپ در مورد ایران آمیخته با خشم و کینه شخصی و گروهی است و از دستور زبان امنیت پیروی نمی‌‏کند. این در حالی است که پیروی کنش گفتاری از دستور زبان امنیت، یکی از شرایط مهم تسهیل‏‌کننده کنش گفتاری است.[۴]

با وجود این، دولت جمهوری اسلامی ایران نباید این‏گونه اقدامات را دست‏کم بگیرد و یا نادیده انگارد. تجارب گذشته به ‏ویژه مسئله هسته‏‌ای نشان می‏‌دهد شکل‏‌دهی به اجماع بین‌‏المللی و فشار علیه ایران کار دشوار و پرهزینه‏‌ای نیست. در چنین شرایطی، ضمن اینکه باید به اتهامات و ادعاهای آمریکایی‌‏ها پاسخ داد، نکته مهم‏تر این است که ایران به‏‌گونه‌‏ای رفتار کند که ویژگی‏‌های تهدیدهای ادعایی آمریکایی‌‏ها در مورد اقدامات ایران، منطبق با واقعیت نباشد. بوزان و همکاران معتقدند ویژگی‏‌های تهدیدهای ادعایی هم می‌‏تواند امنیتی‏‌شدن موضوع را تسهیل کند و هم می‏تواند مانع این کار شود.[۵] بنابراین، گفتار و رفتار جمهوری اسلامی ایران اگر با آنچه آمریکایی‌‏ها درباره تهدید ایران می‏‌گویند ناهمخوان باشد، مخاطبان کنش گفتاری دولت آمریکا قانع نخواهند شد علیه جمهوری اسلامی ایران اجماع کنند و به این ترتیب، امنیتی‌‏کردن ایران تسهیل نخواهد شد.

[۱] باری بوزان، اُلی ویور و پاپ دو ویلد (۱۳۹۵)، چارچوبی تازه برای تحلیل امنیت، ترجمه علیرضا طیب، پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ سوم، صص ۶۵-۶۴٫

[۲] همان، ص ۶۵٫

[۳] همان، ص ۶۳٫

[۴] همان، ص ۶۵٫

[۵] همان، ص ۶۵٫

انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس؛ فرصت و چالش‌های آن برای ایران

دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا روز چهارشنبه ۶ دسامبر قانون سال ۱۹۹۵ کنگره آمریکا درباره انتقال سفارت این کشور از تل­آویو به بیت‌­المقدس را اجرا کرد و ضمن اعلام به رسمیت شناختن این شهر به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی از وزارت خارجه آمریکا خواست که مقدمات انتقال سفارت را فراهم کند. این تصمیم با مخالفت­‌ها و اعتراضات گسترده­‌ای در سطح بین‌­المللی و منطقه­‌ای مواجه شد. جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان یکی از اصلی­‌ترین مدافعان و حامیان همیشگی فلسطین به شدت نسبت به تصمیم دونالد ترامپ برای انتقال سفارت آمریکا در اسرائیل از تل­آویو به بیت­‌المقدس اعتراض کرد. رهبر جمهوری اسلامی ایران این اقدام را نشانه عجز و ضعف رژیم صهیونیستی و آمریکا دانست و آقای روحانی رئیس جمهوری ایران ضمن غیرقانونی دانستن تصمیم ترامپ از همه مسلمانان خواست که برای مقابله با این اقدام متحد شوند. مخالفت جمهوری اسلامی ایران با این اقدام دولت آمریکا در راستای سیاست اصولی و ثابت حمایت از فلسطین صورت می­‌گیرد و طبیعتا ایران با همکاری سایر دولت­‌های اسلامی و با حمایت از جنبش مقاومت فلسطین تمام تلاش خود را برای مبارزه با این اقدام به کار خواهد بست. اما سوالی که مطرح می­‌شود این است که با توجه به شرایط کنونی و روند تحولات جاری در منطقه، این تصمیم ترامپ چه پیامدهایی برای جمهوری اسلامی ایران و سیاست‌­ها، منافع و متحدان آن در منطقه خواهد داشت؟

فرصت‌ها:

با توجه به روند تحولات و اوضاع منطقه پیش از اعلام تصمیم ترامپ، به نظر می‌­رسد که این اقدام وی در کوتاه مدت به نفع جمهوری اسلامی ایران بوده و در واقع  دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا با این اقدام خود به صورت ناخواسته مسیر تحولات منطقه را به سود ایران تغییر داده است. اما در صورتی که دولت آمریکا بتواند از این طریق یک الگوی توافق و صلح پایدار بین فلسطین و اسرائیل ایجاد کند، تبدیل به چالشی برای منافع ایران در بلندمدت خواهد شد.

