منطق دو سخنرانی و پیامدهای آن

روسای جمهور ایران و آمریکا در سوم مهر در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کردند. مجمع عمومی سازمان ملل هر سال اوایل مهر برگزار و روسای کشورها سیاست‌ها و مواضع کشورشان را در مورد مسایل مختلف جهان تشریح می‌کنند. خروج آمریکا از برجام و تشدید تقابل و تنش کلامی میان ایران و آمریکا در ماه‌های گذشته به همراه پیشنهاد بدون شرط ترامپ برای دیدار با رئیس جمهور ایران موجب افزایش حساسیت‌ها نسبت سفر دکتر روحانی به نیویورک و سخنرانی روسای جمهور دو کشور در مجمع عمومی سازمان ملل شده بود.

در این سخنرانی هر دو نفر علاوه بر مسایل و موضوعات متفاوتی که طرح‌کردن، بخش مهمی از مطالب خود را به سیاست‌ها و مواضع کشور مقابل اختصاص دادند. هر دو نفر تلاش کردند مواضع دولت خود را به هیأت‌های شرکت‌کننده تشریح، از اقدامات کشورشان دفاع و رویکرد خود را برای حل و فصل مسایل و مشکلات جهانی ارائه و کشورهای دیگر را به همکاری دعوت نمایند. اما مبنا و منطق روسای جمهور دو کشور در تأمین اهداف و منافع ملی متفاوت بود.

منطق یکجانبهگرایی

سخنرانی ترامپ بر بنیان یک‌جانبه‌گرایی، حمایت‌گرایی ملی‌گرایانه و مقابله با چندجانبه‌گرایی و روند جهانی‌شدن استوار بود. او با رد جهان‌گرایی دکترین وطن‌دوستی و حمایت‌گرایی را طرح و تأکید داشت که اولویت نخست او آمریکاست. وظیفه دولت‌های دیگر نیز باید حمایت از منافع ملی کشور خودشان باشد. او به شکل اغراق‌آمیزی گزارشی از عملکرد دو سال دولت خود را ارائه کرد که موجب واکنش تمسخرآمیز حضار شد. ترامپ به تعریف و تمجید از آمریکا ادامه داد و با صفات عالی از اقتصاد، قدرت، کاهش بیکاری، انجام اصلاحات، هزینه نظامی آمریکا یاد کرد.

سخنرانی او پر بود از صفات تفصیلی و عالی و دوگانه‌سازی‌های افراطی که بر مقیاس نظر و برداشت ترامپ مشخص می‌شد. تا دیروز بدترین و امروز بهترین بودند. از نظر او آمریکا قلب نظام بین‌الملل و ترامپ در رأس آن است و اوست که مشخص می‌سازد سیاست چه کشوری درست و چه کشوری نادرست است؛ او است که بهترین عملکرد را در بین نه تنها روسای جمهور همه کشورهای جهان بلکه آمریکا دارد؛ بنابراین سازمان‌های بین‌المللی و کشورهای دیگر باید در خدمت سیاست دولت آمریکا باشند. او به رغم این که در جلسه شورای امنیت ناگزیر به نشستن در جلسه بود، اما گوشی برای شنیدن نظرات دیگران نداشت و در انزوای کامل در موضوع برجام بر درستی سیاست خود تأکید و دیگران را به همراهی با خود خواسته و تهدید کرد که در صورت عدم همراهی هزینه سنگینی پرداخت خواهند کرد.

منطق ترامپ بر قدرت نظامی و اقتصادی آمریکا استوار است. در مقابل همه جهانیان ایستاده و حاضر به عمل به تعهدات قانونی و اخلاقی خود نیست یا دست‌کم می‌خواهد نشان دهد که اعتنایی به این قواعد، مقررات و تعهدات نمی‌کند. ترامپ بی‌توجه به همه قواعد و اصول پذیرفته شده بین‌المللی نه تنها ایران را تهدید می‌کند، بلکه دولت‌های دیگر را نیز تهدید می‌کند که باید با او همراهی کنند.

پیامدهای این رویکرد می‌تواند در کوتاه‌مدت برای جمهوری اسلامی ایران  و درازمدت برای جامعه بین‌المللی و آمریکا بسیار پرهزینه باشد. استفاده عریان ترامپ قدرت و بی‌توجهی به تمام قواعد و اصول جامعه بین‌المللی موجب تشدید بحران در روابط خارجی و وضعیت اقتصادی کشور خواهد شد و از این نظر  جمهوری اسلامی ایران هزینه زیادی را متحمل خواهد شد. اما در بلند هزینه این رویکرد گریبان‌گیر جامعه بین‌المللی و آمریکا هم خواهد شد. هر چند نظام بین‌الملل یک جامعه آنارشی تلقی می‌شود و قدرت نقش مهمی در پیشبرد سیاست و تأمین اهداف و منافع کشورها دارد، اما در طی سده‌های گذشته و به ویژه پس از جنگ جهانی دوم اصول و قواعد رفتاری قابل ملاحظه‌ای به وجود آمده است و رفتار دولت‌ها را تنظیم و پیش‌بینی‌پذیر و عملاً سیاست‌ها را منطقی می‌نماید.

ترامپ با یک‌جانبه‌گرایی و وطن‌دوستی افراطی ارزش‌ها، قواعد و هنجارهای بین‌المللی را نادیده گرفته و نه تنها کمکی به پیشرفت جامعه بین‌المللی نکرده، بلکه موجب پسرفت در این زمینه شده است. تداوم این روند  موجب شکل‌گیری مقاومت در برابر آمریکا خواهد شد که نشانه‌های آن از همین حالا آشکار گشته است. استفاده بی‌پروای آمریکا از ابزار تحریم و قدرت دلار و حمله شدید آن به نمادها و سازمان‌های چندجانبه‌گرایی از جمله شورای حقوق بشر و دادگاه بین‌‌‌الملل کیفری در درازمدت قدرت آن را در جامعه بین‌المللی تضعیف و بر بنیان‌های قدرت این کشور آسیب جدی خواهد زد.

منطق چندجانبهگرایی

رئیس جمهور ایران درست برخلاف ترامپ یک رویکرد چندجانبه‌گرایانه در پیش گرفته بود. او بیش از این که بر قدرت نظامی و اقتصادی تکیه کند و تمام قواعد و هنجارها را به منظور تأمین اهداف دولت خود نادیده بگیرد و دیگر اعضای جامعه بین‌‌المللی را تهدید کند، بر منطق شکل‌گیری جامعه بین‌المللی و قدرت کلام تکیه داشت. هدف او یارگیری از جامعه بین‌المللی و نشان دادن رویکرد نادرست و زیان‌بار دولت ترامپ بر ایران و جامعه بین‌‌المللی بود. مخاطب او بر خلاف ترامپ نه داخل کشور بلکه جامعه بین‌‌المللی و یارگیری از اعضای این جامعه برای تحقق اهداف و منافع ملی و حل‌وفصل مسایل و مشکلات ملی در عرصه بین‌‌المللی بود.

به نظر می‌رسد او به صورت مشخص در حوزه برجام نشان داد که چقدر به قواعد، اصول و تعهدات بین‌المللی پای‌بند است. آنها کوشیدن درست برخلاف همه ادعاهای آمریکا از ایران چهره یک دولت مسئول و پاسخگو را ترسیم کنند که علاوه بر پای‌بندی به تعهدات، به مذاکره و دیپلماسی به عنوان یکی از مهم‌ترین سازوکارهای حل‌و فصل اختلافات در عرصه بین‌‌المللی معتقد است و اگر طرف مقابل به الزامات آن متعهد باشد، از آن استقبال می‌کند.

به نظر می‌رسد هیأت ایرانی در نشان دادن سیاست نادرست ترامپ در مورد برجام و عدم صداقت آن در پیشنهاد مذاکره بسیار موفق بود. پای‌بندی ایران به برجام به او کمک کرد تا به جامعه بین‌‌‌المللی نشان دهد که دولتی مسئول است و درست بر خلاف آمریکا به تمام تعهداتش عمل کرده و این آمریکا است که قطعنامه‌های بین‌‌المللی را نادیده گرفته و نقض می‌کند. نشست وزرای خارجه گروه ۴+۱ در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل و ارائه سازوکاری برای ارتباط مالی و بانکی اتحادیه اروپا با ایران که موجب عصبانیت و واکنش تهدیدآمیز و بی‌سابقه مقامات ارشد آمریکا به این نشست شد، نشان دهنده موفقیت ایران در موضوع برجام است.

