سرنوشت برجام در پرتو مذاکره ترامپ با کره شمالی تا برکناری تیلرسون

در یک هفته اخیر، پس از خبر مذاکره ترامپ با رهبر کره شمالی، برکناری تیلرسون دومین خبری است که می‌تواند نقش بسیار مهمی در تصمیم ترامپ در مورد برجام در ماه می (اردیبهشت ۹۷) داشته باشد. علاوه بر اینکه کره شمالی در شرایطی که ترامپ چندان به توافق هسته‌ای با ایران پایبند نیست و دم از خروج از این توافق می‌زند حاضر به مذاکره با وی شده، در واشینگتن به جای تیلرسون، کسی پشت میز وزارت خارجه آمریکا نشسته است که از مخالفان سرسخت و جدی برجام است. این دو تحول مهم چه تاثیری بر آینده برجام آن هم در فاصله‌ای کمتر از دو ماه تا تصمیم جدید ترامپ در قبال آن دارد.

مذاکرات با کره شمالی

پس از دیدار مقامات کره جنوبی و کره شمالی در حاشیه المپیک زمستانی در کره جنوبی، سفیران کره جنوبی با پیامی از سوی رهبر کره شمالی عازم واشینگتن شدند؛ پیامی که حاکی از آمادگی پیونگ یانگ برای مذاکره بر سر فعالیت‌های هسته‌ای و موشکی کره شمالی بود. در پی انتقال این پیام، سارا سندرز، سخنگوی کاخ سفید از آمادگی ترامپ برای دیدار با کیم جونگ اون در مکان و زمانی که هنوز مشخص نشده است، خبر داد. با این حال، نکته‌ای که اخیراً توجه برخی تحلیلگران را به خود جلب کرده، آثار و تبعات مذاکره میان کره شمالی و آمریکا بر توافق هسته‌ای ایران است. بسیاری از کارشناسان و تحلیل‌گران با قائل‌شدن به ارتباط تنگاتنگ میان تصمیم ترامپ در قبال برجام و مذاکرات وی با کره شمالی، معتقدند که اگر ترامپ در ماه می از توافق هسته‌ای با ایران خارج شود، مذاکرات او با کره شمالی به مشکل جدی برخواهد خورد. این دسته از کارشناسان این استدلال را مطرح می‌کنند که خارج‌شدن ترامپ از توافق هسته‌ای با ایران موجب خواهد شد، رهبر کره شمالی به این نتیجه برسد که نمی‌تواند با چنین شخصی که به توافق‌ها و تعهدهای گذشته آمریکا پایبند نیست وارد مذاکره شده و به او اعتماد کند.

