ناکامی آمایش سرزمین در ایران: زمینه‌ها و پیامدها

ناکامی آمایش سرزمین در ایران: زمینه‌ها و پیامدها

  • بر بنیاد داده‌ها در ایران بیش از نیمی از اهداف برنامه‌های توسعه به سرانجام نمی‌رسند. این مسئله گویای دو جهان‌زیسته ناهمگون و دو ادراک محیطی ناهم‌سو میان نخبگان فکری برنامه‌ریز و نخبگان ابزاری یا کارگزاران است.
  • نخبگان فکری و برنامه‌ریزی عمدتا آرمان‌های توسعه‌ای خود را در قالب طرح‌های توسعه پنج‌ساله، سند چشم‌انداز توسعه و طرح ملی سند آمایش سرزمین در مقیاس ملی، ناهماهنگ با پیامدها و بازتاب‎های اسناد فرادستی برای فرایند کشورداری تنظیم کرده و گنجانده‌اند.
  • در مقیاس ملی خوش‌بینی گسترده به توانش‌ها محیطی و موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیک ایران و بی‎پروایی نسبت به تنگناهای جغرافیایی به‌ویژه در مسئله آب نمود آشکاری دارد.
  • سیاست‌زدگی دستگاه اجرایی کشور و ناباوری نسبت به اسناد بالادستی به هماهنگ‌سازی برنامه‌ها و رویه‌های دولت مستقر نمی‌انجامد.
  • در مقیاس منطقه‌ای نیز کم‌توجهی به قرارگیری کشور در کمربندی شکننده جهان از دیدگاه ناامنی و بی‌ثباتی، ایدئولوژی حاکم بر سیاست خارجی کشور که گاه ناسازگار با منافع قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی بوده است، و فشارهای فزاینده و دیرپای غرب در قالب محدودسازی و تحریم، کمتر در آرمان‌های توسعه‌ای نخبگان فکری و برنامه‌ریزی بازتاب یافته است.
  • ناهم‌سویی این دو مقیاس با سیاست‌زدگی حاکم بر دستگاه اجرایی کشور نیز همراه شده است. از این رو، طبیعی است که برنامه‌های توسعه پنج ساله و بلندمدت راه به جایی نبرند.
  • پیش‌نیاز توسعه در ایران باور دست‌اندرکاران و کارگزاران نظام به توسعه و بایسته‌ها و ابزارهای آن است. از این‌رو، هر گونه توسعه نیازمند باور به توسعه و بارورسازی ظرفیت‌های ژپواکنومیک ایران و تعامل با کشورها و قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی است.
  • داشتن راهبرد ژپوپلیتیک که ظرفیت‌های درهم‌تنیده برخاسته از موقعیت جغرافیایی و مزیت‌های ژپوپلیتیک کشور در چهارچوب آن دیده شود و در اسناد فرادستی، بلندمدت و توسعه‌ای گنجانده شود بایسته‌ای گریزناپذیر است و دولت‌ها جدای از گرایش سیاسی باید خود را به این بایسته پایبند بدانند.

برگرفته از ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی شماره ۱۱۹