دونالد ترامپ از زمان روی کار آمدن خود هماهنگ و همصدا با نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل سیاست ایران­‌هراسی را در صدر اولویت­های خود در منطقه قرار داده است تا از یکسو ایران را از مزایای برجام محروم کند و از سوی دیگر مانع نفوذ روزافزون ایران در منطقه شود. در این راستا، آنها ضمن اعمال تحریم‌­هایی بر ضد ایران و حزب‌­الله تلاش زیادی برای محدود کردن ایران در عراق و سوریه و تحت فشار قرار دادن حزب­‌الله انجام داده­‌اند. در واقع، آنها تلاش کرده­‌اند تا ایران و نفوذ این کشور را به مساله اصلی در منطقه تبدیل کنند. اما با این اقدام ترامپ، سیاست مذکور عملا خنثی شده و برعکس این اسرائیل است که بار دیگر به عنوان مشکل اصلی در منطقه مطرح شده است و مساله فلسطین می‌­تواند بار دیگر به صدر اولویت­‌ها و دغدغه­‌های کشورهای مسلمان و منطقه بازگردد. در مهمترین اقدام صورت گرفته در این زمینه سازمان همکاری اسلامی یک هفته پس از تصمیم ترامپ در ترکیه نشست اضطراری برقرار کرد و با صدور بیانیه‌­ای ضمن محکوم کردن اقدام آمریکا قدس شرقی را پایتخت فلسطین معرفی و از همه کشورها خواست که آن را به رسمیت بشناسند. همزمان افکار عمومی جهان اسلام و منطقه نیز بار دیگر مساله فلسطین را در صدر توجهات و حساسیت­‌های خود قرار داده است.

از سوی دیگر، در طی سال‌های اخیر با خارج شدن مساله فلسطین از دستور کار  دولت­‌های عربستان، اردن و مصر و در نتیجه تبلیغات و تحریکات رژیم صهیونیستی مقابله با ایران تبدیل به اولویت اصلی دولت­های عربی شده بود. در نتیجه، اتحادی روزافزون بین اسرائیل و این کشورها علیه ایران در حال شکل­‌گیری بود و روز به روز ابعاد و نشانه­‌های آن علنی­‌تر می‌­شد تا جایی که در هفته­‌ها و ماه‌های اخیر مقامات دوطرف از لزوم برقراری روابط دیپلماتیک و تقویت همکاری­‌ها برای مقابله با ایران سخن می­‌گفتند. این مساله همواره توسط دولت آمریکا به ویژه در دوره ترامپ و با محوریت جرارد کوشنر داماد وی پیگیری و حمایت می‌­شد. انعقاد توافق صلح بین­ فلسطین و اسرائیل آخرین قطعه‌­ای این پازل بود که در ماه‌های اخیر دولت ترامپ برای تحقق آن فشار زیادی به عربستان وارد ساخت تا با استفاده از نفوذ خود طرف­‌های فلسطینی را به پای میز مذاکره و قبول توافق بکشاند.

با تحقق این مساله، تمام موانع برای همکاری علنی اسرائیل و دولت­‌های عربی و اتحاد آنان بر ضد ایران از بین می‌­رفت. اما اقدام اخیر ترامپ تمام تلاش‌های صورت گرفته در این زمینه را خنثی کرد و دورنمای تحقق توافق صلح در آینده نزدیک را از بین برد. با توجه به برانگیخته‌شدن احساسات مسلمانان و توجه افکار عمومی مردم این کشورها به تصمیم ترامپ، آنها دیگر نمی­‌توانند به راحتی از نزدیک شدن به اسرائیل و لزوم اتحاد با آن برای مقابله با ایران سخن بگویند. برعکس، رهبران این دولت­ها در تنگنا قرار گرفته و برای حفظ مشروعیت خود ناگزیر هستند که مواضع سخت‌­تری نسبت به گذشته در مقابل آمریکا و اسرائیل اتخاذ کنند. به ویژه که به خوبی می­دانند رقبای منطقه‌­ای آنها یعنی ایران، قطر و ترکیه تمایل و توان لازم برای بهره‌گیری از فرصت و تحریک افکار عمومی علیه آنان را خواهند داشت. در نتیجه، تصمیم ترامپ، اتحاد در حال شک‌ل­گیری و عملیاتی شدن برخی دولتهای عربی و اسرائیل علیه ایران را با چالش مواجه کرده و دولت­های عربی دیگر نمی‌­توانند به راحتی گذشته در این راستا اقدام کنند.