به نظر می‌رسد اگرچه از لحاظ منطقی استدلال فوق درست به نظر می‌رسد اما لزوما نمی‌تواند همواره صادق باشد، بلکه با نگاه از منظری متفاوت می‌توان به نتیجه‌ای متفاوت رسید. از زمان روی کارآمدن ترامپ، رهبر کره شمالی نظاره‌گر دشمنی‌ها و عهدشکنی‌های ترامپ نه تنها در قبال توافق هسته‌ای با ایران بلکه در مورد سایر موافقت‌نامه‌های همکاری آمریکا بوده است. ترامپ در این مدت از هیچ کوششی برای برهم‌زدن برجام فروگذار نکرده و آنگونه که خود وی گفته است در صورت اصلاح‌نشدن این توافق، در ماه می از آن خارج خواهد شد. بنابراین، اگر برجام و رویکرد ترامپ در قبال آن برای رهبر کره شمالی ملاک عمل بود، رفتار یک سال گذشته ترامپ با توافق هسته‌ای ایران کافی است تا وی به این نتیجه برسد که نمی‌توان با ترامپ وارد مذاکره و توافق شود و اساسا چنین پیشنهادی را در شرایطی که هنوز مشخص نیست او با توافق هسته‌ای ایران چه خواهد کرد، مطرح ‌نمی‌نمود. بنابراین، به نظر می‌رسد تصمیم کیم جونگ اون برای مذاکره با ترامپ چندان تحت تاثیر رفتار ترامپ با برجام نبوده و شاید تحریم‌ها و یا عوامل دیگر نقش اثرگذارتری در این تصمیم وی داشته است. با این حال، توافق هسته‌ای ایران برای رهبر کره شمالی درس مهمی در پی داشته است. اینکه اگر بخواهد با آمریکا توافقی پایدار داشته باشد، این توافق می‌باید در دوره تندورهای جمهوری‌خواه و یکی از افراطی‌ترین روسای جمهوری این کشور باشد. توافقی که در صورت تحقق به احتمال بسیار بالا از گزند حاکمیت احتمالی آینده دموکراتها و یا هر مقام دیگری بر کاخ سفید نیز در امان خواهد بود. در سوی مقابل، تمایل کره شمالی برای مذاکره با آمریکا احتمالا ترامپ را به این نتیجه برساند که رویکرد سخت و تحریم‌های همه‌جانبه وی در قبال پیونگ یانگ جواب داده و این کشور را که تا همین چند ماه پیش با هرگونه مذاکره‌ای مخالف بود به پای میز مذاکره کشانده است. از این رو، این سیاست وی کارگر افتاده است و با خروج از برجام و بازگرداندن تحریم‌های گذشته می‌تواند مجددا ایران را نیز به پای میز مذاکره برای توافقی که مدنظر اوست بکشاند.

برکناری تیلرسون

سرانجام اختلافات عمیق میان دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا و رکس تیلرسون باعث کنار گذاشتن تیلرسون از سمت وزارت خارجه آمریکا و جانشینی مایک پمپئو به جای وی شد. دیدگاه تیلرسون در مورد برجام به اروپایی‌ها نزدیک‌تر بود و چندان موافق خروج یک‌طرفه ترامپ از این توافق نبود. در همین رابطه، ترامپ پس از اعلام برکناری تیلرسون به خبرنگاران گفته است: «با تیلرسون در موضوعات مختلف از جمله توافق هسته‌ای با ایران اختلاف نظر داشته و دیدگاه‌هایم به پمپئو نزدیک‌تر است. من قصد عقب‌نشینی و بیرون‌آمدن از توافق هسته‌ای را داشتم، اما تیلرسون با من موافق نبود. به نظر من توافق هسته‌ای به شدت بد بود، اما تیلرسون با نظرم موافق نبود.» واقعیت این است که تیلرسون با دو ویژگی مهم “نگاه کمتر ستیزه‌جویانه به توافق هسته‌ای” و همچنین “تعامل بهتر با اروپا در مقایسه با سایر مقامات کاخ سفید” نقش مهمی در کندکردن تیغ دشمنی ترامپ با برجام داشت.

از این منظر، برکناری تیلرسون را می‌توان به معنای از دست‌رفتن آخرین فرصت وی در زمینه جلب موافقت اروپایی‌ها برای اصلاح برجام مطابق با شروط چهارگانه ترامپ دانست. برکناری تیلرسون به معنای شکست یا دست‌کم بروز وقفه در کارگروه مشترکی است که اروپایی‌ها با آمریکا برای متقاعدسازی ترامپ به حفظ برجام تشکیل داده‌اند. بی‌نتیجه بودن این مذاکرات به معنی شکست ایده اروپایی‌ها مبنی بر حفظ برجام در عوضِ همکاری با آمریکا برای دستیابی به توافقی جدید با ایران در مورد فعالیت‌های منطقه‌ای و موشکی ایران است. علاوه بر این، این به معنی آن است که ترامپ به چیزی کمتر اصلاح خود توافق هسته‌ای تن نمی‌دهد. توافقی که پس از اصلاح نقائص آن، دربرگیرنده توافق‌های موشکی و منطقه‌ای نیز باشد. اگر همه این پیش‌فرض‌ها درست باشد، در دو ماه باقی مانده تا تصمیم جدید ترامپ، می‌باید منتظر تنش‌های بیشتر اروپا با آمریکا در جهت حفظ برجام و احتمالا برزمین ماندن ایده جدید اروپایی‌ها باشیم. در میان مقام‌های دولت ترامپ، تاکنون مایک پمپئو بیش از همه علیه توافق هسته‌ای حرف زده و در ماه‌های اخیر هم تلاش کرد با انتشار اسناد و مدارکی از سال‌های گذشته، زمینه بیشتری برای افزایش فشارها بر ایران فراهم کند. با انتصاب پمپئو به سمت وزیر خارجه آمریکا احتمال خروج آمریکا از توافق هسته‌ای تشدید و سیاست خارجی آمریکا در قابل ایران، تهاجمی‌تر و امنیتی‌تر خواهد شد.

