ترامپ

اقدامات ترامپ و منطق مواجهه با آن

صدور دستورات جنجالی در هفته اول کاری

دونالد ترامپ بعد از استقرار در کاخ سفید به ‏عنوان چهل ‏و پنجمین رئیس جمهور آمریکا، در همان هفته اول کاری چند فرمان‏ جنجالی صادر کرده است که نشان از عزم او برای اجرای شعارهای انتخاباتی خود دارد. او در اولین اقدام، دستوری صادر کرد که بر اساس آن، به وزارت خدمات بهداشتی و انسانی و دیگر سازمان‌های مربوطه این اختیار داده می‏‌شود در راستای کاهش بار مالی قانون بهداشتی- درمانی دولت اوباما معروف به «اوباماکِر» (۱) برای اشخاص، بیمه‌ها، تأمین‌کنندگان خدمات سلامت و دیگران، مواد این قانون را به ‏گونه‌ای که مناسب‌تر می‌دانند تفسیر کنند و بخش‌هایی از آن را که در این مورد صلاح می‌دانند «لغو کنند، به تعویق بیندازند، معافیت اعطاء کنند یا اجرای آن را به تأخیر بیندازند».

هرچند اساساً لغو قانون مذکور در اختیار رئیس جمهور نیست و فرمان صادرشده از سوی ترامپ این قانون را لغو نمی‌کند، اما بر اساس ارزیابی کارشناسان، دستور ترامپ نه تنها موانع مهمی در مسیر اجرای «اوباماکِر» ایجاد می‌کند، بلکه باعث آشفتگی، بی‌ثباتی و افزایش عدم قطعیت در بازار بهداشت و سلامت آمریکا خواهد شد. برخی معتقدند هدف دولت ترامپ این است که با ایجاد چنین وضعیتی، «اوباماکِر» را ناکارآمد جلوه داده و به این ترتیب، شرایط را برای لغو این قانون توسط کنگره فراهم کند. ترامپ سپس سراغ وعده‌های دیگر خود رفت. او دستور اجرایی دیگری صادر کرد که به موجب آن، وزارت امنیت داخلی موظف به «فراهم ‏آوردن تمام شرایط مقتضی برای طراحی و ساخت دیواری فیزیکی در مرزهای جنوبی آمریکا» شده است.

رئیس جمهور آمریکا همچنین دستور اجرایی دیگری صادر کرد که طبق آن، شهرهایی که مهاجران غیرقانونی را پناه می‌دهند (۲)، واجد شرایط دریافت کمک‌های مالی فدرال نخواهند بود. او همچنین طی دستوری، خواستار از سر گرفتن برنامه معروف به «سیاست شهر مکزیکو» (۳) که از زمان ریگان مطرح و محل نزاع دایمی دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان بوده، شده است. بر اساس این تصمیم، بار دیگر کمک‌های مالی به سازمان‌ها و نهادهایی که سقط جنین را به‏ عنوان گزینه‏ ای برای تنظیم خانواده مطرح می‌کنند، ممنوع شد.

از زمان ریگان تا کنون، روسای جمهوری دموکرات‏ این برنامه را لغو و در مقابل جمهوری‌خواهان آن را از سر گرفته‌اند. ترامپ در اقدام بعدی و در راستای یکی دیگر از شعارهای تبلیغاتی خود، طی دستوری خروج آمریکا از پیمان «مشارکت ترانس- پاسیفیک» را اعلام کرد. او در راستای شعار دیگری، دستوری مبنی بر تجدید فرآیند ساخت خط لوله کی‏ستون اکسل و ساخت خط لوله داکوتا صادر کرد. این اقدام در راستای تقویت زیرساخت‌های انرژی آمریکا عنوان شده است. رئیس جمهور آمریکا در راستای یکی دیگر از شعارهای خود مبنی بر محدودکردن لابی‌گری‌های مقامات دولتی، دستوری صادر کرد که بر اساس آن، هرگونه لابی‌گری مقامات دولتی برای حکومت‌های خارجی برای همیشه و هرگونه لابی‌گری از سوی آن‏ها در راستای منافع سازمان‌ها و نهادهای داخلی نیز به‏ مدت ۵ سال از زمان خروج آن‏ها از مشاغل دولتی ممنوع است.

دستور اجرایی دیگر آقای ترامپ، در راستای تغییر ترکیب اعضای شورای امنیت ملی آمریکا بوده است. طبق این دستور، استیو بنن مشاور ارشد ترامپ، که به نژادپرستی، ضدیت با زنان و افکار ناسیونالیستی معروف است، پایۀ ثابت جلسات شورای امنیت ملی خواهد بود. علاوه بر این، فرمانده ستاد مشترک ارتش و مدیر اطلاعات ملی تنها در جاهایی که مسائل مرتبط با مسئولیت و تخصص آنان مطرح است، حق حضور در جلسات شورای امنیت ملی را دارند. این مورد دوم در دوران جورج بوش هم وجود داشت، اما حضور مشاور ارشد رئیس جمهور در جلسات شورای امنیت ملی یک بدعت محسوب می‌شود. دستور اجرایی دیگر ترامپ که بسیار مهم بوده و باعث جنجال‌های گسترده‌ای شده است، ممنوعیت موقت ورود شهروندان ۷ کشور از جمله ایران به آمریکا به مدت ۳ ماه و نیز ممنوعیت موقت پذیرش پناهندگان طی بازه زمانی ۴ ماهه است.

همۀ این اقدامات رئیس جمهور جدید آمریکا با واکنش‌های منفی داخلی و خارجی نسبتاً گسترده‌ای مواجه شده است. حتی جمهوری‌خواهان تندرویی مانند سناتور جان مک‏ کین و لیندسی گراهام نیز با بیشتر اقدامات ترامپ به این شکل موافق نیستند و در برابر او موضع گرفته‌اند. با این حال، به‏ نظر می‌رسد حداقل در کوتاه‌مدت ترامپ تصمیم دارد به این مسیر ادامه دهد و دستورات جنجال‌برانگیزی صادر کند. به نظر می‌رسد همان‌گونه که به‏ قدرت رسیدن او محصول جنجال‌های انتخاباتی بود، تداوم حیات سیاسی‌اش نیز وابسته به جنجال‌سازی است.

