کوته‌نوشت راهبردی: بلایای طبیعی و امنیت ملی

کوته‌نوشت راهبردی: بلایای طبیعی و امنیت ملی

تقریباً تا دهه­‌های پایانی سدۀ بیستم، نه سیاستمداران از ورود مخاطرات غیرنظامی به حوزۀ امنیت ملی استقبال می­‌کردند و نه تحلیل‏گران از نظر فکری تلاش چندانی در این جهت داشتند. از آن پس به تدریج این دیدگاه گسترش یافت که تعریف امنیت ملی صرفاً (و حتی عمدتاً) براساس ملاحظات نظامی، گمراه­‌کننده و هم خطرناک است. گذار تدریجی از پارادایم والتر لیپمنی امنیت ملی به پارادایم مکتب کپنهاگی امنیت، راه را برای ورود عناصر متکثر و متغیر غیرنظامی، از اقتصاد و سیاست گرفته تا هویت، محیط زیست و طبیعت به درون مطالعات امنیت ملی هموار کرد. این گذار به معنای تغییر موضوع امنیت از امنیت حکومت به امنیت کل هویت اجتماعی- سیاسی درون یک سرزمین و گسترش عناصر تهدیدکنندۀ امنیت از تهدیدات نظامی خارجی به کلیۀ عناصری بود که می‌تواند امنیت گروه‌ها، مردم و حکومت یک سرزمین را به خطر اندازد.

رابطۀ بین بلایای طبیعی و امنیت ملی از جملۀ این عناصر است. سیاستمداران نیز با تأخیری تقریباً دو دهه­‌ای، وارد فضای فکری جدید شدند؛ تا آنجا که در سال ۲۰۱۲، رئیس جمهور وقت اندونزی، آقای دکتر سوسیلو بامبانگ یودهویونو در مراسم افتتاحیۀ پنجمین کنفرانس وزیران آسیایی برای کاهش مخاطرات بلایا، اعلام کرد که دولتش کاهش بلایای طبیعی را اولویت ملی نخست خود قرار داده است، زیرا به تحقیق دریافته که بلایای طبیعی در اشکال گوناگون آن بزرگترین تهدید برای امنیت ملی این کشور هستند.

وزارت دفاع ایالات متحدۀ آمریکا از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۸ بیش از ۳۵ گزارش منتشر کرده است که در آنها آشکارا به تهدیدات ناشی از تغییرات اقلیمی و رویدادهای طبیعی اشاره شده است. در همین بازۀ زمانی، دیگر دستگاه‌­های امنیتی ایالات متحده حداقل ۱۴ گزارش در مورد این موضوع منتشر کرده‌­اند. مباحث مربوط به امنیت ملی پس از توفان کاترینا در سال ۲۰۰۵، از نظر گستردگی و گوناگونی، فقط با حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ قابل مقایسه است. پس از این توفان، راهبرد موسوم به امنیت میهن (Homeland Security) آمریکا که تا پیش از این بر حملات تروریستی متمرکز بود به نحوی تغییر کرد تا همه نوع مخاطرات تهدیدکنندۀ سرزمین و مردم آمریکا از جمله بلایای طبیعی را مد نظر قرار دهد. به این ترتیب، بلایای طبیعی جای خود را در مباحث امنیت ملی باز کرد.

شکی نیست که فجایع طبیعی می­‌توانند تأثیرات ویرانگری بر افراد و اقامتگاه­‌های شهری و روستایی داشته باشند. آنها می­‌توانند در کمترین زمان ممکن خانواده­‌های زیادی را داغدار کنند، آثار روحی و روانی درازمدتی بر مردمان و جماعت­‌های آسیب­‌دیده بر جای گذارند، ممکن است میلیاردها خسارت بر اقتصاد کشورها تحمیل کنند، زیرساخت­ها را ویران کنند و فرایند توسعه را، شاید برای سال­‌های دراز، مختل کنند. اما اکنون تحلیل‏گران به تدریج در حال آغاز بحثی هستند مبنی بر اینکه بلایای طبیعی ممکن است علاوه بر تهدیدات محلی و منطقه­‌ای، بر امنیت ملی، به معنای امنیت درهم‌­تنیدۀ مردم و حکومت، نیز تأثیرات حادی داشته باشند.

جایگاه بلایای طبیعی در گفتمان امنیت ملی کشورها، به ویژه کشورهای فاجعه‌­خیزی چون ایران، باید از حاشیه به متن تغییر کند. رویکرد امنیتی به بلایای طبیعی باید دروازه‌­ای به سوی نگاه علمی، راهبردی و دقیق به این رویدادها و پیامدهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنها؛ افزایش قابل توجه سرمایه‌گذاری در زیرساخت­ها و سازوکارهای مرتبط با پیشگیری از بحران و مدیریت آن؛ و توجه جدی به شاخص­‌های زمینه­‌ای مثل اعتماد، کارآمدی و مشروعیت سیاسی برای تسهیل عملکرد حکومت در شرایط بحران باشد.