جمع‌بندی

با توجه به استدلال‌هایی که در این نوشتار مطرح شد هم مذاکره ترامپ با کره شمالی و هم برکناری تیلرسون نمی‌تواند خبر خوبی برای برجام باشد. ترامپ با این اقدامات به ویژه برکناری تیلرسون نشان داده است که تمایلی ندارد که کسی با ایده‌های آن مخالفت بکند. اقدام وی در برکناری تیلرسون و برجسته‌سازی تعارض فکری‌شان در خصوص برجام نشان‌دهنده آن است که تهدید وی برای خروج از این توافق در ماه می از همیشه جدی‌تر است. به طور کلی، سال آینده به ویژه ماه‌های ابتدایی آن سال دشواری برای برجام خواهد بود. به نظر می‌رسد برای جلوگیری از هرگونه غافل‌گیری، مقامات کشور می‌باید با پیش‌فرض قطعی گرفتن خروج آمریکا از برجام، تصمیمات خود را بر این مبنا اولویت‌بندی و دسته‌بندی نمایند. با این پیش‌فرض، اگرچه دو گزینه “برجام منهای آمریکا” و “خروج از برجام” تنها گزینه‌های پیش روی ایران در صورت خروج آمریکا هستند اما این به معنای این گزینه یا آن گزینه نیست بلکه این دو می‌توانند در امتداد هم در دستور کار قرار گیرند. به این ترتیب که ابتدا فرصتی برای گزینه برجام منهای آمریکا و راستی‌آزمایی پایبندی سایر طرف‌های توافق به تعهداتشان در فضای بازگشت تحریم‌های ثانویه قائل شویم و اگر این گزینه با شکست مواجه شد به گزینه خروج بیاندیشیم. برجام منهای آمریکا ارزش آزمودن را دارد؛ چرا که موفقیت سایر طرف‌های توافق در پایبندی به تعهداتشان در قبال ایران در فضای بازگشت تحریم‌های ثانویه آمریکا هم به بی اعتباری تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا منجر می‌شود و هم به منزوی شدن آن.

سفر نتانیاهو به آمریکا؛ تلاش برای احیای دوره قبل از برجام

بنیامین نتانیاهو نخست‏‌وزیر رژیم صهیونیستی در روزهای اخیر، به واشنگتن سفر کرد و با رئیس جمهور این کشور دیدار داشت. وی علاوه بر دیدار با دونالد ترامپ، در اجلاس سالانه آیپک سخنرانی کرد. بیشترین تمرکز اظهارات نتانیاهو، حضور جمهوری اسلامی در سوریه، خروج از توافق هسته‌‏ای و وضعیت موشکی ایران بود. این نوشتار با تشریح اهداف سفر مذکور، این فرض را مطرح می‌‏کند که حزب حاکم در اسرائیل، در تلاش است راهبرد خود در دوره قبل از توافق هسته‌‏ای را با تمرکز بر موضوعاتی همچون فعالیت‏‌های منطقه‌‏ای ایران و نیز قابلیت‏‌های موشکی کشورمان، یک بار دیگر پیاده نماید. اسرائیل در دوره قبل از توافق هسته‏‌ای، راهبرد سه مرحله‌‏ای خود مبنی بر انزواسازی جمهوری اسلامی، دستیابی به اجماع اکثریتی علیه کشور و در نهایت حمله محدود نظامی از سوی آمریکا به ایران را در دستور کار قرار داده بود. سیاست‏‌های خصمانه دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا علیه تهران و همسویی کشورهای عربی با اسرائیل، ستون‏‌های اصلی بازی جدید نتانیاهو را تشکیل می‏‌دهند. در این میان ساماندهی به اوضاع متشنج داخلی و بهبود موقعیت نتانیاهو در افکار عمومی داخلی اسرائیل از جمله اهداف دیگری است که نخست وزیر این رژیم را به تکاپو واداشته است.

حضور در آمریکا؛ راهی برای فرار از بحران‏‌های داخلی

در حالی که در ماه‏‌های گذشته، انتقال سفارت آمریکا از تل‏آویو به بیت‌‏المقدس و نیز انتشار اخبار مربوط به معامله قرن، جانبداری قاطع کاخ سفید از اسرائیل را نشان داد، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در اواسط اسفند به آمریکا سفر و ضمن دیدار با رئیس جمهور این کشور، در گردهمایی سالانه کمیته امور عمومی آمریکا- اسرائیل (آیپک)، سخنرانی کرد. سفر نخست‌‏وزیر رژیم صهیونیستی در حالی صورت گرفت که اعتراضات ساکنان سرزمین‏‌های اشغالی نسبت به وی و خانواده‏اش به اتهام فساد مالی در هفته‏‌های گذشته به اوج رسیده است. بازجویی‏‌های متعدد از نخست‏‌وزیر این رژیم و نیز تظاهرات گسترده علیه جرائم وی، در حالی است که نتانیاهو تلاش دارد با انتساب فضای متشنج و مخالف خود به احزاب چپ، آخرین تلاش‏‌های خود را برای حفظ قدرت به کار برد.

علاوه بر اعتراضات، بحران سیاسی نیز مسئله دیگری است که گریبان‏گیر حزب لیکود به رهبری نتانیاهو شده به گونه‌‏ای که احتمال فروپاشی ائتلاف کنونی، در پی تهدید احزاب مذهبی (اولترا ارتدوکس) برای خروج از ائتلاف، افزایش یافته است. احزاب مذهبی اعلام کرده‏‌اند در صورتی که پیش‌‏نویس معافیت طلاب یهودی از برخی امور همچون سربازی، در دولت به تصویب نرسد، از ائتلاف خارج خواهند شد. در صورتی که دولت ائتلافی، سقوط کند، انتخابات زودهنگام کنست برگزار خواهد شد و احزاب، قبل از موعد مقرر به رقابت با یکدیگر می‏‌پردازند. هرچند در این شرایط، حزب لیکود به عنوان حزب حاکم در اسرائیل و نخست‌‏وزیر به عنوان رهبر این حزب، از قدرت ساقط خواهد شد اما به نظر می‌‏رسد نتانیاهو از فروپاشی ائتلاف کنونی و انتخابات مجدد، چندان ناخشنود نباشد زیرا این رویداد، غائله استعفای اجباری و برکناری وی به دلیل اتهامات مالی را پایان می‏‌دهد.

به رغم اوضاع نابسامان داخلی، نتانیاهو و همسرش به واشنگتن سفر کردند تا از سویی نشان دهند که این بحران‏ها را کم ‏اهمیت می‏‌شمارند و از سوی دیگر، اعتبار از دست ‏رفته در داخل سرزمین‏‌های اشغالی را از طریق حاتم‏ بخشی‏‌های ترامپ در مورد حقوق فلسطینی‏‌ها و نیز اعمال فشار بیشتر بر ایران تا حدودی بازیابند. نخست‏‌وزیر رژیم صهیونیستی بر این امر آگاه است که موفقیت وی در اعمال فشارهای بیشتر بر ایران از سوی آمریکا و نیز همسوسازی اروپایی‏‌ها با خود در این رابطه، وضعیت افکار عمومی داخلی را نسبت به وی بهبود خواهد بخشید.