ایجاد جنجال برای رسیدن به قدرت و ماندن در قدرت، ویژگی کلیدی همۀ حرکت‌های پوپولیستی است و رفتار و اقدامات ترامپ نیز در چارچوب همین قاعده قابل درک است. نباید فراموش کرد که پایگاه رأی ترامپ عمدتاً طبقات هیجانی جامعه آمریکا و کسانی است که نسبت به روندهای موجود در سیاست داخلی و خارجی آمریکا ناراضی، سرخورده و ناامید هستند و فکر می‌کنند که تشکیلات سیاسی ایالات متحده توان یا ارادۀ تغییر وضع موجود در راستای منافع آنان را ندارد. کسی که چنین پایگاهی را نمایندگی می‌کند قاعدتاً باید نشان دهد که می‌خواهد تغییر ایجاد کند، حتی اگر نتواند در عالم واقع موفق شود و برنامه‌هایش با شکست مواجه گردد. تاریخ نمونه‌های فراوانی در این مورد به یاد دارد. 

شیوه مناسب پاسخ به اقدامات ترامپ

شیوه منطقی برخورد با اقدامات چنین فردی برای جمهوری اسلامی ایران چیست؟ این سوال بسیار مهمی است و در حال حاضر یکی از پرسش‌های کلیدی پیش‏روی سیاستمداران کشورمان است. به هر حال، اقدامات آمریکا اولاً برای کل جهان پیامد دارد و ثانیاً برای جمهوری اسلامی ایران، که یکی از مهمترین اهداف دشمنی‌ها و فشارهای آمریکا طی حدود ۴ دهۀ اخیر بوده است، اهمیت افزون‌تری دارد. در شرایطی که برای اولین بار بعد از حدود ۴ دهه دشمنی، ایران و آمریکا نام خود را به ‏عنوان طرفین اصلی یکی از بزرگ‌ترین توافقات جهانی در زمینه هسته‌ای، که برخی به آن توافق قرن لقب داده‌اند ولی ترامپ آن را بدترین توافق تاریخ خوانده است، ثبت کرده‌اند، این مسئله اهمیت دوچندانی پیدا می‌کند.

برخی معتقدند باید با همان زبانی که ترامپ سخن می‌گوید و به همان شیوه‌ای که رفتار می‌کند، پاسخ او را داد؛ یعنی پاسخ متقابل هم‌شکل. تجارب گذشته نشان می‌دهد چنین روشی هرچند ممکن است باعث اقناع ذهنی نوع خاصی از مخاطبان سیاست خارجی کشورمان شود، در بلندمدت تأثیرات بسیار منفی و مخربی بر منافع و امنیت ملی ایران برجای خواهد گذاشت. این روش نه تنها باعث تقویت و تشدید وحدت نگاه مبتنی بر دشمنی با ایران در آمریکا و تمرکز تلاش این کشور بر ضربه‌زدن به منافع و امنیت ملی ایران می‌شود، بلکه می‌تواند ایجاد اجماع جهانی علیه کشورمان را برای واشینگتن بسیار تسهیل کند.

برای درک این نکته کافی است دور دوم ریاست جمهوری جورج بوش و دور اول ریاست جمهوری باراک اوباما را به یاد بیاوریم. بسیاری از ضربه‌ها و زیان‌هایی که در این دوران به ایران وارد شد، محصول پی‏گیری چنین تفکر یا رویکردی بوده است. منظور این نیست که ایران نباید به سخنان و اقدامات مقامات آمریکایی پاسخ متقابل ندهد. اتفاقاً باید پاسخ بدهد، چون انفعال در سیاست خارجی ممکن است در بلندمدت به ضرر منافع و امنیت فیزیکی و هستی‌شناختی کشورمان باشد. با وجود این، پاسخ متقابل باید منطقی و متناسب با واقعیت‌های جهانی و منابع، امکانات و نیازهای کشورمان باشد و نه لزوماً هم‌شکل با سخنان و اقدامات مقامات آمریکایی. در روابط بین‏ الملل، خیلی وقت‌ها می‌توان با اقدامات ایجابی چنان پاسخی به رفتارها و کنش‌های سلبی داد، که هزینه رفتار بازیگر مسئول کنش سلبی او را مجبور به کوتاه‌آمدن از موضع خود کند.

در چنین چارچوبی، پاسخ مناسب و منطقی به اقدام دولت ترامپ در منع موقت ورود شهروندان ایرانی به آمریکا ممکن است اقدام متقابل هم‌شکل نباشد، بلکه شاید تلاش برای افشای حقیقت این اقدام غیرمنطقی، نابخردانه و ننگین دولت آمریکا از شیوه‌های مختلف از جمله دیپلماسی رسمی (مانند همکاری نزدیک‌تر با کشورهایی که نسبت به اقدامات ترامپ ناراضی هستند: مثل خیلی از دولت‌های اروپایی‏) و عمومی و استفاده از پتانسیل‌های بازیگران غیردولتی مانند شهروندان و نهادهای مدنی بسیار کارسازتر باشد و بهتر بتواند آمریکا را مجبور به تجدیدنظر در رفتارها و اقدامات خود بکند. در مجموع، به ‏نظر می‌رسد اقدامات جنجالی ترامپ در صورت تداوم می‌تواند شکاف‌های جدی در درون آمریکا به‏ ویژه میان نخبگان این کشور و همچنین در سیاست خارجی آن به‏ خصوص میان واشینگتن و متحدانش ایجاد کند.

در چنین فضایی، پاسخ‌های تند به سخنان و رفتارهای دولتمردان آمریکایی، صرفاً می‌تواند ایران را در سیبل هدف تندروهای تیم ترامپ قرار دهد و برخی از شکاف‌های درونی آمریکا را ترمیم کند. دومینیک تیرنی (۴)، استاد کالج اسوارتمور و محقق ارشد موسسه پژوهش‌های سیاست خارجی، در مقاله‌ای با عنوان «آیا آمریکا نیاز به یک دشمن دارد؟» (۵) تحلیل آموزنده‌ای از فرهنگ راهبردی آمریکا ارائه کرده است. او معتقد است «هویت آمریکایی‌ها بر یک میراث مشترک کهن و تاریخی استوار نیست و به ‏جای آن مبتنی بر مجموعه‌ای از ایده‌آل‌های سیاسی بر اساس کیش حقوق فردی و دموکراسی است. این بنیان شکننده‌ای برای وحدت در یک کشور قاره‌مانند متشکل از توده‌هایی از سراسر جهان است. [در نتیجه] وجود «دیگری» ممکن است برای تحکیم هویت آمریکایی حیاتی باشد و احساس استثنا‏گرایی سیاسی را تقویت کند».