چالش‌ها:

به نظر می­‌رسد تصمیم دونالد ترامپ برای انتقال سفارت در راستای تلاش‌های دولت او برای تحقق صلح بین فلسطین و اسرائیل صورت گرفته است. اما برخلاف روسای جمهوری قبلی آمریکا او تصور م‌ی­کند که این کار باید مقدمه رسیدن به توافق باشد نه آخرین اقدامی که آمریکا در این راستا انجام می‌دهد. هرچند تردیدهای جدی در این زمینه وجود دارد و غالب تحلیل­گران معتقدند که ترامپ با این اقدام امکان رسیدن به توافق را از بین برده است و موقعیت آمریکا را به عنوان بازیگر بی­‌طرف در این زمینه به چالش کشیده است اما توجه به تجربیات گذشته و روند تحولات مناقشه اعراب/فلسطین با رژیم صهیونستی بیانگر این است که بعید نیست این مسیر به توافق صلحی تحمیلی با تحقق حداقل خواسته فلسطینی­‌ها منجر شود. از آغاز منازعه، اسرائیل همواره تلاش کرده است تا با تغییر تحولات میدانی به سود خود به مرور فلسطین و سایر بازیگران و جامعه بین‌­المللی را وادار به پذیرش واقعیت‌های موجود بکند. در هفته­‌ها و ماه‌های آینده نیز شاهد تلاش اسرائیل برای جلب موافقت سایر کشورها جهت انتقال سفارت خود به بیت­‌المقدس خواهیم بود؛ مساله­‌ای که هفته گذشته هم از سوی دو کشور اروپای شرقی عضو اتحادیه اروپا یعنی مجارستان و رومانی مطرح شد و آنها ضمن وتو کردن قطعنامه اتحادیه اروپا در مخالفت با این تصمیم ترامپ، اعلام کردند که احتمالا از این اقدام دولت آمریکا پیروی خواهند کرد.

نتیجه­گیری:

ترامپ با این تصمیم خود ناخواسته آمریکا را در منطقه و جهان بیش از پیش منزوی، ادعای آمریکای در بی‌طرفی در خصوص موضوع فلسطین را نفی و ضربه‌ای مهلکی به سیاست­‌های پیشین خود و متحدانش در ضدیت با ایران وارد آورده است. با تقویت احتمال شکل­‌گیری انتفاضه سوم فلسطینی­‌ها و اتحاد و همبستگی مسلمانان در حمایت از آنها، این روند تشدید و توجهات منطقه‌ای و جهانی بیش از گذشته از ایران به سوی فلسطین سوق خواهد یافت. جمهوری اسلامی ایران باید از یک سو با هماهنگی و همکاری دولت­ها، افراد، نهادها و گروههای مسلمانی که حساسیت بیشتری در این زمینه دارند، به رایزنی در سطح بین­‌المللی و جلوگیری از تکرار اقدام مشابه آمریکا توسط سایر دولت­ها بپردازد. از سوی دیگر، آمریکا و اسرائیل به همراه عربستان در آینده تلاش خواهند کرد تا بار دیگر ایران­‌هراسی و لزوم مقابله با ایران به مساله محوری منطقه تبدیل شود. راهبرد مفید و موثر برای جمهوری اسلامی ایران مقابله با این سیاست و جلوگیری از شکل‌گیری ایران‌هراسی در منطقه و جهان است. دشمنان ایران ناخواسته با اقدامات نسجیده موجب انزوای خود شده‌اند؛ باید این فرصت را درک و متناسب با آن اقدام کرد. مسئله اصلی جهان اسلام مسئله قدس است؛ جهان اسلام باید یک‌پارچه از مردم فلسطین و قدس شریف دفاع کند. به نظر می‌رسد وحدت جهان اسلام مهم‌تر از آن است که کدام کشور پرچم‌‌دار مبارزه با این ظلم باشد. جمهوری اسلامی ایران می‌تواند به همراه سایر کشورهای مسلمان از منافع فلسطینیان و بیت‌المقدس دفاع نماید؛ اجتناب از تک‌روی و تندروی شرط موفقیت در وضعیت جدید منطقه است.

عزیزالله حاتم‌زاده –  پژوهشگر اندیشکده مطالعات حاکمیت و سیاستگذاری

گزارشی از سمینار «تروریسم، افراط‏ گرایی و امنیت منطقه‏ ای در غرب آسیا»

سمینار «تروریسم، افراط‏ گرایی و امنیت منطقه‏ ای در غرب آسیا» به‏ عنوان یکی از سلسله سمینارهای پیش ‏درآمد «کنفرانس امنیتی تهران» روز ۲۱ آذرماه توسط پژوهشکده مطالعات راهبردی، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌‏المللی وزارت امور خارجه و دبیرخانه دائمی کنفرانس امنیتی تهران با حضور جمعی از مقامات و نخبگان مطالعات و مسائل راهبردی در محل دفتر مطالعات سیاسی و بین‏ المللی برگزار شد و هم ‏اندیشی مفید و تأثیرگذاری در رابطه با موضوعات و محورهای سمینار، که از دغدغه‏ های جدی راهبردی جمهوری اسلامی ایران در محیط پیرامونی خود به ‏شمار می‏روند، میان شرکت‏ کنندگان صورت گرفت.