حمایت روسای قدرت‌های بزرگ و اعضای دائمی شورای امنیت از رفتار و عملکرد ایران در برجام و مخالفت با نظر ترامپ در نشست شورای امنیت شاهد دیگری بر موفقیت ایران به شمار می‌آید. سخنان حکیمانه، رویکرد چندجانبه‌گرایانه، پای‌بندی به تعهدات، اجتناب از تقابل‌گرایی موجب انزوا آمریکا در نشست شورای امنیت شد و در آن اعضای دائمی شورای امنیت از موضع ایران در برجام حمایت و به مخالفت با سیاست آمریکا برخاستند. با چنین رویکردی عملاً جلسه شورای امنیت که برای نشان‌دادن نقض قطعنامه‌های شورا از سوی ایران شکل گرفته بود، به محلی برای نشان‌دادن بی‌توجهی آمریکا به تعهدات و قواعد تبدیل شد و عملاً این دولت ترامپ بود که به نقض قطعنامه‌ها و نادیده گرفتن توافقات بین‌المللی متهم شد.

سخن پایانی

موفقیت ایران در عرصه سازمان ملل و جامعه بین‌‌المللی نسبی است. فعالیت‌های موشکی و منطقه‌‌ای  جمهوری اسلامی ایران، به همراه دولت ترامپ مورد انتقاد دولت‌های اروپایی و کشورهای عربی منطقه بود. آنها در این موارد بیش از این که با روایت ایران همراهی کنند، روایت آمریکا را پذیرفته و با او همراهی کردند. آنها سیاست ایران در منطقه را مسئولانه نمی‌دانستند و در دیدارهای دوجانبه و مصاحبه‌ها و سخنرانی‌ها خواستار محدودسازی فعالیت‌های موشکی ایران، حمایت از گروه‌ها مسلح در منطقه و آزادی اتباع زندانی غربی در ایران شدند. در همین حال افزایش قیمت دلار در داخل کشور نشان دهنده این است که تهدیدات آمریکا در بازارها بیش از تعهدات قدرت‌های بزرگ دیگر موثر است و به رغم تأثیر ملموس رویکرد هیأت ایرانی در تعدیل اقدامات آمریکا موجب ایجاد امیدواری به آینده اقتصاد ایران نشده است.

موفقیت در برجام نشان دهنده درستی رویکرد  جمهوری اسلامی ایران  در این زمینه است. اوضاع خطیر ایران، محدودیت و ناتوانی اروپا در مقابله با آمریکا و اوضاع خطیر سیاسی و اقتصادی داخل کشور ایجاب می‌کند که  جمهوری اسلامی ایران با اعتماد به نفس بالا مسیر متفاوتی را آغاز نماید و قبل از این که سررشته امور از دست دولت خارج شود و نظام سیاسی با بحران غیرقابل کنترل روبرو شود، رویه و رویکرد چندجانبه‌گرایی و اعتقاد به سازوکارهای مسالمت‌آمیز در حل و فصل اختلافات را به سایر موضوعات گسترش داده و به یارگیری در عرصه بین‌المللی اقدام و گروه‌های تندرو را در داخل دولت ترامپ و منطقه منزوی و مأیوس نماید.

انتخابات میان دوره‌ای کنگره آمریکا و پیامدهای آن

انتخابات کنگره آمریکا، در روز سه‌شنبه، ۶ نوامبر ۲۰۱۸ برگزار خواهد شد و طی آن، سرنوشت ۴۳۵ کرسی مجلس نمایندگان و ۳۴ کرسی سنا مشخص خواهد شد. در حال حاضر در سنا، جمهوری‌خواهان ۵۱ و دموکرات‌ها ۴۹ کرسی (با احتساب دو نماینده مستقل) و در مجلس نمایندگان نیز، جمهوری‌خواهان ۲۴۰ و دموکرات‌ها ۱۹۵ کرسی را در اختیار دارند.

در این راستا، فضای سیاست داخلی آمریکا، مدت‌هاست که به دلیل برگزاری انتخابات کنگره در سال ۲۰۱۸، تحت تأثیر خود قرار گرفته است و احزاب، تلاش‌های خود را برای جلب نظر مردم و تخریب حزب مخالف، شروع کرده‌اند. در این میان، آنچه این انتخابات را پراهمیت‌تر کرده است، احتمال بالای قدرت­‌گرفتن دموکرات‌ها در کنگره است که دونالد ترامپ نیز بارها نسبت به عواقب چنین اتفاقی هشدار داده است. در این نوشتار، ضمن بررسی احتمال روی کار آمدن دموکرات‌ها در کنگره و تبعات آن، به این موضوع نیز پرداخته خواهد شد که این تغییر چه تأثیری بر منافع ملی جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت؟

انتخابات میان‌دوره‌ای آمریکا

انتخابات میان‌دوره‌ای آمریکا هر ۴ سال یک‌بار و ۲ سال پس از انتخابات ریاست جمهوری برگزار می‌شود. به عبارت دیگر، انتخابات مجلس نمایندگان آمریکا هر دو سال یک‌بار است و هر دو سال کل اعضای مجلس (۴۳۵ نفر) در معرض رأی‌گیری قرار می‌گیرند. انتخابات سنا نیز هر شش سال یک‌بار است و هر دو سال، یک‌سوم آن باید رأی‌گیری شوند.

وضعیت دموکرات‌ها در انتخابات

به طور کل در انتخابات آمریکا، حزب رئیس جمهور در انتخابات میان‌دوره‌ای شکست می‌خورد، اما در این انتخابات، چنین امری الزاماً صدق نمی­‌کند. با بررسی احتمال پیروزی دموکرات‌ها در سنا شروع می‌کنیم. هر حزب برای کنترل سنا، باید ۵۱ کرسی را به دست آورد و برای کنترل مجلس نمایندگان نیز هر حزب باید حداقل ۲۱۸ کرسی را در اختیار داشته باشد. در سنا، دموکرات‌ها ۴۹ کرسی را در اختیار دارند و تا کسب اکثریت، تنها نیاز به کسب دو کرسی دیگر دارند.

با وجود این، اوضاع جمهوری‌خواهان مناسب‌تر است؛ چرا که آن‌ها صرفاً از ۹ کرسی دفاع خواهند کرد و دموکرات‌ها از ۲۶ کرسی که در ۱۰ ایالت از این موارد، ترامپ بر کلینتون پیروز شده است. لذا با توجه به اینکه دموکرات‌ها باید علاوه بر حفظ وضعیت فعلی خود، حداقل ۲ کرسی نیز از حزب رقیب به دست بیاورند؛ که این امر با توجه به ناتوانی دموکرات‌ها در حفظ تناسب فعلی (با توجه به پیش‌­بینی­‌ها)، بعید به نظر می­‌رسد. این موضوع، یعنی برتری جایگاه جمهوری‌خواهان در انتخابات سنا و متزلزل بودن دموکرات‌ها که در نمودار نیویورک‌تایمز، مشخص است.

شکل ۱- برتری سناتورهای جمهوری‌خواه در نظرسنجی نیویورک تایمز

شکل ۲- وضعیت سناتورهای هر حزب و احتمال حضور رأی آوردن مجدد آن‌ها

طبق نمودار بالا، صرفاً ۵ کرسی از جمهوری‌خواهان و ۱۲ کرسی از دموکرات‌ها، ممکن است تغییر کنند و به حزب مخالف واگذار شوند. بنابراین همانطور که گفته شد، احتمال پیروزی دموکرات‌ها در سنا بسیار پایین است. ولی در مجلس نمایندگان، این احتمال متفاوت است. در مجلس نمایندگان، دموکرات‌ها باید حداقل ۲۳ کرسی به وضعیت فعلی خود اضافه کنند که طبق پیش‌بینی گزارش سیاسی کوک[۱]، این آمار به نفع دموکرات‌ها است.