این نکته مهم را جورج کنان، دیپلمات برجسته و نظریه‌پرداز معروف آمریکایی، در کتاب «در پایان یک قرن» (۶) به این شکل عنوان کرده است: «به ‏نظر می‌رسد یک تمایل شدید آمریکایی وجود دارد که در همۀ زمان‌ها به ‏دنبال «تنها مرکز خارجی شر» که تمام دردسرهای آمریکا ناشی از آن است، می‌گردد؛ به ‏جای پذیرش این مسئله که ممکن است منابع چندگانه‌ای از مقاومت در برابر اهداف و اقدامات ما وجود داشته باشد و این منابع نیز ممکن است نسبتاً مستقل از یکدیگر باشند». در چنین شرایطی، بهترین توصیه‌ای که می‌توان مطرح کرد، تلاش برای قرارنگرفتن در جایگاه «تنها مرکز خارجی شر» در سیاست خارجی آمریکاست؛ چیزی که در دورۀ ترامپ، ایران بیش از همیشه به آن نیاز خواهد داشت.

 Obamacare1

۲ sanctuary cities

۳ Mexico City Policy

۴ Dominic Tierney

۵ Does America Need an Enemy?, The National Interest, November-December 2016

۶ At a Century’s Ending: Reflections, 1982-1995

فصلنامه مطالعات راهبردی شماره 73

فصلنامه مطالعات راهبردی شماره ۷۳ – (علمی-پژوهشی)

پژوهشکده مطالعات راهبردی به منظور توسعه و انباشت سرمایه پژوهشی در خصوص مسایل بنیادین ایران اسلامی و با هدف ارتقاء جایگاه و تعمیق مطالعات بومی در حوزه بررسی‏‏‏های راهبردی و امنیت ملی، از بهار ۱۳۷۷۷ اقدام به انتشار فصلنامه مطالعات راهبردی نمود تا محملی برای پیوند میان حوزه علمی و نظام تصمیم‌گیری و اجرایی کشور باشد و به ارتقاء سطح دانش مدیران نظام جمهوری اسلامی و پژوهش‏گران کشور کمک نماید.
فصلنامه مطالعات راهبردی از آغاز تا کنون، به طور منظم انتشار یافته و از شماره ۴۶ (زمستان ۱۳۸۸)، موفق به اخذ درجه علمی- پژوهشی از کمیسیون نشریات علمی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری شده است. از این تعداد، ۲۳  شماره به صورت ویژه نامه به چاپ رسیده که از مهمترین آنها می‏ توان به ویژه نامه ‏های «جهانی‏ شدن»، «ایمان و ایمنی»، «۱۱ سپتامبر»،«روش و نظریه در مطالعات استراتژیک»، «امنیت نرم»، «امنیت انسانی در غرب آسیا» و «پلیس، امنیت و چشم‏ انداز ۱۴۰۴»، اشاره کرد. فهرست مقالات این شماره به شرح زیر است:
اردوغانیسم و فهم سیاست خاورمیانه‌ای ترکیه / ولی گل محمدی؛ سید محمدکاظم سجادپور؛ مسعود موسوی شفائی
علل و انگیزه‌های عملیات نظامی روسیه در سوریه /  الهه کولایی؛ محمد سلطانی‌نژاد
فصلنامه مطالعات راهبردی شماره 72

فصلنامه مطالعات راهبردی شماره ۷۲ – (علمی-پژوهشی)

پژوهشکده مطالعات راهبردی به منظور توسعه و انباشت سرمایه پژوهشی در خصوص مسایل بنیادین ایران اسلامی و با هدف ارتقاء جایگاه و تعمیق مطالعات بومی در حوزه بررسی‏‏‏های راهبردی و امنیت ملی، از بهار ۱۳۷۷۷ اقدام به انتشار فصلنامه مطالعات راهبردی نمود تا محملی برای پیوند میان حوزه علمی و نظام تصمیم‌گیری و اجرایی کشور باشد و به ارتقاء سطح دانش مدیران نظام جمهوری اسلامی و پژوهش‏گران کشور کمک نماید.
فصلنامه مطالعات راهبردی از آغاز تا کنون، به طور منظم انتشار یافته و از شماره ۴۶ (زمستان ۱۳۸۸)، موفق به اخذ درجه علمی- پژوهشی از کمیسیون نشریات علمی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری شده است. از این تعداد، ۲۳  شماره به صورت ویژه نامه به چاپ رسیده که از مهمترین آنها می‏ توان به ویژه نامه ‏های «جهانی‏ شدن»، «ایمان و ایمنی»، «۱۱ سپتامبر»،«روش و نظریه در مطالعات استراتژیک»، «امنیت نرم»، «امنیت انسانی در غرب آسیا» و «پلیس، امنیت و چشم‏ انداز ۱۴۰۴»، اشاره کرد. فهرست مقالات این شماره به شرح زیر است:
برجام

برجام؛ سیاستها، دستاوردها و الزامات

برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) که در ۲۳ تیرماه ۱۳۹۴ بین جمهوری اسلامی ایران و اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد به همراه آلمان، موسوم به ۱+۵، مورد توافق قرار گرفت، پس از تأیید شورای عالی امنیت ملی، مجلس شورای اسلامی و نهایتاً مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)، در تاریخ ۲۶ دی‏ماه ۱۳۹۴ رسماً به مرحله اجرا درآمد. این توافق پس از حدود ۱۲ سال مقاومت، صبوری و پرداخت هزینه از سوی ملت ایران و مدیریت هوشمندانه و مدبرانه مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه‏ ای و همچنین، بیش از ۲۲ ماه مذاکره فشرده در دولت یازدهم، به دست آمد و متن آن منتشر گردید. حدود یک هفته پس از آن، در ۲۹ تیرماه نیز شورای امنیت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه ۲۲۳۱، شش قطعنامه تحریمی پیشین را که بر برنامه هسته‏ ای ایران وضع شده بود، ملغی کرد و به بیش از یک دهه تلاش برای منزوی‏ سازی دیپلماتیک و تحریم از طریق این قطعنامه‏ ها پایان داد. در عین حال، مهم آن است که این توافق با حفظ و پاسداشت ارزش‏ها و توان‏مندی‏ هایی به دست آمد که ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی با استقامت و پایداری بر مواضع خود، در طول بیش از یک دهه بر آن‏ها پای فشرده بود و حاضر نبود عزت و کرامت انسانی و ملی خود را در برابر معیشت و مواهب دنیوی قربانی کند و مانند بسیاری از دیگر ملل در طول تاریخ روابط بین‏ الملل، در برابر قدرت‏های بزرگ سر خم کند و تسلیم افزون‏خواهی‏ های آن‏ها شود. تیم مذاکره‏ کننده هسته ‏ای نیز به درستی و ازهمان ابتدا بر شأن و حیثیت ملی و پرستیژ کشور در طول مذاکرات پافشاری کرده و تأکید نمودند که حتی در سناریوی برد- برد نیز حاضر نیستند هیچ امتیازی را که متضمن خدشه به این جایگاه باشد به طرف‏ های مقابل بدهند. همین تأکید و ابرام بود که توانست استقامت و ایستادگی ملی را به امید اجتماعی برای آینده بهتر و پیشرفت تبدیل کند و دیپلماسی هسته‏ ای را به مثابه پلی برای پیوند میان آن‏ها ارزش ببخشد. بنابراین، روایت منصفانه آن است که مهم‏ترین دستاورد جمهوری اسلامی ایران در موضوع برجام، تثبیت حق برخورداری از انرژی صلح ‏آمیز هسته‏ ای در چارچوب داشتن چرخه کامل سوخت هسته‏ ای است. در واقع، پیش از این به جمهوری اسلامی فشاور می‏ آوردند که ایران اگرچه می ‏تواند از انرژی صلح ‏آمیز هسته ‏ای استفاده کند، اما حق غنی ‏سازی در داخل کشورش را ندارد که اکنون با برجام حق غنی‏ سازی ایران تثبیت شده است. آن‏ها برای این هدف خود، تحریم‏ هایی را به ملت بزرگ ایران تحمیل کردند که به اعتراف دوست و دشمن، در طول تاریخ روابط بین‏ الملل بی‏ سابقه بود و تا آن زمان هیچ ملتی در معرض این آزمون بزرگ قرار نگرفته بود. هرچند از بدو پیروزی انقلاب اسلامی در اقدامی هماهنگ، تحریم‌هایی علیه ایران به‌ ویژه از ناحیه آمریکا وضع شده بود؛ اما تحریم‌هایی که به گفته غربیان برای جلوگیری از تولید سلاح هسته‌ای بود، به قدری گسترده بود و با اتفاق بین‌المللی صورت ‌می‌گرفت که چین و روسیه را هم به امضای قطع‌نامه‌های تحریمی وادار می‌کرد. دایره تحریم‌ها در زمینه‌های مختلف سیاسی، علمی، اقتصادی، خریدوفروش سلاح و مهم‌تر از آن نشانه‌رفتن گلوگاه اقتصادی ایران یعنی صادرات نفت را شامل می‌شد که اگر به توافق نهایی نمی‌رسیدیم، به گفته رئیس ‌جمهوری «به ‌یقین صادرات نفت ما به تعطیلی کشیده می‌شد». هرچند کشورهای غربی در هر مورد که قطع‌نامه‌هایی را علیه ایران صادر می‌کردند، مدعی می‌شدند انگیزه صدور قطع‌نامه‌ها جلوگیری از برنامه اتمی ایران است؛ اما واضح بود که هدف نهایی از تصویب آن‌ها به ‌زانو درآوردن اقتصاد کشور و به تسلیم وادار کردن مردم سلحشور و نظام مقاوم جمهوری اسلامی ایران و در رأس آن مقام معظم رهبری بود؛ خوابی که البته هیچ گاه تعبیر نشد. بر این اساس، توافق هسته ‏ای را می‏توان حاصل کارزاری دیپلماتیک، پیشرفت‏ های بازگشت‏ ناپذیر هسته‏ ی و پایداری و صبوری نظام و ملت سرافراز ایران و البته، عنایات الهی دانست؛ کارزاری که مطرح‏ترین قدرت‏های جهان از جمله پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد در یک طرف میدان قرار داشتند و ملت و دولت تمدن‏ ساز و تاریخی ایران و نمایندگان آن‏ها در سوی دیگر و در نهایت، طرف‏ های مذاکره و به ویژه دشمنان کشور وادار شدند در برابر منطق، عظمت و یکپارچگی ملت و دولت ایران سر تعظیم فرود آورند و حقوق آن را بر اساس معاهدات بین‏ المللی بپذیرند. بر این اساس، کتاب حاضر، از منظری علمی و بر اساس همکاری جمعی از فرهیختگان و اعضای هیئت علمی دو مجموعه  پژوهشکده مطالعات راهبردی و مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری، به تبیین و شرح سیاست‏ها، دستاوردها و الزامات برجام پرداخته است. سویه علمی و نگاه متخصصانه نویسندگان، این اثر را به مثابه راهنمایی برای سیاست‏گذاران و مسئولان جمهوری اسلامی از یک سو و محققان و پژوهش‏گران از سوی دیگر، در راستای شناخت دستاوردهای برجام با هدف بهره‏مندی بهینه از آن‏ها و همچنین، پیامدهای هزینه‏ زای برجام با هدف مدیریت و تحدید آن‏ها ارزشمند کرده است. همچنان که راهنمای مناسبی برای شناخت الزامات اجرایی‏ شدن برجام در شرایط کنونی نظام بین‏ الملل به شمار می آید.

ماه نگار دیده بان امنیت ملی 58

ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی – شماره ۵۸

تأمین امنیت ملی مستلزم شناخت همه‌جانبه و مستمر رویدادها، مسائل و عوامل مؤثر در آن است که پایه و اساس تصمیم‌گیری درست و راهبرد مقابله با چالش‌ها و تهدیدات ملی به شمار می‌آید. پژوهشکده ماه نگار دیده بان امنیت ملیمطالعات راهبردی در راستای فلسفه وجودی خود و تلاش برای کمک به فهم و حفظ امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، مصمم است رویدادها، مسائل و تحولات مؤثر بر امنیت ملی ایران را در سطوح گوناگون داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی بررسی و آن را به صورت ماهانه در قالب محصولی با عنوان «ماه‌نگار راهبردی دیده‌بان امنیت ملی» به مخاطبین و علاقمندان این حوزه عرضه نماید. پژوهشکده مطالعات راهبردی امیدوار است انتشار این محصول در انباشت اطلاعات، شناخت عمیق تحولات، شکل‌دادن به اجماع نخبگان و راهنمایی به تصمیم‌گیرندگان و در نهایت، تأمین امنیت ملی مفید و مؤثر باشد.
ماه‌نگار راهبردی دیده‌بان امنیت ملی پس از سه سال انتشار توانسته جایگاه درخور توجهی در میان مخاطبان خود پیدا کند و در این میان انتقادات، پیشنهادات و نظراتتت کارشناسان و مخاطبان، نقش مؤثری در بهبود کیفیت و روند رو به رشد آن داشته است. مقالات این شماره به شرح زیر است:

برنامه ششم توسعه؛ چالش‌ها و چشم‌انداز/ دکتر قاسم بنی هاشمی

مروری کلی بر لایحه پیشنهادی بودجه کل کشور در سال ۱۳۹۶/ دکتر حسن شکوه

بحران خاک و تهدید امنیت غذایی کشور/ دکتر مراد کاویانی

خردورزی در حکمرانی؛ میراث راهبردی آیت الله هاشمی/ فرزاد پورسعید

افشاگری و امنیت ملی: بایسته‌ها و راهکارها/ دکتر علیرضا رحیمی

منشور حقوق شهروندی: از گفتار تا عمل / دکتر حسن عالی پور

ترامپ و قدرت‌های بزرگ جهانی / یاسر نورعلی وند

رژیم صهیونیستی و آمریکای دونالد ترامپ/ دکتر وحیده احمدی

تحول در روابط ترکیه با عراق: تغییر تاکتیکی یا راهبردی/ دکتر جعفر حق‌پناه

سوریه در میانه آتش‌بس و مذاکرات آستانه/ دکتر امین پرتو

تحولات سوریه و چشم‌انداز آن / محمدرضا رئوف شیبانی

رویکرد ایران بعد از توافق هسته‌ای / دکتر فاطمه السادات میراحمدی

مطالعه چکیده ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی شماره ۵۸

برجام

به بهانه یک‌سالگی برجام

امروز در یکسالگی اجرایی شدن برجام قرار داریم. توافقی که به ۱۲ سال کشمکش میان ایران و قدرت‌های جهانی پایان داد و از سوی تمامی طرف‌های این توافق از آن به عنوان بزرگترین دستاورد دیپلماتیک خود نام برده شد. برجام در طول این یک سال نه تنها صحنه بازی سیاسی در سطح بین‌المللی را با فضای جدیدی روبرو ساخت، بلکه به عنوان عیاری برای سنجش میزان کارآمدی یا ناکارآمدی دولت در صحنه سیاست داخلی مورد استناد و استفاده جریان‌های مختلف سیاسی قرار گرفت.

در طول تمام یک سال گذشته در کشاکشی طاقت‌فرسا، از یک سو دولت و جریان‌های همسوی آن با ذکر دستاوردهای برجام تلاش داشتند ثمربخش بودن آن را به عنوان یک موفقیت بزرگ داخلی و بین‌المللی اثبات نمایند؛ و از سوی دیگر، مخالفان دولت و جریان‌های رقیب با کوششی وافر و خستگی‌ناپذیر سعی کردند فرجام برجام را شکست و بی‌ثمری نشان دهند. در چنین فضایی، در اولین سالگرد برجام این سوال پیش روی ما قرار دارد که براستی آیا برجام آنگونه که موافقان از آن دفاع می‌کنند یک دستاورد موفقیت‌آمیز است، یا آنگونه که مخالفان بدان می‌نگرند توافقی بی حاصل.

به نظر می‌رسد برای پاسخی دقیق‌ و فارغ از دیدگاه‌های جناحی به این سوال، برجام را باید در ظرف خود برجام و اهدافی که دولت و نظام در قالب توافق هسته‌ای به دنبال آن بودند، نگریست و تحلیل نمود. با وجود همه‌ی اهداف ریز و درشت و مستقیم و غیرمستقیمی که مسئولان نظام در چارچوب توافق هسته‌ای به دنبال دستیابی به آن بودند، دو هدف عمده و کلان را می‌توان از جمله اهداف اصلی برجام دانست که همه‌ی اهداف دیگر ذیل آن جای می‌گیرند: نخست، حفظ دستاوردهای فناوری هسته‌ای و به رسمیت شناختن حق فعالیت صلح‌آمیز ایران در این زمینه و لغو قطعنامه‌های فصل ۷ منشور سازمان ملل؛ و دوم، رفع موانع اقتصادی به واسطه لغو و از میان برداشتن تحریم‌های هسته‌ای.

با همه‌ی نقاط ضعف و قوتی که برجام دارد، اما اگر این دو هدف کلان را ملاک ارزیابی قرار دهیم، در مورد هدف نخست باید گفت، در بخش فنی، جمهوری اسلامی ایران توانست همه تاسیسات هسته‌ای خود را حفظ نماید، به غنی‌سازی صنعتی خود ادامه دهد و بجز در مورد راکتور اراک و آن هم در بخش تولید پلوتونیوم، همه‌ی محدودیت‌هایی که پذیرفت موقتی و زماندار هستند و با گذر دوره‌های چندساله این محدودیت‌ها نیز برداشته خواهد شد. اگرچه در روزهای نخست بعد از توافق و اجرایی شدن آن مباحثه‌ها و مناظره‌هایی در مورد مسائل فنی از جمله درصد غنی‌سازی، تعداد سانتریفیوژها، راکتور اراک و … میان موافقان و مخالفان برجام در جریان بود، اما به تدریج از بحث‌های فنی عبور شد و آن چیزی که محل نقد و ارزیابی قرار گرفت، تمرکز بر دستاوردهای امنیتی و اقتصادی برجام بود.

در بخش امنیتی و براساس توافق صورت گرفته و در یک دستاورد بی‌سابقه، تمامی قطعنامه‌های شورای امنیت در مورد پرونده هسته‌ای ایران که ذیل فصل ۷ منشور بودند، لغو و پروژه امنیتی‌سازی جمهوری اسلامی ایران به عنوان دولت تهدیدکننده صلح و امنیت بین‏المللی با شکست مواجه گشت. جمهوری اسلامی ایران در طول تاریخ نزدیک به ۷ دهه حیات شورای امنیت توانست بدون عمل به قطعنامه‌های الزا‌م‌آور آن، از ذیل آنها خارج شده و با نظر همین شورا آنها را فسخ نماید.

با وجود این، چیزی که در داخل کشور و در یک سال گذشته بیش از همه محل منازعه و مباحثه جریان‌های رقیب برای سنجش کارآمدی یا ناکارآمدی برجام در کشور مورد توجه قرار گرفته، هدف دوم یعنی دستاوردهای اقتصادی برجام است. چرا که برداشتن فشار تحریم‌های ظالمانه و بهبود شرایط اقتصادی اصلی‌ترین مطالبه مردم در انتخابات سال ۹۲ از کاندیدای پیروز یعنی دکتر حسن روحانی بود. تا جایی که به سبب این مطالبه عمومی، اگر بگوییم انگیزه و هدف اصلی دولت در دستیابی به توافق هسته‌ای پاسخ به آن بود، پر بیراه نگفته‌ایم.