هدف سمینار «تروریسم، افراط‏ گرایی و امنیت منطقه‏ ای در غرب آسیا» شناخت بیشتر مسئله تروریسم و افراط‎‏گرایی، ریشه‏ ها، تأثیرات، پیامدها و همچنین راهکارهای مقابله با آن بود. در مراسم افتتاحیه این سمینار، به ترتیب دکتر محمدکاظم سجادپور، رئیس دفتر مطالعات سیاسی و بین ‏المللی، دکتر محمود یزدان‏فام، رئیس پژوهشکده مطالعات راهبردی و دکتر سید جلال دهقانی فیروزآبادی، دبیر کنفرانس امنیتی تهران، به ارائه مباحث و گزارش‏های درباره اهمیت و اهداف این سمینار و روند کاری آن پرداختند. سپس، دکتر محمود علوی، وزیر اطلاعات، که مهمان ویژه افتتاحیه این سمینار بود، طی یک سخنرانی، ارزیابی مفصلی در مورد تروریسم در غرب آسیا و ریشه‏های تاریخی آن ارائه داد.

بعد از آن، نوبت به برگزاری پنل‏های علمی سمینار رسید. در سه پنل، پژوهشگرانی از مراکز و نهادهای مختلف به ارائه دیدگاه ‏ها و یافته‏ های پژوهشی خویش در مورد تروریسم و افراط‏ گرایی در منطقه، پیامدهای و تأثیرات آن و همچنین راهکارهای مقابله با این پدیده پرداختند. در پنل اول، ریشه‏ های تروریسم و افراط‏ گرایی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در این پنل، بحثی چالشی درباره نسبت اندیشه‏ های فقهی تشیع و اهل تسنن با مسئله تروریسم و افراط‏ گرایی انجام شد و دو پژوهشگر به نمایندگی از این دو مذهب، دیدگاه‏ های خویش را در این مورد بیان کردند. همچنین، در این پنل دو موضوع دیگر شامل چگونگی استفاده داعش از حربه تبلیغات و نسبت میان تروریسم و جرایم سازمان‏ یافته در غرب آسیا مورد بررسی قرار گرفت.

در پنل دوم، تأثیرگذاری و پیامدهای تروریسم و افراط‏گرایی بر غرب آسیا بحث شد. در این پنل، مباحث و مقالاتی درباره رابطه میان وهابیت و تروریسم (با تأکید بر نقش عربستان در ترویج تروریسم و افراط ‏گرایی)، میزان و چگونگی تأثیرگذاری تروریسم بر اقتصاد کشورهای غرب آسیا، نسبت اسرائیل با تروریسم و افراط‏ گرایی و تأثیر تروریسم و افراط ‏گرایی بر سیاست اتحادیه اروپا در قبال غرب آسیا طرح شد و این موضوعات از زوایای مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفت. پنل سوم به راهکارهای مقابله با تروریسم و افراط‏ گرایی در غرب آسیا اختصاص داشت و در آن، درس ‏های استراتژیک داعش برای غرب آسیا، رویکردهای موجود ضدتروریسم و راه ‏های مقابله با حمایت مالی از تروریسم توسط سه نفر از نخبگان حوزه مطالعات تروریسم و افراط‏ گرایی بحث شد.

در مجموع، سمینار «تروریسم، افراط‏ گرایی و امنیت منطقه‏ ای در غرب آسیا» شرایط مناسبی برای هم ‏اندیشی جمعی از نخبگان مطالعات راهبردی درباره محورهای مورد بحث این سمینار فراهم کرد و در نتیجه این هم ‏اندیشی، ارزیابی نسبتاً جامع و دقیقی از ریشه‏ های تروریسم و افراط‏ گرایی در منطقه غرب آسیا و پیامدها و راهکارهای مقابله با آن صورت گرفت؛ که دستاوردهای آن می ‏تواند برای مراکز و نهادهای فکری، تصمیم ‏گیرنده و اجرایی کشور که به ‏نحوی با مسائل مربوط به تروریسم و افراط‏ گرایی در این منطقه درگیر هستند، مفید واقع شود.

سمینار تروریسم، افراط‌گرایی و امنیت منطقه‌ای در غرب آسیا

سمینار تروریسم، افراط‎گرایی و امنیت منطقه‎ای در غرب آسیا برگزار شد.