منبع: مجتبی قلی‌پور، بلایای طبیعی و امنیت ملی، ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی، شمارۀ ۸۴ و ۸۵، فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۸

ناکامی آمایش سرزمین در ایران: زمینه‌ها و پیامدها

ناکامی آمایش سرزمین در ایران: زمینه‌ها و پیامدها

  • بر بنیاد داده‌ها در ایران بیش از نیمی از اهداف برنامه‌های توسعه به سرانجام نمی‌رسند. این مسئله گویای دو جهان‌زیسته ناهمگون و دو ادراک محیطی ناهم‌سو میان نخبگان فکری برنامه‌ریز و نخبگان ابزاری یا کارگزاران است.
  • نخبگان فکری و برنامه‌ریزی عمدتا آرمان‌های توسعه‌ای خود را در قالب طرح‌های توسعه پنج‌ساله، سند چشم‌انداز توسعه و طرح ملی سند آمایش سرزمین در مقیاس ملی، ناهماهنگ با پیامدها و بازتاب‎های اسناد فرادستی برای فرایند کشورداری تنظیم کرده و گنجانده‌اند.
  • در مقیاس ملی خوش‌بینی گسترده به توانش‌ها محیطی و موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیک ایران و بی‎پروایی نسبت به تنگناهای جغرافیایی به‌ویژه در مسئله آب نمود آشکاری دارد.
  • سیاست‌زدگی دستگاه اجرایی کشور و ناباوری نسبت به اسناد بالادستی به هماهنگ‌سازی برنامه‌ها و رویه‌های دولت مستقر نمی‌انجامد.
  • در مقیاس منطقه‌ای نیز کم‌توجهی به قرارگیری کشور در کمربندی شکننده جهان از دیدگاه ناامنی و بی‌ثباتی، ایدئولوژی حاکم بر سیاست خارجی کشور که گاه ناسازگار با منافع قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی بوده است، و فشارهای فزاینده و دیرپای غرب در قالب محدودسازی و تحریم، کمتر در آرمان‌های توسعه‌ای نخبگان فکری و برنامه‌ریزی بازتاب یافته است.
  • ناهم‌سویی این دو مقیاس با سیاست‌زدگی حاکم بر دستگاه اجرایی کشور نیز همراه شده است. از این رو، طبیعی است که برنامه‌های توسعه پنج ساله و بلندمدت راه به جایی نبرند.
  • پیش‌نیاز توسعه در ایران باور دست‌اندرکاران و کارگزاران نظام به توسعه و بایسته‌ها و ابزارهای آن است. از این‌رو، هر گونه توسعه نیازمند باور به توسعه و بارورسازی ظرفیت‌های ژپواکنومیک ایران و تعامل با کشورها و قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی است.
  • داشتن راهبرد ژپوپلیتیک که ظرفیت‌های درهم‌تنیده برخاسته از موقعیت جغرافیایی و مزیت‌های ژپوپلیتیک کشور در چهارچوب آن دیده شود و در اسناد فرادستی، بلندمدت و توسعه‌ای گنجانده شود بایسته‌ای گریزناپذیر است و دولت‌ها جدای از گرایش سیاسی باید خود را به این بایسته پایبند بدانند.

برگرفته از ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی شماره ۱۱۹

چالش آب تهران

رویکردی آینده‌پژوهانه به چالش آب تهران

محدودیت منابع آب در برابر مصرف فزاینده این کالای راهبردی بی‌جایگزین به‏همراه دگرش‌های اقلیمی به تهدید امنیت آب در بسیاری از نواحی کشورمان انجامیده است و در آینده نیز گستره و ژرفای بیشتری خواهد یافت. در این میان، کلان‏شهر تهران در جایگاه پایتخت و هارتلند ایران، برخاسته از اضافه‌بار محیطی (جمعیت و سازه) و محدودیت منابع آب به‏شدت در برابر بازتاب‌های ناامنی آب آسیب‌پذیر است. کتاب پیشِ رو با رویکردی آینده‌پژوهانه در پی شناختِ عوامل مؤثر بر امنیت آبی تهران و وضعیت‌های احتمالی آبی این کلان‌شهر در یک دهه‌ آینده است. در این میان، پسندیده‌ترین وضعیت امنیت آبی کلان‌شهر تهران سناریوی سازگاری آبی است. سناریویی که توانایی کنترل و مدیریت تأمین و تقاضای آب مصرفی کلان‌شهر تهران را در اختیار مدیران قرار می‌دهد و تهران را از کم آبی و بحران آب می‌رهاند. مطالعه این کتاب برای دانشجویان، کارشناسان و مدیرانِ شهری می‌تواند بسیار ارزنده و آموزنده باشد.

نویسندگان کتاب: مراد کاویانی‏‌راد دانش‏‌آموخته دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس و دانشیار گروه جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی است. از ایشان تاکنون ده جلد کتاب منتشر شده است که اغلب در حوزه مباحث و مسائل بنیادی و معرفتی جغرافیای سیاسی (ژئوپلیتیک)، جغرافیای انتخابات و مسائل زیست محیطی به‌‏ویژه هیدروپلیتیک هستند. حمیدرضا نصرتی دانش‌‏آموخته دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی و کارشناس معاونت پشتیبانی، مالی و مدیریت منابع دانشگاه شهید بهشتی است. از جمله تألیفات ایشان عبارت‏‌اند از: ژئوپلیتیک نفت و سیاست خارجی ایران؛ ایران و نظام بین ‏الملل؛ دیپلماسی انرژی و امنیت ملی؛ واکاوی مفهوم امنیت آب از منظر جغرافیای سیاسی.