 موانع اجماع علیه حضور نظامی ایران در سوریه

نتانیاهو در دیدار با ترامپ در واشنگتن ادعا کرد: «چنانچه بخواهم بزرگترین چالش پیش روی دو کشور و نیز همسایگان عربمان را بگویم، می‌توانم در یک لغت خلاصه کنم: ایران». وی همچون ماه‌‏های گذشته، ایران را به گسترش دایره نفوذ خود در مرزهای سرزمین‏‌های اشغالی، متهم کرد و مدعی شد که ایران سوریه را حیاط خلوت خود دانسته و هدف قراردادن اسرائیل از خاک این کشور را در سر دارد. وی همچنین در اجلاس سالانه آیپک بر دو محور اساسی تأکید کرد: نخست توافق هسته‏‌ای و دوم؛ حضور نظامی ایران در سوریه. وی ادعا کرد: «ایران در حال حاضر به دنبال ایجاد پایگاه‌های نظامی خود در سوریه است. ایران می‌‏خواهد کریدور زمینی از تهران تا طرطوس و دریای مدیترانه کشیده و نیروی هوایی و دریایی خود را به سوریه منتقل کند تا دسترسی بیشتری به اسرائیل داشته باشد و نیز امکانی برای ارتقای دقت موشکی خود در سوریه و لبنان ایجاد کند. ما اجازه چنین اتفاقی را نخواهیم داد و ایران را متوقف خواهیم کرد».

ادعاهای نخست‌‏وزیر رژیم صهیونیستی و نیز سایر مقامات این رژیم علیه حضور ایران در سوریه، پس از پیروزی‏‌های ایران و حزب‌‏الله مقابل داعش و برتری بشار اسد نسبت به گروه‏‌های تروریستی و نیز رقبای داخلی، گسترش یافت. ادعای اسرائیلی‏‌ها مبنی بر  اینکه ایران در تلاش است تا «کریدور زمینی» میان خاک خود با عراق، سوریه و لبنان ایجاد کند، در اظهارات مختلف مقامات این رژیم بارها تکرار شده است. اسرائیلی‏‌ها نسبت به حضور ایران در سوریه و تداوم اتحاد با حزب‏‌الله و بشار اسد و تقویت آنچه آنها «حزب‏‌الله‏‌ستان» می‏‌نامند، بارها هشدار داده‌‏اند. اما نکته مهم آنجاست تلاش نخست‏‌وزیر رژیم صهیونیستی برای همسوکردن دیگر کشورها در مورد حضور ایران در سوریه و نیز ادعای حمله قریب‏‌الوقوع به سرزمین‌‏های اشغالی، با موانع و مشکلات زیادی ربرو است. نه تنها مخاطبان نتانیاهو اعم از آمریکا و اروپا، بلکه خود مقامات این رژیم نیز اظهارات این چنینی را باور ندارند. در واقع تلاش نتانیاهو برای امنیتی‌‏کردن مسئله حضور ایران در سوریه و در معرض تهدیدبودن اسرائیل، با معادلات و مناسبات حاکم در سوریه کاملاً در تضاد است و تجربه چند سال گذشته حضور ایران در این منطقه این امر را به اثبات رسانیده است.

بر اساس معادلات حاکم بر سوریه، اتحاد ایران، روسیه و حزب‏‌الله در شرایطی به پیش می‌‏رود که هر کدام از طرف‏‌ها متعهد به رعایت برخی محدودیت‏ها هستند. در این میان، مسکو بارها در برابر اسرائیلی‌‏ها متعهد شده است که حضور ایران در سوریه، برای مقابله با معارضان بشار اسد در این کشور بوده و رویارویی با اسرائیل از خاک سوریه، مورد نظر ایران نیست. این مسئله در دیدارهای چندین و چند باره مقامات صهیونیستی با ولادیمیر پوتین، مورد تأکید قرار گرفته است. حتی تل‏آویو در این رابطه، پا را فراتر گذاشته و انتقال تسلیحات به حزب‏‌الله را نیز خط قرمز خود اعلام کرده است و حملات چندین ‏باره خود به سوریه را با این بهانه توجیه کرده است. سکوت نسبی روسیه در قبال این حملات، نشانه آشکاری از تعهد مسکو در قبال نگرانی‏‌های اسرائیل بوده است. با این شرایط و با وجود حضور روسیه در سوریه و نیز اتحاد کنونی بین مسکو و تهران، ادعای اسرائیلی‏‌ها مبنی بر حمله ایران به سرزمین‌‏های اشغالی، ادعای پذیرفتنی و قابل توجه نخواهد بود. ضمن اینکه ایران به خوبی بر این امر واقف است که در موقعیت کنونی بازشدن جبهه جدید در سوریه و جنگ محدود یا گسترده با اسرائیل، به نفع نیروهای مقاومت نیست. در نتیجه با هوشمندی از هر گونه بهانه‌‏تراشی اسرائیلی‏‌ها و برخورد حساسیت‏‌زا با این رژیم خودداری کرده و با خویشتن‏‌داری‏‌های به جا، مانع از دستیابی اسرائیل به هدف خود مبنی بر حملات گسترده به مواضع مقاومت در سوریه شده است. در کنفرانس هرتزلیای ۲۰۱۶، حمله گسترده به مواضع حزب‏‌الله در خاک سوریه، یکی از پیروزی‏های این رژیم، برآورد شد.

از این رو می‏توان گفت که اسرائیل به رغم اطمینان از راهبرد ایران در سوریه، برای آسودگی خاطر خود از مرزهای شمالی، در حال حاضر به دنبال دو هدف مهم است: نخست اینکه آمریکا و روسیه با خواست این رژیم مبنی بر خروج ایران از سوریه همسو شده و برنامه‌‏ها و موانعی را برای حضور بلندمدت ایران در سوریه وضع کنند. دوم؛ در توافقات فیمابین میان طرف‏‌هایی که در سوریه حضور دارند، حفظ فاصله نیروهای ایران و حزب‏‌الله از مرزهای سرزمین‏‌های اشغالی و مواضع آن به ویژه بلندی‏‌های جولان، منطبق با آنچه  اسرائیلی‏‌ها در نظر دارند، به عنوان یکی از مفاد توافق، قید شود. اسرائیل در خلال توافق پوتین و ترامپ در نشست گروه ۲۰، خواهان فاصله ۲۰ کیلومتری نیروهای ایران و حزب‏‌الله با مواضع اسرائیل در بلندی‏‌های جولان بود؛ خواستی که مورد پذیرش مسکو واقع نشد. با توجه به موارد فوق، اظهارات نتانیاهو در مورد حضور نظامی ایران در سوریه و حمله قریب‏‌الوقوع به این رژیم، نمی‌‏تواند اجماع کشورهای دیگر را به دنبال داشته است.

 شکست راهبرد اسرائیل برای بازگشت ایران به دوره قبل از برجام

علاوه بر ناکامی اسرائیلی‏‌ها در دستیابی به اجماع علیه حضور نظامی ایران در سوریه، به دو دلیل دیگر، راهبرد اسرائیل برای بازگشت ایران به دوره قبل از برجام، به نتیجه نخواهد پیوست: نخست آنکه افرادی که در حال حاضر طلایه‏‌دار لغو برجام هستند، از نظر جامعه بین‌‏المللی قابل اعتماد و اعتبار نیستند. نتانیاهو که در محافل مختلف، بارها بر دشمنی با ایران و نمایش‌‏های مختلف ضدایرانی معروف است، با اتهامات گسترده‏‌ای روبروست که مشروعیت وی را در داخل رژیم صهیونیستی نیز با چالش مواجه کرده است. ضمن اینکه انعطاف‌‏ناپذیری و یکه‏‌تازی وی در قبال راه‌‏حل دو دولتی و حقوق فلسطینی‏‌ها، اظهارات وی را به ویژه در قبال اروپاییان بیش از پیش از اعتبار ساقط کرده است. دونالد ترامپ نیز از جمله سیاستمدارانی است که کشورهای اروپایی به جای خط‏‌مشی‏‌گرفتن از وی، از اقدامات غیرمترقبه و غیردوراندیشانه‌‏اش پرهیز می‌‏کنند و تلاش دارند وی را کنترل و از برخی اقدامات بر حذر دارند. ضمن اینکه برخی مباحث همچون انتقال سفارت و شناسایی بیت‏‌المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، نه تنها بر یک‏جانبه‏‌نگری رئیس جمهور آمریکا در قبال اسرائیل، تأکید دارد، بلکه نشان داده است که وی قادر به ساماندهی مشکلات، آشوب‏‌ها و ناامنی‏‌های جهان، چه در فلسطین و چه در ایران نخواهد بود. ضمن اینکه همسویی با آمریکا و اسرائیل در قبال برجام علیه ایران، با توجه به تلاش‌‏های اروپا در دستیابی به توافق هسته‏‌ای، به معنای بی‏‌اعتباری نقش آن در عرصه بین‌‏المللی خواهد بود؛ امری که با تمایل اروپا برای حضور بیشتر و ارتقای جایگاه در مسائل بین‏‌الملل در تضاد است.

دوم؛ اسرائیل و آمریکا توانسته‌‏اند موانع قابل توجهی را بر سر راه ایران در فضای بین‌‏المللی ایجاد کنند. روابط کج‏دار و مریز با اروپا، کاهش سرمایه‌‏گذاری خارجی بر خلاف آنچه ایران در دوره پسابرجام پیش‏‌بینی می‏‌کرد، دردسرهایی که برای حفظ برجام، بر ایران متحمل شده است، تداوم تنش با کشورهای منطقه به ویژه عربستان و همچنین حساسیت‏‌زایی بر سر مسئله موشکی؛ حاصل تلاش‏‌های اسرائیل و آمریکا در دو سال اخیر است. با این حال روابط ایران بر خلاف دوره قبل از توافق، همچنان با کشورهای اروپایی پابرجاست. این مسئله که اروپا در مقطع کنونی به دنبال قطع روابط با ایران و یا انزوای ایران باشد، امری سطحی‏‌نگرانه و غیرقابل تصور است. ضمن اینکه دیپلماسی قوی ایران در چند سال اخیر به خوبی نشان داده است که پا به پای مانع ‏تراشی‌‏های خصمانه اسرائیل و آمریکا، فعالیت داشته و تلاش کرده است با حضور مؤثر از هر گونه خلاء وجودی ایران در فضای بین‏‌المللی، ممانعت به عمل آورد.