سمینار یک روزه «تروریسم، افراط‌گرایی و امنیت منطقه‌ای در غرب آسیا» از مجموعه سمینارهای مقدماتی کنفرانس امنیتی تهران در مرکز پژوهش‎های وزارت امور خارجه برگزار شد. بررسی تروریسم و افراط‌گرایی که یکی از موضوعات و مسایل اصلی کنفرانس امنیتی تهران است به پژوهشکده مطالعات راهبردی و مرکز پژوهش‎های وزارت امور خارجه، محول شده بود. پس از فراهم آوردن مقدمات علمی، سمینار «تروریسم، افراط‌گرایی و امنیت منطقه‌ای در غرب آسیا» در ۲۱ آذرماه ۱۳۹۶ با حضور سید محمود علوی، وزیر اطلاعات و صاحب‏نظران دانشگاهی و تصمیم‌گیری، برگزار شد.

در این سمینار  علاوه بر مراسم افتتاحیه سه پنل با تمرکز بر سه محور «ریشه‌ها و زمینه‌های تروریسم و افراط‌گرایی در غرب آسیا»، «تأثیرات و پیامدهای تروریسم و افراط‌گرایی در غرب آسیا» و «سیاست‌های و راهبردهای مقابله با تروریسم و افراط‌گرایی در غرب آسیا» برگزار شد. واکاوی بسترها و ریشه‏‌های آموزشی، فرهنگی و سیاسی گسترش افراط‏گرایی و تروریسم در منطقه، بنیادهای اقتصادی تروریسم، رابطه آن با فساد و پیامدهای اقتصادی جریان‏‌های افراط‏‌گرا ، میزان اثربخشی و یا ناکامی در مقابله با تأمین مالی تروریسم، شیوه‌های تبلیغی گروه‌های تروریستی، سازوکارهای مقابله با تروریسم از سوی کشورها و سازمان‏های بین‏‌المللی و نتایج عملکرد آنها، تأثیر افراط‏‌گرایی و تروریسم بر بازیگران منطقه‏‌ای همچون رژیم صهیونیستی و نیز بازیگران فرامنطقه‌‏ای مانند اتحادیه اروپا و در نهایت بایسته‌‏های ضروری برای مقابله مؤثر با جریان‏های افراط‏‌گرا، محورهای اصلی پنل‏‌ها بود که توسط صاحب‏نظران ارائه شدند.

در مراسم افتتاحیه سمینار حجت الاسلام و المسلمین سید محمود علوی، وزیر اطلاعات به سیر تحول اندیشه‏های سلفی و زمینه‌های سیاسی و اجتماعی شکل‌گیری دکتر سیدمحمد علویگروه‌های تکفیری و تروریستی در منطقه و جهان پرداخت و در خصوص داعش گفت: داعش امروز زمین را از دست داده است ولی همچنان وجود دارد و اسلحه خود را بر روی زمین نگذاشته است  و به دنبال تصاحب زمین در مناطقی چون افغانستان، پاکستان، آسیا میانه و یا هر نقطه دیگری است تا بتواند ایده خلافت را احیا کند. دشمنان اسلام درصددند جریان افراطی را که منشا تروریسم است‌، به‌عنوان دین اسلام به جهانیان معرفی کنند، به‌نحوی که اسلام را منشأ تروریسم قلمداد کنند.

وزیر اطلاعات با تشریح عوامل موثر در شکل‌گیری تروریسم، استعمار را یکی از این عوامل عنوان کرد و در خصوص اهداف آن گفت: استعمار برای این که عطش و علاقه‌مندی جوانان مسلمان به انقلاب اسلامی را از بین ببرد و آن را از مسیر اصلی خود منحرف کند، تلاش کرد یک انقلاب اسلامی بدلی ایجاد و از شکل‌گیری یک محوریت جامع در این زمینه جلوگیری کند. وی ایجاد چهره‌های بدلی در جهان اسلام، ایجاد حاشیه امن برای رژیم صهیونیستی، درگیر ساختن مسلمانان با همدیگر و تشدید فقر و عقب‌ماندگی در منطقه را هدف‌های دیگر استعمار در ایجاد جریان‌های افراطی و تروریسم در منطقه دانست و افزود: استکبار با حمایت از جریان‌های تکفیری و تروریستی تلاش داشت از گسترش جریان مقاومت جلوگیری کند. آنها جریان‌های تروریستی را ایجاد کردند تا مسلمانان را به درگیری بین خود مشغول کنند، چنانکه تفنگ‌ها از سمت صهیونیست‌ها به سمت خود مسلمانان نشانه رفت. آنها با حمایت از جریان‌های تکفیری و تروریستی سعی کردند کشورهای اسلامی را در عقب‌ماندگی و فقر نگاه دارند و متأسفانه کشورهایی چون لیبی، افغانستان، عراق و سوریه قربانی این اهداف شدند.

وزیر اطلاعات با بیان این که استکبار همواره از تروریسم و بستر آن برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرده است، توضیح داد: آنها با حمایت از تروریست‌ها و جریان‌های تکفیری در منطقه تلاش کردند جنگ و درگیری را به داخل کشورهای اسلامی بکشانند تا اسرائیل از کانون توجه مسلمانان خارج شود و استعمارگران بتوانند سیاست‌های خود را آسان‌تر به‌پیش ببرند.