نویسندگان: مراد کاویانی‌راد/حمیدرضا نصرتی
ناشر: پژوهشکده مطالعات راهبردی
نوبت چاپ: اول ۱۴۰۰
تعداد صفحه: ۲۸۶
قیمت: ۴۲۰.۰۰۰ریال
شابک: ۵-۵-۹۷۸۷۷-۶۲۲-۹۷۸

خرید اینترنتی کتاب:
رویکردی آینده‌پژوهانه به چالش آب تهران

توسعه منطقه‌ای در ایران؛ تحلیل‌ها و رویکردها

نظام برنامه‌ریزی در ایران در چند دهه گذشته تلاش‎های گسترده‎ای را برای دستیابی به اهداف کلان توسعه و گذار به جامعه‎ای پیشرو تجربه کرده است. تدوین و اجرای پنج برنامه عمرانی پیش از انقلاب و اجرای پنج برنامه توسعه در جمهوری اسلامی و نیز تدوین سند چشم‎انداز ۲۰ ساله بیانگر دغدغه دائمی دولت‌ها برای تحقق توسعه ملی و خروج از چرخه عقب‎ماندگی بوده است. دستیابی به توازن و تعادل منطقه‎ای و کاهش نابرابری‎های زیرساختی و تعدیل شکاف‎های ساختاری و سرزمینی، یکی از اهداف مهم نظام سیاست‌گذاری به شمار می‏‌آید.

به اهتمام: میرقاسم بنی‌هاشمی
ناشر: پژوهشکده مطالعات راهبردی
نوبت چاپ: اول ۱۳۹۹
قیمت: ۳۴۰٫۰۰۰ ریال
شابک: ۵-۷۰-۶۹۴۶-۹۶۴-۹۷۸

خرید کتاب «توسعه منطقه‌ای در ایران؛ تحلیل‌ها و رویکردها» با تخفیف ویژه

فرونشست

فرونشست تهران: زمینه‌ها و سازوکارها

برخاسته از موقعیت جغرافیایی کشورمان، رشد پُرشتاب و الگوی نامتعادل توزیع جمعیت، کشاورزی ناکارا، برنامه‌های رُشد محورِ ناسازگار با توسعه پایدار، خشک‎سالی‎های پیاپی، شهرنشینی فزاینده و برداشت بی‌رویه از آب‎های زیرزمینی، مدیریت ناکارای این منابع، پائین‌بودن سواد زیست‌محیطی شهروندان، دگرگونی سبک زندگی و حاکم‌شدن روحیه سرمایه‎زدگی طی چند دهه گذشته گستره و ژرفای بحران‎های زیست‌محیطی را به‎ صورت پیوستاری درهم‎تنیده‌ و رو به فزاینده‌ای درآورده که امنیت، ثبات و توسعه کشورهای بسیاری از جمله ایران را درگیر چالش‎های بنیادی کرده‎اند.

در این میان، پدیده فرونشست زمین که از آن با نام «زمین‎لرزه خاموش» نیز یاد می‌شود و نگرانی‎های بسیاری نیز به ‌ویژه در مراکز حساس و راهبردی برانگیخته، برآیند انباشتی از کاهش برداشت بی‌رویه از منابع محدود آب زیر‎زمینی است که به تراز منفی آب‎های زیرزمینی و نشست زمین انجامیده است. در بسیاری از مناطق، پیامدهای فرونشست زمین در شکل تغییر ناهمسان در ارتفاع و شیب رودها، آبراهه‎ها و سازه‎های آب‎رسانی، شکست و بیرون‎زدگی لوله کناره چاه‎ها، بروز آشفتگی و نابسامانی در بهره‎برداری از منابع آب زیرزمینی و ماسه‌دهی چاه‎ها، کاهشِ برگشت‌ناپذیر همه یا بخشی از مخزن آب زیرزمینی در نتیجه نابودی یا کاهش تخلخل مفید نهشته‌ها که به ویرانی سامانه‌های آبیاری و نابودی خاک‎های حاصل‎خیز کشاورزی می‎‎انجامد و کاهش بازدهی و ویرانی شریان‎های حیاتی و سازه‎های راهبردی و کاهش میزان نفوذپذیری سطحی و در پی آن، گسترش پهنه‏های بیابانی و تغییر عوارض جغرافیایی و گسترش دشت سیلابی نمود می‎یابد.

همچنین، این پدیده می‌تواند به خیابان‌ها، پل‌ها، ساختمان‎ها، خطوط انتقال نیرو، شبکه آب و فاضلاب، راه‌های دسترسی و دیگر سازه‎ها آسیب برساند، شبکه آب‎رسانی، گاز و فاضلاب را درهم بپیچد و به ترک‌خوردگی پیِ ساختمان‌ها، شکستگی و ترک در سازه‌های زیرساختی به آتش‌سوزی برخاسته از انفجار لوله‌های گاز بینجامد. فرونشست زمین پیامدهای ویرانگری برای زیرساخت‌های شهری و روستایی، خسارت به بزرگراه‌ها، شکستگی و شکاف در سازه‌ها، آتش‌سوزی در پی انفجار لوله‌های گاز دارد. به همین دلیل، فرونشست را زلزله خاموش نیز می‌نامند. هر سازه‌ای که در گذر پیدایش و گسترش فرونشست و فرو چاله باشد، تومار آن درهم پیچیده و ویران خواهد شد. از این رو، پدیده فرونشست رشته پیوستاری از برهم‌کنش‌های ناگوارِ هم‌افزاست، بدین معنا که کاهش بارش به همراه افزایش مصرف آب به کندن چاه‎های عمیق و برداشت بی‎رویه از آبخوان‎ها و آن نیز به فرونشست زمین می‎انجامد.