شکل ۳- پیش‌بینی میزان کرسی‌های اختصاص‌یافته به هر حزب

ریل کلیر پالتیکس[۲] نیز، پیروزی دموکرات‌ها را در این حوزه پیش‌بینی کرده است:

شکل ۴- میزان محبوبیت هر یک از احزاب

این موضوع (پیروزی دموکرات­ها در مجلس نمایندگان)، علل مختلفی نیز می‌تواند داشته باشد که از جمله مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:

  1. کژحوزه‌­بندی: این اقدام روشی برای تغییر نتایج انتخابات از طریق بازآرایی حوزه‌های انتخابیه است. در ایالت پنسیلوانیا دموکرات‌ها به همین دلیل احتمال کسب ۳-۴ کرسی را خواهند داشت. البته کژحوزه‌بندی، به طور کل به نفع جمهوری­خواهان است.
  2. عدم محبوبیت در زمینه‌هایی نظیر سلامت و مهاجرت و همچنین، اتهامات مطرح‌شده علیه ترامپ، خصوصاً اتهام خیانت به کشور نیز از جمله مواردی است که ممکن است باعث کاهش آراء جمهوری خواهان شود. اما ترامپ تلاش کرده است تا با نمایش ضربات و صدمات کنگره‌ای خصوصاً به اقتصاد و مدیریت کشور، از میزان این امر بکاهد و حتی بازی را به نفع خود تغییر دهد. در همین راستا، کلینتون نیز در آخرین سخنرانی خود، رسماً اعلام کرد که بحث استیضاح، اولویت دموکرات‌ها در صورت کسب اکثریت مجلس نخواهد بود.
  3. دخالت کشورهای خارجی نظیر، آلمان، روسیه و چین در انتخابات آمریکا می‌تواند از سایر علل این امر باشد. به‌عنوان مثال، این کشورها بر کالاها و اقلام ایالت‌هایی که به ترامپ رأی داده‌­اند، تعرفه وضع می‌کنند.
  4. پایگاه رأی دموکرات‌ها نسبت به پایگاه رأی جمهوری‌خواهان، شور و شوق بیشتری نسبت به مشارکت در انتخابات دارند. نسل جدید و جوانان نیز عموماً حامیان دموکرات‌ها هستند و اکثریت شرکت‌کنندگان در انتخابات میان‌دوره‌ای را تشکیل می‌دهند؛ که این امر احتمال پیروزی دموکرات‌ها در مجلس نمایندگان را بیشتر می‌کند.

پیامدهای انتخابات کنگره و اهمیت آن برای ترامپ

اگر جمهوری‌خواهان بتوانند بر مجلس نمایندگان و سنا مسلط شوند، شرایط فعلی ادامه خواهد داشت و ترامپ برنامه‌های خود را به راحتی و بدون مشکل چندانی پیاده خواهد کرد. در این صورت او می­‌تواند تسویه حساب‌های شخصی خود را با افراد مخالف و منتقدانش نیز انجام دهد. اما اگر دموکرات‌ها روی کار بیایند، شرایط متفاوت خواهد بود. روی کار آمدن دموکرات‌ها در کنگره به معنی ایجاد مشکل در انجام برنامه‌هایی است که ترامپ قصد انجام آن‌ها را به منظور کسب نتیجه مطلوب در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ دارد؛ که به‌عنوان نمونه می‌توان به اوباماکر و یا دیوارکشی میان مکزیک و آمریکا اشاره کرد. اقدام دیگر در این راستا می‌تواند نظارت بیشتر بر ترامپ و اطرافیان او و همچنین انجام تحقیقات پیرامون او باشد؛ ترامپ کمی نگران مطرح‌شدن بحث‌های مربوط به استیضاح او و تحقیقات مولر نیز می‌باشد؛ اگرچه سنای جمهوری‌خواه از استیضاح او به احتمال زیاد ممانعت خواهد کرد. تعطیلی دولت[۳] آمریکا به دلیل مخالفت دموکرات‌ها با برخی بودجه‌های دولت نیز چندان دور از ذهن نخواهد بود.

از دیگر تبعات انتخاب دموکرات‌ها، شکل‌گیری پدیده‌ای است که در آمریکا آن را اردک لنگ[۴] می‌نامند می‌باشد. بدین معنی که جمهوری‌خواهانی که هم اکنون در مجلس اکثریت هستند، دیگر قدرتی ندارند و در بازه نوامبر تا ژانویه و حضور اعضای جدید، عملاً کنگره تصمیم جدی‌ای نخواهد گرفت. این بازه برای ترامپ می‌تواند فرصت مناسبی برای افزایش قدرت خود و ضربه‌زدن به مخالفانش نظیر جف سشنز را فراهم کند. در نهایت، قدرت‌گیری دموکرات‌ها، در نهایت باعث ایجاد شکاف و تضاد میان دو قوه و نخبگان آمریکا خواهد شد که این امر ممکن است تصمیم‌­گیری و تصمیم­‌سازی در آمریکا را با مشکل مواجه سازد.

تبعات انتخابات آمریکا برای جمهوری اسلامی ایران

اگر به تاریخ رجوع کنیم، مشاهده می‌شود که در دوره جورج بوش، دموکرات‌ها توانستند بر کنگره مسلط شوند اما در عمل نتوانستند هیچ اقدام مؤثری علیه بوش و ملزم‌کردن او به خروج نیروها از عراق (در سال ۲۰۰۷) صورت دهند. به طور کل، روی کار آمدن هر یک از این دو حزب بر سیاست خارجی و امنیتی امریکا نسبت به ایران هیچ تأثیری نخواهد گذاشت که یکی از جمله دلایل آن می­‌توان به لابی صهیونیست در کنگره آمریکا اشاره کرد. در همین راستا، مقابله با ایران بخشی از سیاست دو حزبی آمریکا است. با این حال، در صورتی که دموکرات‌ها بتوانند کنگره را در دست بگیرند، ممکن است سیاست‌های تندتری نسبت به ایران اتخاذ کنند و حتی این سیاست‌های ضد ایرانی آمریکا را به صورت قانونی و ساختارمندتر پیگیری کنند. 

نتیجه‌گیری

در نهایت لازم است اشاره شود که به نظر می‌رسد دموکرات‌ها در بهترین حالت بتوانند بر صرفاً مجلس نمایندگان مسلط شوند و هرچند این امر موفقیت بزرگی برای آن‌ها محسوب می‌شود، اما به دلیل همراهی سنا با ترامپ، نخواهند توانست اقدام جدی‌ای را صورت دهند. مردم آمریکا از پیشرفت­‌های اقتصادی ترامپ راضی هستند و به همین دلیل بسیار بعید به نظر می‌رسد با توجه به دلایلی که ذکر شد، دموکرات‌ها بتوانند سنا را نیز در کنترل خود بگیرند. به هر صورت، آنچه حائز اهمیت است، ثابت‌بودن سیاست آمریکا نسبت به ایران و خصوصاً برجام است و نباید انتظار هیچ اتفاقی را در این مورد داشت. ترامپ دستاورد خاصی در سیاست خارجی خود ندارد (خصوصا که احتمال بالا رفتن قیمت نفت به تبع تصمیمات ترامپ نیز بسیار بالا است) و به پای میز مذاکره کشاندن ایران و یا کسب توافق هسته‌­ای با کره شمالی، می­‌تواند دستاورد بزرگی برای او درست در روزهای پیش از انتخابات باشد و در واقع تبدیل به سورپرایز اکتبر او شود.

طه اکرمی- کارشناس مطالعات آمریکا

[۱] Cook Political Report

[۲] Real Clear Politics

[۳] Government Shutdown

[۴] Lame Duck

بررسی روند، احتمال و ابعاد استیضاح ترامپ

در فضای نزدیک به انتخابات میان دوره‌­ای کنگره آمریکا، بحث استیضاح ترامپ تبدیل به خبر اول رسانه­‌های آمریکا شده است. محکومیت رئیس ستاد انتخاباتی ترامپ، پل منافورت[۱] در دادگاه به ارتکاب ۸ مورد جرم و اعترافات مایکل کوهن[۲]، وکیل سابق ترامپ به ارتکاب جرائم متعدد از قبیل فرار مالیاتی و تقلب بانکی و همچنین پرداخت حق‌السکوت به دو زن که با ترامپ رابطه داشته‌اند از یک طرف و ادامه تحقیقات رابرت مولر[۳]، دادستان ویژه رسیدگی به موضوع دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از طرفی دیگر، باعث قوت‌گرفتن احتمال استیضاح ترامپ در کنگره آمریکا شده است. با این حال برخی مخالف این تصور هستند و ترامپ را عامل حواشی و بحث در رابطه با استیضاح به جهت کسب منافع انتخاباتی می‌دانند. اما روند استیضاح در آمریکا به چه صورت است؟

روند استیضاح رئیس جمهور در آمریکا

روند استیضاح در آمریکا بدین گونه است که از نمایندگان شروع می‌شود و هر یک از نمایندگان می‌توانند طرح استیضاح رئیس جمهور را پیشنهاد کنند. سپس مجلس نمایندگان، اتهامات وارده را بررسی کرده و در صورتی که اکثریت نمایندگان (۵۱%) به آن رأی مثبت دهند، استیضاح به سنا وارد می‌شود. در سنا نیز، برخی از نمایندگان حضور داشته و طرح شکایت می‌کنند و سناتورها هستند که نظر نهایی را در مورد مجرم بودن یا نبودن رئیس جمهور بیان می­‌کنند. بدین منظور و به جهت رأی آوردن استیضاح، نیاز به کسب حداقل دو سوم (۶۷%) رأی از سنا می‌باشد. در این صورت رئیس جمهور استیضاح شده و معاون وی، جانشین او خواهد شد.

به عبارت دیگر، به موجب قانون اساسی آمریکا، فقط مجلس نمایندگان قدرت استیضاح (یعنی طرح اتهام رسمی علیه مقامات) و فقط مجلس سنا قدرت محاکمه استیضاح‌شدگان را دارد. در این راستا و بر اساس بند چهارم ماده دوم قانون اساسی آمریکا «رئیس جمهور، معاون رئیس جمهور و مقامات کشوری ایالات متحده را می‌توان پس از استیضاح به خاطر خیانت به کشور، رشوه‌خواری و سایر جرائم و جنحه­‌های مرتبط با مناصب اصلی دولتی و محکومیت به خاطر این جرائم از سمت‌هایشان برکنار کرد». البته آنچه در رابطه با تعریف جرم در این مورد بیان می‌شود این است که منظور الزاماً خود «جرم» نیست و در واقع منظور هر عملی است که خلاف منافع ملی آمریکا باشد.

سابقه استیضاح رئیس جمهور در آمریکا

استیضاح رئیس جمهور در آمریکا پیشتر نیز روی داده است. طرح استیضاح بیل کلینتون و اندرو جانسون در سال‌های گذشته وارد کنگره شد که در هیچ‌کدام از این دو مورد، استیضاح رأی نیاورد. کلینتون، به دلیل شهادت دروغ در مورد رابطه­‌اش با مونیکا لویسکی استیضاح شد. استیضاح آقای جانسون نیز ۱۱ روز پس از برکناری ادوین استنتون، وزیر جنگ او به راًی گذاشته شد. استیضاح این دو اگرچه در مجلس نمایندگان رأی آورد، اما در سنا رد شد؛ چرا که سناتورهای دموکرات و برخی از جمهوری‌خواهان به آن رأی مثبت ندادند. لذا سیستم استیضاح به دلیل نیازمند بودن به رأی هر دو حزب، بسیار دشوار است.

امکان‌سنجی رأی آوردن استیضاح ترامپ

استیضاح آقای ترامپ حاصل تلاش دو نماینده دموکرات به نام الکساندر گرین (نماینده تگزاس) و برد شرمن (نماینده کالیفرنیا) است که اتهامات مختلفی را به آقای ترامپ نسبت داده‌­اند و برخی دیگر از نمایندگان دموکرات نیز از آن‌ها حمایت کرده‌اند. همچنین برخی از کاندیداهای ورود به کنگره نظیر بارزی فلورز در فلوریدا و اندی توربورن در کالیفرنیا در تبلیغات تلویزیونی خود، به این موضوع اشاره کرده‌اند.

علاوه بر اتهاماتی که پیش‌تر نیز ذکر شد، ترامپ ساختار آمریکا را تضعیف کرده و مخالف آن است. طبق نظرسنجی مرکز پژوهشی پیو در ژوئن ۲۰۱۸، ۸۷درصد از آمریکایی‌ها معتقدند که ترامپ احترامی برای نهادها و سنت‌های دموکراتیک آمریکا قائل نیست. تکنوکرات­‌ها و بروکرات‌ها به عنوان بخشی از این ساختار نیز رضایت چندانی از ترامپ ندارند.

نمودار ۱- میزان احترام ترامپ به ساختارها و سنت‌های دموکراتیک آمریکا

همچنین طبق نظرسنجی مشترک ای بی سی نیوز و واشنگتن‌پست، ۶۰درصد از مردم آمریکا از عملکرد ترامپ در ریاست جمهوری ناراضی بوده و ۶۳درصد از تحقیقات مولر حمایت کرده‌اند. لذا می‌توان گفت که نارضایتی از او وجود دارد.

نمودار ۲- میزان رضایت مردم از عملکرد ترامپ و حمایت آن‌ها از تحقیقات مولر

در رابطه با میزان محبوبیت ترامپ نیز، اگرچه به نظر، عدم محبوبیت او بیشتر از محبوبیتش است، اما با این حال نمی‌توان به طور قطع صحبت کرد و می‌توان گفت که در این مورد وضعیت دو قطبی شدیدی وجود دارد. به نظر، بخشی از مردم آمریکا به شدت از ترامپ متنفرند و بخشی دیگر به شدت به او علاقه دارند. طبق نظرسنجی‌ ای بی سی نیوز، میزان محبوبیت ترامپ ۴۰٫۱درصد است در حالی که نارضایتی از او ۵۴٫۱ درصد است.

نمودار ۳- میزان محبوبیت ترامپ طبق ای بی سی نیوز و واشنگتن‌پست

سایر نظرسنجی‌ها در رابطه با میزان محبوبیت ترامپ نیز، وجود این دو قطبی  و نزدیکی آراء مخالف و موافق با ترامپ را تأیید می‌کنند.

نمودار ۴- میزان محبوبیت ترامپ در نظرسنجی‌های مختلف

همچنین طبق نظرسنجی گالوپ، میزان رضایت از ترامپ ۴۱درصد است که نسبت به مقدار قبلی خود، ۴ درصد نیز کاهش داشته است و کاهش محبوبیت نسبی ترامپ را نمایش می‌دهد.

نمودار ۵- میزان محبوبیت ترامپ طبق نظرسنجی گالوپ

علاوه بر بعد جامعه‌شناسی موضوع استیضاح، در داخل کنگره آمریکا، این موضوع ممکن به نظر نمی‌رسد. کنگره آمریکا در حال حاضر، در دست جمهوری‌خواهان – جمهوری­خواهان ۳۷ صندلی در مجلس نمایندگان و ۲ صندلی در سنا بیشتر دارند- است. لذا شروع استیضاح در مجلس نمایندگان، نیاز به همراهی هم دموکرات‌ها و هم جمهوری‌خواهان خصوصاً در زمانی که حدود ۶۰ روز تا انتخابات میان دوره­‌ای کنگره مانده است، دارد. در حالی که در این فضا، نمایندگان عموماً تمایلی به انجام این کار ندارند. علت هم در این است که در مورد جمهوری‌خواهان، رأی و محبوبیت ترامپ از رأی نمایندگان جمهوری‌خواه در مناطق خودشان بیشتر است.

دموکرات‌ها نیز تمایلی به تحریک جمهوری‌خواهان مناطق خودشان، خصوصاً با توجه به تهدیدات ترامپ مبنی بر فقیر شدن آمریکا در صورت استیضاح او، ندارند. با این تهدید، در صورتی که اقدامی به استیضاح صورت گیرد، ممکن است با توجه به فضاسازی‌های ترامپ مردم به دموکرات‌ها کمتر رأی دهند. به عنوان مثال، نانسی پلوسی رهبر حزب اقلیت‌های مجلس نمایندگان آمریکا و دیگر دموکرات‌های برجسته، ماه‌ها در راستای خنثی‌کردن تلاش‌ها برای پیگیری فرآیند استیضاح رئیس جمهوری آمریکا کوشیدند. پلوسی ماه گذشته از تلاش‌های واترز و دیگر دموکرات‌ها برای استیضاح ترامپ با عنوان هدیه‌ای به جمهوری‌خواهان نام برد.

خود شخص ترامپ نیز با توجه به ویژگی‌های شخصیتی‌اش، ممکن است به نمایندگانی که علیه او اقدامی کنند، حمله کرده و باعث کاهش محبوبیت آن‌ها شود. چاک شومر نیز هیچ‌گاه از استیضاح حمایت نکرده است. لذا آن‌ها تمایل چندانی به شروع استیضاح حداقل تا پایان برگزاری انتخابات ندارند. همین امر در مورد سناتورها و سنا نیز کاملاً صدق می‌کند. علاوه بر این، استیضاح بسیار پیچیده است و عوامل مختلفی در آن دخیل هستند. بنابراین، موضوع استیضاح به نظر منتفی است، مگر اینکه مدرک و اتفاق جدیدی روی دهد؛ به عنوان مثال آقای مولر تا آن موقع به نتیجه خاصی برسد و یا اتهامات علیه ترامپ قوی‌تر و معتبرتر شود.

استیضاح ترامپ و منافع جمهوری اسلامی ایران

فارغ از اینکه استیضاح روی دهد یا خیر، آنچه حائز اهمیت است، اهمیت این استیضاح برای منافع ملی ایران است و اینکه آیا روی دادن این استیضاح برای منافع ملی جمهوری اسلامی ایران، تبعاتی دارد؟ در این رابطه باید گفت سیاست و استراتژی آمریکا نسبت به منطقه خاورمیانه و خصوصاً کشور ایران، همواره ثابت است و مسئله ورای حضور یا عدم حضور آقای ترامپ است. هر شخصی رئیس جمهور آمریکا شود، سیاستی مشابه با شدتی متفاوت در پیش می‌گیرد. لذا استیضاح ترامپ برای ایران تفاوت چندانی نخواهد داشت و چه بسا شرایط را بدتر نیز می‌­سازد.

در صورت استیضاح ترامپ، مایک پنس، معاون او، رئیس جمهور آمریکا خواهد شد. او از مخالفان مسلمانان، حامی افراطی اسرائیل است و همانند ترامپ، نظرات بسیار تندی نسبت به ایران دارد. او در دوره‌ای که نماینده کنگره بود، از اوضاع وخیم در زندان گوانتانامو و از جنگ عراق -در حالی که ترامپ مخالف این جنگ بود- حمایت می‌کرد. ایدئولوژی پنس، همانند سایر اطرافیان ترامپ چون مایک هاکابی و دخترش، سارا هاکابی سندرز و حتی سارا پالین، صهیونیست مسیحی است و لذا او بسیار ایدئولوژیک تر از ترامپ است. حضور او در مسند ریاست جمهوری، قطعاً نفعی برای ایران نخواهد داشت و چه بسا شرایط را بدتر نیز سازد.

نتیجه‌گیری

با توجه به عدم تمایل عموم دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان مبنی بر ورود به بحث استیضاح با توجه به نزدیکی انتخابات میان دوره‌ای آمریکا، عدم وجود دلایل محکم علیه ترامپ تاکنون و همچنین جایگزینی ترامپ (در صورت استیضاح) با پنس، احتمال استیضاح ترامپ بسیار پایین است. با این حال، اگر به هر دلیلی چنین اتفاقی روی دهد و کنگره موفق به استیضاح ترامپ شود، باید توجه داشت که تفاوت چندانی به جهت منافع ملی ایران نداشته و حتی ممکن است شاهد تندترشدن سیاست‌ها آمریکا نسبت به ایران نیز باشیم. اما اگر استیضاح اتفاق بیفتد ولی رأی نیاورد و یا کنگره در دست دموکرات‌ها بیفتد، شاهد تنش بیشتر میان کنگره و ترامپ خواهیم بود.

طه اکرمی- کارشناس مسائل آمریکا

[۱] Paul Manafort

[۲] Michael Cohen

[۳] Robert Mueller

تأملی درباره حضور گردشگران عراقی در ایران

صنعت گردشگری در ایران در دهه‌‏های اخیر، دست کم در برنامه‌‏ها و سیاستگذاری‏‌ها، توجه بسیاری به خود جلب کرده است، و اکثریت اقتصاددانان و صاحب‏‌نظران از این صنعت به عنوان بهترین جایگزین برای کاهش و یا قطع وابستگی به درآمدهای نفتی نام می‏‌برند. با این حال، و علیرغم اینکه ایران از لحاظ ظرفیت‏‌های بالقوه طبیعی و انسانی جزو برترین کشورها به شمار می‌‏رود، درآمد حاصل از گردشگری در این کشور، در قیاس با کشورهای مشابه نظیر ترکیه، کماکان بسیار نازل مانده است. فقدان زیرساخت‏‌های اقامتی و حمل و نقل از جمله چالش‌‏هایی به شمار می‌‏رود که اجازه نداده است برخی اقدامات تحسین‏ برانگیز سازمان‌‏های ذی‏ربط، نظیر تسهیل صدور ویزا، به نتیجه مطلوب نائل آید. ابهامات عرفی و قانونی درباره نحوه مواجهه و مدیریت تفاوت‏‌های فرهنگی با گردشگران خارجی، به‏‌ویژه با غیرمسلمانان، نیز از جمله موانع توسعه صنعت گردشگری در ایران به شمار می‌‏رود، که در سال‏‌های نه چندان دور حتی به اقداماتی نظیر حمله به اتوبوس گردشگران نیز کشیده شده است.

در این میان گردشگرانی که از کشورهای همسایه با قصد زیارت، تفریح، درمان و یا تجارت به ایران مسافرت می‏‌کنند، به دلیل مشابهت‏‌های بیشتر فرهنگی و مذهبی، چالش‌‏های فرهنگی کمتری ایجاد می‏‌کنند. در سال‏‌های اخیر، و پس از کاهش شدید گردشگران زیارتی عربستانی، که متعاقب رخدادهای مربوط به سفارت و کنسولگری عربستان در ایران اتفاق افتاد، گردشگران سایر کشورهای همسایه به تدریج جای خالی آنها را پر کرده‌‏اند، چنانکه معاون گردشگری کشور نیز در مرداد ماه ۱۳۹۷ به ترتیب از رشد ۹۰ درصدی و ۷۰ درصدی گردشگران عراقی و آذربایجانی خبر داد؛ ضمن اینکه ورود افغانستانی‏‌ها و ترک‏‌ها نیز در سال‏‌های اخیر افزایش داشته است.

با این حال، حضور گردشگران کشورهای همسایه نیز خالی از حاشیه نبوده است، و برخی رسانه‏‌ها و شهروندان نسبت به تمایل این دسته از گردشگران نسبت به روابط آزاد و خارج از ازدواج با زنان ایرانی ابراز نارضایتی کرده‏‌اند. به عنوان مثال، چندی پیش، یک سایت خبری معتبر، طی گزارشی ضمن اشاره به عدم پذیرش اسکان مردان خارجی همراه با زنان ایرانی در هتل‏‌ها، نسبت به اسکان «بخشی از زائران خارجی به‌‏ویژه عراقی‌‏ها، در منازل شخصی» هشدار داده و خواستار نظارت بر آنها شده بود. در نخستین روزهای شهریور ۱۳۹۷ نیز، انتشار گزارشی در یک روزنامه درباره حضور گردشگران عراقی در شهر مشهد مباحث گسترده‌‏ای را در این خصوص شکل داده و حاشیه‏‌های فراوانی ایجاد نمود.

در گزارش مزبور، از آماری سخن رفته بود که در جلسه فروردین ماه ستاد خدمات سفر استان خراسان رضوی عنوان شده و براساس آن، از ۷۳۰۰ خانه‌‏مسافر فعال در مشهد، فقط ۶۰۰ مورد مجوز فعالیت دارند. در ادامه گزارش نیز به نقل از رئیس اتحادیه هتل‌داران خراسان رضوی، حضور تعدادی از مردان مجرد عراقی به همراه برخی زنان ایرانی در خانه‏‌مسافرهای شهرهای زائرپذیر نظیر مشهد و قم تأیید شده و بر لزوم مراقبت بیشتر در این خصوص تأکید شده بود. انتشار شایعات مزبور، واکنش‌‏های گسترده‌‏ای در فضای مجازی در پی داشت، به طوری که مشاور وزیر کشور ضمن تکذیب اخبار مربوطه، بر این نکته تاکید نمود که در این خصوص هیچگونه آمار مستندی وجود ندارد. نهایتاً رئیس اتحادیه هتل‌داران خراسان رضوی نیز اعلام نمود که گفته‏‌هایش به شکل درست نقل نشده است. وی همچنین به این نکته اشاره کرد که حضور گردشگران در تمام نقاط دنیا با حاشیه‏‌هایی همراه بوده و آمار و مستندات خاصی هم از آن در دست نیست.

همزمان گزارش‌‏ها و شایعاتی نیز از شهرهای جنوبی کشور نظیر آبادان و خرمشهر منتشر شد که یکی از مهمترین آنها به قتل یک مرد عراقی در بازار ماهی‌‏فروشان خرمشهر به دلیل اهانت به زنان ایرانی مربوط می‏‌شد؛ که البته فرماندار ویژه خرمشهر این موضوع را از اساس تکذیب کرد و معاون فرهنگی، اجتماعی و گردشگری منطقه آزاد اروند نیز ضمن اشاره به شایعات مربوط به برخورد شهروندان این شهرها با مردان عراقی، تفاوت‏های فرهنگی گردشگران خارجی و شهروندان ایرانی را موضوعی دانست که نیازمند بررسی و مدیریت است. امام جمعه مشهد نیز حاشیه‏‌های ایجادشده را توطئه انگلیس خواند که با هدف ایجاد تقابل میان ملت‌‏های ایران و عراق انجام شده است.

صرف نظر از واکنش‌‏های رسمی، واکنش‌‏های عمومی نسبت به اخبار و شایعات مزبور را می‏‌توان در دو مقوله دسته‏‌بندی کرد: گروه قابل توجهی از کاربران ایرانی شبکه‌‏های اجتماعی (شاید اکثریت نسبی آنها) با درست فرض کردن اخبار مزبور، این پدیده را محکوم کرده و خواستار جلوگیری از حضور گردشگران مجرد عراقی در کشور شدند. در مقابل، اقلیتی از کاربران نیز انتشار گزارش‏‌های مذکور را یک‌سویه و افراطی دانسته و تمایل برخی مردان گردشگر عراقی به ایجاد رابطه آزاد را امری منحصر به آنان نداستند.

در هر حال، تردیدی نیست که در زمان کنونی که به دلیل اقدامات خصمانه ایالات متحده، محدودیت‏‌های زیادی در اقتصاد کشور ایجاد شده است و ارزش پول ملی نیز به شدت کاهش یافته است، حضور گردشگران می‏‌تواند نقش موثری در حفظ پویایی نسبی بخش‌‏های مختلف گردشگری ایفا کرده و زیان‏‌های بخش هتل‌داری در کشور را کاهش دهد. از طرف دیگر، حضور گردشگران کشورهای همسایه قطعاً پیوندهای فرهنگی و اجتماعی بین ملت ایران و شهروندان آن کشورها را تقویت نموده و فرصت‌‏هایی را برای مواجهه قدرتمندانه‌‏تر در مقابل تحریم‏‌های ایالات متحده ایجاد می‏‌نماید. از سوی دیگر، حتی با فرض مشاهده برخی رفتارها از سوی مردان مجرد گردشگر، زمینه طرح مسئله در جامعه فراهم شده و پروتکل‏‌هایی عرفی برای نحوه مواجهه مناسب (و احیاناً پذیرش) این‏گونه گردشگران خارجی فراهم می‏‌شود.

در مقابل، باید توجه داشت که وجود برخی احساسات و ذهنیات عرب‏‌ستیزانه، و تمایلات منفی ملی‏‌گرایانه در میان بخشی از شهروندان ایرانی، و نیز تلاش سازمان‏دهی‌‏شده برخی گروه‏ها و کشورهای متخاصم و مغرض می‏‌تواند فرصت‌‏های حاصل از تبادل گردشگران را به تهدید بدل سازد، چنانکه طبق گزارش‏‌های مختلف، هم‏‌اکنون در شهرهای مختلف کشور بعضاً مواردی از رفتار نامناسب با عراقی‏‌ها رخ می‏‌دهد؛ و براساس اظهارات برخی زائران ایرانی، احساسات مشابهی نیز در میان برخی عراقی‏‌ها نسبت به ایرانیان شکل گرفته است.

در شهرهایی نظیر آبادان و خرمشهر، حضور عراقی‏‌ها اگرچه تحرک‏‌بخش اقتصاد محلی بوده است، اما در عین حال برخی از شهروندان آن را امری مطلوب ارزیابی نمی‌‏کنند، چرا که از نظر عموم شهروندان خریدهای گشاده‏‌دستانه آنها گرانی کالاها در این مناطق را به دنبال می‌‏آورد. همچنین حیثیتی‌‏شدن موضوع گردشگران مجرد عراقی می‏‌تواند نوعی حس تحقیر ملی را القا کرده و به جای تقویت دوستی بین ملت‏‌ها، خصومت و نفرت را بپراکند، به‏‌ویژه اینکه رخداد مزبور عموماً به دو شهر مشهد و قم منتسب شده است.

نوع مواجهه وبسایت‏‌های خبری و تلویزیون‏‌های ماهواره‏‌ای حاوی این واقعیت است که به احتمال زیاد طرح موضوع رفتارهای گردشگران مجرد عراقی در امتداد سایر شایعات نظیر انتقال آب کارون به بصره و… بوده و با هدف ایجاد ذهنیت منفی در میان شهروندان دو ملت ایران و عراق نسبت به همدیگر انجام می‏‌شود، چرا که در اخبار و تحلیل‏‌های مربوطه اولاً تلاش می‌‏شود «غیرت ایرانی» صرفاً در مورد عراقی‏‌ها به جوش آید، و ثانیاً، به هیچ عنوان به این واقعیت اشاره نمی‏‌شود که اکثریت قریب به اتفاق زائران عراقی به همراه خانواده‏‌های خود به ایران سفر می‏‌کنند و فقط ۳درصد از آنها مجرد هستند.

در وضعیت کنونی که ایالات متحده تلاش دارد مردم و نظام را به نحو فزاینده‌‏ای در تنگنای مالی و روانی قرار دهد، نفس حضور گردشگران خارجی و نیز درآمد حاصل از سفر آنها آثار قابل توجه اقتصادی و اجتماعی به همراه دارد. بنابراین شایسته است بازوهای سیاستگذاری و رسانه‌‏ای نظام با درک حساسیت شرایط و پرهیز از دمیدن بر تخاصم‏‌های زودگذر سیاسی و جناحی، فرهنگ‏‌سازی توده‌‏ای درباره ماهیت، استانداردها و فعالیت‏‌های رایج صنعت گردشگری در دنیا، را دستور کار خود قرار دهند. همچنین لازم است آگاهی‏‌بخشی عمومی درباره برساخته‌‏بودن تفاسیر کنونی درباره حضور گردشگران عراقی در ایران در اولویت اقدامات رسانه‌‏ای قرار گیرد. در این صورت است که زمینه برای استفاده از ظرفیت‏‌های گردشگری کشور در راستای درآمدزایی و نیز تقویت دیپلماسی عمومی کشور در زمانۀ تشدید جنگ اقتصادی فراهم خواهد آمد.

گروه مطالعات ایران

اروپا و سناریوهای حفظ برجام

با اعلام ترامپ مبنی بر خروج از توافق هسته‌ای، ایران تداوم برجام را منوط به تعهد و تضمین عملی تأمین منافع اقتصادی خود از سوی طرف‌های اروپایی اعلام کرد. با این حال، اروپایی‌ها علی‌رغم تعهد قاطع سیاسی به حفظ برجام، با وجود گذشت چهار ماه از خروج آمریکا از این توافق هنوز اقدام عملیاتی و روش‌های اجرایی روشنی برای مقابله با تحریم‌های آمریکا و حفظ منافع ایران ارائه نکرده‌اند. این مسئله بر تردیدها در مورد ماهیت سیاست و رویکرد اروپا در قبال ایران و برجام افزوده و این پرسش را پیش روی ناظران و مقامات سیاسی قرار داده است که اروپا تا کجا پای برجام خواهد ایستاد و گزینه‌های آن در قبال برجام چیست.

۱-سیر رویکرد اروپا به برجام و ایران پس از روی کارآمدن ترامپ

در طول بیش از یک سال و نیمی که ترامپ سکان ریاست جمهوری آمریکا را به دست گرفته و به طور مداوم به مخالفت و دشمنی با ایران و برجام پرداخته است، رویکرد اروپا بر پایه دو اصل اساسی پیش رفته است. نخست، اهمیت حیاتی حفظ برجام در امنیت منطقه و اروپا و پرهیز از هرگونه مذاکره مجدد درباره آن؛ دوم، نگرانی مشترک و همسو با آمریکا در مورد برنامه موشکی و فعالیت‌های منطقه‌ای ایران. در این مدت، موضع اروپا در اولی همواره ثابت و بدون تغییر بوده و فتیله دومی را بسته به شرایط بالا و پایین کرده است. به طور کلی، رویکرد اروپا از زمان روی کارآمدن ترامپ شامل سه مقطع زمانی متفاوت زیر می‌شود:

۲-سناریوهای اروپا

سیاست ثابت و حمایت قاطع اروپایی‌ها از برجام از زمان روی کارآمدن ترامپ به این سو موجب شده امروز کمترین تردیدی در مورد اراده سیاسی آنها در حفظ برجام نزد ناظران وجود داشته باشد. بنابراین می‌توان گفت پایه ثابت گزینه‌های پیش روی اروپا همچنان حفظ برجام است و به نظر نمی‌رسد گزینه رهاکردن برجام حتی با وجود فشارهای آمریکا در دستورکار آنها باشد، مگر زمانی که به هر دلیل ایران از این توافق خارج شود. مسئله‌ای که در حال حاضر پیش روی تصمیم‌گیران اروپایی قرار دارد «محاسبه میزان هزینه‌کرد تبدیل اراده سیاسی به توان عملیاتی و اجرایی» برای مقابله با تحریم‌های آمریکا و حفظ منافع ایران در برجام است. تبدیل اراده سیاسی به توان عملیاتی و اجرایی نیازمند پرداخت هزینه از سوی اروپا است. به نظر می‌رسد آنچه موجب تعلل اروپا در مورد ارائه بسته عملیاتی رضایت‌بخش به ایران شده همین موضوع «میزان پرداخت هزینه» از سوی آنهاست. با توجه به این مقدمه، اروپایی‌ها با سه گزینه زیر روبرو هستند:

۱) حفظ برجام بدون پرداخت هزینه: در این گزینه تلاش اروپا برای حفظ برجام صرفا به تعهد سیاسی محدود است و اروپایی‌ها با توجه به فشارهای آمریکا و به خطر افتادن منافع اقتصادی و امنیتی‌شان در ارتباط با آمریکا حاضر به پرداخت هیچ هزینه‌ای برای حفظ برجام نیستند. در کنار نشانه‌هایی چون موضع‌گیری صرفا سیاسی مقامات اروپا در مورد ضرورت حفظ برجام و تامین منافع ایران در این توافق، تعلل در ارائه بسته اقتصادی مورد رضایت ایران و خودداری از تقابل با شرکت‌های در حال خروج از ایران، کم نیستند دلایلی این گزینه را روی میز تصمیم‌گیران اروپایی قرار می‌دهد. اروپا با وجود تمام اختلافاتی که با دولت ترامپ دارد، همچنان بزرگترین و تنها متحد استراتژیک ایالات متحده آمریکا محسوب می‌شود و رشته‌های پیونددهنده این دو به راحتی گسستنی نیست.

با وجود تلاش‌هایی که اتحادیه اروپا در دو دهه گذشته برای سر و سامان دادن به یک سیاست خارجی، امنیتی و دفاعی مستقل داشته، این اتحادیه و اعضای آن همچنان از نظر امنیتی وابسته به چتر امنیتی آمریکا و ناتو هستند و با وجود اوج‌گیری مجدد ایده حرکت به سمت استقلال راهبردی در سال‌ها و ماه‌های اخیر، دست کم در افق میان‌مدت گریزی از این وابستگی امنیتی نمی‌بینند. از سوی دیگر، آمریکا بزرگترین شریک اقتصادی اتحادیه اروپا و شراکت در این حوزه به مراتب بزرگتر و عمیق‌تر از حوزه امنیتی است. شراکت در این حوزه زمانی بیشتر معنادار می‌شود که آن را با حجم مبادلات اقتصادی ایران و اروپا مقایسه کنیم. به طور کلی،‌ مجموع مبادلات تجاری اروپا با آمریکا مطابق با آمار سال ۲۰۱۶ یورواستات، ۱۰۴۵ میلیارد یورو تخمین زده می‏شود در حالی که مبادلات تجاری ایران و اروپا فقط ۱۵.۳ میلیارد یورو است.

سطح وابستگی امنیتی و اقتصادی اروپا به آمریکا در مقایسه با سطح مراودات سیاسی و اقتصادی ناچیز ایران با اروپا، به قدری بالاست که اروپایی‌ها را به حفظ برجام بدون پرداخت هزینه‌های تنش و تقابل با آمریکا متمایل می‌سازد. با این حال، برایند چنین انتخابی به معنای رهاکردن ایران در برابر تحریم‌ها و تامین‌نشدن منافع مورد انتظار آن از برجام و در واقع مساوی با خروج ایران از این توافق و فروپاشی کامل آن است که آسیب‌های جدی به منافع امنیتی اروپا وارد می‌کند. اروپایی‌ها هنوز از پیامدهای امنیتی بحران سوریه همچون تروریسم و پناهجویی خارج نشده‌اند و در این شرایط به شدت از تصاعد بحران و بی‌ثباتی در غرب آسیا و تشدید بحران‌هایی چون پناهجویی و تروریسم در نتیجه احتمال وقوع یک جنگ نیابتی و یا مستقیم دیگر در منطقه و یا ایجاد بحران جدیدی به نام «بحران ایران» در نتیجه فروپاشی برجام و تغییر رژیم در این کشور هراس دارند.

انتظار حفظ برجام از طرف ایران بدون تأمین منافعش از سوی طرف‌های باقیمانده در توافق به ویژه طرف‌های اروپایی نه منصفانه است و نه واقع‌بینانه. این موضوع را اروپایی‌ها به خوبی درک کرده‌اند به طوری که مقابله با تحریم‌های آمریکا و حفظ منافع ایران را یکی از پایه‌های اصلی شکل‌گیری این توافق و از جمله شروط اساسی حفظ آن می‌دانند. بنابراین، این گزینه به دلیل بیم خروج ایران از برجام و فروپاشی کامل آن گزینه نهایی اروپا نخواهد بود. این گزینه که در حال حاضر نشانه‌های آن مشهود است به نظر می‌رسد با هدف مدیریت انتظارات ایران و نزدیک‌کردن آن به کف انتظارات از برجام بدون آمریکا در دستورکار قرار دارد و تاریخ مصرف آن نهایتا تا زمان اجرایی‌شدن تحریم‌های نوامبر خواهد بود.

۲) حفظ برجام با پرداخت هزینه‌های بالا: در مورد انتخاب این گزینه از سوی اروپا هیچ نشانه متقن و جدی وجود ندارد. اگرچه اروپایی‌ها همواره از برجام دفاع کرده و حتی پس از خروج آمریکا از این توافق با آن همراهی نکرده و به‌دنبال راهکارهایی برای حفظ برجام بدون آمریکا هستند اما این گزاره هیچگاه به معنای آمادگی آنها برای حفظ برجام با پرداخت هزینه‌های بالا نیست. حتی در صورت آمادگی اروپا برای حفظ برجام با پرداخت هزینه‌های بالا، اگرچه در یک روی سکه این اقدام از تشدید بی‌ثباتی‌های ناشی از فروپاشی برجام در منطقه جلوگیری می‌نماید، در عین حال در روی دیگر سکه ممکن است مخالفان برجام (آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن) را بیش از پیش به سمت جنگ و یا فروپاشی نظام سیاسی ایران متمایل نماید.

علاوه بر این، اروپایی‌ها همواره در برابر این محاسبه قرار دارند که چه چیزی می‌دهند و چه چیزی به دست می‌آورند. آنها معتقدند که با انتخاب چنین گزینه‌ای در واقع در ازای وقوع یک جنگ تجاری تمام عیار با آمریکا بر سر مقابله با تحریم‌های آن که هزینه‌های مالی بسیاری در بر دارد و همچنین تضعیف هرچه بیشتر اتحاد امنیتی خود با آمریکا و مضافا تنش با اسرائیل و اعراب منطقه، با ایرانی وارد یک ائتلاف برای حفظ برجام می‌شوند که اصلا تمایل ندارد در مورد سایر مسائل اختلافی نظیر برنامه موشکی و فعالیت‌های منطقه‌ای خود مذاکره کند. بنابراین، از نظر عقلانی آنها چنین انتخابی را نه مقدور می‌دانند و نه مطلوب و باید این گزینه را نیز از هم اکنون منتفی دانست.

۳) حفظ برجام با پرداخت کمترین هزینه یا هزینه‌کَرد معقول: این گزینه راه میانی و حد وسط دو گزینه قبلی است. اروپایی‌ها برای حفظ برجام با دو فشار همزمان مواجه‌اند: نخست، فشار سیاسی و تحریمی آمریکا برای همراه‌سازی اروپا با تحریم‌های خود علیه ایران؛ و دوم، فشار ایران برای ارائه یک بسته عملیاتی رضایت‌بخش. همانطور که پیش از این توضیح داده شد، اتحادیه اروپا هم در مورد برهم‏‌خوردن برجام دارای نگرانی‌ است و هم در مورد آسیب بیشتر به روابط با آمریکا. واقعیت این است که اگرچه مقابله با تحریم‌های آمریکا علیه ایران و پذیرش هزینه‌های آن از سوی اروپایی‌ها انتخابی بسیار دشوار است، در سوی مقابل نیز با توجه به وضعیت امنیتی که اروپا در محیط داخلی و پیرامونی خود با آن مواجه است، رهاکردن برجام و فروپاشی آن نیز چندان انتخاب آسانی برای آنها نخواهد بود. هزینه‌هایی که از سوی هر یک از این دو انتخاب بر اروپا وارد می‌شود اگرچه همجنس و هم‌وزن نیستند اما قابل توجه و دارای تأثیرات راهبردی خاص خود خواهد بود.

به نظر می‌رسد اروپایی‌ها به‌دنبال حفظ برجام با پرداخت کمترین هزینه یا هزینه‌کَرد معقول هستند. منظور از کمترین هزینه یا هزینه‌کَرد معقول، مدیریت میزان و نحوه پرداخت هزینه هم در قبال حفظ برجام و هم در قبال روابط با آمریکاست. از یک سو، حفظ برجام نباید به قیمت تنش بالا با آمریکا و جنگ تحریمی و تجاری تمام عیار با آن باشد؛ و از سوی دیگر، اقدامات اروپا برای حفظ برجام نباید به قدری ضعیف باشد که ایران را به سمت درهای خروج از برجام سوق دهد. اروپایی‌ها اگرچه زیر بار هزینه‌های بالا برای حفظ برجام نمی‌روند اما به‌خوبی آگاهند که بدون پرداخت هزینه و صرفا با تاکید بر اعلام تعهد سیاسی نیز نمی‌توانند ایران را در این توافق نگه دارند. در چهارچوب این گزینه حفظ برجام علاوه بر اینکه نمی‌تواند بدون پرداخت هزینه باشد، نباید هزینه‌هایی فراتر از مزیت‌های آن داشته باشد. بنابراین، بر اساس عقلانیت سیاسی و منطق هزینه- فایده، از نظر آنان بهترین گزینه، گزینه‌ای است که هم به حفظ برجام بینجامد و هم به منافع اروپایی خارج از برجام آسیب چندانی نزند. یکی از دلایل دیگر تعلل در ارائه بسته عملیاتی به ایران علاوه بر هدفی که در گزینه نخست عنوان شد، سطح مقدورات و محذورات اروپا در تنگنای تنش میان ایران و آمریکا و جستجوی مکانیسم اجرایی است که بتواند تعادل میان این دو را حفظ کرده و هزینه‌های هر دو سو را مدیریت نماید.

نتیجه‌گیری

سیر رویکرد اتحادیه اروپا به برجام و بررسی مواضع و کنش‌های کلامی و رفتاری مقامات اروپایی نشان می‌دهد که حفظ برجام تنها گزینه پیش روی اروپاست و آنها هیچ بدیلی برای آن ندارند. بنابراین، اروپا تنها در صورتی برجام و ایران را رها می‌کنند که ایران از آن خارج شود. از این رو، به نظر می‌رسد تعلل اروپا در ارائه بسته عملیاتی به ایران نه به سبب تردید در حفظ برجام و تداوم همکاری با ایران، که به سبب محاسبه و سنجش میزان و نحوه هزینه‌کَرد برای حفظ برجام است. در این میان، سه گزینه پیش روی اروپا قرار دارد: حفظ برجام بدون پرداخت هزینه، حفظ برجام با پرداخت هزینه‌های بالا و حفظ برجام با پرداخت کمترین هزینه یا هزینه معقول. گزینه اول اگرچه در نگاه نخست برای اروپا انتخابی مقدور و مطلوب است اما به دلیل احتمال بسیار بالای خروج ایران از برجام، در برآورد نهایی به هیچ عنوان مطلوب اروپایی‌ها نیست و آنها می‌دانند که با تعهد صرف سیاسی بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای نمی‌توانند ایران را در برجام نگه دارند. گزینه حفظ برجام با پرداخت هزینه‌های بالا نیز برای اروپایی‌ها نه مقدور است و نه مطلوب. اما گزینه سوم یعنی حفظ برجام با پرداخت کمترین هزینه یا هزینه‌کَرد معقول از این نظر که هم مقدورات و محذورات اروپا در نظر می‌گیرد و هم هزینه‌های قرارگرفتن در میانه ایران و آمریکا را مدیریت می‌کند، برای آنها مقدور ولی دشوار اما مطلوب است.

دشواری این گزینه به سبب عدم مطابقت توانایی‌ها و محذورات اروپا با خواسته‌ها و انتظارات ایران از برجام بدون آمریکا از یک سو و فشارهای آمریکا برای اعمال تحریم‌های حداکثری اروپا علیه ایران از سوی دیگر است. بین سیاست و توان سیاسی اروپا شکاف بزرگی وجود دارد، این امر موجب شده میان مواضع سیاسی اروپا با اقدامات عملی آن در حفظ برجام فاصله بسیار باشد. بخشی از این شکاف به محدودیت‌های ساختاری اروپا بازمی‌گردد. اروپا از دو جنبه سیاسی و فنی دارای محدودیت‌هایی ساختاری است که دست آن را در مقابله با آمریکا و دادن تضمین به ایران بسته است. نخست، ضعف قدرت سیاسی اروپایی‌ها در مقایسه با آمریکاست. دوم، وابستگی مالی شرکت‌های اروپایی به نظام مالی آمریکا. نقش اساسی را در مقابله با تحریم‌های آمریکا شرکت‌های بزرگ اروپایی برعهده دارند که بیشترین تعامل و مراوده را با نظام مالی ایالات متحده داشته و به شدت تحت تأثیر تحریم‌های ثانویه آمریکا قرار دارند و تصمیمات آنها تابع منافع خودشان است تا اولویت‌های راهبردی و امنیتی دولت‌های متبوعشان. اما بخش دیگری از شکاف فوق به خود دولت‌های اروپایی باز می‌گردد. به نظر می‌رسد دولت‌های اروپایی هنوز فاقد اراده تبدیل تعهد سیاسی به تعهدات اقتصادی هزینه‌زا برای حفاظت از برجام هستند و از دریچه روابط خود با آمریکا و پرداخت حداقل هزینه‌ها به حفظ برجام می‌نگرند.

اروپایی‌ها باید در این مورد واقع‌بین باشند که اگر قرار باشد تحریم‌های هسته‌ای یک‏بار دیگر بازگردد و آنها نخواهند برای حفظ این توافق هزینه بدهند، ایران در ازای دریافت کدام منافع باید در این توافق بماند. با اینکه منافع این توافق جهانی است اما تاکنون این تنها ایران بوده است که هزینه‌های حفظ آن را پرداخته است. از هزینه‌های بدعهدی و کارشکنی آمریکا در روند اجرای توافق تا فشارهای پس از خروج را تاکنون تنها ایران پرداخته است. اگر اروپا باور دارد که برجام برای امنیت منطقه و اروپا حیاتی است، پس حفظ آن ارزش پرداخت هزینه‌های بالا را دارد. اروپایی‌ها باید به این نکته توجه داشته باشد که هزینه‌های غیرمستقیم پیامدهای امنیتی فروپاشی این توافق برای آنها می‌تواند بسیار فراتر از هزینه‌های حفظ آن باشد. انتهای پروژه ترامپ ممکن است جنگی بزرگ در منطقه پرتنش غرب آسیا باشد که دود آن به طور مستقیم به چشم خود اروپایی‌ها می‌‏رود.