این مسئله در کنار همه‌ی ویژگی‌های دیگر، به برجام کارویژه‌ای انتخاباتی هم برای موافقان و هم برای مخالفان در طول یک سال گذشته که سال منتهی به انتخابات ریاست جمهوری می‌باشد، داده است. در این چارچوب، موفقیت برجام یعنی تضمین تداوم حضور موافقان در قدرت و شکست آن بهترین ابزار در دست مخالفان برای به زیر کشیدن رقیب از اریکه قدرت تلقی می‌شود.

ورای از این کشاکش‌، این سوال مطرح می‌شود که آیا اساسا برجام به ماهو برجام این ظرفیت اقتصادی را در خود نهفته دارد که به شکوفایی اقتصاد کشور آن هم با گذر یک سال بینجامد. واقعیت این است که تنها ظرفیت برجام گسستن بندهایی است که به ناحق و از روی سیاستی نادرست در گذشته به واسطه تحریم‌های بین‌المللی بر پای اقتصاد کشور بسته شد. داشتن انتظار جهش اقتصادی از برجام و حل تمام مشکلات اقتصادی کشور از آن، انتظاری نسنجیده و غیرمعقول است.

اقتصاد کشور پیش از تحریم‌های بین‌المللی هم وضعیت بسامانی نداشت و فارغ از بحث تحریم‌ها دارای مشکلات ساختاری که هم اکنون نیز با آن مواجهیم بوده است. تحریم‌ها زخمی عمیق بر پیکره‌ی جان از پیش بیمار اقتصاد ایران بود که برجام تنها به درمان آن زخم‌ها می‌پردازد و نه برطرف کردن ضعف‌های ساختاری آن. در واقع، آنچه را که باید از برجام در حوزه اقتصادی انتظار داشت بازگرداندن کشور به وضعیت عادی پیش از تحریم‌ها آن هم از لحاظ ساختاری و زیرساختی است و نه چیز دیگری. 

واقعیت این است که دولت هم به واسطه انتظارسازی در مردم در نتیجه حل تمام مشکلات اقتصادی کشور در صورت توافق در دوره مذاکرات و هم به واسطه دفاع ناصحیح امروز خود از برجام در طول یکسال پس از توافق، همچنان به این دیدگاه غلط مخالفان خود دامن می‌زند که اگر مشکلات اقتصادی مردم حل نشد، یعنی برجام ناکارآمد بوده است. مخالفان دولت نیز با استفاده از این خطای استراتژیک دولت، به واسطه مشکلات اقتصادی دیرپایی که با هیچ منطقی نمی‌توان آنها را به برجام و توافق هسته‌ای نسبت داد، هم برجام را به پاشنه آشیل دولت تبدیل کرده‌اند و هم خود برجام را به عنوان یک دستاورد مستقل از پیامدهای اقتصادی آن نزد افکار عمومی زیر سوال برده‌اند.

با این همه، اگرچه مسئله اقتصادی برجام، مسئله زیرساخت‌هاست و مسئله زیرساخت‌ها نیز مسئله‌ای زمان‌بر است و با گذر تنها یک سال از توافق قابل جبران و ارزیابی دقیق نیست، اما برجام در زمینه‌ی اقتصادی آنچه را که در متن توافق مورد تصریح و تاکید قرار گرفته، تا حدود زیادی عملی ساخته است. با گذشت یک‌ سال اگرچه هنوز بخشی از مبادلات مالی و بانکی با مشکل مواجه است، اما تمامی تحریم‌هایی که در متن توافق قرار بود لغو و یا تعلیق شوند، شدند؛ میزان تولید و صادرات نفت به روزهای قبل از تحریم بازگردانده شد؛ وضعیت بیمه و حمل و نقل به شکل سابق بازگشته است؛ امکان سرمایه‌گذاری خارجی برای کشور فراهم شده است؛ به دیپلماسی سیاسی، تجاری و اقتصادی کشور تحرک بخشیده و کشور را به مسیر رشد اقتصادی بازگردانده است.

فراتر از این نباید از برجام انتظار داشت و انتظار حل مشکلات ساختاری و دیرپای اقتصاد ایران همچون فقر، تورم، بیکاری، فساد، افزایش تولید، پیشی گرفتن صادرات کشور بر واردات آن و … از برجام انتظاری غیرمنصفانه و غیرمعقول است و اساسا اینها کارویژه برجام نبوده و نیست. اگر با این دیدگاه به قضاوت برجام بنشینیم خواهیم دید که برجام دست کم به اهداف مصرح خود رسیده است و در مورد دستاوردهای ضمنی و پیامدی آن هم باید منتظر گذر زمان و نحوه مدیریت دولت از ظرفیت‌های پسابرجام ماند. 

آیت الله هاشمی رفسنجانی

درگذشت آیت ‏الله هاشمی؛ زمانی برای اتحاد و هم‏دلی

آیت ‏الله اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، یار دیرین امام (ره) و رهبری و از سابقون انقلاب اسلامی و پایه‏ گذاران نظام جمهوری اسلامی، در شامگاه روز یکشنبه ۱۹ دی‏ماه، بر اثر ایست قلبی درگذشت و پیکر ایشان در روز ۲۱ دی‏ماه پس از تشییع باشکوه و مردمی در حرم مطهر حضرت امام (ره) و در جوار مرادش به خاک سپرده شد.

مقام معظم رهبری حضرت آیت ‏الله خامنه‏ ای (مد ظله العالی) در پیام تسلیت خود در پی ارتحال آیت ‏الله هاشمی فرمودند: «او نمونه کم ‏نظیری از نسل اول مبارزان ضدستم ‏شاهی و از رنج دیدگان این راه پرخطر و پرافتخار بود. سال‏ ها زندان و تحمل شکنجه‏ های ساواک و مقاومت در برابر این همه و آن گاه، مسئولیت‏ های خطیر در دفاع مقدس و ریاست مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و غیره، برگ‏‎های درخشان زندگی پرفراز و نشیب این مبارزه قدیمی است.»

آیت ‏الله هاشمی در شب سال‏روز شهادت امیرکبیر که سخت شیفته او بود، از دنیا رفت؛ شخصیتی که ثبات و امنیت ایران را در گرو اقتدار و پیشرفت آن می‏دانست و آیت ‏الله هاشمی نیز شاگرد همین مکتب بود. در عین حال، دهه‏ ها حضور متمادی ایشان در تحولات سیاسی– اجتماعی ایران از آیت ‏الله هاشمی شخصیتی جامع الاطراف و مردی برای تمام فصول ساخته بود و از این رو، بسیاری از اهداف و رویکردهای نظام جمهوری اسلامی در طول چهار دهه حیات خود، از سوی ایشان ارزش‏گذاری و تثبیت شده بود.

ایستادگی، مقاومت و مبارزه در دوره تهدید، سازندگی، پیشرفت و توسعه در دوره تثبیت، بین‏ الملل‏ گرایی و تعامل سازنده در روابط خارجی در دوره جهانی‏ شدن و اتحاد و وفاق و هم‏دلی در هنگامه رقابت‏ها و اختلاف‏ها، از جمله این اهداف و ارزش‏ ها بود که عمدتاً با نام ایشان شناخته می‏شد؛ در عین حال که همه این اهداف و ارزش ‏ها را در پرتو مصلحت نظام و منافع ملی طرح و پی‏ جویی می‏ کرد و لحظه‏ ای از این مدار خارج نشد.

از سوی دیگر، ایشان تنها شخصیتی بود که در طول تاریخ جمهوری اسلامی همواره خود را در معرض انتخاب و رأی مردم قرار داد و عدم اقبال مردم در یک برهه خاص، هیچ گاه ایشان را از نامزدشدن در انتخابات منصرف نکرد تا اینکه در سال پایانی عمر شریف خود با بیشترین رأی ممکن به عنوان نماینده نخست مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری برگزیده شد.

این کنش رفتاری بیشترین تأثیر را در تثبیت مردم‏سالاری و جمهوریت نظام داشته و آیت ‏الله هاشمی سهم سترگی در این روند داشته‏ اند. شاید به همین دلیل بود که پس از وفات ایشان نیز به لطف و کرم الهی، تشییع جنازه آن مرحوم به صحنه اتحاد و هم‏دلی آحاد ملت ایران از همه اقشار اجتماعی و سنی با سبک‏ های مختلف زندگی و همه گروه‏ های سیاسی و فکری و همچنین، همه گروه‏ های قومی و مذهبی تبدیل شد و سرمایه اجتماعی بی‏ بدیلی آفرید که همواره از آرزوهای آن مرحوم بود.

شکل‏ گیری این سرمایه اجتماعی، البته مرهون نحوه مدیریت این مراسم نیز بود. در واقع، دشمنان جمهوری اسلامی و مخالفین نظام در فقدان آیت ‏الله هاشمی، امید داشتند که این سطح از خلاء قدرت در نظام، به خصوص با توجه به وقایع سال ۱۳۸۸، منجر به بروز آشوب و بی ‏ثباتی داخلی در کشور و به ویژه در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری شود.

به همین دلیل بود که از همان نخستین ساعات پس از رحلت ایشان، با تمام توان تبلیغاتی و رسانه‏ ای خود و با استناد به برخی شواهد –که عمدتاً جعلی و ساختگی بود– تلاش کردند این ذهنیت را القا کنند که آیت ‏الله هاشمی به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است تا بتوانند انرژی اجتماعی حاصل از فقدان ایشان را به سمت و سوی درگیری اجتماعی و تخریب‏ گری و قطبی‏ شدن جامعه و حکومت سوق دهند که به عون الهی و با مدیریت نرم و عمدتاً نامحسوس مراسم تشییع جنازه آن مرحوم و به خصوص امنیتی‏ نکردن این مراسم که مجال حضور بیشتر مردم را از اقشار گوناگون فراهم کرد، این توطئه مخالفین و عملیات روانی اتاق فکر دشمن ناکام ماند و شکست خورد که در نوع خود تجربه موفقی به شمار می‎رود و شایسته تقدیر است.

این شیوه مدیریت سبب شد مراسم مذکور و روندها و رویدادهای پس از آن، بیش از پیش در خدمت اتحاد و هم‏دلی آحاد مختلف جامعه و استحکام ساخت سیاسی نظام قرار گیرد و در نتیجه آن، آیت ‏الله هاشمی در فقدان خود نیز به محور و کانونی برای همبستگی و وفاق و تدبیر و ثبات تبدیل شود. بر این اساس، مناسب آن است که از این پس نیز آحاد مختلف جامعه و کارگزاران و مسئولان قوا و نهادهای حکومتی و حاکمیتی، بیش از هر زمانی برای اتحاد و هم‏دلی و پیشرفت و اعتلای مادی و معنوی کشور بکوشند و شکرگزار این نعمت الهی باشند.

تراژدی منطقه گرایی در خاورمیانه

تراژدی منطقه گرایی در خاورمیانه

تراژدی منطقه‌گرایی درخاورمیانه؛

تبیین نظم و بی‌نظمی در سیاست بین‌الملل خاورمیانه

 

سخن ناشر

خاورمیانه یکی از بی‌ثبات‌ترین و پرآشوب‌ترین مناطق راهبردی جهان است. در هفت دهه پس از جنگ جهانی دوم، این منطقه هیچ دهه‌ای را بدون جنگ پشت سر نگذاشته است. منازعات داخلی‌، جنگ‌های بین‌دولتی و مداخله خارجی وجه بارز خاورمیانه به شمار می‌آید. دو روند نظم و بی‌نظمی، ثبات و بی‌ثباتی چالشی سهمگین در منطقه هستند که سابقه‌ای دیرینه دارند. اغلب دولت‌های منطقه یا از مشروعیت مردمی کم‌بهره‌اند یا درگیر منازعه خارجی با کشورهای همسایه می‌باشند. تلاش برای افزایش نفوذ و تقویت قدرت منطقه‌ای موجب رقابتی خونین و جنگی نیابتی بین کشورها شده است.