این رخداد نیز با آغاز یا افزایش دیگر پیشامدها و رخدادهای ناگوار انسانی و محیطی مانند افت سطح آب‌های زیرزمینی، پیدایش فروچاله، فرونشست زمین، شورشدن آب، کاهش کیفیت آب، مُردن زمین و بازگشت‎ناپذیری آن به وضعیت اولیه همراه ‌است. برای نمونه، زمانی که زمین کشاورزی در پی فرونشست، شکاف برمی‌دارد، این زمین‎ها دیگر کارایی ندارند، چراکه آب‎های سطحی به سرعت در این شکاف‎ها فرو می‎روند و گیاهان سطح زمین نیز بی‌آب می‎مانند می‎خشکند. از این ‎رو، هر اندازه از آب‎های زیرزمینی بیشتر برداشت شوند، به همان نسبت نیز بروز و پیامدهای نشست زمین گریزناپذیر خواهد بود.

فرونشست زمین در ایران

ایران یکی از پرمخاطره‌ترین کشورهای جهان با خاستگاه انسانی و طبیعی است که سالانه هزینه کلان جانی و مالی گسترده‌ای بر کشور تحمیل می‌کنند. زمین‌لرزه، فرونشست، رانش زمین و سیل، بنیادی‎ترین بلایای طبیعی سرزمین ما هستند. طی دو دهه گذشته، شمار مخاطرات انسان‌پایه برخاسته از دست‌اندازی گسترده در طبیعت گستره و گستردگی بیشتری یافته‌اند. به دنبال دگرگونی‎های اقلیمی دو دهه گذشته، کشور درگیر کاهش چشم‌گیر بارش بوده است. کارشناسان بر این باور هستند که اُفت کلان حجم مخازن سدهای کشور ناگزیر دست‌اندرکاران و کارگزاران را برای فراهم‎سازی آب جمعیت ۸۰ میلیونی کشور به برداشت از آبخوان‎ها واداشته، اما بهره‎گیری بی‎رویه از این منابع آبی به خشکیدن بیشتر و در پی آن فاجعه فرونشت زمین انجامیده است.

این پدیده‌ به کاهش فروروی آب به آبخوان‎ها و افزایش بی‎رویه کندن چاه‌ها و فرونشست زمین انجامیده، به شکلی که فرونشست زمین در بخش‌های گوناگون کشور روندی گسترده و ژرفای فزاینده یافته است، به‌ گونه‎ای که همه دشت‌های کشور کمابیش درگیر آسیب‌زایی برخاسته از فرونشست زمین هستند. بیشتر این دشت‌ها نیز نواحی جمعیتی و کشاورزی مهم به شمار می‌روند. پدیده فرونشست در کشور ما با افزایش مصرف آب، کندن چاه‌های بی‎شمار با پروانه و بی‎پروانه (وجود نزدیک به ۸۰۰ هزار چاه) و دگرگونی اقلیم پیوند سرراستی داشته است، بدین معنا که طی چند دهه گذشته، کاهش بارش با خشک‎سالی‌های پیاپی، برداشت‌های فزاینده از منابع آب و تُهی‎سازی آبخوان‌های زیرزمینی را به همراه داشته، ‌به‎ گونه‎ای که اُفت مخازن آب‌های زیرزمینی کشور از آستانه تحمل آبخوان‌ها فراتر رفته است.

این بی‌تعادلی در برداشت و جایگزینی آب در بسیاری از دشت‌های کشور، به پوک‎شدن لایه‌های زمین و فشار لایه‎های بالایی بر لایه‌های زیرین انجامیده و سرانجام نشست زمین را در پی داشته است. برای نمونه، نرخ فرونشست در استان تهران به ۱۸۰ میلی‌متر، شهریار ۲۳۰ میلی‌متر، ورامین ۲۰۰ میلی‌متر، زرند کرمان ۱۲۷ میلی‌متر و سیرجان به ۱۱۲ میلی‌متر در سال رسیده و در همه ۶۰۹ دشت بزرگ و شناخته‌شده کشور فرونشست رخ داده است. در ۴۰۵ دشت این مسئله از مرز بحرانی گذر کرده و کشور در چنبره بحران فرونشست زمین گرفتار آمده ‌است. برای نمونه، گزارش‎ها‌ درباره دشت‌های استان اصفهان نشان می‌دهند که هزار و ۸۰۰ کیلومترمربع با نرخ فرونشست ۱۲.۵ سانتی‎متر در سال فرو می‎نشینند که ۵۷۰ کیلومتر سازه‎ها، شریان‌های حیاتی و ارتباطی به همراه ۱۶۴ هزار تَن از جمعیت اصفهان را تهدید می‎کند.