در آغاز این همایش، دکتر سجادپور، رئیس مرکز آموزش و پژوهش‌های وزارت امور خارجه، کنفرانس امنیتی تهران را نوعی اجماع ملی در زمینه مسائل امنیت منطقه‌ای در بین نخبگان و پژوهشگران داخل کشور خواند و پژوهشکده مطالعات راهبردی را برگزارکننده اصلی این کنفرانس معرفی کرد.

دکتر محمود یزدان‌فامدکتر محمود یزدان‌فام، دبیر همایش و رئیس پژوهشکده مطالعات راهبردی، هم با بیان این که هدف از برگزاری همایش، شناخت عمیق و دقیق تروریسم و افراط‌گرایی در منطقه و تأثیر آن بر امنیت منطقه غرب آسیا است، در طرح موضوع سمینار گفت: در طی چهار سال گذشته تروریسم در جهان به شدت گسترش یافته است. داعش از یکصد کشور جهان عضوگیری کرده و صدها عملیات انتحاری انجام داده و هزاران نفر را کشته و میلیون‌ها نفر را آواره کرده است. دو کشور عراق و سوریه به صورت تمام عیار درگیر تروریسم و افراط‌گرایی هستند. جمهوری اسلامی ایران یکی از قربانیان تروریسم است. به نظر می‌رسد تروریسم و افراط‌گرایی با همه شکست‌هایی که متحمل شده، مرزهای ملی و منطقه‌ای را درنوردیده و همچنان تهدیدی جدی علیه همه کشورهای جامعه بین‌المللی به شمار می‌آید. بنابراین مبارزه موثر با تروریسم نیازمند شناخت درست و دقیق تروریسم و همکاری مستمر و فراگیر بین دولت‌ها است.

دبیر سمینار در خصوص نحوه برنامه‌های سمینار گفت: این سمینار علاوه بر افتتاحیه دارای سه پنل تخصصی است که در آن پدیده تروریسم و افراط‌گرایی از جنبه‌های گوناگون بررسی می‌شود. پنل نخست به بررسی ریشه‎های و زمینه‌های شکل‌گیری تروریسم از ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فکری و فرهنگی اختصاص دارد. در پنل دوم آثار و پیامدهای تروریسم بر اقتصاد، امنیت منطقه و بازیگران موثر در آن از جمله کشورهای خلیج فارس، اتحادیه اروپا و رژیم صهیونیستی پرداخته می‌شود. در پنل سوم سیاست‌ها و راهبردهای مقابله با تروریسم و افراط‌گرایی در قالب سه مقاله درس‌های داعش، تروریسم نوین و راه‌های مقابله با آن، و راهبرد مقابله با تأمین مالی تروریسم بررسی می‌شود.

همچنین دکتر سید جلال دهقانی فیروزآبادی، دبیر علمی کنفرانس امنیتی تهران، با اشاره به این که این چهارمین سمینار از مجموع ۹ سمینار کنفرانس امنیتی تهران است، گفت: برآیند این کنفرانس قرار است این باشد که چگونه جمهوری اسلامی ایران می‌تواند الگوی امنیت بومی را در سطوح نظری و عملی مطرح کند. دیگر این که می‌خواهیم نگاه ما به‌عنوان بزرگترین کشور منطقه تبیین شود و چهره‌ای که به‌واسطه تبلیغات دروغین علیه ما ایجاد شده است اصلاح شود. دکتر دهقانی فیروزآبادی با بیان این که می‌خواهیم فارغ از بحث‌های جناحی به نظر نسبتاً واحدی در موضوع امنیت برسیم که بیانگر نگاه ایران باشد و بعد آن را به منطقه منتقل و سپس در سطح بین‌الملل مطرح کنیم، ابراز امیدواری کرد با همکاری همه نهادهای تولیدکننده و ترویج‌کننده امنیت بتوانیم این کنفرانس را برای سال‌ها در شأن ایران برگزار کنیم.

پس از برگزاری پنل‌های تخصصی در مراسم اختتامیه این سمینار دبیران پنل‌ها گزارشی از موضوعات مطرح شده در هر کدام از پنل‌ها را ارائه کردند. دبیر سمینار در سخنانی با ابراز خرسندی از کیفیت قابل قبول برگزاری این سمینار، چنین برنامه‏‌های علمی را شیوه‏ای مؤثر برای شناخت درست،  جلوگیری از غافل‌گیری راهبردی کشور و سیاستگذاری‏‌های هوشمند دانست که در راستای گسترش تعامل، مشارکت و همکاری با کشورهای منطقه و ارتقای امنیت ملی کشورمان برگزار می‌شود.