در کنار ویژگی امنیتی و منازعه‌آمیز، خاورمیانه منطقه‌ای ثروت‌مند و سرشار از منابع غنی و موقعیت ژئوپلتیک است. بزرگ‌ترین ذخایر نفت و گاز جهان در دل این منطقه نهفته است. خلیج فارس و کانال سوئز، کانال بسفر و داردانل مهم‌ترین آب‌های جهان هستند که در منطقه خاورمیانه قرار دارند. این منطقه میان سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا قرار گرفته و آنها را به همدیگر متصل کرده است. همچنین خاورمیانه خاستگاه ادیان بزرگ جهان است. دین اسلام، مسحیت و یهود از منطقه برخاسته و به سایر نقاط جهان گسترش یافته است. اغلب دین مردم این منطقه مسلمان است و زبان رسمی بیشتر کشورها عربی است که زمینه موثری در شکل‌گیری ارزش‌های مشترک می‌باشند. اما پرسش این است که چرا تا کنون بر خلاف روندهای جهانی این منطقه شاهد شکل‌گیری نظم و ثبات نبوده و منازعه و خشونت به وجه غالب منطقه تبدیل شده است؟

منطقه‌گرایی یکی از سازوکارهای دولت‌ها برای مقابله با بی‌ثباتی و برقراری نظم و امنیت در مناطق مختلف جهان است. در برخی از مناطق جهان دولت‌های ملی با استفاده از این شیوه به جنگ‌ها و منازعات داخلی و بین‌المللی پایان داده و به ثبات و امنیت نسبی دست یافته‌اند. در این سازوکار، دولت‌ها و بازیگران در سطح منطقه‏ای برای رسیدن به پیشرفت، آگاهی و هویت منطقه‌ای، راهبردها، سیاست‌ها، برنامه‌ها و اهداف مشترکی را در پیش می‌گیرند. اما پرسش این است که چرا این سازوکار تا کنون نتوانسته در خاورمیانه موفق عمل کرده و دستاورد قابل قبولی داشته باشد. کتاب تراژدی منطقه‌گرایی در خاورمیانه می‌کوشد با بهره گیری از چهارچوب‌‌های نظری متقن و منطقی و داده‌های میدانی دقیق و واقعی به این پرسش‌ها پاسخی درخور و شایسته بدهد. مؤلف با تلفیق دو نظریه سازه‌‏انگاری و رئالیسم ساختاری تلاش می‏کند همکاری، منازعه، تنش و کشمکش را در منطقه خاورمیانه تبیین و جنبه‏های جدیدی از آن را برای محققان و علاقمندان به موضوعات خاورمیانه روشن نماید.

جمهوری اسلامی ایران در این منطقه راهبردی قرار دارد. روندها و تحولات این منطقه به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر اهداف و منافع ملی ما تأثیر می‌گذارد. ایران به دلیل این که یکی از کنش‌گران اصلی این منطقه است، نمی‌تواند نسبت به تحولات آن بی‌تفاوت باشد. اتخاذ سیاست درست و دقیق نیازمند شناخت دقیق بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، است. این کتاب گامی است در جهت شناخت بهتر و دقیق‌‌تر منطقه راهبردی ایران.

پژوهشکده مطالعات راهبردی که پیش از این نیز موضوع منطقه‏گرایی را مورد توجه قرار داده است، ضمن تقدیر و تشکر از نویسنده محترم، آقای دکتر روحی، به خاطر تحقیق و تدوین این کتاب ارزشمند و آقای دکتر میرزاده، به خاطر ویراستاری علمی و ادبی اثر، امید دارد که این کتاب گامی مهم در جهت شناخت عوامل و زمینه‌های موثر در نظم منطقه‌ای و برقراری ثبات در خاورمیانه پرآشوب باشد. مطالعه این کتاب می‌تواند برای پژوهشگران، کارشناسان و دانشجویان حوزه‌های روابط بین‏الملل، علوم سیاسی، مطالعات منطقه‏ای خاورمیانه و جغرافیای سیاسی سودمند باشد.

ماه نگار دیده بان امنیت ملی شماره 57

ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی – شماره ۵۷

تأمین امنیت ملی مستلزم شناخت همه‌جانبه و مستمر رویدادها، مسائل و عوامل مؤثر در آن است که پایه و اساس تصمیم‌گیری درست و راهبرد مقابله با چالش‌ها و تهدیدات ملی به شمار می‌آید. پژوهشکده ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملیمطالعات راهبردی در راستای فلسفه وجودی خود و تلاش برای کمک به فهم و حفظ امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، مصمم است رویدادها، مسائل و تحولات مؤثر بر امنیت ملی ایران را در سطوح گوناگون داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی بررسی و آن را به صورت ماهانه در قالب محصولی با عنوان «ماه‌نگار راهبردی دیده‌بان امنیت ملی» به مخاطبین و علاقمندان این حوزه عرضه نماید. پژوهشکده مطالعات راهبردی امیدوار است انتشار این محصول در انباشت اطلاعات، شناخت عمیق تحولات، شکل‌دادن به اجماع نخبگان و راهنمایی به تصمیم‌گیرندگان و در نهایت، تأمین امنیت ملی مفید و مؤثر باشد.
ماه‌نگار راهبردی دیده‌بان امنیت ملی پس از سه سال انتشار توانسته جایگاه درخور توجهی در میان مخاطبان خود پیدا کند و در این میان انتقادات، پیشنهادات و نظراتت کارشناسان و مخاطبان، نقش مؤثری در بهبود کیفیت و روند رو به رشد آن داشته است. فهرست مقالات این شماره به شرح زیر است:

نگاهی به تحولات شاخص‌های امنیت انسانی / سعید صادقی جقه

ارزیابی مدیریت رویداد تصادف قطار در سمنان / فرزاد پورسعید

تقابل نهادهای حاکمیتی و پیامدهای آن بر امنیت ملی / دکتر علیرضا رحیمی

فساد نفتی: بایسته‌های حقوقی و پیامدهای اجتماعی/ دکتر حسن عالی پور

تمدید «قانون تحریم ایران» و نسبت آن با تعهدات برجام / مهدی شاپوری

توافق اوپک برای کاهش تولید نفت: دستاوردها و ابهامات / دکتر عبداله قنبرلو

راهبرد پسابرگزیتی انگلیس و پیامدهای آن برای منطقه و ایران / یاسر نورعلی وند

ترکیه: تحولاتِ شتابان و چشم‌انداز آینده / دکتر محمدعلی قاسمی

تحولات سوریه و اقدامات داعش / دکتر امین پرتو

روندها و رخدادهای سیاسی مؤثر در بحران یمن / دکتر مهدی میرزاده کوهشاهی

چالش‌ها و فرصت‌های منطقه‌ای در غرب آسیا / پنل سه نخستین کنفرانس امنیتی تهران

مینیمالیسم پرخاشگرانه: دولت ترامپ و منطقه خاورمیانه / دکتر فاطمه سادات میراحمدی

مطالعه چکیده ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی شماره ۵۷