در خود شهر اصفهان، در مناطقی از شهر به ‌ویژه شمال شهر، فرونشست به چالشی بنیادی تبدیل شده است، به‎ گونه‎ای که در کنار فرودگاه و حتی در کنار استادیوم نوبنیاد نقش جهان، شکاف‌های برخاسته از فرونشست روی زمین نمایان است و خطر فرونشست برای این شهر بسیار جدی است. دشت مشهد با گستره‎ای برابر ۱۲۰۰ کیلومتر مربع و نرخ ۲۲ سانتی‌متر فرونشست، ۲۱۷ هزار تن را درگیر مخاطره فرونشست کرده است. منطقه نیشابور با ۵۹۱ کیلومتر مربع نرخ فرونشست، بیشینه ۲۰ سانتی‌متر در دشت مشهد با ۵۹۰۰۰ تَن می‌تواند ۱۴۸ کیلومتر از سازه‎ها و زیرساخت‎های این منطقه را درنوردد. بحرانی که در دشت‌های استان‌های کرمان و فارس به شکل خشن‎تری نمایان شده، به شکلی که میزان فرونشست زمین در میانه دشت فسا و جهرم در استان فارس تا سه سال پیش تا ۵۴ سانتی‌متر یعنی ۱۴۰ برابر اندازه بحران در استانداردهای جهانی رسیده بود.

از این رو، میزان فرونشست دشت‌های ایران مرزهای بحران را جابه‌جا کرده‌‌اند. در حالی ‌که بر پایه استانداردهای اتحادیه اروپا بروز چهار میلی‌متر فرونشست زمین در سال نماد بحران است، این رقم در دشت‎های کشورمان به ۱۲ تا ۲۵ سانتی‌متر رسیده است. واکاوی گزارش‎ها درباره افزایش برداشت و کاهش حجم مخازن طی زمان نشان می‎دهد در ۴۷ سال گذشته مخازن آب زیرزمینی کشور درگیر اُفتی ۱۱۰ میلیارد متر مکعبی شده‌اند که نزدیک به ۹۵ میلیارد مترمکعب آن طی دو دهه گذشته رخ داده است. در صورت اولویت‌بندی مناطق فرونشست کشور، جنوب و جنوب باختری تهران تا منطقه شهریار و اشتهارد، ورامین و شهر اصفهان، مناطق بحرانی از دید اثرگذاری فرونشست بر زیرساخت‌های شهری، شریان‌های حیاتی و سامانه‌های ترابری هستند، بدین معنا که فرونشست در این مناطق مرز بحرانی را پشت سر گذشته و آبی هم این آبخوان‎ها را به ویژه در شهرها پشتیبانی نمی‎کند. همه شهرهای کشور به‎ ویژه کلان‎شهرها سراسر با آسفالت و عایق پوشاند شده و آبی به درون زمین فرو نمی‎رود و با گذشت زمان، به علت کندن چاه‎های انبوه و برداشت آب، نَم خود را از دست می‌دهند؛ یعنی فاجعه و زمین‌لرزه خاموشی که بسیاری از نواحی را در کام خود دیر یا زود فرو خواهد برد.

فرونشست زمین در تهران

بر بنیاد برآوردها، ۲۵ مخاطره محیطی امنیت استان تهران را تهدید می‎کند که فرونشست زمین مهم‎ترین آن‌هاست. مسئله فرونشست و بازتاب‌های امنیتی، راهبردی، زیرساختی و انسانی آن در تهران، طی یک دهه اخیر نگرانی‎های بسیاری برانگیخته است. برابر آمار در استان تهران، سالانه ۱۵۰ میلیون مترمکعب افت آب زیرزمینی رخ می‌دهد که نزدیک به ۸۰ میلیون مترمکعب در پیوند با دشت ورامین و ۴۰ میلیون مترمکعب پیونددار با دشت‌های تهران و شهریار برای برداشت آب در این دشت برای تأمین آب شرب و فضای سبز است. بر پایه داده‎ها، به ‌جز ۵۰ هزار چاه پروانه‌دار، ۳۰ هزار چاه بی‎پروانه در استان تهران در حال بهره‌برداری از آب‌های زیرزمینی هستند که بر فزایندگی شتاب فرونشست مؤثر بوده‌اند.

بر بنیاد گزارش‎ها، بیشترین شمار چاه‌های آب آشامیدنی و کشاورزی در شهرهای پیرامونی تهران مانند اسلام‌شهر، رباط‌کریم، بهارستان و حتی مناطق ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱ و ۲۲ شهری تهران قرار دارند. بر بنیاد داده‏ها، در چند سال‌ گذشته از جنوب باختری تهران، گستره‎ای به درازای ۸۰ کیلومتر به سمت دشت شهریار و از شهریار تا اشتهارد دچار فرونشست‌های نگران‎کننده و شگفت‌آوری شده است. پهنای این گستره فرونشسته گاه به بیش از ۳۰ کیلومتر نیز می‎رسد. مهم آنکه در سطح زمین، شکاف‎های خطرناکی در مناطقی چون معین‌آباد ورامین و اشتهارد رخ نموده که برای زیرساخت‌های موجود خطرآفرین هستند. نشست زمین در دشت ورامین ۳۶ سانتی‌متر (نزدیک به میلی‌متر در روز) در سال گزارش شده که پدیده فرونشست‌ها دشت‎های یادشده به کج‌شدگی دکل‌های برق و فرونشست محوطه‎های تاریخی انجامیده است (۷۸ اثر تاریخی در شهرستان ورامین در فهرست آثار ملی قرار دارند).