لازم به یادآوری است که برخی از مقالات ارائه شده در این سمینار در آخرین فصلنامه مطالعات راهبردی چاپ و در اختیار علاقمندان قرار گرفته است که در آدرس زیر در دسترس می‌باشد:

http://quarterly.risstudies.org/

سمینار تروریسم، افراط‏‌گرایی و امنیت منطقه‌ای غرب آسیا

پژوهشکده مطالعات راهبردی، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌‏المللی وزارت امور خارجه و دبیرخانه دائمی کنفرانس امنیتی تهران در ۲۱ آذرماه ۱۳۹۶ سمیناری تحت عنوان «تروریسم، افراط‏‌گرایی و امنیت منطقه‌ای غرب آسیا» در محل دفتر مطالعات سیاسی و بین‏‌المللی برگزار خواهند کرد. این سمینار بخشی از دومین «کنفرانس امنیتی تهران» است که در ۱۸ دی امسال با عنوان همایش بین‌المللی «امنیت منطقه‌‏ای در غرب آسیا؛ چالش‏‌ها و روندهای نوظهور» با حضور جمعی از نخبگان فکری حوزه مطالعات راهبردی و امنیت منطقه‏‌ای غرب آسیا و مقامات کشورهای مختلف برگزار خواهد شد.

اهداف

یکی از چالش‏‌های کلیدی غرب آسیا در دو دهۀ اخیر به‏‌ویژه چند سال گذشته، رشد اندیشه‏‌ها و گروه‏‌های افراط‏‌گرای تکفیری- تروریستی است که خشونت و تخریب را به مرز بی‏سابقه‏‌ای رسانده و به بازیگری کلیدی در مسائل و تحولات منطقه تبدیل شده‌‏اند. در چنین شرایطی، همان‏گونه که از عنوان سمینار «تروریسم، افراط‌‏گرایی و امنیت منطقه‌ای غرب آسیا» پیداست، هدف آن بررسی تحلیلی ریشه‏‌های فکری و وضعیت تروریسم و افراط‌‏گرایی در غرب آسیا، تأثیر آن بر امنیت این منطقه و سیاست‏‌ها و راهبردهای مقابله با آن است. در واقع، در این سمینار ضمن اینکه تلاش می‏‌شود تبیینی از چرایی و چگونگی شکل‏‌گیری و تشدید تفکرات افراطی و گروه‏‌های تکفیری- تروریستی در غرب آسیا ارائه شود، در راستای کمک به مهار و مقابله با این پدیده شوم و ویران‏گر، راهبردها و سیاست‏‌هایی از سوی جمعی از اندیشمندان و نخبگان حوزه مطالعات راهبردی و امنیت منطقه‏‌ای طرح خواهد شد. همچنین، این سمینار فرصتی برای هم‌‏اندیشی نخبگان و مسئولان درگیر در مسائل و مشکلات منطقه به‏‌ویژه در بحث شیوه‏‌های برخورد با گروه‏های افراط‌‏گرا و تروریستی فراهم می‌‏آورد.

محورها و موضوعات

سمینار «تروریسم، افراط‏‌گرایی و امنیت منطقه‌ای غرب آسیا» در سه محور کلی و در قالب سه پنل، مسائل و موضوعات مرتبط با تروریسم و افراط‏‌گرایی و تأثیر آن بر امنیت غرب آسیا را بررسی می‏‌کند. محور اول به ریشه‏‌ها و زمینه‏‌های شکل‏‌گیری و تشدید تروریسم و افراط‏‌گرایی در غرب آسیا اختصاص دارد. در راستای این محور، در پنل اول سمینار، ریشه‏‌های و زمینه‏‌های هویتی- روانشناختی، اقتصادی- مالی، سیاسی- امنیتی و فرهنگی- آموزشی تروریسم و افراط‏‌گرایی در غرب آسیا مورد بررسی و بحث قرار می‏‌گیرد. در محور دوم، به تأثیرات و پیامدهای تروریسم و افراط‏‌گرایی در غرب آسیا پرداخته می‌‏شود. در پنل دوم، این محور در قالب موضوعاتی همچون تأثیر تروریسم بر وضعیت ژئوپلیتیکی، اقتصادی، زیرساخت‏‌ها و مناسبات قومی و مذهبی منطقه، دگردیسی گروه‏‌های تروریستی و تأثیر آن بر معادلات امنیتی منطقه و نسبت تروریسم و افراط‌‏گرایی با اسلام‏‌هراسی طرح می‏‌شود. سیاست‏‌ها و راهبردهای مقابله با تروریسم و افراط‌‏گرایی در غرب آسیا محور سوم سمینار را تشکیل می‌‏دهد، که در پنل سوم و در قالب چند موضوع شامل مواضع کلامی اسلام نسبت به تروریسم، راهکارها و راهبردهای مقابله با گرایش‌‏ها و نگرش‏‌های افراط‏‌گرایی و تروریسم، رژیم‎‏های منطقه‌‏ای و بین‌‏المللی مقابله با تروریسم، اقدامات و ابتکارات جمهوری اسلامی ایران در مقابله با تروریسم و افراط‏‌گرایی و سازوکارهای مقابله با تأمین مالی تروریسم و افراط‏‌گرایی مورد بررسی و بحث قرار خواهد گرفت.