سوم؛ اسرائیل قادر به اقدام نظامی مستقیم علیه ایران نیست زیرا برآورد دقیقی از هزینه‏‌های احتمالی آن ندارد. این رژیم همچون برخی کشورهای عربی،  به دنبال تحریک و تشویق آمریکا برای حمله نظامی بوده و در تلاش است از اقدام نظامی آمریکا علیه ایران، برای خود سواری مجانی بگیرد. با این حال این امر در حال حاضر شدنی نیست زیرا حمله نظامی نیاز به مقدماتی همچون اجماع علیه ایران دارد که همان گونه که گفته شد، این امر در حال حاضر قابل دسترس نیست. علاوه بر این، آمریکا در شرایط فعلی انگیزه‏‌ای برای اقدام نظامی علیه ایران ندارد. گفته می‏‌شود یکی از دلایلی که نتانیاهو را برای سفر به واشینگتن و دیدار با ترامپ، تشویق کرد، شائبه موافقت آمریکا با حضور ایران در سوریه تا نابودی کامل گروه‏‌های تروریستی است. اگر گزاره فوق صادق باشد، حاکی از آن است که حتی آمریکای ترامپ نیز به رغم دشمنی، آشکارا به حضور موثر ایران در کنترل گروه‌های تروریستی در منطقه باور دارد. همکاری غیرمستقیم با نیروهای ایرانی در عراق و حتی برخی هماهنگی‌‏های باواسطه در سوریه، شواهدی معتبر برای این ادعاست.

در مجموع به نظر می‏رسد این رژیم در دو گام انزواسازی و نیز دستیابی به اجماع علیه ایران، با موانع بسیاری مواجه است؛ ضمن اینکه، حمله نظامی به خاک ایران حتی به صورت محدود در مقطع کنونی، منتفی است با این حال حمله به مواضع کشورمان خارج از خاک ایران به ویژه در سوریه از سوی اسرائیل، همچنان گزینه‏‌ای قابل توجه است که ضرورت آمادگی، هوشیاری و تدوین برنامه‏‌ای مؤثر برای پیشگیری و مواجهه با آن را ایجاب می‏‌کند. در عرصه دیپلماتیک نیز نباید تلاش‌های نتانیاهو در آمریکا در خصوص برسازی ایران به عنوان یک بازیگر بی‌ثبات‌ساز در منطقه و جهان را نادیده گرفت. در عرصه داخلی آمریکا و صحنه سیاسی منطقه خاورمیانه ظرفیت‌های مناسبی برای همراهی با این تلاش‌ها وجود دارد. تقاطع این تلاش‌ها می‌تواند فضای بین‌المللی را به ضرر ایران تغییر دهد. هوشمندی در سیاست خارجی ایران به ویژه در محیط راهبردی و قدرت‌های بزرگ فرامنطقه‌ای برای عبور از این مرحله ضروری است. جمهوری اسلامی ایران‌ نباید اجازه دهد که پیام دشمنان آن در نزد جامعه بین‌‌المللی متقاعدکننده جلوه کند.

دکتر وحیده احمدی- عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی

ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی – شماره ۷۱

تأمین امنیت ملی مستلزم شناخت همه‌جانبه و مستمر رویدادها، مسائل و عوامل مؤثر در آن است که پایه و اساس تصمیم‌گیری درست و راهبرد مقابله با چالش‌ها و تهدیدات ملی به شمار می‌آید. پژوهشکده مطالعات راهبردی در راستای فلسفه وجودی خود و تلاش برای کمک به فهم و حفظ امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، مصمم است رویدادها، مسائل و تحولات مؤثر بر امنیت ملی ایران را در سطوح گوناگون داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی بررسی و آن را به صورت ماهانه در قالب محصولی با عنوان «ماه‌نگار راهبردی دیده‌بان امنیت ملی» به مخاطبین و علاقمندان این حوزه عرضه نماید.

ماه‌نگار راهبردی دیده‌بان امنیت ملی پس از قریب به شش سال انتشار توانسته جایگاه درخور توجهی در میان مخاطبان خود پیدا کند و در این میان انتقادات، پیشنهادات و نظرات کارشناسان و مخاطبان، نقش مؤثری در بهبود کیفیت و روند رو به رشد آن داشته است. پژوهشکده مطالعات راهبردی امیدوار است انتشار این محصول در انباشت اطلاعات، شناخت عمیق تحولات، شکل‌دادن به اجماع نخبگان و راهنمایی به تصمیم‌گیرندگان و در نهایت، تأمین امنیت ملی مفید و مؤثر باشد.