در این بخش از استان تهران رخداد فرونشست زمین، راه‎آهن سراسری تهران- مشهد را تهدید می‌کند، به شکلی که در مهرماه گذشته شکاف‌های عمیق برخاسته از فرونشست دشت ورامین در منطقه ابردژ و روستای سلمان‌آباد، به نزدیک راه‌آهن سراسری تهران- مشهد رسید. داده‌ها و دیده‎ها نشان می‌دهند که فرونشست دشت ورامین به فاصله‌ای کمتر از صد متر از راه‎آهن سراسری تهران– مشهد رسیده است. مسیری که هر ۱۴ دقیقه یک قطار باری یا مسافری از آنجا می‏گذرد. در جنوب و جنوب باختری تهران، افزون بر روستاهای بزرگ و پرجمعیت و وجود سه خط بزرگ فشار قوی، گذرگاه خطوط راه‌آهن اصلی کشور است که هر دم امکان نشست زمین و پیامدهای کلان امنیتی و انسانی در آنجا وجود دارد. در شهرستان پیشوا، در ۴۵ کیلومتری جنوب خاوری تهران فرونشست زمین، بسیاری از زیرساخت‌ها از جمله راه‌های ارتباطی، دکل‌های انتقال برق، جوهای انتقال آب و ظرفیت‌های کشاورزی را در آستانه نابودی قرار داده و مهار این پدیده نیازمند عزم دستگاه‎های ملی است.

بر بنیاد گزارش‎ها، دشت شهریار و شهر قدس سالانه ۳۱۰ میلی‌متر فرو می‎نشیند و رکورددار فرونشست استان تهران و جهان به شمار می‌رود. در این محدوده پیرامونی شهر تهران، نزدیک به سه میلیون تن در نواحی دچار فرونشست زمین زندگی می‎کنند. هرچند تا رسیدن بازتاب‌های این پدیده به میدان آزادی زمانی نمانده، اما گسترده‎ترین نرخ فرونشست استان تهران در جنوب و جنوب باختری و جنوب خاوری به‎ ویژه در مناطق ورامین و قرچک رخ نموده و پدیده فرونشست رو به شهر تهران در حال گسترش است، به ‎گونه‌ای که بزرگراه‌های جنوب غربی تهران، مانند آزادگان (فرونشست ۱۳ تا ۱۴ سانتی‎متری)، خطوط انتقال نیرو، ساختمان‌ها و چندین خط مترو تهران در معرض خطر فرونشست هستند. همچنین مناطق ۱۷، ۱۸، ۱۹ و ۲۱ تهران برخاسته از برداشت بی‎رویه آب و نیز گسترش فرونشست به ‌سوی تهران، درگیر فرونشست شده‎اند.

به گفته دست‌اندرکاران، روزانه در برخی از نقاط جنوب تهران زمین تا ۱۴ میلی‌متر فرو می‌نشیند. این در حالی است که زیرساخت‎ها و سازه‎های مانند مترو و فرودگاه در این مناطق فعال هستند. بر بنیاد گزارش‌ها، در پهنه‎های فرونشست زمین در استان تهران، گسل‎های فعال نیز گذر می‎کنند. شگفتی آنجاست که سرانه مصرف آب آشامیدنی مشترکان تهرانی، تابستان امسال در زمان اوج مصرف به بیش از ۳۰۰ لیتر در شبانه‌روز رسید که این سرانه دو برابر استانداردهای جهانی است. فراهم‎سازی آب برای کلان‎شهر تهران که امروزه به جمعیتی ۱۲ میلیون نفری در گستره‎ای ۷۰۰ کیلومتر مربعی رسیده، کارگزاران را به ساخت پنج سد در پیرامون تهران واداشت.

آب ورودی به شهر که باید جذب لایه‌های زیرزمینی می‌شد، پشت سدها نگاه داشته شد تا نیاز آبی این جمعیت را فراهم کند. از دیگر سو، سراسر خیابان‌ها و گذرگاه‎ها شهر آسفالت شد و جز پارک‌ها دَرز و روزنه‌ای برای ورود آب به خاک نماند و چاه‏های بسیاری نیز کنده شد. طی دو سال گذشته چندین فروریزش بزرگ در خیابان‎های تهران (خیام، مولوی، میدان قیام، پیامبر و شهران) رخ داده است و با نگرش به رشته ‌کاریزهایی که از شمال شهر تا ری کشیده شده‌اند و مهندسی‌سازنبودن بسیاری از ساختمان‌ها، پیش‎بینی این دست فروریزش‎ها دور از انتظار نیست. در این میان، منطقه ۱۸ ناامن‎ترین منطقه تهران در فرونشست زمین است، به گونه‌ای که بازتاب آن را در شکاف دیوار بسیاری از خانه‎ها و سازه‎های این منطقه می‌توان دید. همچنین، مناطق دیگری مانند مناطق ۱۲ و ۱۷ از این شهر را خطر فرونشست تهدید می‌کند.