اهمیت

موج جدیدی از تروریسم که عمدتاً مبتنی بر اندیشه‏‌های مذهبی افراطی است، ریشه در تحولات چندین دهه گذشته دارد که پس از جنگ سرد، به یکی از چالش‏‌های کلیدی نظام بین‌‏الملل تبدیل شد. در دو دهه گذشته مقابله با تروریسم از دستورکارهای اصلی سیاست خارجی و امنیتی بسیاری از کشورهای جهان به‏‌ویژه قدرت‏‌های بزرگ بوده است. غرب آسیا و دو مجموعه امنیتی کناری آن یعنی آسیای جنوبی و شمال آفریقا مرکز اصلی پرورش و رشد این موج از تروریسم هستند. در چند سال اخیر به‏‌خصوص پس از ناکامی تحولات موسوم به «بیداری اسلامی» یا «بهار عربی»، این موج از تروریسم سر بر افراشته و بخش وسیعی از منطقه غرب آسیا را به عرصه تاخت و تاز خود تبدیل کرده است. در این میان، عراق و سوریه بیشترین هزینه را از اقدامات تروریست‏‌های تکفیری متحمل شدند و جمهوری اسلامی ایران که متحد این دو کشور محسوب می‌‏شود نیز در راستای کمک به متحدین خود وارد عرصه تقابل با گروه‌‏های تروریستی در این کشورها شده است. علاوه بر این، جمهوری اسلامی ایران همیشه در معرض تهدید گروه‌‏های تروریستی افراط‏‌گرای مختلف قرار داشته و در این مورد نیز متحمل هزینه‌‏های قابل توجهی شده است. در چنین شرایطی، شناخت ریشه‌‏ها و زمینه‏‌های تروریسم و افراط‏‌گرایی در غرب آسیا، تأثیر تروریسم و افراط‌‏گرایی بر مسائل و موضوعات کشورهای منطقه و ارائه راهبردها و راه‏کارهای مقابله با این پدیده اهمیت فراوانی برای جمهوری اسلامی ایران دارد. در سمینار «تروریسم، افراط‏‌گرایی و امنیت منطقه‌ای غرب آسیا» این امکان فراهم می‏‌شود که محققان و کارشناسان حوزه مطالعات راهبردی و مسائل منطقه‏‌ای به بیان دیدگاه‏‌ها و نظرات خود در مورد محورها و موضوعات مورد بحث بپردازند؛ تا از رهگذر آن، درک و شناخت بهتری از ریشه‏‌ها و زمینه‌‏های تروریسم و افراط‏‌گرایی و پیامدها و تأثیرات آن بر مسائل غرب آسیا حاصل شود و همچنین، سناریوها و راه‏کارهایی برای تصمیم‏‌گیران و مجریان سیاست‏‌های جمهوری اسلامی ایران در موضوعات و مسائل منطقه به‌‏ویژه تروریسم و افراط‏‌گرایی ارائه گردد.

مخاطبان

مخاطبان «تروریسم، افراط‏‌گرایی و امنیت منطقه‌ای غرب آسیا» طیف وسیعی از نخبگان فکری و اجرایی کشور هستند. نخبگان فکری شامل دانشگاهیان و کارشناسان مراکز پژوهشی و دستگاه‌‏های اجرایی کشور، به‏‌ویژه کسانی که در حوزه مطالعات راهبردی و مسائل منطقه غرب آسیا فعال هستند یا به این موضوعات علاقه دارند، می‏‌شود؛ یعنی افرادی که با مطالعات و تحقیقات خود به فرآیند تصمیم‌‏سازی کشور در رابطه با مسائل و موضوعات منطقه به‏‌ویژه تروریسم و افراط‌‏گرایی به‌‏طور غیرمستقیم کمک می‏‌کنند. منظور از نخبگان اجرایی نیز کسانی هستند که در مراکز تصمیم‏‌گیری و اجرای تصمیمات کشور در مورد مسائل غرب آسیا به‏‌خصوص تروریسم و افراط‏‌گرایی نقش ایفا می‏‌کنند. در واقع، این سمینار محلی برای هم‌‏اندیشی این دو طیف از نخبگان در مورد برخی از چالش‏‌ها و مسائل اساسی پیش‏روی کشور در منطقه به‏‌شمار می‏‌رود.