نتیجهگیری

آب سفره‌های زیرزمینی ستون برپادارنده لایه‎های بالایی زمین هستند. هنگامی که این آب برداشته می‎شود، خاک فشرده می‎شود و در پی آن لایه‎های بالایی زمین به همه جمعیت، مسکن و سازه‎هایش برای همیشه درهم می‎شکند و فرو می‏نشینند و ذخیره راهبرد آب شیرین را از دست می‎دهد. فرونشست زمین بازگشت‌ناپذیر است و جبران آسیب‎های آن ناشدنی است. داده‎ها و یافته‎ها درباره پیدایش و گسترش فرونشست در کشورمان نشان می‎دهند که «ایران در حال فرورفتن» است. پایداری این پیشامد خزندهِ فراگیر فرجامی جز پایانی بر زیست یکی از دیرپاترین ملت‎های جهان ندارد؛ روندی که شهروندان و کارگزاران امروز این سرزمین را شایسته سرزنش و سزاوار نفرین آیندگان می‌کند.

با وجود پیشرفت فناوری هیچ روش کوتاه‌مدتی برای مهار فرونشست وجود ندارد، مگر بهسازی زودهنگام مصرف و مدیریت برداشت بی‌رویه آب‌های زیرزمینی کنونی. واکاوی داده‌ها و یافته‌ها نشان می‌دهد همه دشت‎های کشور درگیر برداشت بی‎رویه آب و نشست زمین هستند. بر پایه گزارش‎ها، نشست زمین در استان تهران بحرانی است که هر دَم رخ می‎دهد. چنانچه روند فرونشست دشت‎های این استان، به‌ ویژه در مناطق کشاورزی پیرامونی تا سال ۱۴۰۴ همچنان پایدار بماند، بخش پهناوری از این استان برای همیشه خواهد مرد و امکان برداشت آب و حیات در آن دیگر وجود نخواهد داشت. خطر واقعی زمانی است که زمین در مناطق و محدوده‎های پرجمعیت و راهبردی بنشیند. این در حال است که پیشرفت فناوری تاکنون نتوانسته زمان رویداد پیشامدهایی مانند زمین‎لرزه را آشکار کند. از این‌ رو، آموزش راه‎های رویارویی با هر گونه بحران و رخداد پیش‎بینی‎نشده گریزناپذیر است

واقعیت آن است که برای توسعه استان و شهر تهران با جمعیت برابر ۱۲ میلیون نفر، منابع آب موجود تکافوی رفع نیازهای آبی را نمی‎کند. بر پایه داده‎ها، افزون بر خود استان تهران، رشد جمعیت در پیرامون این استان نیز بسیار بالاست و حوضه آبریز این استان ناتوان از برآوردن نیازهای آب آن است و فشار روزافزونی بر این منابع برقرار است. امنیت آبی استانس به‎ ویژه کلان‎شهر تهران از مهم‌ترین چالش‌های بنیادی پیش روی استان تهران است به شکلی که برای فراهم‎سازی آب ساکنان این استان به ویژه شهر تهران به منابع آب استان‏های پیرامونی نیز چنگ انداخته شده است. بدین معنا که از پنج سد فراهم‎کننده آب تهران سه سد بیرون از محدوده جغرافیای-سیاسی استان هستند.

از دیگر سو، نیازهای آبی استان‎های پیرامونی نیز همانند استان تهران رو به افزایش است و چه بسا در آینده نزدیک به کشمکش این واحدها بینجامد. از این رو، بازنگری در مدیریت منابع آب موجود گریزناپذیر است. برای نمونه، یکی گام‎های بنیادی برای رویارویی با وضعیت کمبود و چالش آبی به‎ ویژه در زمان‎های کم‌بارشی، بهره‏گیری از پساب تصفیه‌شده ۱۴ میلیون تن جمعیت محدوده استان برای کشاورزی است، اما مسئله آنجاست که فاضلاب و پساب کلان‎شهر هنوز ساماندهی نشده و به صورت آب‌های نامتعارف در جنوب تهران در قالب چالشی زیست‌محیطی نمود یافته است. از این ‎رو، ساخت سامانه و سازه تصفیه فاضلاب تهران گزینه‎ای گریزناپذیر است.

بر پایه داده‌ها در سطح شهر تهران سالانه ۳۶۴ میلیون متر مکعب فاضلاب تولید می‎شود. بر بنیاد برآوردها، این رقم تا سال ۱۴۰۰ به ۸۰۰ میلیون متر مکعب خواهد رسید. بی‎گمان فراوری و پالایش این حجم آب هم تواند نیازهای آبی کشاورزی شهرستان‏های پیرامون تهران را فراهم کند و هم به درون زمین روانه شود که تا دیر نشده از افت بیشتر آب‏های زیرزمینی و فرونشست بیشتر جلوگیری کند. بر این پایه، جلوگیری از فرونشست دشت‎های پیرامون تهران نیازمند هدایت آب‎های سطحی در قالب آبخوان‎داری و آبخیزداری و انتقال پساب فاضلاب از تصفیه‌خانه‌های تهران به این دشت‌هاست که پساب، جایگزین استفاده از برداشت آب چاه‌ها برای کشاورزی شود و فرونشست را مهار کنند.

مراد کاویانی‌راد/ عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی

انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی: زمینه‌ها و بازدارنده‌ها

سرزمین ما طی تاریخ درگیر چالش‌ها و تنگناهای برخاسته از پراکنش نامتناسب زمانی و مکانی بارندگی بوده ‌است. از این ‌رو، کم‌آبی شناسه و ویژگی ذاتی طبیعت ایران است. بر بنیاد آمار تا پایان دهه ۸۰ خورشیدی، جغرافیای ایران سالانه به طور میانگین میزان آبی برابر ۱۳۰ میلیارد مترمکعب در اختیار باشندگان این سرزمین قرار می‌داد. طی یک دهه گذشته میزان منابع آب تجدیدپذیر کشور به ۱۱۰ میلیارد مترمکعب و حتی بر پایه برخی گزارش‌ها در پنج سال گذشته به ۱۰۰ میلیارد متر مکعب فروکاسته است.

بر پایه استانداردهای بین‌المللی، نباید فراتر از ۴۰ درصد آب‌های تجدیدپذیر را برداشت کرد، اما این اندازه در سرزمین ما به برداشتی فراتر از ۱۰۰ درصد از آب‌های تجدیدپذیر انجامیده است؛ وضعیتی که سبب شده بیش از نیمی از دشت‌های کشور ممنوعه اعلام شوند. طی سال‌های آینده برخاسته از رشد جمعیت، گسترش صنعت و افزایش شمار جمعیت کشور، به ‌ویژه درصد جمعیت شهرنشین، اندازه مصرف آب، روندی فزاینده خواهد داشت.

بنا به برآورد کارشناسان، تا ۹۲ درصد منابع آبی کشور در بخش کشاورزی مصرف می‎شود که از این میان، نزدیک به ۶۰ درصد این آب در حوزه کشاورزی هدر می‌رود. از این ‎رو،  بهبود و بهسازی الگوی کشت و آبیاری برای کاهش مصرف آب در کشور گزینه‌ای راهبردی و گریزناپذیر است. نزدیک به ۲۵‌ درصد از هفت ‌میلیارد مترمکعب آب (میانگین سالانه مصرف آب آشامیدنی و بهداشت کشور) بدون ‌‌آنکه به درآمدی برای وزارت نیرو بینجامد، هدر می‌رود.

هر ‌درصد کاهش هدررفت آب  نزدیک به ‌هزار و شش‌صد ‌میلیارد تومان هزینه‌ در بر دارد. هزینه پایان‌یافته هر مترمکعب آب آشامیدنی در کلان‌شهرها نزدیک به دو هزار تومان است، اما مشترکان برای هر متر مکعب۷۰۰ تومان پرداخت می‌کنند. پرداخت چنین یارانه‎های پنهان و بی‌هدفی باعث شده مشترکان کلان‌شهرها برای صرفه‌جویی در مصرف آب دل‎بستگی چندانی نشان ندهند.

بحران فزاینده فراهم‌سازی آب، به ‌ویژه برای استان‌های خشک حوضه آ‏ب‏ریز  مرکزی به چالشی بزرگ تبدیل شده است. در این باره انتقال بین‌حوضه‌ای آب، چاره رویارویی با تنگناهای کم‎آبی در کلان‌شهرهای حوضه آ‏ب‏ریز مرکزی دانسته شده است. امروزه، سنجه‌های رعایت پیامدهای زیست‌محیطی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی و رعایت حقوق ذی‌نفعان در جستارهای پیونددار با انتقال بین‎ حوضه‌ای در کشورمان چندان مورد توجه نیستند و رویکردهای سیاسی و نظام حقیقی قدرت، بر نظام حقوقی پیوندار با انتقال آب چیره است. این وضعیت به بروز تنش‌های فزاینده هیدروپلیتیک در مقیاس فروملی در هر دو حوضه مبدأ و مقصد انجامیده‌اند.

بارش فراوان حوضه دریای خزر و وجود حجم کلان آب به‌نسبت شیرین این دریا باعث شده برنامه‌ریزان و راهبردشناسان به دریای خزر همواره رویکردی راهبردی در فراهم‌سازی آب دیگر مناطق به ‌ویژه شهرهای حوضه آ‏ب‏ریز  مرکزی کشور داشته باشند. برخاسته از دو عامل کاهش بارش و به‌ ویژه برداشت بی‌رویه از آبخون‎های استان، استان کویری سمنان به ‌ویژه دو شهرستان سمنان و شاهرود، به‌ شدت درگیر تنگناهای پیونددار با کمبود آب بوده‌اند، به ‎گونه‌ای که نزدیک به دو هزار واحد صنعتی استان تنگنای کمبود آب دارند و نزدیک به ۸۰۰ واحد معدنی نیز به همین دلیل ناگزیر از خام‏فروشی شده‌اند.

عامل بنیادی بحران آب، برداشت بی‌رویه از آبخوان‎ها و کاهش سطح آب آن‏ها بوده، به ‌گونه‌ای که اُفت آب زیرزمینی در استان به ۸۱۱ میلیون متر مکعب در سال ‌رسیده است. از آنجا که انتقال بین ‎حوضه‎ای آب هزینه بالایی دارد، به نظر می‎رسد تا زمانی که بازنگری در منابع آب استان در قالب بهره‎مندی از پساب و انتقال آب آن برای صنایع و هماهنگ‎سازی فعالیت های صنعتی با  ظرفیت آب محیط رخ نداده باشد، الگوی کشتِ فراخور با جغرافیای استان هماهنگ نشده باشد و جلوی برداشت بی‎رویه از آبخوان‎ها گرفته نشود، طرح انتقال آب باید با نگرش به پیامدهای ناگوار زیست‏محیطی که دارد پَس ‎افکنده شود.

مراد کاویانی‌راد / عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی